Monday, October 24, 2011

آیا لیبی واقعا "آزاد"شد!؟

برقراری قوانین شریعت اولین دست آورد "انقلاب"لیبی!
زنان ازاولین قربانیان "لیبی آزاد"!
اسلام گرایان باصطلاح معتدل متحدین جدید ناتووقدرتهای بزرگ برای کنترل انقلاب کشورهای خاورمیانه وآفریقای شمالی!

ازقدیم گفته اندسالی که نکوست ازبهارش پیداست:
آیاهمانطورکه اوباما ودیگرشرکای جنگی اش درپی کشته شدن قذافی ازلیبی آزاد سخن گفته وبه سران دولت انتقالی ومردم لیبی تبریک گفته اند،براستی لیبی آزاد شد ویا درمسیرآزادشدن قراردارد،یا آنکه  قدرت دربالاترین سطوح  ازچنگ  دیکتاتورنگون بختی که دوران مصرف و عمرسیاسی اش به پایان رسیده بود و حاضربه پذیرش آن نبود به زورقوه قهریه خارج شد وبه دست غارتگران ودیکتاتورهای جدیدی،دراتحاد تنگاتنگ با  قدرت های بزرگ  وشرکت های چندملیتی برای بلعیدن تمام  عیار نفت  لیبی جابجاشد ومردم هم دراین میان نقشی جزپیاده نظام نداشتند؟

درماجرای لیبی هم چنان باید با یک چشم خندید وباچشمی دیگرگریست. خوشحالی ناشی ازسرنگونی یک دیکتاتورمادائم العمربجای خود امر فرخنده ای بوده  وقابل درک است وشیرین.اما متأسفانه تمامی قرائن وشواهد نشاندهنده آن است که این  شیرینی کوتاه مدت بوده  ومتأسفانه با تلخی  فزاینده ای همراه  است که هرروزهم بیشترخواهد شد. چگونگی سرنگونی یک دیکتاتور وبدیلی که قدرت های خارجی درزدوبند با رؤسای قبایل ودولتمردان سابق قذافی بجای آن ساخته پرداخته اند جای هیچگونه امیدی برای آزادی وبرابری و حضورونقش مستقل مردم زحمتکش وسرکوب شده لیبی باقی نمی گذارد. قدرت ها ورسانه هایشان همواره می خواهند ما را دربرابرانتخاب بین گزینه موجود(وچه بسا گزینه دیروزشان) وگزینه ای تازه  که برای امروز خود تعیین کرده اند قراردهند.آنها البته این سناریوی خود  را درخلأ بوجود نمی آورند ودرواقع بدون ورود مردم به میدان مبارزه  وسوارموج آن شدن وجهت دادن به آن قادربه انجام آن نیستند.باین ترتیب این ناآگاهی وعدم آرایش مناسب صفوف مردمی است که بزرگترین دشمن خودی است که دراتحاد با دشمنان مردم سرنوشت سازمی شوند. درهرحال،آنها باین ترتیب مسیر گزینه سوم،گزینه رهائی، حاکمیت مردم برسرنوشت خود را مسدودمی کنند.اما سنگ اندازی وبستن راه سوم یعنی  گزینه حرکت  مردم به سوی آزادی وبرابری، حقانیتی برای آنچه که صورت گرفته است ودرمیان تلی ازخون و ویرانی وخشونت زایمان یافته است، ایجاد نمی کند. چیزی نمی گذرد که نشاط وفرح ناشی ازسرنگونی دیکتاتورپیشین وخاطره چهارشبانه روزجشن وپایکوبی جای خودرا به دردهای روزافزون مولود برآمده اززایمان جدیدمی دهد.این تجربه به خصوص برای کسانی که مرگ انقلاب ایران را درروززایمان آن آزموده اند قابل لمس است. مردمی می مانند،آکنده ازنفرت وحسرت وآرزوها وبا مطالبات پاسخ نگرفته. البته اززایمانی که قابله اش قدرت های بزرگ وجگنده های ناتوباشند بیش ازاین هم نمی توان انتظارداشت .هم چنان که فرجام این الگوها درعراق وافغانستان را دیده ایم. درافغانستان پس ازده سال جنگ وخونریزی نه فقط،چیزی حتی ازنمایش دموکراسی صوری توسط گماشته شدگان وجود ندارد بلکه  موجب برآمد مجدد بنیادگرایان طالبان نیز شده اند وحالا همین قدرتها دارند عجزروزافزون خود را درمقابله باآن به نمایش می گذارند. اکنون افغانستان پس ازده سال اشغال وجنگ ولشکرکشی این قدرتها به بزرگترین مرکز تولیدوصدور موادمخدرجهان تبدیل شده است.
درلیبی دست بدست شدن قدرت درسایه حملات وحشیانه جنگنده های ناتو وبیش ازهمه توسط چهارقدرت آمریکا وانگلیس وفرانسه وایتالیا با تخریب زیرساختهای این کشوروکشته شدن 50هزارنفرو دویست هزارزخمی(ودرآخرین سناریو قتل عمد وسرشارازخشونت قذافی وپسرش بجای محاکمه قانونی آنها برخلاف مقررات کنوانسیون اسیران جنگی) بخشی ازهزینه های زایمان لیبی نوین بود. دراین سناریو قدرتهای بزرگ ازبالا فرمان وبمب صادرمی کردند وازپائین مردم وجوانان لیبی به مثابه پیاده نظام وگوشت دم توپ مورد استفاده قرارمی گرفتند.مطابق گزارش مدافعان حقوق بشرشکنجه واعدام ها واذیت وآزارمخالفان  فقط توسط قذافی ونیروهای او صورت نمی گرفت، بلکه همزمان توسط اردوی مخالفان آن ومؤتلفین دولتهای غربی حتی قبل ازکسب قدرت هم صورت می گرفت که این دولتها چشم وگوش  خود را به روی همه  آنها بسته بودند تامبادا به برنامه "نجات لیبی" آسیبی وارد شود.چرا که برای خود آنها لااقل روشن بودکه دموکراسی وحقوق بشرچیزی بیش ازیک تن پوشش تزیینی برای استتارنیات واقعی اشان نبود.تصاحب تمام عیار لیبی به مثابه یک کشور ثروتمندنفتی،کنترل فرایند انقلاب منطقه وپروژه خاورمیانه بزرگ ادغام شده و تحت سیطره بازارجهانی و شرکت های فراملیتی،هدف های اصلی را تشکیل می دادند. دستبوسی چندش آور ودادوستد سران همین قدرت های چهارگانه با دیکتاتورسابق لیبی یک روی سکه واقعیت است وجنگیدن آنها باهمان دیکتاتورازطریق بندوبست با سران قبائل ودولتمردان فاسد روی دیگراین سکه. دراین بازارمکاره هرکس که ذره ای شعاردموکراسی را جدی بگیرد،اگرازسرسپردگی اش به گفتمان سلطه سرمایه ودولتهای امپریالیستی وجهان خوار نباشد، تنها ساده لوحی مفرط خود را به نمایش می گذارد. همان کسانی که زمانی برای تأمین منافع خود به دستبوسی قذافی  میرفتند، همانها نیزبرای مصون ماندن ازدردسرهای زنده دستگیرشدنش دستورقتل وی را صادرکردند.  
بخشی ازسخنان تاریخی مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای انتقالی لیبی دربن غازی درطلیعه "لیبی آزاد" وبه  مناسبت حضورده ها هزارنفر چنین بود:
 از این پس قوانین بر اساس شریعت و دستورات قرآنی تنظیم خواهند شد
در کشور مسلمان ما، شریعت پایه و اساس تمام قوانین است. بنابراین تمام قوانینی که با اصول اسلامی همخوانی ندارند غیر قابل اجرا خواهند بود. وی سپس برای نمومه از قانون تک همسری که در دوران قذافی اجرا می شد انتقاد و از چند همسری حمایت کرد رییس شورای انتقالی همچنین از حذف سود بانکی و اجرای بانکداری اسلامی خبر داد.
به نقل ازبی بی سی و ارونیوز
این سخنان بخوبی نشان میدهدکه دولتهای غربی با چه کسانی وبرای چه اهدافی به ائتلاف پرداخته اند.اگرآنها دردوره جنگ سرد برای کنترل جنبش های اعتراضی وایجا کمربند سبز بدوربلوک رقیب خود با بنیادگرایان ائتلاف کردند،اکنون نیز برای کنترل انقلاب کشورهای عرب ومنطقه به ائتلاف با اسلام گرایان باصطلاح  معتدل تر ازبنیادگرایان آن دوره،اما هم چنان طرفداراسلام سیاسی وحاکمیت مذهب  روی آورده اند.نمونه سناریوی آنها در لیبی وتونس ومصرهمین را نشان میدهد.

سخنان رئیس دولت انتقالی درپی مرگ قذافی ودرمراسم بزرگداشت  لیبی آزاد برای هرکسی که گوشی برای شنیدن وچشمی برای دیدن دارد براستی هشداردهنده  وتنبه برانگیزاست. وجای هیچ توهمی را درماهیت این نوع آزادسازی ومعنای تبریک سران قدرتهای مهاحم برای تولد "لیبی آزاد و نوین" ومعنای تأسیس دموکراسی مورد نظرآنان  باقی نمی گذارد.
بزودی مردم لیبی، آگاه خواهند شد که آزادی ازشرقذافی به تنهائی برای دست یافتن به آزادی وبرابری کافی نیست. آنها اکنون  علاوه برمستبدین با چهره ها وزشت های جدید، هم چنین باید با مطامع بی پایان دولت ها وشرکت های چندملیتی و بافرود بهمن اسلام سیاسی وقوانین ارتجاعی شریعت برسرنوشت خود، وبا انحصار قدرت توسط باندهای حاکم و فاسد سران قبائل ومتحد دولتهای بزرگ به زورآزمائی بپردازند.مبارزه   برعلیه استبداد واستثماربه پایان نرسیده است. آنها ناگزیرند برای نیل به اهداف خود با برپائی   جنبشهای  مطالباتی اشان راه دشواروپرپیچ وخم پیشروی بسوی آزادی وبرابری را با تکیه  بر  اراده آزادوآگاه خودآغازکنند.آری انقلاب لیبی درهمان روززایمان خود مصادره شده است.
 
 
 
 
 

2 comments:

ساسان said...

با درود به استاد روزبه. فکر نمی کنید که امپریالیسم جهانی با کمک ناتو همه کوشش هایش را برای ساختن دیوار ضد کارگری در کشور های اسیا تدارک می بیند و کوشش می کند تا ارتجاعی ترین محافل مذهبی و عقب مانده را چون اخوان المسلمین و یا راست ترین جناح ضد کمونیستی را بر این کشور ها حاکم کند. من که این طور می اندیشم.ج

Anonymous said...

حقیقت آن است که سقوط قذافی به مذاق خیلی ها خوش نیامده است. او یکی از بزرگترین حامیان تروریسم و تندرو های رادیکال در جهان بود.به همین لحاظ هم سعی در مبهم و کم رنگ نشان دادن پیروزی انقلابیون لیبی می کنند.بهانه آنها هم ظاهرا این است که چرا عده ای شورشی بی ترمز!در آن شرایط بحرانی و طوفانی, با او مقابله به مثل کرده اند. ما نباید ساده انگارانه با قضیه لیبی برخورد کنیم. آیا کشور های اروپایی و ناتو اینقدر ساده هستند که در این منطقه استراتژیک در جنوب اروپا و با این هزینه گزاف حکومت را از قذافی بگیرند و به دیکتاتور بعدی بدهند! اگر خوب دقت کرده باشید در روند مبارزه شورشیان یک وقفه چند ماهه ایجاد شد که گویا در این زمان غرب مشغول مذاکره و یا بهتر بگوییم معامله با شورشیان بر سر نحوه اداره کشور لیبی و حتی چگونگی قانون اساسی بوده است. معلوم است که آنها برای جلوگیری از شکل گرفتن یک کانون تروریستی دیگر]"دموکراسی" و "سکولاریسم را پیش شرط حمایت از شورشیان قرار داده اند که در غیر اینصورت آنها قادر به مبارزه و پیروزی بر قذافی نبودند. بعد از گرفتن تضمین های لازم آنها شروع به تجهیز و سازماندهی نیروهای شورشی برای یورش به آخرین سنگر های قذافی کردند و بقیه ماجرا .