Saturday, November 05, 2016

پنج نکته در موردراهبردسیاسی-انتخاباتی چامسکی

     پنج نکته در موردراهبردسیاسی-انتخاباتی چامسکی
پراگماتیسم سیاسی و تعلیق هویت؟

اول آن که، این رویکردچامسکی اختصاص به عروج ترامپ ندارد. او پیش از این هم در دوره اوج فعالیت سندرز همین حرف را یعنی ترجیح کلینتون بروی در ایالت های چرخشی و دوقطبی شده را برای افزایش شانس پیروزی اش به محافظه کار ان و نه الزاما ترامپ که چندان مطرح نبود پیشنهاد می کرد. 
دوم آنکه، انتخاب شربد در برابربدتر یک واقعیتی است که نه منحصر به این دوره است و نه منحصر به آمریکا. در فرانسه چه باید کرد؟ بین سارکوزی و لوپن .. درایران بین روحانی و امثال احمدی نژاد ها و جلیلی ها و در مصر بین السیسی و اخوان المسلمین و... و همه جا این واقعیت بدو بدتر وجود دارد. این دوگانه ها یک سیاست نهادی شده است، و بهمین دلیل چیزی جز تعلیق فعالیت مستقل چپ و جنبش های اجتماعی طبقاتی و تشویق وتقویت آن ها نیست. این نوع راهبردها در تضادکامل با نظرات آنارشیستی و انتزاعی چامسکی در سطح تئوریک قرار دارد. وقتی پای تحلیل مشخص و انضمامی به میان می آید او بشدت از مواضع نظری خود فاصله می گیرد و به یک پراگماتیست کامل تبدیل می شود. نباید فراموش کرد که سیاست معطوف به قدرت و رو به بالا و درون سیستمی در تضادکامل با ادعاهای او در این زمینه است

سوم آنکه، تفکیک رأی در مقیاس توده ای و نه عضومحدوداین یا آن حزب و جریان چپ، در ایالت های جرخشی و غیرچرخشی عملا ناممکن است. وقتی قرار برپیروزی طرف کلینتون برطرف خطرناک دیگری یعنی ترامپ باشد، پیامی که بطورعمومی و در مقیاس توده ای رله خواهد شد، توصیه به تقویت یک طرف است. در اصل مشارکت در پیروزی یک طرف سوای نیت و ذهن در عمل به منجر به یک جهش و کیفیت تازه یعنی پیروزی یک گرایش در مقیاس ملی تبدیل می شود. فرقی نمی کند که یک رأی موجب آن شده باشد و یا میلیون ها رأی.

چهارم آنکه، رأی دادن بازی با اعدادنیست بلکه به معنی مشروعیت بخشیدن و تزریق خون به بدن یک بیمار و آفریدن یک نیروی مسلط برخوداست. و طبیعی است که وال استریت بحران زده با این رأی نیروی تازه ای برای غلبه بربحران های خودآفریده بدست آورد.

و پنجم، وقتی مردم به یک سیستم و یا جناحی از آن مشروعیت می بخشند به سادگی یک روشنفکرچپ از سیستم و پدیده ای که آفریده انده کنده نمی شوند. در ایران هنوزهم احمدی نژاد نفوذ دارد و خطرناک است. نجات دهندگان یک سیستم بیمار و فرتوت به نوبه خود مدتها اسیرمخلوق خودآفریده می شوند. عبور از کسی که می افرینی فرایندی دردناک و طولانی است.


مشکل چامسکی پراگماتیسم عمیق اوست. او بجای آنکه یک تحلیل روشن از ریشه های بحران بدهد و براساس آن راهبردپیشنهاد کند، فقط لحظه ها و بالانس نیروهای جناح های قدرت را سبک سنگین می کند. او توضیح نمی دهد که اگر ترامپ ها و لوپن ها شورش وارونه ای هستند علیه جهانی شدن ناعادلانه و تبعیض آمیزجهان، و بیان شکافی در طبقه سیاسی حاکم برآمریکا، چرا بجای تشوق و تشدید قطب مستقل در بیرون از منازعات طرفین و علیه هردو جناح ارتجاعی باید کفه ترازو را به نفع یک طرف تقویت کرد؟. چرا جنبش مستقل نباید از جنگ میان فراکسیون های بورژوای و بجای بازی در بساط آنها راه عبورخود را هموارکند و چرا باید هم چون نیروی فشاریک جناح وارد میدان شود؟ در این راهبرد راه خروجی جز ورودگام به گام به اعماق باتلاق قدرت وجود ندارد. چرا که بحران پس از انتخابات چه بسا واردفازجدیدی شود و همان دینامیزم منطق و الزاماتی که موجب رأی دادن می شود، تداوم حمایت از آن را نیز الزام آورکند. این نوع سیاست ورزی تنها سبب آن می شود که امثال ترامپ ها به نماینده دروغین خواست تغییر که در زیرپوست جامعه آمریکا درحرکت است تبدیل شوند و چپ حامی وضع موجود و مشاطه گرقدرت مستقر و بی اعتبارشده!

8 نکته در موردحمایت از رأی دادن به شرکمتر

No comments: