Wednesday, April 25, 2007

وقتی که رژیم پادگان را با دانشگاه عوضی میگیرد!

تقی روزبه
Taghi_roozbeh@yahoo.com

دریک هفته اخیر حکومت اسلامی درپیش برد سیاست پادگانی کردن دانشگاه ها،که می توان آن را ضدانقلاب فرهنگی دوم به شیوه ای جدید نامید،با دوبرآمد برجسته ازمقاومت دانشجویان روبروشد که درهردوی آن ها ناچارگردید درمقابل حرکت قاطع و شکوهمند جنبش دانشجوئی که بدرجاتی ازحمایت و همدردی دانشجویان سایر دانشگاهها، بخصوص حمایت دانشجویان مدافع آزادی و برابری برخورداربودند،عقب نشینی کند. دررابطه با دانشگاه مازندران ناچارگردید دانشجویان ربوده شده را بسرعت آزادکند-گرچه هنوزمبارزه برای حصول به سایرمطالبات ادامه دارد- ودرمورددانشگاه شیرازهم "منشور اخلاقی" خود راپس گرفته وبا اکثرمطالبات دانشجویان موافقت نماید. گرچه یکی ازمهم ترین ویژگی حکومت اسلامی بیگانگی کامل آن با حکومت قانون است وبهمین دلیل، نمی توان انتظارداشت که این گونه دستاوردها بخودی خود خصلت پایدارو تثبیت شده ای داشته باشند ودرست تر آن است که آن ها را یک موفقیت نسبی وبه عنوان پیروزی دریک نبرد بدانیم که جنبش دانشجوئی درمسیرمبارزه طولانی خود بدان نائل شده است.بااین همه نفس آزادی سریع ربوده شد گان درمازندران و بخصوص پس گرفتن "منشوراخلاقی"در شیرازنشان داد که حتا یک گرازوحشی را (گرازی که باافتخاراعلام می دارد فاقد دنده وترمزاست) می توان واداربه عقب نشینی کرد.بی شک برآمدهای فوق و عقب نشینی رژیم دربرابردانشجویان را باید دست آوردمهم،ولومقطعی،برای جنبش دانشجوئی بطوراخص و سایرجنبش های اجتماعی و طبقاتی بطوراعم بشمارآورد. چرا که به عقب راندن دشمن مشترک وسراسری همه جنبش های اجتماعی و طبقاتی ولو آن که دریک نقطه ازیک جبهه گسترده باشد،تأثیرمثبتی درتقویت روحیه سایرجنبشها و تضعیف روحیه حامیان رژیم برجای می نهد. همانطورکه خود جنبش دانشجوئی نیزبه نوبه خود ازمبارزه سایرجنبش ها متأثرشده و به تقویت روحیه و تحکیم مواضع خود پرداخته است. نگاهی به شعارهای دانشجویان شیراز به خوبی هم گوهرِمشترک آن با جنبش مطالباتی معلمان وسایراقشارزحمتکش را به نمایش می گذارد و هم نشان می دهد که تاچه اندازه این جنبش ها به طورمتقابل برروی یک دیگرتأثیرمی گذارند.این تأثیرات را دربرخی تاکتیک ها و مطالبات مشترک آن ها نظیر خواست عذرخواهی و استعفاء ویا بهره گیری از اشکال جنبشی وتأکید برنقش آفرینی مجامع عمومی مشاهده کرد.درعین حال طرح این گونه مطالبات ونیزدرخواست افزایش حقوق توسط معلمان، درمقایسه با مطالباتی هم چون دریافت حقوق های معوقه توسط شماری از کارگران کارخانجات و.. نشان می دهد که بخش هائی از جنبش های طبقاتی و اجتماعی دارند به تدریج ازحالت صرف دفاعی درمی آیند. البته طبیعی است که بروزچنین روندی تدریجی بوده ودرگام های نخست با حمل رگه هائی ازعنصرتعرض همراه است که درانطباق باتوازن قوای مرحله انتقالی کنونی ونیزمتناسب با توازن قوای مشخص در هربخش معین است. به موازات بهم خوردن کیفی موازنه قوای کنونی وجه تعرضی مطالبات ومبارزه می تواند باشتاب بیشتری بروجه دفاعی آن به چربد.علاوه براین،حتماشماهم مثل من متوجه شباهت وقرابت شعارهای دانشجویان شیرازهم چون «دانشجو مي‌‏ميرد،ذلت نمي‌‏پذيرد», «مدعي عدالت، خجالت خجالت»،«صادقي حيا كن، دانشگاه رو رها كن», «رييس بي‌‏لياقت، استعفا، استعفا»، باشعارهائی چون معلم می میرد،ذلت نمی پذیرد،وزیربی لیاقت استعفا استعفا و ...شده اید که نشان می دهد تاچه حد جنبش های اجتماعی ما صرفنظرازخودویژگی هایشان،درگوهر خود دارای مطالبات مشترک وتأثیرپذیر وتأثیرگذاربرهم هستند.و این البته باتوجه به آن که رژیم جمهوری اسلامی بعنوان دشمن مشترک همه آن ها،همزمان سیاست های راهبردی یکسانی را دربرابر آن ها،نظیر سرکوب تشکل ها ونهادهای مستقل،سرکوب مطالبات صنفی وایجاد فضای تک صدائی، سرکوب زندگی عرفی وتبعیض جنسی درپهنه جامعه، دیکته کردن سوداهای یک دولت ایدئولوژیک-مذهبی و....به عمل می آورد چندان عجیب هم نیست. بخصوص درمورد دانشجویان و معلمان باید اشتراک کلی آنها دروابسبته بودن به محیط های فرهنگی و آموزشی را نیز به آن اضافه کرد. که معنای سرکوب ایدئولوژیک وفرهنگی یک حکومت تمامیت گرای مذهبی را برای آن ها ملموس ترمی کند.
مهم ترین عامل برپائی این مقاومت و موفقیت نسبی دانشجویان را باید قبل ازهرچیزدرسه نکته اصلی وکلیدی زیرجستجوکرد:
نخست، درطرح مطالبات مشخص وفراگیر، وقاطعیت درپیگیری آن ها
دوم،درحضورفعال،جنبشی و گسترده بدنه دانشجوئی که مستلزم اتحاد عمل همه گرایشات و گریزازهژمونی طلبی این یا آن گرایش برکل حرکت است.که دریک کلام ناظربر برگسترش هرچه بیشترپایه توده ای مقاومت درجنبش دانشجوئی است.
سوم ابراز همبستگی توسط سایردانشجویان که رژیم را نگران گسترش دامنه اعتراض به سایردانشگاهها نمود.
ترکیب عناصرسه گانه فوق است که دردانشگاه شیراز رژیم را واداربه مذاکره حول مطالبات دانشجوئی می کند. و درهمان حال حضورفعال ِ بدنه و مجامع عمومی درصحنه وبعنوان قدرت پشتیبان،می تواند ضامن عقب نشینی رژیم دربرابردانشجویان گردد و فراترازآن تداومش تضمین کننده اجرای وعده های آن شود.وگرنه باشناختی که ازماهیت رژیم داریم مذاکره به تنهائی جزبا هدف ایجاد تشتت وکمین کردن برای یورش بعدی حاصلی نخواهد داشت
دانشجویان شیراز که درپی درهم شکستن جعبه آینه منشوررژیم عملا کنترل دانشگاه وخروج و ورود به آن را دردست خود گرفته اند و با تشکیل میتینگ ها ومجامع عمومی گسترده و چندهزارنفری و باکشاندن رئیس دانشگاه برای پاسخ گوئی به این مجامع و باگرفتن جلوی هرگونه لفاظی و طفره روی او، نهایتا رژیم ومقامات دانشگاه را واداربه عقب نشینی واعلام موافقت با خواست های خودکردند. وباین ترتیب آن ها نمونه درخشانی ازکاربرد تاکتیک های فوق را به نمایش گذاشتند.آنان هم چنین با شناخت ماهیت رژیم ودست اندرکاران آن،بدون آن که یک لحظه فریبِ وعده و وعیدهای وی را بخورند یک مهلت سه هفته ای را برای مشاهده عملکرد مقامات دانشگاهی ورژیم وبررسی آن درمجمع عمومی دانشجویان تعیین کردند.براین اساس تنها درصورتی که عملکردو گزارش رئیس دانشگاه به مجمع عمومی دانشجویان مثبت ارزیابی شود، دانشجویان به حرکات اعتراضی خود پایان خواهند داد.
ازسوی دیگر نگاهی به بیانیه های دانشجویان دانشکده های دانشگاه مازندران نیزبه نوبه خود گوشه ای ازروند بلوغ یابی وآگاهی امیدوارکننده جنبش دانشجوئی را به نمایش می گذارد.نگاهی به فرازهائی ازاین بیانیه ها نشان میدهد که دفاع ازخواست های مشخص دانشجوئی،بهمراه دفاع ازمطالبات سایرزحمتکشان ونیزمطالبات اجتماعی جنبش زنان ودرک اهمیت همبستگی بین المللی ومخالفت باهرگونه جنگ افروزی و تحریم اقتصادی درآن بخوبی مشهوداست. چنان که درجائی می خوانیم: حرف ما همان است که دانشجويان دانشگاههاى ايران در ۱۶ آذر روز دانشجو زدند! زنان و مردان در اجتماعات و قطعنامه هاى هشت مارس زدند! کارگران در تظاهرات ها و اعتصابهايشان زدند! ما انسانيم! هويتمان جهانى و انسانى است!
دانشجویان بابلسرنیز با اعلام اتمام حجت به صاحبان قدرت ،با مخاطب قراردادن آزادیخواهان جهان ازآنها می خواهند:
* خواهان آزادى فورى همکلاسيهاى ما در دانشگاه بابلسر و آزادى همه دانشجويان دستگير شده شويد!
* خواهان پرداخت حقوق معوقه کارگران و برسميت شناسى حق تشکل و اعتراض و اعتصاب و قرارداد دسته جمعى آنها شويد!
* خواهان آزادى فعالين حقوق زن و برسميت شناسى آزادى پوشش و حقوق برابر زنان و مردان شويد!
* خواهان حق زندگى ايمن٬ حقوق سياسى و اجتماعى٬ حرمت و رفاه ما شويد!
* خواهان پايان دادن به تحريم اقتصادى٬ نفى جنگ و تروريسم٬ و حمايت از مردم در ايران شويد!
ما دنيائى عارى از جنگ و نفرت و بمب و فقر و اختناق و بيحرمتى انسانها را آرزو داريم! ما به همبستگى انسانى ارج ميگذاريم! همبستگى انسانى مرز نميشناسد!
******
یکی ازمشخصات وضعیت کنونی جنبش مبارزاتی کاسته شدن ازفاصله زمانی خیزش های جداگانه هرکدام ازآنها ازیکدیگرو نزدیک شدن زمان اعتراضات وگاهی همزمانی آنها با یکدیگراست. بی شک وقوع چنین پدیده ای انعکاسی است ازازروند تکوین مطالبات مشترک وآگاهی به رنج ها ودردهای مشترک ازیکسو وواکنشی به گشودن یک جبهه سراسری وهمزمان ازسوی رژیم علیه بخش های مختلف زحمتکشان،زنان وروشنفکران ازسوی دیگر.هم چنین بلوغ چنین روندی است که بسترعینی وذهنی مناسب را برای گسترش هماهنگی و همبستگی میان جنبش های مختلف فراهم می سازد و .واگر درنظربگیریم که یکی ازعوامل اصلی قدرت رژیم درجدائی و پراکندگی و عملکرد جداگانه هرکدام ازاین جنبش بوده است آنگاه به اهمیت تکوین همبستگی و وشتاب دادن به آن بیشترپی خواهیم برد. بی تردید دراین میان جنبش های دانشجوئی بنا به گواهی تجربه، بالقوه دارای پتانسیل و امکان ایفاء نقش مهمی درتقویت وتخمیراین همبستگی ها می تواند داشته باشد.والبته ایفای چنین نقشی ازسوی جنبش دانشجوئی مستلزم پیش شرط هائی است که تحقق آن مستلزم بکارگیری راهبردهائی است که می توانیم آن ها را بطورفشرده درشش محورزیرجمع بندی کنیم:
1-نخستین راهبرد، ضرورت رساترشدن هرچه بیشترصدا و گفتمان رادیکال و متعلق به چپ معطوف به جنبش های اجتماعی وطبقاتی ومدافعان آزادی و برابری است.بدیهی است که این صدا بدون مصاف نظری و سیاسی باسایر گفتمان های حاکم و متعلق به جامعه طبقاتی چه لیبرال ها وچه مدافعان نظام سیاسی حاکم قادرنخواهد بودکه صدای خود رامتمایزو فراگیرکند. گرچه شفاف کردن هرچه بیشتر این گفتمان و متبلورساختن آن درصفوف مستقل خود،یکی ازشروط تعیین کننده تحقق ظرفیت های بالقوه جنبش دانشجوئی(ونیزانجام وظایف فرادانشجوئی) است،اما خطاست هرآینه که به تنهائی این صدا واین گفتمان را معادل جنبش دانشجوئی تلقی کنیم:
2-جنبش دانشجوئی بزرگترو فراترازآن است که بتوان آن را درقالب این یا آن گرایش جای داد.
بنابراین مطابق راهبرددوم، بهمان اندازه اهمیت محورنخست یعنی حضورمستقل این صدا، مهم است که صدای خود را معادل کل جنبش دانشجوئی نداند و خود راتنها بخشی ازآن بشمارآورد.نباید فراموش کنیم که برسمیت شناختن پلورالیسم وچندگونگی یکی ازمهمترین مشخصات این گونه جنبش هاست.والبته نیازی به گفتن ندارد که جمع کردن این دومهم بایکدیگر،یعنی درنظرگرفتن جنبش به مثابه کلیتی متکثر و درچهارچوب آن به تقویت گفتمان رهائی بخش ورادیکال پرداختن،بلوغی را می طلبد که ضرورت شفاف ساختن گفتمان رادیکال را نه فقط به حربه ای برای تکه پاره کردن جنبش ها تبدیل نکند،بلکه برعکس آنرا درجهت تقویت توانمندی کلیت جنبش متکثرورادیکالیزه کردن گام به گام آن دربستر تجربه خودِ جنبش بکارگیرد. روشن است که دست یافتن به چنین بلوغی تاچه حد درگرو جنگیدن با گرایشات سکتاریستی، هژمونی طلبانه،کیش رهبری وبا آن هائی است که شب وروزشان درجستجوی تعبیه سرو"سازمان" (هم نهاد وهم تئوری) برای جنبش،جهت هدایت وکنترل آن می گذرد.نباید فراموش کنیم که گفتمان کیش رهبری وتمامیت خواهانه با تن پوش های بسیارمتنوع ورنگارنگی ازجمله با تن پوش عاریتی "چپ" به ابرازوجود می پردازد که لازم است درهرشکل ولباسی افشاء و منزوی گردد.
3-بی شک یک جنبش بالقوه میلیونی را نمی توان بدون خواستهای مشخص و ملموس و فراگیراعم ازصنفی و سیاسی قابل تصوردانست.بنابراین هرگونه بی توجهی به این گونه مطالبات به معنای نایده گرفتن عواملِ پا گرفتن ومبنای وجودی جنبش است.بدیهی است که مطالبات فقط صنفی نیستند،بلکه عموما خصلت صنفی- سیاسی دارند. بویژه درجامعه ما، بدلیل وجود یک رژیم تمامیت گراوایدئوژیک-مذهبی،که مداخله دائمی آن درکوچکترین بایدها ونباید های زندگی مردم،یکی ازمشخصه های اصلی آن است، پیوند تنگاتنکی بین عرصه های سیاس و صنفی وجود دارد.ولی وجوداین رابطه نزدیک نباید منجربه نقض قانونمندی فوق گردد.درواقع وجود چنان رابطه های تنگاتنگی بین مطالبات صنفی و سیاسی، تنها راه فراروی ازیکی به دیگری و ازطریق تعمیق خواستهای بیواسطه وجاری فراهم می کند و نه انکار و دست کم گرفتن آنها را.
4-پای بندی به موازین ساختارهای جنبشی و حرکت جنبشی به مثابه راهبردچهارم. بی گمان درنظرگرفتن چندگونگی درچهارچوب مختصات اصلی جنبش،یعنی خصائل ضد استبدادی، برابری خواهانه وضدامپریالیستی جنبش دانشجوئی،وتوجه مطالبات پایه ای و مشترک قاطبه دانشجویان ازشروط لازمِ نگرش جنبشی است ولی نه هنوز کافی. هرآینه اگراین گفتمان درقالب ساختارها وعملکرد جنبشی کانالیزه نشود بیم آن می رود که ازمسیربالنده اش خارج شود.یعنی بایددراشکالی جریان یابد که بتواند بیشترین تعداد دانشجویان را بطورمستقیم درمبارزه برای اهداف خود درگیرساخته و درتصمیم گیری ها مشارکت دهد.بکارگیری چنین شیوه ای مستلزم آنست که همواره تأکید اصلی بروجودحداقل ساختارهرمی ومبتنی برنمایندگی دربالا وبرحداکثرمشارکت درپائین صورت گیرد. رویکردی که خود را درتأکید هرچه بیشتربرنقش مجامع عمومی درتصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها و درگفتگو و اقناع و بسیج دانشجویان براین بستر،درساختارهای افقی و دریک کلام بکارگیری وتقویت دمکراسی مستقیم و مشارکتی نشان می دهد.گزاف نخواهد بود اگربگوئیم که گسترش دامنه جنبش خود بنیاد وخود رهان دانشجوئی، باید تمرین های معطوف به عمل اجتماعی براساس ساختارهای فراسلسه مراتبی خود را ازهمین امروز شروع کند.
5-جنبش دانشجوئی بنابه جایگاه طبیعی خود عموما دارای دورویکرد همزمان والبته مکمل هم هست.یکی معطوف به مطالبات وجنبش اخص دانشجوئی و دیگری آمیزش با سایرجنبش های اجتماعی وطبقاتی وتقویت آگاهی و مبارزات و همبستگی آن ها.وبهمین دلیل جداازمختصات خود ویژه ای که نیازمند تاکتیک ها و استراتژی اخص است،درعین حال بخش مهمی ازجنبش های عمومی را تشکیل می دهد که بهمین اعتبار همراه با سایرجنبش ها،درون کشتی بزرگتری قراردارد که نهایتا سرنوشتش با سرنوشت این کشتی پیوند خورده است.ازهمین رو ضرورت داشتن استراتژی کلان و گره زدن مبارزات خود با مبارزات سراسری ضرورتی گریزناپذیراست.نکته اصلی آنست که این دوعرصه استقلال نسبی خود را داشته و بهیچ وجه دربرابرهمدیگرقرارندارند ونباید آنها رادرتقابل با یکدیگرقرارداد. درحقیقت تکامل و تقویت این هردوعرصه لازم و ملزوم یکدیگرند. بدیهی است که یک جنبش دانشجوئی دارای نفوذ توده ای درمیان دانشجویان،خواهد توانست حول مطالبات مشترک وکلان، مشارکت فعال ترومؤثرتری با سایرجنبش های اجتماعی و مبارزات عمومی آن ها به عمل آورد تا هنگامی که خود یک جنبش ضعیف و پراکنده باشد.بنابراین راهبردبرپائی جنبش ِ جنبش ها،نیازمند یک جنبش دانشجوئی نیرومندو توده ای است.جنبشی که قادراست بااستفاده ازمطالبات مشترک وحلقات متداخل خود نقش مثبت و کارسازی را درمبارزه علیه ستم سیاسی-مذهبی،جنسی،
ملی وطبقاتی و رهائی اجتماعی(سوسیالیسم) به عمل آورد.
6-ضرورت داشتن نگاه جهانی و پیوند با جنبش های جهانی ضدسرمایه داری دردنیائی که سرنوشت آحاد ساکنین آن روزبروز با یکدیگربیشترگره می خورد ودرهمان حال زحمتکشان همه کشورها،با دشمنان واحد ومتحدی روبرومی شوند که با کنترل همه اهرم های جهانی،فقرو تبعیض وتباهی را درهرنقطه جهان جاری می سازند،به تنهائی وبه صرف یک استراتژی بومی و معطوف به مرزهای ملی نمی توان به مقابله با چنین فلاکتی بپاخواست.ازاین رو یک استراتژی واقعی و کارآمد نمی تواند بدون وجه منطقه ای و جهانی قابل تصورباشد.درهمین رابطه ضرورت همبستگی و پیوند متقابل باجنبش های مترقی بین المللی ازیکسو ومشارکت درمبارزه علیه امپریالیسم ونظام حاکم برجهان وتهدیدات آن ازسوی دیگر،یکی ازمولفه های مهم جنبش های نوین است.وپاسخ به این نیازازسوی جنبش دانشجوئی ازاهمیت زیادی برخورداراست. 2007-04-25-05-02-86
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

Thursday, April 19, 2007

برگزاری اعتصاب سراسری معلمان به مثابه یک دستاوردمهم وگامی بجلو!
تقی روزبه
Taghi_roozbeh@yahoo.com

جنبش معلمان همانطورکه درفراخوان شورای هماهنگی کانون های صنفی معلمان ازپیش اعلام شده بود وعلیرغم همه تلاش های بازدارنده رژیم توانست اعتصاب گسترده وسراسری خود را در روزهای 26و27 فروردین برگزارکند:یک رویداد مهم وپرمعنا دربسط مبارزات طبقه بزرگ استثمارشونده برای آزادی وبرابری.
اعلام پیشاپیش یک حرکت اعتراضی وسپس برگزاری آن دربرابر یک حکومت مستبد وتمامیت گرائی چون جمهوری اسلامی که کوچکترین اقدام مستقل ازخود را برنمی تابد،حائزاهمیت بوده و حاوی چندین نکته است:
نخست آن که این کارتنها ازعهده جنبش هائی برمی آید که اولا تاحدی سازمان یافته باشند وثانیا پایگاه توده ای گسترده ونیرومندی داشته باشند. رژیم براین گمان بود که با انداختن حرکات معلمان به دست اندازایام تعطیلات طولانی نوروزی وازسرگذراندن زمان تصویب بودجه ودستگیری عده ای ازفعالین وسخنگویان معلمان،آن ها را دربرابرکارانجام شده ای قرارداده ونهایتا ازتب وتاب می ندازد. اما عزم جامعه معلمان برای پیگیری مطالبات خود آنقدر نیرومند بودکه بتواند ازاین دست اندازها بگذرد.گرچه اعلام پیشاپیش جدول اقدامات اعتراضی درعین این که فرصت بسیج افکارعمومی وبرگزاری یک حرکت بزرگ را فراهم می سازد اما درهمان حال به دشمن نیزاین مجال را می دهد که غافلگیرنشده و با بسیج همه امکانات وتدابیرخود به فلج کردن و تدارک لازم برای سرکوب آن به پردازد. والحق رژیم نیزهمانطورکه انتطارش می رفت،همه توانائی خود رابرای ممانعت ازبرگزاری اعتصاب توسط کارکنان بخشی که خود آن را امرزیربنائی واستراتژیک می داند بکارگرفت.اما چنان که دیدیم ناکام ماند. مبادرت به صدور احضاریه ها وحتا دستگیری ها وبازداشت های گوناگون درنقاط مختلف کشور،ازجمله بازداشت علی اکبرباغانی یکی ازفعالین و سازماندهندگان اصلی،درسرکلاس درس و جلوی چشم دانش آموزان و بدون نیازبه هم آهنگ کردن آن با مسئولین مدرسه و باهدف ایجاد رعب،استفاده گسترده ازتهدید به اخراج معلمان ازشغل ازطریق صدوربخش نامه به مدیران مدارس،ممنوع کردن تحصن درمدارس،استفاده ازحربه باصطلاح تطمیع نظیرتوزیع بن کالا،اعمال سانسورگسترده جهت ممانعت ازبازتاب حرکت معلمان،وانتشاراخباردروغین واغفال کننده درمورد منتفی شدن اعتصاب وعادی بودن وضعیت مدارس کشور،هم چنین تلاش برای ایجاد تصورنادرست دربین مردم و اولیاء دانش آموزان درمورد باصطلاح زیاده خواهی معلمان و.... جملگی بخشی ازترفندهای رژیم برای بیرون کشیدن چاشنی این اعتصاب سراسری بود که به ناکامی انجامید. چنان که شاهدبودیم حرکت معلمان درروزهای موردنظروطبق برنامه تعیین شده برگزارگردید که باید آن را براستی یک موفقیت بزرگ برای این جنبش بطوراخص و جنبش زحمتکشان ایران بطوراعم بشمارآورد وبدین خاطربه آنان تبریک گفت .تجربه الهام بخشی که باخواروخفیف کردن اقتدار رژیم ازیکسو وتقویت روحیه همبستگی و خود باوری به توان خویش ازسوی دیگر،جنبش معلمان را یک گام بزرگ به جلو سوق داد.براساس گزارش های انتشاریافته-که هنوزبازتاب دهنده همه واقعیت ها نیست- علیرغم تهدیدات گسترده رژیم،این حرکت دربسیاری ازنقاطی که این جنبش دارای تشکیلات بود(ازمیان بیش از30 تشکلی که درشورای هماهنگی گردهم آمده اند)توانست دربیش ازده استان کشورازجمله تهران ،همدان ،اصفهان ،مرکزی، خراسان، آذربایجان ،زنجان، قزوین،کردستان،کرمان و..) و ده ها شهرستان کوچک و بزرگ،اعتراض همبسته و پرشورخود را درشمارقابل توجهی ازمدارس کشور به نمایش بگذارد. وبادرهم شکستن توطئه سکوت و سانسوررژیم اعم ازمطبوعات ورادیو وتلویزیون،خبربرگزاری اعتصاب خود را درسطح گسترده ای مطرح سازد. تاکتیک آنها دربکارگیری شیوه های ابتکاری اعتراض برای درهم شکستن تؤطئه سکوت،استفاده فعال ازاینترنت ورسانه ها و تلفن ها ی همراه،صدوراطلاعیه های به موقع، وبکارگیری ده ها ابتکاردیگرازعوامل تضمین کننده این موفقیت بود.
درپاره ای مناطق مثل خمینی شهرشدت همبستگی معلمان به حدی بود که رژیم را ناچارساخت تادستگیرشد گان را که برای زهرچشم گرفتن صورت گرفته بود آزادکند. معلمان با گل و شادباش به استقبال پرشور آزادشدگان پرداختند.درپاره ای نقاط مثل اسلام شهردامنه تهدید ازحد متعارف بالاترفته ووزارت آموزش وپرورش حکم معلق کردن کلیه معلمان متحصن راصادرکرد.بااین همه تلاش های مذبوحانه رژیم درممانعت ازاین حرکت بزرگ وسپس انکارآن با شکست بزرگی مواجه شد و جنبش مزدوحقوق بگیران،پیروزی بزرگی رادرکارنامه خویش ثبت کرد.بی شک وقتی از موفقیت سخن می گوئیم،این پیروزی امری نسبی بوده ودراینجا مقصودمان بیشترناظربرنفس برگزاری آن درکشوری است که داشتن تشکل مستقل وبرگزاری اعتصاب بسختی ممنوع است،آنهم دربرابر دولتی که باهمه اقتدارخود عزمش رابرای ممانعت ازآن بکارگرفته بود.علاوه براین برای زحمتکشان و کارگران، اعتصاب ها همواره مهم ترین مکتب آموزش وتربیت بشماررفته وهراعتصاب باندازه ده ها کتاب و سالها تجربه درشرایط عادی دربرگیرنده درسهای آموزنده می باشد.دراین میان اعتصابات بزرگ، درسها و دست آوردهای بزرگ تری را بهمراه دارد که اهمیت آنها حتا ازکسب مطالبات مشخص وبیواسطه فراترمی رود.ازجمله مهمترین آن ها،کشف ووقوف مزدوحقوق بگیران به قدرت جمعی خود ازیکسو و مشاهده آسیب پذیری رژیم ازسوی دیگراست. تحت چنین شرایطی است که معلمان فرصت می یابند تاتشکل های موجودو مستقل خود را بیشترتثبیت کنند و باعبورازاین آموزن زمینه گسترش آن را درشهرها و استانهائی که هنوز شکل نگرفته اند،فراهم آورند.آن ها هم چنین بیش ازپیش ازرژیم وجناح های آن فاصله گرفته وبا زدودن بقایای هرگونه توهم به وعده و وعیده های آن،بردرجه قاطعیت و رزمندگی خویش بیافزایند.نه فقط موجی تازه ازمعلمانی راکه تادیروزفعال نبودند به صفوف خویش وارد می کنند،بلکه دربرابرسایربخش های زحمتکشان نیزبه مثابه الگوئی مثبت تأثیرگذار می گردند.آن ها هم چنین درمتن چنین کشاکشی، بیش ازپیش برجایگاه خود درجامعه وکشف متحدین طبیعی خویش نائل آمده وضرورت واهمیت همبستگی با اقشارهم منافع و همسو با خود را درمی یابند.تاکتیک ها و شعارها،پرورش کادرها و ومبلغین وسازمانگران خود را صیقل داده و صفوف خویش را فشرده ترمی سازند.هم چنین دراین روند خواست های کوچک و اصلاحی به تدریج جای خود را به خواست های ژرف ترو کلان تر می دهند و قاطبه معلمان به گره خوردگی بین خواستهای مشخص وهم اکنون خود با مطالبات کلان بهترپی می برند.درهرحال مهمترین دست آورداعتصاب،کشف قدرت جمعی واهمیت استفاده ازآن به مثابه یک ابزارکارآ درمبارزه برای مطالبات خوداست.می توان ادعا کرد نحوه برخوردرژیم باآن برای خاموش کردن حرکت معلمان و یادانشجویان ویازنان،نظیردستگیری های گسترده-که حتا عموما قادرنیست آنها را بطورطولانی دربازداشت نگهدارد و بشیوه بعضا گانگسترمأبانه وظاهرشدن دولت درجلد آدم ربائی،خود به عنوان عاملی موجب تقویت وجه توده ای وافزایش روحیه و جسارت عمل شده وبه مثابه عنصر تخمیرکننده برای شکل گیری پدیده همبتسگی طبقاتی واجتماعی عمل می کند.آن چه را که دارد اتفاق می افتد می توان هم چون گرده افشانی درفصل بهاربرای رسیدن میوه ها بشمارآورد.این نخستین بارنیست که ارتجاع دشمنانش را درکندن گورخود یاری می دهد.
نگاهی به بخشی ازآخرین اطلاعیه کانون صنفی معلمان اردبیل پس ازپایان اعتصاب،جائی که اعتصاب معلمان فراگیروگسترده بود،بخوبی رگه های ارتقاء مطالبات وتقویت عزم مبارزه برای پیشروی را نشان می دهد:
ملت شريف ايران بدانند و آگاه باشند كه آموزش و پرورش ايران بيش از دو دهه است كه بشدت سياست زده شده و دستان ناپاك سياستمداران منفعت جو و فرصت طلب در تمامي عزل و نصب ها مشاهده و مسير حركت تعليم و تربيت ما منحرف شده و بطور حتم محصول چنين فضاي چيزي خواهد بود كه نه خواست ماست و نه خواست ملت ما . اينان معلمان را افرادي بيچاره و بدبخت مي دانند كه فقط در مسايل از قبيل شركت در انتخاب و راي دادن موثر هستند و براي پر كردن صف ........... .
سياست مداران خود خواه هرگز به منزلت جايگاه معلمان ايمان نداشته و بارها با وعده وعيد هاي سرخرمن از اين قشر صادق و نجيب بهره برداري سياسي نموده و بعد از رسيدن به مقصد رهايشان نموده اند ولي ديگر تاريخ مصرف اين بازي ها بسر آمده و اين بار معلمان هستند كه تصميم گرفته اند تا سرنوشت كشور خود را خود رقم زنند و اجازه ندهند تا سياست بازان در درون وزارت آموزش و پرورش و با عزل ونصب حزبي و مرامي سرنوشت يك ميليون معلم و 17 ميليون دانش آموز و به تبع آن كل جامعه را در دست گيرند
تشكيل اتحاديه صنفي تحت عنوان كانون صنفي معلمان حق مسلم فرهنگيان بوده كه سه دهه به تاخير افتاده است ولي فرهنگيان بايد از چنين پايگاهي براي دفاع از حقوق صنفي خود حمايت كرده و با عضويت تمامي فرهنگيان چنين تشكلي قدرت و قوت گيرد . تا دير نشده معلمان شهرستاني براي ايجاد شعبه كانون صنفي معلمان اقدام و معلماني كه از چنين نعمتي برخودار هستند هر چه سريعتر عضو اين تشكل صنفي شوند . كانون نطقه اتصال و مركز همفكري و استقامت ما خواهد بود . با عضويت خود و تشويق ديگر همكاران تلاشگران صنفي خود را ياري نماييم و باعث دلگرمي و مقاومت آنان گرديم. تا چنين نكنيم دردهاي مشترك ما درمان نخواهد شد .
همراه شو اي عزيز
تنها نمان به درد
كاين درد مشترك
جدا ، جدا درمان نمي شود

چنانکه ملاحظه می کنید دراین اطلاعیه که پس ازبرگزاری اعتصاب سراسری منتشرشد، فروریزی بقایای توهم به همه جناح های حکومت وبه وعده و وعیدهای آنها،ضرورت رقم زدن سرنوشت کشوربدست خود، حق تشکل های مستقل ودرک اهمیت آن ها،بهره گیری ازفرصت بوجود آمده برای گسترش آن ها به نقاطی که درآنجا هنوز شکل نگرفته اند،اهمیت پیوستن دردهای فردی و پراکنده به یکدیگرو...بخوبی مشهوداست.
ازسوی دیگرنفس وقوع چنین حرکتی درشرایط ارعاب واعلام پیشاپیش زمان و چگونگی برگزاری آن،برای دیگرزحمتکشان این فرصت را فرهم می سازد که همبستگی خود را با ابرازحمایت ازآن به نمایش بگذارند.نمونه بیانیه زیرکه پس از میتینگ معلمان درمقابل مجلس ویورش رژیم به آن صادره شد،بخوبی شکوفه زدن این گونه جوانه های همبستگی را به نمایش می گذارد:
روز 23 اسفند ماه تجمع معلمان در مقابل مجلس شورای اسلامی مورد تهاجم نیروهای انتظامی و امنیتی قرار گرفت و طی آن، بسیاری از معلمان بشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و جمع کثیری نیز بازداشت شدند.خواست اصلی معلمان اجرای نظام هماهنگ پرداختها و برخورداری از یک زندگی انسانی و شرافتمندانه است. این خواست و تجمع برای دستیابی به آن، حق مسلم معلمان است. اما در این جامعه، به جای پاسخگویی به خواست های معلمان و تلاش برای فراهم کردن یک زندگی انسانی برای آنان، با باتوم به جان این شریف ترین انسانهای جامعه می افتند و در روزهای پایانی سال صدها تن از آنان را بازداشت و روانه زندان میکنند.این برخورد وحشیانه به مربیان فرزندان ما و آموزش دهندگان امروز و فردای جامعه، اهانتی عریان به شان و حرمت همه آحاد مردم است و بی تردید عاملین و آمرین چنین سیاستهایی، بیش از پیش مورد انزجار و تنفر مردم قرار خواهند گرفت.
ما با محکوم کردن حمله به معلمین و بازداشت آنها، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط معلمان بازداشت شده هستیم و مصرانه بر محاکمه ی دست اندرکاران حمله به معلمین و بازداشت آنها تاکید کرده و بدینوسیله بار دیگر حمایت قاطعانه خود را از خواست های بر حق معلمان اعلام میداریم.
هیئت مؤسس اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار
جمعی از کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
کارگران اخراجی و تعلیقی نساجی کردستان
کارگران کارخانه نساجی شاهو
کارگران اخراجی کارخانه الومین
کارگران اخراجی پرریس
انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه
کارگران گرداننده سایت شورا
منبع:وبلاگ علیه وضعیت موجود

********
هم اکنون معلمان درپی برگزاری یک اعتصاب موفقیت آمیزو پرشکوه،باروحیه ای قوی تر آماده پیگیری مطالبات شفاف خود هم چون اجرای لایحه مدیریت خدمات کشوری،عزل وزیرآموزش و پرورش،آزادی معلمان دربند وعذرخواهی دولت ازمعلمان بدلیل ضرب وشتم 23 اسفند،هستند.آنها هم چنین گام های بعدی حرکت خود را پیشاپیش اعلام داشته اند.بدیهی است در شرایطی که آن ها زیربیشترین فشارها قراردارند، همبستگی با آنان ودفاع قاطع ازمطالبات بحق اشان دارای اهمیت زیادی است.بی شک رژیم درپی ناکامی خود هم چون مارزخم خورده وخشمگین درپی نیش زدن وبکارگرفتن انواع ترفندها برای درهم شکستن آن است. دوابزاراصلی رژیم برای ازپاانداختن جنبش تشدید سرکوب و تهدیدمستقیم ازیکسو و تلاش برای ایجاد تفرقه وتشتت درصفوف معلمان ازسوی دیگراست(ازجمله این ترفندهای می توان به تلاش های انحرافی نمایندگان مجلس برای بدست گرفتن شعاراستعفای وزیرآموزش وپرورش باهدف کندکردن برندگی این شعاراشاره کرد).بدیهی است که خنثا کردن این ترفندها ازسوی همه معلمان آگاه وفعال ونیز فعالین سایرجنبش های طبقه بزرگ مزدوحقوق بگیرونیزسایرجنبشهای اجتماعی دارای اهمیت است. بسیارمهم است که معلمان بتوانندبیش ازپیش حمایت اولیاء دانش آموزان و همراهی دانش آموزان ونیزحمایت سایراقشارزحمتکشان را نسبت به حقانیت مطالبات خود بدست آورند وبدانند که تنها راه مقابله بارژیم ودست یابی به مطالبات ازطریق گسترش هرچه بیشتر پایه توده ای مقاومت ،قاطعیت درپیگیری مطالبات و جلب همبستگی سایراقشاراست.
دوپیشنهادی که دربرخی وبلاگ های معلمان ودرلابلای برخی نوشته های آنان دیده می شود مبنی برشرکت خانواده های معلمان درتحصن بعدی ونیزبرگزاری مراسم مشترک کارگران ومعلمان به مناسبت اول ماه مه بخوبی هم نیاز و هم وجود زمینه های مناسب برای گسترش هم بستگی و پایه توده ای جنبش را نشان می دهد.
شعارمعلم ،کارگر،دانشجو و....اتحاد اتحاد، مهمترین شعاری است که دربرابرجنبش زحمتکشان قراردارد. با درپیش بودن 11 اردیبهشت،روزجهانی کارگر و نیز 12 اردیبهشت روزمعلم،ونیزبا توجه به اقدامات اعتراضی آتی وبرنامه ریزی شده معلمان، روزهای مهمی را درپیش روداریم. همه توان خویش را برای اعتلاء همبستگی زحمتکشان و دفاع ازمبارزات معلمان بکارگیریم.
2007-04-18-19-01-86
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

Sunday, April 01, 2007

سال 86 را چگونه آغاز کرده وبه پایان می بریم؟

تقی روزبه
Taghi_roozbeh@yahoo.com

سال جدید وفضای آغشته به بوی باروت!
برطبق ضرب المثل معروفِ سالی که نکوست ازبهارش پیداست،سال "بدشگون"هم ازبهارش پیداست.برهمین قیاس است که سال جدید ازهمان روزهای نخست -حتا بدون آن که مجال سپری کردن بی دغدغه چندروز تعطیلات عید را به شهروندان بدهد- با چهره ای دژم وعبوس کرده وچه عجولانه نشان دادتاچه اندازه "نکو"است!.شروعی با چالش هائی سنگین. گوئی که زخم های انباشته شده طی 28 سال گذشته طاقت ازدست داده وباگذشتن ازمرحله دردهای خموشانه،یکجا قصد سربازکردن دارند. دیگردودکردن اسپند هم قادرنیست حتا اندکی ازبدیمنی آن بکاهد.سالی که ازهمان لحظات نخستین خود به همه خاطرنشان می سازد که انداممان-اندامی بوسعت جامعه- آبستن عفونتی مزمن ودردی جانکاه است که یک لحظه آراممان نه خواهد گذاشت.آلامی که نه ازجنس باصطلاح نزول بلایای طبیعی(و یا آسمانی)،بلکه ازقضا مطلقا ازجنس آفات زمینی اند وازآن گونه که صددرصد با نقش و عملکرد اجتماعی و سیاسی قدرت های حاکم برسرنوشتمان وبانحوه مواجهه امان با خدایان ِ نکبت، گره خورده است.اگرازجنبه قدرگرائی نهفته دراین ضرب المثل بگذریم وتقدیرتاریخ را حاصل عملکرد بازیگران اجتماعی وتصادم منافع طبقاتی آنان بدانیم،تقدیرنکبت را بایدقبل ازهرچیز محصول صف آرائی خصمانه دوقطب مولد بحران ومولدجنگ وفلاکت بدانیم که درغیاب حضورفعال قطب اجتماعی سوم-قطب جنبش های مطالباتی-اجتماعی-سیاسی رهائی بخش،فرصت یافته اند که این چنین به گریبانمان چنگ بیافکنند.وچنین است که سیکل معیوب بحران بطوریک جانبه میدان دارشده وباعبورازمراحل کمی و جنینی خود،بندها یکی پس ازدیگری پاره می شوند وعقربه به نقطه قرمزنزدیک ترمی شود.شتاب تصاعدی بحران،که نیروی محرکه خود را ازتشدید فشارهای زمان بندی شده باهدف گشودن راه عقب نشینی رژیم ورساندن پشت او به خاک ازیکسو و با برانگیختن عکس العمل های متقابل ازجانب اومی گیرد،هرگونه پیش بینی دقیق مسیرتکوین بحران را ناممکن ساخته است.بکارگیری تاکتیک چماق وهویج یابهتراست بگوئیم تنیدن تاربدست وپای طعمه و آنگاه به سراغ آن رفتن تا با تکان دادن دست وپایش خود را درتارهای بیشتری گرفتارکند وتداوم این سیکل تا لحظه ازرمق افتادن حریف،فضای آغشته به بوی باروتی را به وجود آورده است که هرگونه جرقه پراکنی های موردی می توانددامنه بحران را ازکنترل طرفین خارج ساخته و آن را واردفازجدید و تباه کننده ای بکند. فضا مملوازردوبدل شدن چنین جرقه هائی است.
درچنین شرایطی است که سرویس های اطلاعاتی روسیه اخباری را گزارش می دهند که از آرایش تهاجمی و بی سابقه نیروهای آمریکا درمنطقه خلیج فارس اززمان حمله به عراق بدینسو،حکایت می کنند.آرایشی که برطبق همین گزارش ها، ازطریق مانورهای نظامی،آماج های فرضی خود درایران را بمباران کرده ونشان گرآن است که به مرحله آمادگی رسیده اند.گوئی که هنوز فضای آغشته به بوی باروت بقدرکافی اشباع نشده، درواکنشی متقابل رژیم ایران نیزمانورنطامی تازه ای را درهمین منطقه شروع می کند.علاوه برآن دستگیری ملوانان انگلیسی-که خاطره اشغال سفارت آمریکارا برمی انگیزاند- خشم دولت انگلستان را به اوج تازه ای می رساند تا حدی که تلویحا دولت ایران را به اقدامات تنبیهی متقابل تهدید کرده وبا تعلیق مناسبات اقتصادی و سیاسی و ازتصویب گذراندن خواست خود در شورای امنیت سازمان ملل وحتا بنابه ادعای رژیم حمله به کنسولگری ایران دربصره، بحران را به نقطه جوش خود نزدیک ترمی کند.درمبادله جرقه ها حتا به وقایع رخ داده هم بسنده نمی شود، خبر(شایعه)شلیک موشکی ازسوی رژیم ایران بسوی ناوگان دریائی آمریکا،قیمت نفت را برای لحظاتی دربازارعصبی ونگران بشدت بالامی برد.بطوری که برخی صاحب نظران،انتشاراین خبردروغین درمیان کشاکش های فوق را به مثابه تست بازارنفت وافکارعمومی نسبت به یک حمله واقعی تلقی می کنند. دامنه گسترش بحران تا آن جا بالامی رود که یک ژنرال روسی حتا مدعی تاریخ حمله،تعدادهدف ها وآماج های مورد تهاجم دراوائل آوریل می شود.درکناراین گزارش ها، انتشارنظریاتی چون نظربرژینسکی این استراتژیست کهنه کارآمریکائی مبنی براینکه دولت بوش درجهت آماده کردن افکارعمومی مردم جهان برای حمله به ایران گام برمی دارد،برخطیربودن اوضاع وآغشتگی آن به بوی باروت صحه می گذارد.مساله فقط درسطح اعلام ارزیابی سرویس های خبری و اطلاعاتی نمانده وازآن فراترمی رود.چنان که وزارت خارجه روسیه باصدوراطلاعیه ای،به دولت آمریکا نسبت به شروع جنگ جدیددرموردایران ومنطقه هشدارمی دهد. همزمان سران دودولت روسیه و چین که نگران سوء استفاده دولت آمریکا ازقطعنامه های شورای امنیت برای انجام اقدام نظامی هستند لازم می بینند که درنشست مشترکی تصریح کنند که این قطعنامه اجازه چنین کاری را به کسی نمی دهد. دولت آمریکا نیزبه نوبه خود بیکارنه نشسته و باهدف تشدید دامنه تحریم ایران که درتداوم خود،اختلال وازکارانداختن تولید و فروش نفت( وحتا واردات بنزین)،یعنی قلب طپنده اقتصاد ایران را نشانه گرفته است، روسیه وچین را بدلیل انجام معلامات نظامی و بستن قراردادهای نفتی با رژیم تهران به تحریم وافزایش فشاربه آن ها تهدید می کند.اروپا که به عنوان دلال واسط واعمال کننده فشارهای دیپلماسی دربحران هسته ای عمل می کند،عملا وارد مسیرلغزنده وگشاینده بحران روبه تصاعدی شده که ناچاراست به تدریج ابتکارعمل را به دست دولت آمریکا بسپارد.کاربه آنجاکشیده که کاخ سفید به بهانه خطرموشک های بالیستیک ایران وکره شمالی،نه فقط بدنبال استقرارموشک وایستگاه های جاسوسی دربخش اروپای شرقی ودرمناطق نزدیک به مرزهای روسیه برآمده است ،بلکه باتشدید فضای جنگ سردجدید،فشارهای تازه ای را برای تحت الحمایه قراردادن اتحادیه اروپا(وهم چنین ژاپن) بکارگرفته است.نکته درخورتوجه آنست که دولت آمریکا این سیاست را ازِقبل سیاست تشدید بحران وبدون تمایل وتوافق سران دول اروپائی پی میگیرد.بطوری که حتا خانم مرکل هم باهمه محافظه کاری خود، زبان به شکوه وانتقاد نسبت به واشنگتن گشوده وآن را شروع دوباره برای جنگ سردنامیده است.
آن چه که به تشدید تخاصم وتنش بین دولت آمریکا و ایران درسال جدید بعد ودامنه بیشتری می دهد،همانا موضع حزب دموکرات آمریکا بعنوان حزب رقیب و مدعی کسب قدرت دردوره ریاست جمهوری آینده است که از هم اکنون اکثریت نمایندگان مجلس وسنای امریکا را بدست آورده است. این حزب که برخلاف مواضع خوددرموردعراق که خواهان خروج زمان بندی شده دولت آمریکا ازآن وبستن دست وبال جرج بوش برای گسترش دامنه جنگ است، درمورد ایران آشکارا سیاست دیگری راپیگیری می کند. براساس همین سیاست، اخیرا ازدرخواست خود مبنی بر پس گرفتن اختیارات جنگی بوش که بهنگام جنگ عراق ازسوی کنگره آمریکا به وی داده شده بود،عقب نشست. این عقب نشینی نه فقط بدلیل مناسبات وپیوندهای دیرینه این حزب با لابی های نیرومنداسرائیل صورت گرفته ،بلکه هم چنین باین دلیل که سلب چنین اختیاری موجب تقویت مواضع رژیم ایران وتقویت این احساس که گوئی گزینه نظامی دربحران کنونی جائی ندارد،صورت گرفت. حزب مزبور هم چنین با تهیه قطعنامه هائی جهت تشدید فشاربه شرکاء تجاری خود در روسیه و چین وپاره ای ازشرکت های اروپائی باهدف فشاربیشتربه رژیم ایران راپیگیری می کند.وهمین سیاست یک بام ودوهوا درمورد ایران وعراق، پاره ای ازتحلیل گران اوضاع سیاسی را به این نتیجه رسانده است که حزب دموکرات به عنوان مدعی آینده کسب قدرت در کاخ سفید،درعین بهره برداری حداکثر ازشکست بوش درعراق،درهمان حال درمورد ایران-که خاطرات تلخی چون تسخیرسفارت و شکست کارتر دربرابرریگان را باخود همراه دارد- به نوعی با دولت بوش همراه شده وبرآن است که درطی باقی مانده دوران ریاست جمهوری وی درجهت حل این بحران واجتناب ازسرریزشدن آن به دولت آینده، نهایت همکاری را با وی درجهت حل آن تا قبل ازپایان ریاست جمهوری وی بعمل آورد.براساس همین ارزیابی ها، دمکرات ها درصورت به بن بست رسیدن راه حل های دیپلماتیک دراساس با تاکتیک بمباران سنگین هوائی بدون واردکردن نیروی زمینی-استراتژی ی که درزمان کلینتون، خود دموکرات ها مبتکرآن بودند ودرهمان زمان درپاره ای ازنقاط بحرانی جهان نظیر یوگسلاوی هم بکارگرفته شد،موافق هستند.باین ترتیب حزب دمکرات بادنبال کردن سیاست هم به نعل وهم به میخ درموردایران،عملا برکوره جنگ وتشدید تحریم می دمد.واین درحالی است که نومحافظه کاران نیزبه نوبه خوددراین رویکرد راه گریزی برای فرارازبحران عراق و پوشاندن دامنه شکست ودفاع ازحیثیت سیاسی خود می جویند.
روی دیگرسکه بحران هسته ای را جمهوری اسلامی تشکیل می دهد که به نوبه خود با اتخاذ سیاست ارتجاعی وتحریک آمیزدست یابی به انرژی هسته ای وهمراه کردن آن بااقدامات وشعارهای حساسیت برانگیزدیگر،بهترین دست آویزها را برای نومحافظه کاران جهت کانونی کردن بحران حول ایران و خروج نومحافظه کاران ازگرداب کنونی فراهم می سازد.براین اساس سران رژیم استراتژی معینی را دنبال میکنند که برپایه ارزیایی های زیرنهفته است:
الف- براین پایه که ماهیت تهدیدات کنونی اساسا جنگ روانی بوده ودارای جنبه های ایذائی محدود است.عدم توانائی دولت های غربی دربرافروختن جنگ جدید،وناتوانی اشان در تعمیق فشارهای اقتصادی به حوزه های کلیدی اقتصادی،روند روبافزایش شکاف های داخلی دول رقیب وبیرون آمدن جهان ازمدار تک قطبی وگسترش تنش های درونی وداخلی آمریکا، اساس ارزیابی رژیم را ازوضعیت کنونی و توازن قوا تشکیل می دهد.
ب-براین اساس تصوررژیم برآن است که با تحمل هزینه هائی نه چندان سنگین ونابودکننده قادربه تحمیل حق دست یابی به انرژی هسته ای وهموارکردن راه ورود خودبه باشگاه هسته ای می گردد. که باتکیه برآن می تواند ازموضع قدرت به چانه زنی بادول غربی پرداخته و هم چون سپر حفاظتی و تضمین کننده برای تداوم موجودیتش وبعنوان یک قدرت منطقه ای ازآن سود جوید.
برهمین پایه است که رژیم وخامنه ای سال جدید را سال انسجام ملی و اسلامی نام می نهند. محورنخست برای ممانعت از باصطلاح سوءاستفاده دشمن، درواقع برآن است تا حنبش های اجتماعی و ملی ومطالباتی وآزادیخواهانه مردم را تحت عنوان حفظ وحدت ملی مورد فشاربیشتری قراردهد. ومحوردوم،انسجام اسلامی،نیزخثنا کردن یکی دیگرازتاکتیکهای مهم دولت آمریکا را که ناظربر تشکیل وتقویت بلوکی ازکشورهای اسلامی وعرب منطقه ای برای مهاررژیم ایران وهمراهی با سیاست های غرب دررابطه باایران است، دربرابرخود قرارداده است.
باین ترتیب حاکم کردن فضائی که درآن پیگیری مطالبات ازسوی جنبش های زحمتکشان بعنوان همسوئی با دشمن تلقی گرددو طرح هرگونه انتقادبه سیاست های حاکم به معنای تضعیف جبهه اسلام وبه مثابه امری دشمن شاد کن به شماررود، دوهدف عمده پیام های خامنه ای درسال جدید را تشکیل می دهد.
*****
رژیم با ارزیابی نادرست ازتوانائی ها وناتوانائی های خود و دشمنانش،درریگزار بی انتهائی بسوی سراب هسته ای ودست یابی به حبل المتین نجات بخش روان است والبته دراین میان با گروگان گرفتن سرنوشت کشورومیلیونها انسان زحمتکش ساکن آن، این آن ها هستند که باید هرلحظه تاوان سنگین جاه طلبی های رژیم را بپردازند.
بی شک سرپیچی ازهمراهی با رژیم درچنین برهوتی، تنها راه برون رفت ازفرورفتن به قعرشن زارهای آن است.تنها فعال شدن وبه میان آمدن صدای سوم وصدای زندگی وآزادی است که با گفتن نه قاطع به هردوقطب ویرانگر این بحران می تواند برتؤطئه مشترک دشمنان خود فائق آید.نباید حتا یک لحظه فراموش کنیم که دوقطبی شدن هرچه بیشتربحران،آن چه که هردوطرف بحران باهمه توان خود بدان مشغولند، معنائی جزتشدید فلاکت وتشدید سرکوب وآزادی ندارد.ملاخورشدن لایحه پرداخت های هم آهنگ معلمان درروزهای پایانی سال گذشته وبیرون آمدن رژیم ازنظارت ویژه کمیسیون حقوق بشرسازمان ملل متحد، تنها دونمونه تیپیک است که ازبرکت کانونی شدن بحران حول محورهسته ای-تااین درجه بسهولت- صورت گرفته است.
یی شک گشودن جبهه گسترده مبارزه برای دست یابی به حقوق مسلم جنبش های مزدوحقوق بگیران،علیه آپارتاید جنسی و برای آزادی وحق تعیین سرنوشت خود،پاسخ عملی قاطعی است به هر دوقطب بحران.هم به قطبی که خواست خودرا بعنوان حق مسلم ملی به مردم نسبت می دهد وهم علیه قدرت های امپریالیستی که مبارزه مردم برای نفی قیمومیت ولایت فقها را فرصتی برای اعمال قیمومیت خود برمردم ایران و منطقه به حساب می آورند ودرهمان حال منطقه وجهان را به سوی پرتگاه جدیدی سوق می دهند.
دراین رابطه بویژه برنیروهای رادیکال وچپ است که باطرح شعارجداناپذیری مبارزه با امپریالیسم ازمبارزه برای آزادی وعلیه استبداد واز مبارزه برای مطالبات مردم وعلیه سیاست های اقتصادی نئولیبرالیزم، هم طرفندهای رژیم را بی اثرکنند وهم محتوای ادعاها وشعارهای دولت های امپریالیستی ومدافعین آنها را رسواسازند.
2007-04-02—13.01.86
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com