Monday, March 15, 2010


تهدید وتوسل به اعدام درآستانه چهارشنبه سوری

قدرت نمائی یا رعشه های یک قدرت درحال افول؟!

Sunday, March 07, 2010

 !هشت مارس روزجهانی زن ومبارزه برای رهائی ،آزادی و برابری مبارک باد 
به یاد همه زنان مبارز زندانی  وبه یاد مادران شجاع دستگیرشده  وهمه زندانیان سیاسی مقاوم وسرفراز وبه امید وادارکردن تبه کاران حاکم به آزادی هرچه سریع ترزندانیان
جنبش زنان وتعریف دیگری ازسیاست ومبارزه
6 دلیل برای پیشروبودن جنبش زنان:

Thursday, March 04, 2010

Tuesday, February 23, 2010

نگاهی به منشورمطالبات حداقلی کارگران* واهمیت آن  درشرایط کنونی
طنین گام های طبقه کارگر

Tuesday, February 16, 2010

آزمون 22 بهمن و پی آمدها
بررسی هرتجربه  نووهرگام تازه جنبش به مثابه برشی ازوضعیت عمومی،مسیرپیموده شده ومطالعه نقاط ضعف و قوت آن برای برداشتن آگاهانه گام های بعدی،  بی شک امری ضروری و مثبت است وباید ازآن استقبال کرد.چرا که بدون آن سخن گفتن ازیک جنبش خود آگاه بی معنا خواهد بود.

Wednesday, February 10, 2010

 استراتژی محکوم به روزمرگی ؛ استراتژی محکوم به مرگ است

Thursday, February 04, 2010

آیا در22 بهمن درب باستیل ایران(زندان اوین)گشوده خواهد شد؟!
22 بهمن و یک بسترو سه رؤیا
22بهمن امسال حال وهوای دیگری دارد.چرا که رژیم  برخلاف مراسم تشریفاتی سالهای، قبل که  آنرا فرصتی برای برخ کشیدن اقتدارش درمقیاس جهانی به شمارمی آورد، اکنون سخت نگران تبدیل شدن آن به روزی است که توسط مردم  ازپروبال درهم شکسته اش پرده برداری بشود.

نه "اعمال رهبری" و"نه خود رهبری"؛ پس کدام "رهبری"؟

Friday, January 29, 2010

آیا غبارابهام فرونشست؟!
 سردمداران جمهوری اسلامی برای نجات خود ازغرقابی که درآن گرفتارآمده اند،روزگذشته دونفر از زندانیان سیاسی را به دارآویختند.

Wednesday, January 20, 2010

سیاست چماق وساندیس
دراین نوشته نگاهی داریم به پس زلزله های تظاهرات روزعاشورا،به تاکتیک تازه جناح حاکم،به رویکرد طرفداران ولایت مشروط درصفوف جنبش و به استراتژی معطوف به مذاکره وانتخابات آزاد ووظایف کلی گفتمان آزادی وبرابری.

Tuesday, January 12, 2010

گذرازلحظه ها مکثی است کوتاه برروی برخی رویدادها
تروررسمی وغیررسمی دووجه یک سیاست

پیرامون ترورجنایت آمیزیک استاد دانشگاه

Sunday, January 10, 2010

گذرازلحظه ها مکثی است کوتاه برروی برخی رویدادها   
"اعمال رهبری" یا "خود رهبری"
شکاف بین مردم و شعارهای ساختارشکن با گفتمان جریاناتی که درچهارچوب نظم کنونی و مرمت آن عمل میکنند،مانند بیانیه اخیرموسوی یا بیانیه 5 نواندیش دینی ویا نامه مهندس سحابی و سایرحامیان این  رویکرد وازجمله شبه اپوزیسیون های خارجه نشین،اکنون به یکی ازچالش های مهم جنبش تبدیل شده است.

Wednesday, January 06, 2010

گذرازلحظه ها مکثی است کوتاه برروی برخی رویدادها
بیانیه موسوی ودردسرهای عبورمردم

بیانیه اخیر موسوی همانطورکه می دانیم درپاسخ به دونوع فشار صادرگردید. ازیکسو فشاربالائی ها و ازسوی دیگر فشارپائینی ها.
درمیان بالائی ها نیزشاهد دونوع فشارهستیم:

Friday, January 01, 2010

گذرازلحظه ها مکثی است کوتاه برروی برخی رویدادها
آیا با تقلیل خواست ها می توان به جائی رسید؟
صدوربیانیه اخیر و 17میرحسین موسوی باخواست هائی "حداقلی تر" درقیاس با خواست های "حداقلی" قبلی صورت می گیرد ودرمقام اجرا نیزمی پذیرد که لازم نیست پیش بردآنها همزمان  باشدبلکه می تواند بصورت تدریجی و گام به گام پیش برود.

Monday, December 28, 2009

گذرازلحظه ها مکثی است کوتاه برروی برخی رویدادها
قیام مردم تهران!
دیروزمردم معترض، گام مهمی درجهت تحقق شعارروزهای اخیرخود "این ماه ماه خونه،سید علی سرنگونه" برداشتند.

Sunday, December 27, 2009

گذرازلحظه ها مکثی است کوتاه برروی برخی رویدادها
زلزله ها وپس زلزله ها!

Monday, December 21, 2009

گذرازلحظه ها مکثی است کوتاه برروی برخی رویدادها
سیاسی ترین تشییع جنازه چنددهه اخیر!

Sunday, December 20, 2009

گذرازلحظه ها مکثی است کوتاه برروی برخی رویدادها
آیت اله منتظری هم نظریه پردازولایت مطلقه فقیه وهم قربانی آن !

منتظری وسه نکته:

Friday, December 18, 2009


گذرازلحظه ها مکثی است کوتاه برروی برخی رویدادها
آوای وحش وجویدن خرخره!

Sunday, December 13, 2009

 شانزده آذر دربوته آزمونی که صورت گرفت
 ازجنبش دانشجوئی بیاموزیم!
بی تردید تأمل درحرکت های بزرگ به مثابه برشی ازتحولات عینی ِ درحال وقوع، شاخص معتبری برای نقد آنچه که وجود دارد وآنچه که درحال شدن است  وروشن کردن گام های بعدی به شمارمی رودکه درپرتوآن می توان به کم وکیف دست آوردها ومشاهده نقاط ضعف وقوت خود پرداخت. ازهمین رواین ضرورت دربرابر دانشجویان وفعالان جنبش دانشجوئی و سایرجنبش ها قراردارد،که به مدد نقد و یاری گرفتن از خردجمعی ،وباخیره شدن به  نقاط قوت و ضعف پراتیک خود ،یعنی به  آن چه  که بامشارکت ،همت و اقدام جمعی خود درحال آفرینش آن هستند پرداخته و باتکیه بردست آوردها و نقاط قوت،به برطرف کردن ضعف ها و شفاف ترکردن افق پیشروی وغنا بخشیدن به معنای آنچه که درحال انجام دادنش هستند به پردازند.

Wednesday, December 09, 2009



عکس دهه

خبرگزاری رویتر، عکس اعدام مجید کاووسی فر و برادر زاده وی حسین کاووسی فر  با جرثقال را به عنوان عکس دهه انتخاب کرد. این عکس از دو جوان ایرانی که  در ۱۱مرداد سال ۸۶ حلق آویز شدند، توسط عکاس رویتر برداشته شده بود، رویتر در توضیح این عکس نوشت: رژیم ایران روز پنجشنبه هنگام  تجمع صدها نفر از مردم،  مجید و حسین را بعلت کشتن یک قاضی که تعدادی از  مخالفان را زندانی کرده بود به دار آویخت.

Friday, December 04, 2009

آیا می توانیم؟!
برای برگزاری هفته 16 آذری دیگردرخارج کشور
به مناسبت 16 آذر،
ونظربه اهمیت جنبش دانشجوئی، مروری برفرازهای مهم  آن  درطی سالهای گذشته را می توانید دردفتراول ودوم وسوم ازطریق آدرس زیرملاحظه فرمائید:
چند پرسش وپاسخ درباره اوضاع سیاسی توسط سایت گزارشگران 
سؤال1:
اگر تمایل داری از خودت بگو و سالهای متمادی در تبعید:
من ازنسل باصطلاح دوره انقلاب بهمن هستم و ارفعالان سیاسی زمان شاه . باوزش طوفان انقلاب 57 همراه با سایرزندانیان سیاسی آزادشدم. باوجود آنکه ازخانواده مذهبی  باورمند به روحانیت بودم ولی شناخت خوبی ازماهیت روحانیت داشتم. دربحبوحه برآمد انقلابی 57 ومقارن با فرود خمنیی درفرودگاه ودرآن تجمع بسیاربزر گ  درخیابان وقتی دربرابرسؤالی قریب باین مضمون قرارگرفتم که چه احساسی دارم،

Tuesday, December 01, 2009



واکنون چهره دیگری از اوباما:اوباما ی  وال استریت وپنتاگون
دربحبوحه تب انتخابات آمریکا،یعنی بهنگامی که مردم آمریکا و جهان درپی یک دوره طولانی  تسلط نئومحافظه کاران برکاخ سفید درگیریک بحران عظیمی شدند،درشرایطی که  سیاست های جنگ افروزانه وهم چنین  سیاست های اقتصادی معطوف به بازارآزاد و بی مهار، وبسود غول های اقتصادی  آمریکا شکاف های طبقاتی را هرچه بیشتر دامن زده وبخش بزرگی ازمردم جهان و آمریکا را گرفتار فقربیشتر،بیکاری افزون تر و سقوط بی سابقه سطح زندگی  درطی چندین دهه اخیرکرده بود،

Saturday, November 28, 2009


نگرانی ازفرا رَوی جنبش وتلاش برای مهارآن!

نگاهی به رهنمودهای مهندس سحابی وبیژن حکمت به جنبش اعتراضی
فرارفتن جنبش اعتراضی مردم ازپاره ای خطوط قرمزاصلاح طلبان که بویژه درتظاهرات بزرگ  قدس و گسترده  13 آبان بیان بیرونی پیداکرد ،فقط جناح حاکم در قدرت  را دستخوش نگرانی  و تلاش برای مهاروسرکوب آن نکرده است،بلکه هم چنین درمیان خود اصلاح طلبان، که "بدنبال باران بودند وسیل آمد"،نیزموجب نگرانی و تکاپوی تازه ای برای مهارآن شده است. دوپیام ویدئوئی اخیرمیرحسین موسوی و مهدی کروبی که هردو برضرورت حرکت جنبش درچهارچوب نظام کنونی و اجتناب ازدادن شعارها و اقدامات ساختارشکن تأکید کردند ازآن جمله است.

Wednesday, November 18, 2009

جنایت برای پوشاندن جنایت!


رژیم جمهوری اسلامی درهیأت باندهای مافیائی و دریک اقدام جنایتکارانه جدید، شاهدِ عینی جنایت کهریزک را ازمیان برداشت وباین ترتیب جنایتی بر جنایات خود افزود.تمامی قرائن وشواهد مؤید نگرانی رژیم بخصوص مقامات وفرماندهان رده بالای ناجا از خطرافشاشدن اطلاعات دست اولی بودکه این پزشک قربانی شده از کهریزک درسینه خود داشت.

Monday, November 09, 2009

یک ارزیابی ازبرآمد پرشکوه 13 آبان
13آبان وشفاف تر شدن یک رؤیا!

پس معلوم شد که ضخامت خاکستر، هنوزنتوانسته  گلبوته های آتش زندگی را خاموش سازد ورقص شعله ها ازهرکران پیداست...

Monday, November 02, 2009

13 آبان ویک بستروسه رؤیا!


از23 خردادتاقدس وازقدس تا 13 آبان

Friday, October 30, 2009





 
ندا وتلاش مذبوحانه برای مصادره یک نماد

Tuesday, October 20, 2009

حجاریان وبازخوانی "اعترافات" ازمنظری دیگر
داستان اعترافات* حجاریان نه فقط حکایت گرماهیت ضدبشری نظام حاکم است بلکه درعین حال داستان بازخوانی سرگذشت و سترونی اصلاحات درنظام جمهوری اسلامی نیزهست

Friday, October 02, 2009

زندان،اعتراف گیری و مقاومت !
پایوران دستگاه امنیتی رژیم باردیگر نمایش تازه ای ازاعترافات را-که بخشی ازبازجوئی های سه تن ازاصلاح طلبان یعنی سعید حجاریان، سعید شریعتی و محمد عطریان فربشمارمی رفت درسیمای خود به تماشا نهادند.

Tuesday, September 22, 2009

خود زنی

1. حکومت دینی و فروش دین به یک پشیزسیاه، پشت وروی یک سکه اند.

Tuesday, September 15, 2009

جنبش وشبح جنبش!
وقتی جنبشی وجود داشته باشد چیزی بنام شبح وسایه جنبش نیزوجود داردکه

Saturday, September 05, 2009

اگریارشاطرنیستی بارخاطرمباش!

آرام سازی فضای سیاسی ونصایح نهضت آزادی به جنبش اعتراضی *

Wednesday, August 26, 2009

درادامه نقد ایده سنتی ودیرآشنای یک جنبش، یک پلاتفرم
درذیل نوشته جنبش با کدام گفتمان ورابطه پلاتفرم وجنبش، درپانوشته های من* دوپرسش نقدگونه ای مطرح شده است که طرح وپاسخ به آن را درراستای تقویت دیالوگ حول آن مفیدمیدانم.

Saturday, August 22, 2009







جنبش با کدام گفتمان ؟
نسبت سازمان یابی فرومی و پلاتفرم واحد
اخیرا هیئت سیاسی-اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) بیانیه ای منتشرکرده است با عنوان فروم شکل مناسب سازمان یابی جنبش اعتراضی* . این بیانیه شامل پلاتفرمی است با موادزیر:

Wednesday, August 12, 2009


کدام پارادایم؟
نگاهی به شعارهای مردم و دینامیزم فرارونده آن ها*

Tuesday, August 04, 2009


درپاسخ به پرسش های سایت گزارشگران درباره اوضاع سیاسی*

1ـ هم اینک مطرح می شود که "عبور از موسوی اجتناب ناپذیر است"، با توجه به رویدادهای اخیر، نظر شما در این مورد چیست؟

Wednesday, July 29, 2009

«انتخابات»، مردم
گفتگو با تقی روزبه
مجید خوشدل

Tuesday, July 21, 2009

Monday, July 20, 2009

تظاهرات بزرگ روزجمعه وسخنان رفسنجانی
تجمع وتظاهرات میلیونی روزجمعه،شاید پنجمین مورد ازاین نوع تظاهرات اعتراضی و بزرگ باشد که پس از23 خرداد،شکل گرفته است. ازآن نوع تکانه های بزرگی که درفواصل خود بطوربی وقفه درانبوهی ازتظاهرات وتکانه های کوچک تر وگوناگون خیابانی ودرمحلات و اعتراضات شبانه واشکال دیگر مبارزاتی مبتلورگشته وتداوم داشته است .

Thursday, July 16, 2009

بازهم تجمع نمازجمعه ومسأله تاکتیک؟
نمازجمعه فردا وچگونگی برگزاری آن تبدیل به موضوع مهم وحساسی شده است. چرا که ازیکسو رفسنجانی پس ازشش هفته غیبت ودورنگهداشته شدن ازآن امامت آن را برعهده دارد وازسوی دیگراعلام شده است که موسوی وکروبی نیزدرآن شرکت خواهند کرد.

Monday, July 13, 2009

شرط موفقیت یک تاکتیک چیست؟

بحث هائی درمیان فعالین نسل جوان حول نوع وچگونگی اتخاذ تاکتیک برای یافتن راه هائی جهت ایجاد تجمعات بزرگ درشرایطی که رژیم تمام نیروی خود را برای سرکوب این نوع تجمعات وممانعت ازشکل گیری تجمعات بزرگ بکارمی گیرد مطرح است.البته نفس فعال بودن ذهن ها برای استفاده ازهرامکانی علیه حاکمیت مثبت است و حاکی از رشد ابتکارات در فضای جدیدی است که درطی هفته های اخیرشکل گرفته که بسیاری ازآنها نیزخلاق بوده ودرانطباق با اهداف ورزمندگی وبالالندگی جنبش قراردارد.اما یکی ازاین نوع پیشنهادات،تاکتیک شرکت درنمازجمعه این هفته نمازجمعه است که رفسنجانی درآن نمازخواهد خواند والبته با اهداف اعتراضی. ناگفته نماند بحث بهره گیری ازنمازجمعه وتریبونها ومراسم مذهبی نظیراعتکاف جهت اعتصاب عمومی قبل ازاین هم مطرح شده است.بیادداریم که بهنگام اقامه نمازجمعه خامنه ای درپی برگزاری نمایش انتخاباتی نیزاین بحث درمیان برخی فعالین مطرح شد که البته خردجمعی وواقع گرائی حاکم برجنبش عملا آن را منتفی کرد وبنابراین بعیداست که این بارنیزجدی گرفته شود. معهذافرصت مناسبی است برای گشوده شدن دیالوگ درمیان نسل جوان حول تاکتیک .

بنظرم اشتباه این دسته ازدوستان آن است که فکرمی کنند بکارگیری هر"تاکتیکی" درهرشرایطی به سود جنبش خواهدبود وبه ضرردشمن. ولی واقعیت آن است که بکارگیری یک تاکتیک تحت شرایطی بسود جنبش خواهد بود که صفوف جنبش را متحد ترکند(ولااقل آن را ازآنچه که وجود دارد آشفته ترنکند) ومتقابلا صفوف دشمن را پراکنده ترسازد.دراین صورت است که جنبش را یک گام به جلوترخواهد برد. تشبیه شرکت درنمازجمعه با "انتخابات" نیزنادرست است.شرکت اعتراضی درانتخابات تحت شرایط خاصی صورت گرفت. مردم وقتی تصمیم به شرکت درانتخابات گرفتند که اولا دیدند این عرصه محل جدال شدید قدرت بین بالائی هاست و ثانیا بهمین لیل بخشی ازبالائی ها برای مقابله وغلبه بررقبائی که قدرت را انحصارا تصرف کرده اند، نیازبه یارگیری ازمردم وبهر گرفتن ازنیروی فشارآنها ولاجرم طرح برخی ازمطالبات مردم داشتند که تابلکه بتوانندموازنه قوا را بسود خود تغییر دهند وازاین طریق به کسب امتیازاتی درعرصه قدرت (ونیز نجات نظام ازبحران همه جانبه ای که دامنگیرش شده ) نائل آیند.وثالثا جناح حاکم وکانون اصلی قدرت با درنظرداشت بحران مشروعیت خود،دستخوش وسوسه داغ کردن تنورانتخابات شد تابلکه از ِقبل آن هم موقعیت خویش را دربرابرفشارقدرت های جهانی تقویت کند و هم بااستناد به این مشروعیت جنبش مردم را بیش ازپیش مورد سرکوب قراردهد. حاکمیت(ودرقلب آن ولی فقیه) البته هم خدا وهم خرما را توامان می خواست. یعنی هم دوم خرداد ومشارکت گسترده را و هم اینکه برخلاف آن دفعه،برآن بود که کاندید اخص ومطلوب وسربفرمان خود را گزین کند. واقعیت آن است که چنین شرایطی همیشه فراهم نمیشود ورژیم درطول 30 سال گذشته از"انتخابات" بهره های فراوانی برای تثبیت خود و سرکوب برده است. ازقضا یکی ازدلایل رژیم برای داغ کردن تنورانتخابات ترسش ازتحریم انتخابات چهارسال گذشته بود.البته "ززنگی" رژیم وخرفت وصغیرانگاشتن مردم که ذاتی ولایت فقیه است، یعنی تلاش تؤامان برای مشارکت گسترده مردم درکنارتقلب کاردستش داد وبه مثابه بمبی دردستش منفجرشد. بااین همه باید تأکید کرد هرتاکیتک را تحت هرشرایطی نمی توان بکارگرفت وموفقیت هرتاکتیک نیازمند وجود شرایطی معینی است. اگردراینجا یک سؤال ازخودمان ومردم بکنیم مساله روشن تر میشود.وآن سؤال این است: آیا اگرمی دانستید که رژیم تقلب خواهد کرد بازهم رأی می دادید؟ به گمانم پاسخ اکثریت برزگی ازمردم به این سؤال حتما منفی خواهدبود. واین نشان میدهد که با آگاهی وآمادگی امروزمردم نمی توان مثلا همان تاکتیک دیروز را بکارگرفت چه برسد به آن که تاکتیکی عقب ترازآن را. دراین مورد مشخص نمازجمعه نه فقط جائی برای بروز شکاف داغ (ونه خرده منازعات) بین رفسنجانی با نظام نیست. بلکه همانطورکه رفسنجانی درمدت اخیرانفجاربحران نشان داده است، نگران فراتررفتن جنبش ازچهارچوب های نظام است وبنابراین مدتهاست که فتیله را پائین کشیده و ازکانال های گوناگون دارد ترمزمیزند تا آنگونه خود لازم می بیند بحران را مدیریت کند واین درشرایطی است که حتا رقیب او به حزب اخص او کارگزاران هم رحم نکرده است وثانیا رفسنجانی بدنام ترازآن است که آتشی ازقبل او برای جنبش گرم شود.اوازجمله مظاهرفساد و یکی ازفاسدترین عناصررژیم است.یعنی یکی ازمصادیق همان چیزی است که جنبش برعلیه آن به حرکت درآمده است وبنابراین نمی توان به مثابه چتری برای جنبش ازآن سود جست.نتیجه آنکه بین شیوه وهدف باید همواره سنخیت وهم آهنگی وجود داشته باشد وگرنه حاصل تلاش هایمان به جیب دشمن میریزد وبه پراکندگی صفوف جنبش منجرمیشود. 2009-07-13-22-04-88

Sunday, June 21, 2009

آذرخشی برسینه آسمان!

تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
نگاهی به جنبش دروجه رهائی بخش خود!
اکنون حدود یک هفته است که جنبش ضددیکتاتوری،باخواست مشخص ابطال نتایج انتخاباتِ دست کاری شده،حضورپررنگ وتوده ای خود را درتظاهرات پی درپی و علیرغم غیرقانونی اعلام شدن آن ها و درمقابل نگاه های شگفت زده مردم جهان، به نمایش گذاشته است:فوران یک نافرمانی اجتماعی گسترده وپرشورازسوی مردمی که سالیان سال است سرکوب وتحقیر واستثمارمی شوند.آنها اما اکنون برای تأمین حق تعیین سرنوشت خویش به حرکت درآمده اند. این نافرمانی عظیم وپرشکوه درشرایطی صورت می گیرد که مقامات رژیم،اعم ازخامنه ای،فرمانداروفرمانده نیروهای انتظامی وبهمراه صداوسیماضمن تهدید دائمی تظاهرکنندگان به سرکوب بی مهابا ازخود دربرابرپی آمدهای آن سلب مسؤلیت کرده ورسما قانون چماق را جایگزین چماق قانون کرده اند. تجمعات وراه پیمائی ها درشرایطی صورت گرفته است که ازقبل اخباروشایعات گسترده ای مبنی بر اجازه تیراندازی توسط نیروهای سرکوب درمیان مردم وسیعا منتشرشده است.و درواقع درهمان اولین تظاهرات میلیونی پس ازتقلب انتخاباتی ،رژیم برای آنکه نشان دهد دراین تهدید خود جدی است وباکسی سرشوخی ندارد، بقصد پراکندن ترس وبالابردن هزینه اعتراضات وبرای آنکه مردم احساس پیروزی واعتمادبه نفس نکنند،درپایان راه پیمائی باشقاوتی بی مانندو فاشیستی عده ای را عامدانه به قصد کشتن به رگباربست!وباین ترتیب جنبش مسالمت آمیزمردم درهمان گام های اولیه با خون خود غسل تعمید یافت.آیا این جنایت ازجهاتی هفده شهریور انقلاب نوین مردم ایران بود؟ بهتراست به جای پیش گوئی پاسخ قطعی به این سؤال را به سیررویدادها و تحولات آتی بسپاریم.اما آنچه که اکنون می توان گفت آن است که ارتکاب به این جنایت وجنایت کوی دانشگاه وسایردانشگاه های کشور و نیزدیگرجنایتهائی روزانه ای که برای حاکم کردن جو رعب وترس صورت می گیرد،نه فقط موجب وقفه درحرکت جنبش نشده بلکه موجب اوج گیری وتداوم آن گردیده ومردم با خشم وجسارت واعتمادبه نفس بیشتری به خروش درآمده اند(لازم به یادآوری است که نوشته حاضرقبل ازاولتماتوم روزجمعه خامنه ای و جنایت دیروزنگاشته شده است).بی شک بیرون آمدن ازجو رکودمبارزاتی سالیان دراز،وگام نهادن در وادی نبردهای سهگین ودرمقیاس کلان با رژیم ددمنشی هم چون جمهوری اسلامی که درآن رسما ولی فقیه خویشتن راصاحب جان رعایای صغیرمی پندارد،مستلزم یک دگرگونی عظیم درکنش وروحیه مردم است: پایان دادن به روحیه تمکین وتسلیم به قلدری،به درد ورنج کشیدن درخلوت خود،و کشف معجزه نیروی جمعی وهمبستگی.مردم درمی یابند که اگردرد ورنجشان را باهم تقسیم کنند واگرمقاومت وانزجارفردی خویش را باهم همکاسه نمایند، واگردستهای خود رابا یکدیگر گره بزنند،نیروی شگرف دگرگون کننده ای برای برون رفت ازگرداب نکبت وفلاکتی که به آن گرفتارآمده اند،آزادمی شود.شعارنترسید،نه لرزید ماهمه باهم هستیم، چیزی جزبروزوظهور اکسیرحیات بخش همبستگی درمقابل چشمان ما نیست.واگردرنظربگیریم که مترسک تاوقتی رعب انگیزاست که کسی پی به مترسک بودنش نبرده باشد،پس وای به وقتی که مردم به پوشالی بودن اقتدار رژیم بی به برند.آنگاه است که عرش کبریائی استبداد شروع به لرزیدن میکند وسردمداران جمهوری اسلامی باید سوره اذا زلزله الارض زلزالها... را بخوانند!.رویدادها چنان شتاب می گیرند که گاهی انسان ناخود آگاه ازخود می پرسد آیا براستی آنچه که دربرابر چشمان حیرت زده اش می گذرد،رستاخیزی است درجهانِ وهم یا درجهان واقعیت؟.گرچه دیگرفرصتی برای این گونه خیال بافی ها واگرومگرها باقی نمانده و یک باردیگرسوت حرکت قطارانقلاب-باهمه پیچ وخم ها و افت وخیزها وتوقف های مقطعی اجتناب ناپذیرش- به صدا درآمده است.مردم می گویند چون فریادبرمی آوریم وچون به حرکت درآمده ایم پس هستیم وگرنه درحکم هیچ وپوچیم وخس وخاشاک محسوبمان می کنند! آنها روزها باتسخیرخیابانها وشبها با تسخیربام ها وکوچه ها وبهم دوختن رزم روزانه بارزم شبانه این تحول شگرف خود را به چهارگوشه عالم رله می کنند. وباین ترتیب درشرایطی که حامعه ایران با شتاب زیادی درحال سقوط به ورطه انحطاط ونفی ارزش های اجتماعی،غلبه تنگ نظری ها وخرده بینی ها،وبیگانگی روزافزون با تعاون و همبستگی انسانی بودوهرکس بی اعتنا به رنج ودرد هم نوع خویش وبه تنهائی تلاش می کردتا گلیم خویش را دررقابت بادیگران ازآب بیرون بکشد؛آری! درشرایطی چنین غیرانسانی که استبداد سرمایه ومذهب برجامعه مستولی ساخته بودو درهنگامی که افق بیش ازهرزمانی دیگر تیروتار بنظرمی رسید،ناگهان آذرخشی درآسمان جهید و خطی روشن درپهنه تاریک آن نمودارگشت. پرتوی خیره کننده برمسیرپرسنگلاخ پیشاروافکنده شد. گوئی آن اسطوره آرش واری که دراندرون تک تک مردم رنج کشیده سکنی گزیده بود وخموشانه،ناگهان جانی تازه یافت وبه یک واقعیت زنده وفرارونده تبدیل شد!. شاید هیچ عبارتی زیباتروحماسی ترازاین شعارتظاهرکننده گان 25 خردادکه مخاطب آن مستقیما احمدی نژاد رئیس جمهورنظرکرده ولی فقیه بود،حکایت این فرایند بیداری و این خودباوری و "برای خود شدن" را به نمایش نگذارد:
آن خس وخاشاک توئی،پست ترازخاک توئی،شورمنم نورمنم،عاشق رنجورمنم،زورتویی کورتویی،هاله نورتویی،دلیربی باک منم،مالک این خاک منم!
آری!بیان توصیفی زیبائی است ازجنبش توسط خود جنبش.وبدین سان درمتن یک کنش درخشان وانسانی شگفت انگیز شاهد ارجاع عشق،نفرت اززوروسلطه، بینائی،بی باکی،ضدهاله نوربودن وخویشتن را مالک خودو خاک انگاشتن؛ به سرمنشأء اصلی خودهستیم.جنبشی که همچون اولین نسیم بهاری بشارت دهنده باروری وزایش وزیبائی ورنگارنگی است.جنبشی که پا به میدان نهاده است تابگوید همه آن عناصررهائی وآزادگی را که درطی این سالهای نکبت وفلاکت توسط مذهب وسرمایه بزورازاوستانده اندوبیگانه باوی برای به بندکشیدنش بکارمی گیرند، متعلق به خود اوست وهمه آن نکبت وفلاکتی را که باوتحمیل کرده اند ازآن دشمنان اوست.بی تردید این یک لحظه رهائی بخش است درنفی انکارشدگی وانکارکننده گان وفرایافتی است برای وحدت مجدد خود باآنچه که ازوی به تاراج برده بودند.
جنبش به مثابه یک ناسازه!
بااین وجود اشتباه است اگر که جنبش را یک پدیده یک دست،سازه و وذاتا خالی ازخطاوتناقض بیانگاریم.برعکس یک جنبش بیش ازهرچیزیک ناسازه است و آمیزه ای است از نقاظ ضعف وقوت وازتوانائی ها و ناتوانی ها ،عناصررهائی بخش و اسارت آور،تاریکی وروشنائی،گذشته وآینده،سلطه وضدسلطه ،آگاهی وتوهم و...جنبش درلحظه تولد اساسا فریادی است علیه وضعیت موجود وباهمه نارسائی های که وضعیت موجود با خود به همراه دارد و آن را باهزاران رشته پیدا وناپیدای متصل کننده به نظام موجود در هرلحظه تولید و بازتولید می کند. ودرمتن این فریاد است که جنبش می تواند هم خود را بیافریند وزنجیرهای انقیاد را یکی پس ازدیگری پاره کند وهم درهمان حال می تواند زنجیرهای تازه ای را به دست وپای خود به بندد. گرایش ها وروندهای گوناگون وبا درجات گوناگون ازقوت وضعف وجود دارند که فرادستی هیچ کدام ازآنها بخودی خود و ازقبل مقدرنیست واین عنصرآگاهی وچگونگی سازمان یابی وشیوه مبارزه ازهم اکنون است که برزمینه مستعد و بالقوه رهائی بخش جنبش به مثابه فریادی علیه ستم وتبعیض، درآفرینش آن ودرغلبه این یا آن نقش اساسی خواهد داشت. به محض آنکه جنبشی اعلام می کند "من هستم" تمامی اهرم ها وسازوکارهای گوناگون سرکوب برای سترون ساختن آن و حفاظت ازسیستم موجود به کارمی افتند.نه فقط ازجانب دشمن قرارگرفته در مقابل جنبش وباصطلاح ازطریق سرکوب سخت افزاری بلکه هم چنین ازدرون وازطریق سرکوب باصطلاح نرم افزاری.آری تسخیرازدرون به موازات سرکوب ازبیرون ازمهمترین علل ناکامی جنبش های گذشته بوده ولاجرم مقابله با آن مستلزم هوشیاری بیشتری است.البته همانطورکه اشاره شد ناسازه بودن یک جنبش نوپا باتوجه به آنکه ازدل وضعیت موجود وبرعلیه تبه کاران حاکم بیرون می آید امرعجیبی نیست.مهم آن است که جنبش با تکیه برنقاط قوت خویش بتواند خویشتن را ازورطه نقاط ضعف بیرون بکشد.جنبش وقتی به بیراهه می رود که درفرایندی بیگانه سازبا با منشأ حیات بخش خود قرارگیرد وخویشتن را که منبع زاینده تغییر،آزادی وعدالت اجتماعی،مالک خودو خاک بودن، ضدسلطه وزوربودن است، به دیگران تفویض نماید.بی تردید تفویض داوطلبانه گوهراصیل خویش-خودفرمانی وخود بنیادبودن وخلاقیت خویشتن- به نیروئی بیرون ازخود و سربه فرمان شدن،مهمترین خطری است که هرجنبش نوپا را تهدیدمی کند. دراین مورد بخصوص بازخوانی تجربه انقلاب بهمن بسیارآموزنده است.مطایق این تجربه مردم دراوج اقتدار وقدرت نمائی خود دربرابرماشین عظیم سرکوب شاه وحامیان جهانی اش،همزمان تصویر خمینی را درماه جستجومی کردند ووقتی هم او را درکنارخویش وبردوش خویش یافتند، یکدل ویک جان، هرآنچه را که دستاورد خودشان بود به کرامات وهاله نور منتسب کردند.وباین ترتیب دراوج پیروزی تخم فاجعه اسارت بعدی، یعنی تسلط ولایت فقیه برخود، بدست خودمردم کاشته شد. ازاین رواین بارباید سخت به هوش باشیم که درمقابله برای بزیرکشیدن خدایگان ویک"هاله نور"، خدایگان وهاله نورجدیدی را جایگزین آن نکنیم. همین تجربه درابعاد کوچکتری دردوم خرداد 76 هم تکرارشد. هنگامی که مردم باواریزکردن اعتمادخود به خاتمی به مثابه بخشی ازحاکمیت ووابسته به جناح دیگر،فرصت بدست آمده را ازدست دادند. بنابراین نهادنِ درستِ خشت های نخست درمرحله تکوین اولیه جنبش ازاهمیت زیادی برخوداراست.وگرنه مجددا گرفتار همان دورباطلی خواهیم شد که ازمشروطیت تاکنون بر مبارزه ضداستبدادی رفته است وموجب ببادرفتن آن همه مبارزه وفداکاری شده است.اکنون که یکب باردیگربپاخاسته ایم برای زنده نگهداشتن امید مان به تغییرات ژرف ، لازم است که ازتکرار تجربه های منفی گذشته اجتناب ورزیم.
یکی ازدرسهای این تجربه که به گمان من مهم ترین آن نیزهست،اجتناب ازتکراروحدت کلمه وتلاش برای تقویت وتثبیت خصلت پلورالیستی جنبش است:
بسوی یک جنبش پلورالیستی!
پلورالیستی ماندن جنبش ازاهمیت بی مانندی برای تضمین خصلت دموکراتیک آن برخورداراست.درواقع جنبش به مثابه تجلی حضوراقشارگوناگونی ازکارگران وزحمتکشان وکارمندان ومعلمان وپرستاران،شاغلین و بیکاران،زنان وجوانان واقلیت های قومی وملی ومذهبی وهنرمندان و....همواره دارای تنوع ورنگارنگی درمطالبات معیشتی وسیاسی وفرهنگی و.. است.ازهمین رو درواقعیت عینی-صرفنظرازدرجه بالقوه گی وبالفعلی آن- به مثابه جنبشی ازجنبش های اجتماعی گوناگون وجود داشته و وحدت درکثرت ورنگارنگی درعین اشتراکات ازبارزترین مشخصات آن است.بااین وجود همواره درجامعه استبداد زده ویکدست زمینه مساعدی وجود دارد که مبارزان علیه استبداد وفلاکت، درفضای بسته ومتمایل به دوقطبی مبارزه دچار آفت یکدستی وحدت کلام وشعارو صف بندی شوندکه برای دموکراسی هم چون سم خطرناکی محسوب میشود.این تصورکه گویا قدرت وموفقیت ازیکرنگی ویکدستی(یده واحده) و یک صدائی، ولاجرم خاموش کردن تنوع مطالبات زائیده میشود،تصوری است نادرست که موجب سترون شدن جنبش وتهی شدن آن ازدرون ولاجرم بازتولید همان تبعیضاتی می شود که برعلیه آن به قیام برخاسته است. اگرکه تکثرووجود جنبشهای اجتماعی گوناکون یک واقعیت عینی وبرآمده ازخودجنبش است،بنابراین یک جنبش بالغ ودموکراتیک باید بتواند بازتاب دهنده همه آن تنوع ها،هم چون ستم طبقاتی،ستم جنسی وملی ومذهی و....- باشد.بی شک تأکید براشتراکات ومطالبات عام وفراگیربرای تحکیم صفوف متحد ویک پارچه جنبش دارای اهمیت انکارناپذیری است،امامساله نه برسرتضعیف آن بلکه درنظرگرفتن خصلت پلورالیستی همین شعارهای عام ومشترک است.چرا که یک شعارومطالبه فراگیروعام برای کارگران ومعلمان وزنان وجوانان و... دارای معانی و خود ویژگی های متفاوتی است که درکنارهم به یک شعارعام ومشترک معنای واقعی می دهند وبهمین دلیل یک شعارفراگیروعام باید بتواندازیکسو تبلورآنها باشد وازسوی دیگردرمیان اقشارگوناگون ترجمان وبازتاب دهنده منافع متفاوت وخودویژه آنها یعنی پیوند ارگانیک بین عام وخاص باشد. وگرنه شعارعام تبدیل به ابزاری برای منجمدکردن این مطالبات وسلب معنای واقعی وملموس شعارعام می گردد.والبته باید اضافه کرد به ابزار سرکوب برای گرایش فرادست ومتعلق به طبقه حاکم. بی تردید یک جنبش متکثروهمبسته یک شبه شکل نمی گیرد،اما نهادن درست خشت اول بهنگام تولد ودرگام های نخستین وقبل ازآنکه گرایشات بیگانه با جنبش مجال سیطره برجنبش را پیداکند دارای اهمیت زیادی است.مهم است بدانیم که چنین چیزی نه فقط موجب تضعیف وپراکندگی دامنه جنبش ورزمندگی آن نمی شود بلکه برعکس موجب تقویت صفوف آن وتمرین منش دموکراتیک ازهم اکنون می گردد ومانع بازتولید استبدادآتی. وحدت کلمه افسونی است که طبقات حاکمه ازآن برای کنترل جنبش وکسب هژمونی خود سودمی جویند.هم چنین نباید فراموش کردکه رژیم ازطریق جناحهای رقیب ورقابت های درونی آنها و شخصیت های خود پرورده اش درمیان صفوف جنبش نفوذ دارد.علاوه براین طبقه حاکمه ازطریق رسوخ دیرپای باورها وعادات وفرهنگ ها، ودرونی ساختن آنها درتک تک افراد آن حضورونفوذ دارد.ازهمین روما غالبا بدون آنکه خود بدانیم ، گاهی درخاموش ساختن پلورالیسم جنبش بدست خودمان ودرتفویض گوهراصیل خود به دشمنان خویش مشارکت می کنیم.
برای نمونه بهتراست نگاهی به جنبش کنونی ازمنظرآسیپ پذیری فوق داشته باشیم: دومشخصه مهم جنبش هم اکنون موجود را می توان دردوشعارمی جنگم،می میرم، رأی مو پس می گیرم(بعنوان یک شعارمشخصی که جنبش حول آن شکل گرفت) و مرگ بردیکتاتورمشاهده کرد. دوشعاری که فی نفسه مترقی بوده ومی تواند مبین رزمندگی باشد وهست. بااین وجودرویکردی وجوددارد و برآنست تاشعارنخست –پس گرفتن رأی را-به سازش با همین حکومت تنزل دهدو شعاردوم یعنی مرگ بردیکتاتوررا یا مسکوت بگذارد و یا آن رابه یک شعارکلی وبی یال و اشکمِ مبارزه قدرت یک جناح علیه جناح دیگرتنزل دهد. وحال آنکه می دانیم مبارزه علیه دیکتاتوری برای اقشارگوناگون اجتماعی دارای خود ویژگی ها ومعانی گوناگونی است.مثلا برای زنان ستم استبدادحاکم دارای بارمضاعفی است که الزاما برای مردان چنین نیست.وهمین طوراست برای بیکاران درمقایسه با شاغلین و... . بنابراین اگرقرارباشد این نوع خودویژگی ها و مثلا مطالبات اخص زنان به عنوان نیمی ازجامعه، تااطلاع ثانوی معلق شودوشاهد تحلیل رفتن مطالبات وصف مستقل زنان درجنبش عمومی باشیم، چه تضمینی وجود دارد که آپارتاید جنسی برزنان تداوم پیدانکند؟.بنابراین طرح مطالبات زنان درصفوف جنبش ازهم اکنون وتبدیل آنها به خواست مشترک وفراگیرهمه گان،قبل ازهمه توسط خود صفوف متحد زنان دارای اهمیت پایه ای است. همانطورکه مطالبات جنبش کارگری ومطالبات سایرجنبش ها نیزدارای اهمیت پایه ای است.بنابراین اولین ومهمترین درسی که از بازخوانی تجربه انقلاب بهمن و هم چنین تجربه دوم خرداد سال 76 حاصل می شود همانا تأکید بر تکثردرعین اتحاد حول اشتراکات درصفوف جنبش ازهمین امروزاست.فردابسیاردیراست وپیش برد این وظیفه بسیارمهم با گسترش فرهنگ دموکراتیک ازیکسو وحضور جنبش های اجتماعی گوناگون با رنگ وبوی خود درمتن جنبش عمومی وحک کردن این تنوع ازهم اکنون برپیشانی جنبش میسرمی گردد وامری است مربوط به تک تک شرکت کنندگان درجنبش .مبارزه علیه استبداد اگربا مبارزه علیه مظاهرآن دردرون خود جنبش همراه نگردد،واگربا عبور شعارهای عام ازمنشورمنافع به حق اقشارولایه های گوناگون پلورالیستی نشود،تضمینی برای بازتولید استبداد وآنچه که علیه آن مبارزه می کنیم وجود نخواهد داشت.دربهترین حالت فقط موفق به تعویض شکل استبداد وجایگزینی آن با شکل دیگری ازاستبداد خواهیم شد.آری جبنش باید درکناراشتراکات پایه ای خود رنگین کمانی ازهمه رنگ ها باشد وباسیطره یک رنگ برخود مقابله کند.البته نیازی به گفتن ندارد که تلاش برای برطرف ساختن آسیب پذیری فوق درمغایرت با بهره گیری اصولی ازتضادهای درونی رژیم وامکاناتی که از ِقبل آن می توان بدست آوردندارد. هم چنین لازم به اشاره است که نقاط آسیب پذیرجنبش فقط به مورد فوق خلاصه نمی شود وامیدوارم که درفرصت های بعدی به ابعاددیگری ازآن به پردازم.


2009-06-2-30-03-88
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/

Saturday, June 13, 2009

بازی تمام شد!

تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
درمقابل چشمان بهت زده شهروندان ایران وجهان،نام کاندید نظرکرده خامنه ای وسپاه پاسداران ونهادهای سرکوب ومدافعین آنها با آرائی بیش ازدوبرابرآراء موسوی ازدرون جعبه های مارگیری بیرون کشیده شد.علیرغم آنکه هررأی دهنده ای خودکارشخصی به همراه آورده بود،اما آن "خودکارجادوئی" کارخود را کرد و نام احمدی نژاد ازدرون صندق ها بیرون کشیده شد!.رژیم حتا حوصله به مرحله دوم کشیدن شدن "انتخابات " را نداشت وتصمیم گرفت که کار رادرهمان مرحله اول تمام کند.البته چنین اقدامی که بی شباهت به کودتای انتخاباتی تما عیار نبود،نمی توانست با تقلب های معمول تاکنونی صورت بگیرد. بهمین دلیل با اعلام حالت فوق العاده،یعنی تعطیل پیامک ها که نقش مهمی درسازمان یابی و تبادل اطلاعات مردم درشرایط انحصاررسانه ای داشت،بااعلام مانوراقتداربرای باصطلاح حفظ امنیت آراء و آمادگی برای ممانعت ازاعتراضات وشورش های محمتل ،وبا ممنوع اعلام کردن هرگونه تجمع وتظاهرات وفیلترینگ اکثرسایت ها ورسانه های مخالف دولت، وبالاخره با حمله به ستادهای انتخاباتی کاندیدهای رقیب احمدی نژاد؛ کودتای انتخاباتی خود را به انجام رساند وباین ترتیب جامعه رأی دهنده را درشوک بزرگی فروبرد!.اعلام آمادگی برگزاری جشن پیروزی توسط میرحسین موسوی به یک شوخی تبدیل شد.احساس تلخ بازی خوردن وسیاه شدن یک احساس فراگیراست. والبته دراین میان بکارگیری احتمالی ترفندهائی نظیروعده ووعید تشکیل هیأت بررسی محتمل برای شکایات و... وغیره نیزچیری ازواقعیت کودتای صورت گرفته نمی کاهد. واگردراین میان عاملی بازدارنده واثرگذار برای برگرداندن اوضاع به سیرعادی وجود داشته باشد جزقیام علیه کودتا و به خیابان ریختن مردم وبازی خوردگان وآنان که آرایشان به دروغ به نام محمود احمدی نژادخوانده شد وجود ندارد. کودتا را فقط باجنبش ضدکودتا می توان خنثی کرد.
و باین ترتیب دراین آزمون بزرگ یک باردیگرواین بارباشفافیت بیشتری معلوم شد:
-سپاه که حریفان احمدی نژاد را تهدید کرده بود که اجازه نخواهد داد انقلاب مخملین آنها پیروزشود،دست دردست خامنه ای درحال تدارک باصطلاح پروژه ضدکودتا بود.معلوم شدکه آن اعتمادبه نفس کذائی احمدی نژاد ومتحدین اش که چشم درچشم مردم دروغ های شاخدارتحویل آنان می دادند وحتا درایام اتنخابات هم ازفشاربه کارگران وفعالین و زندانیان سیاسی وبستن روزنامه ها و.. دست نمی کشیدند، ازکجا آب می خورد.
-که رژیم تحمل رأی مردم را حتا اگر درمحدوده گزین کاندید تزیینی وبدلی خود رژیم-فردی هم چون موسوی- دربرابرکاندید اصلی را ندارد.
-معلوم شد نردبان عروج به قدرت نردبانی نیست که پس ازبالارفتن ازآن هم چنان وجودداشته باشد. آن نردبان سالها پیش شکسته وبرچیده شد.پس وجود نردبانی ازطریق انتخابات درجمهوری اسلامی توهم ودروغی بیش نیست
-ملعوم شد که برای میزان تقلب رژیم حدواندازی نیست و این استدلال که با شرکت گسترده می توان جلوی تقلب رژیم را گرفت وباهمین شبه استدلال گروه کثیری را به میدان نمایش انتخاباتی کشاندند، نادردست بوده است.وآنچه که دردوم خرداد76 تکرارشد دیگرتکرارشدنی نیست.
معلوم شدکه تنها تضمین کننده دموکراسی وآراء مردم، قدرت مردم وسازندگان دموکراسی هستند. وبدون اعمال قدرت جمعی آنها هیچ رژیمی را نمی توان واداربه تمکین دربرابر تصمیم مردم کرد.
-معلوم شدکه راه پائین کشیدن استبداد وقدرت مستقر،نه ازصندوق ها ی رأی تحت کنترل رژیم، بلکه ازطریق جنبش های اجتماعی-طبقاتی وازطریق انقلاب مردم می گذرد.
-اکنون زمینه وسیعی برای بوجود آمدنمآمد احساس بازی خوردگی،خیانت شدگی وناامیدی وسرخوردگی ناشی ازاین کودتای رژیم محل بروزپیداکرده است ونحوه برخورد با آن مساله مهمی است.

-نباید فراموش کنیم که مبادرت به چنین کودتائی، درعین حال نشاندهنده اوج فروماندگی رژیم دربرابر مردم ومیزان تصلب شرائین اواست. درواقع هرچه که امید وتوهم به تغییرازدرون کم رنگ تر شود، حلقه محاصره جمهوری اسلامی ازبیرون تنگ ترمی شود.
-این کودتا شاید به یک تعبیر دومین کودتا پس ازکودتای 28 مردادباشد. وبهمین دلیل یک نقطه عطف تازه ای است درپوست انداری رژیم و ورود قطعی آن به مرحله نوینی از انحطاط وگندیدگی.زخم عفونت کرده ودردناکی هم چون گیرکردن استخوان در لای زخم راتنها می توان با جراحی علاج کرد.
-جنبش تحریم وجنش های اجتماعی هم اکنون موجود مهمترین اهرمی هستند که رویدادهای جاری حقانیت آنها را درپی به لرزنشستن تب 40 درجه ای و به پایان رسیدن "مستی توده ای" به اثبات رسانده است.وهمین زمینه مثبت وبرآمده ازآزمون تلخ،بسترمساعدی را برای تقویت آن فراهم ساخته می کند.بی شک درآزمون صورت گرفته موج بزرگی ازمردم وبویژه نسل جدید وارد عرصه سیاست شدند واکنون یأس وسرخوردگی درآمیخته با خشم دروجود آنان زبانه می کشد..بنابراین مقابله با یأس وسرخوردگی ودمیدن شوروامیدو حرکت ازطریق بازخوانی آزمون صورت گرفته وگشودن افق های جدیدی برای پیشروی ویافتن راه های تازه دارای اهمیت زیادی است.
-بی شک روسیاهی برای ذغال ماند. به اصلاح طلبان و آنها که جنبش تحریم را تحت فشارقرارداده بودندتا ازطریق ذوب کردن یخ آن و جلب مشارکت آنان به بازی دربساط رژیم، وباتوهم عروج خود به قدرت،تنورانتخاباتی رژیم را داغ کنند.اکنون یک باردگیرمعنای سیاست ورزی سترون آنها که گزین میان بدو بدتربود نشان داده شد.
-ومهمترین درس آنکه یک باردیگرمعلوم شد درجمهوری اسلامی حتا برای انجام رفرم هم به انقلاب نیازهست.درجمهوری اسلامی دهه 80 حتا کسی مانند موسوی نخست وزیرموردتأییدخمینی ودوران جنگ وقتلهای دهه 60، متهم به انجام کودتای مخلمین است! باید راه مستقل ومتکی برجنبش های اجتمای وطبقاتی را باتمامی مشکلاتش فراراه خویش قراردهیم. وراه رشد وتوسعه آنرا با مبارزات مستمرخویش هموارکنیم.
-رژیمی که دراوج انتخابات فعالان کارگری را دستگیروزندانی وشکنجه می کند معلوم بودکه مبنای ماندگاری خود را نه برمبنای رأی که برپایه های دیگری استوارساخته است.بااین وجود او مبادرت به بازی کثیفی کرد که تنها ازدست حکومت های به غایت عوام فریب وفاسد برمی آید.او فقط می خواست دراوج انزوای خودتا آنجا که ممکن باشد،هم بیشترین تعداد مردم را ازطریق رقابت های کاذب رقبای برگزیده وامتحان پس داده ، به میدان بکشد و هم درهمان حال رأی آنها را که برخلاف کاندید نظرکرده قدرت حاکم بود، به زباله دانی بریزد تابلکه ازاین طریق بتواند چندصباحی برای ادامه حیات نگین خود فرجه بقاء بیافریند.بدیهی است که چنین رژیمی حتا یک دقیقه نیزتحمل کردنی نیست.آما خلأ جایگزین را که مردم با گوشت وپوست خود احساس می کنند تنها خود مردم بامبارزه ومصالح متعلق به خود وتنها بدست خودمی توانند پرکنند و نه درزیربیرق سبزوزرداین یا آن جناح! پس زنده باد جنبش رنگین کمان متعلق به کارگران وزحمتکشان وزنان وجوانان! آنها فقط بدست خویش می توانند خویشتن را آزادکنند.

2009-06-13-23-03-88
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/

Wednesday, June 10, 2009

سونامی سبز تغییر؟!*1
تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
انتخابات درنظام جمهوری اسلامی براساس همان موازین شناخته شده ومتعارف جوامع بورژوائی درمورد آزادی و دموکراسی،هیچ وقت نمی توانسته بیش ازیک نمایش انتخاباتی باشد وبه خصوص انتخابات ریاست جمهوری پیش رو را به یک تعبیرباید نمایشی ترین انتخابات تاکنونی نامید.بااین وجود،بنظرمیرسد دراین نمایشی ترین انتخابات ما یک باردیگربا ناسازه ای مواجه شده ایم:ازیکسوبا صحنه گردانی مورداعتمادترین کاندیداهای دستگاه حاکمه وازسوی دیگربا پدیده گسترش تمایل به شرکت فراگیروگسترده مردم برای گزین بددربرابربدتر.اصلاح طبان وعده تکرارحماسه دوم خرداد رامی دهند وگزارش های انتشاریافته نیزحکایت ازحرکت وشوق وذوق جوانان وحضور گسترده ترآنها درقیاس با انتخابات سال 84 دارد. دردوره قبلی مطابق آمارهای خود رژیم 20 میلیون نفرتحریم کننده وجود داشت که به تنهائی شمارشان از هرصف آرائی دیگربیشتربود.اما درشرایط کنونی بنظرمیرسد بخشی ازآن تحریم کننده گان میلیونی برای کنارزدن احمدی نژاد به میدان آمده اند تا بزعم خود ازتکرارفاجعه مشابه 84 وپی آمدهای مترتب بر آن ممانعت به عمل آورند.درمیان پیام های گسترده ودرحال مبادله توسط اس ام اس هااین پیام جای ویژه ای را بخود اختصاص داده است:"اکنون تو ومن رأی میدهیم تا اوشکست بخورد!" وهمین عبارت بخوبی جوهرسلبی این حرکت وفقدان جنبه ایجابی آن را به نمایش می گذارد.
آیا براستی ما باردیگر با شرایطی مشابه دوم خرداد 76 مواجهیم؟ برای پاسخ دادن به این سؤال لازم است که به مهمترین مشخصه های شرایطی که انتخابات امسال ریاست جمهوری درآن برگذارمی شودنگاهی بیافکنیم:
1-نخستین عامل جدیدراباید تحولات جهانی وبخصوص تحولات مربوط به آمریکا دانست که منجربه شکست نومحافظه کاران وروی کارآمدن اوباما شد.با توجه به تأثیری که رویدادهای آمریکا درپهنه جهان وبویژه ازدیرباز درخودایران داشته است،نمی توان ازاهمیت بازتاب تموجات آن به خصوص با توجه به نقش کانونی ایران در بحران منطقه وجهان غافل شد.تأثیراین تحولات را نسل ما لااقل اززمان روی کارآمدن کارتربیاددارد واکنون این تاثیرگذاری باتوجه به تحولات مربوط به جهانی سازی وتحولات منطقه وتضعیف روزافزون اقتدارحاکمیت های ملی، بیشترهم شده است. وبازتاب آن را نه فقط دردیکته کردن سیاست های اقتصادی توسط دولتها وشرکت های فراملیتی بلکه هم چنین می توان دررفتاروکردارجوانان وشعارها وآداب ورفتارآنها ودربرد رسانه های فراملی این قدرتهامشاهده کرد.همه چشم ها به انتخابات ونتایج آن دوخته شده اند وشروع رویکردهای جدید تا اطلاع ثانوی درحال انجماد قرارگرفته است.
2-دومین مؤلفه مهم را باید ناکامی ومنزوی شدن احمدی نژاد وسیاست های آن دانست. تورم 25 درصدی، گسترش خط فقربه چهاربرابرحقوق حداقل،حیف ومیل هنگفت ترین درآمد های ارزی درکل حیات رژیم وفساد گسترده ناشی ازآن درکنارسرکوب جنبش های اجتماعی ،همزمانی این بحران با بحران بی سابقه اقتصادی درجهان وافت قیمت نفت،درکنار تشدید تنش با دولتهای بزرگ وسرشکن شدن فشارهای مضاعف سیاسی واقتصادی حاصل ازآن بر بحران داخلی، مجموعا شرایطی را فراهم ساخته است که بسیاری ازلایه های طبقات پائین ومتوسط دیگرتحمل ریاست جمهوری چهارساله دوم او را ندارند.اواکنون درنزداقشاربسیاری ازمردم بویژه درشهرهای بزرگ ومتوسط به مظهرسرکوب ودروغ، ونکبت وفلاکت تبدیل شده است.و وقتی جوانان درشعارهای خود به پینوشه وطالبان اشاره می کنند وشعارمرگ براستبدادمی دهند،فی الواقع دولت احمدی نژاد را تجسم عریان آن می دانند.
3-بحران درون حکومتی:هیچ وقت شکاف درمیان بخش اصلی حاکمیت وموسوم به اصول گرایان تااین اندازه که درزمان احمدی نژاد بوجود آمده وجودنداشته است. عملا مجلس دربرابراو قرارگرفته واخطارقانون اساسی او را مضحکه نامیده است. تمامی تلاش های احمدی نژاد برای عملیاتی کردن تخصیص یارانه های نقدی40-50هزارتومانی به افراد دهک های پائین جامعه(به عنوان بخشی ازطرح ساختاراقتصادی وحذف یارانه های حامل های انرژی ) و به عنوان یک پروژه انتخاباتی ورشوه ای برای جلب نظررأی دهندگان، ازطریق مجلس خنثی شده است(گرچه این مانع توسل دولت به راه هائی چون توزیع سهام عدالت وتوزیع سیب زمینی مجانی ومانند آن ها نشده است) . نهادهائی همچون جامعه مدرسین قم و روحانیت مبارزتهران علیرغم فشارهای پشت پرده خامنه ای و حامیان شخص احمدی نژاد حاضرنشدند ازمصداق معینی درانتخابات حمایت کنند. و وقتی هم مهدوی کنی به صفت فردی کوشید که احمدی نژاد را کاندید اصلح به نامد، بلافاصله ناطق نوری رئیس دفتربازرسی خامنه ای و دیگرعضوشاخص این جامعه،اعلام داشت که جامعه روحانیت مبارز درمورد حمایت از هیچ کاندیدائی تصمیم نگرفته است.درزمان هیچ رئیس جمهوری مراجع برجسته قم تااین حد دولت و کابینه وسیاست های آن را مورد انتقاد مستقیم قرارنداده بودند. خلاصه آنکه جناح حاکم وازجمله بیت رهبری دربرخورد با احمدی نژاد دوچاردوشقه گی شده است.اوج این شکاف درمیان "اصول گرایان" را می توان درهمین مناظره های اخیراحمدی نژاد با رقبایش درسیمای جمهوری اسلامی به خوبی مشاهده کرد. حمله بی محابا وبی سابقه احمدی نژادبه رفسنجانی وناطق نوری(به عنوان دزدان،مفسدان اقتصادی وپدرخوانده مافیا وحامیان رقیب او) دربرابرنگاه کنجکاو حیرت زده دهها میلیون نفری که به پرده تلویزیون چشم دوخته بودند چنان غافلگیرکننده بود که حتا جریانات اصول گرای 14 گانه پیروان خط امام و رهبری نیزنتوانستند ازمحکوم کردن کاندید موردحمایت خود، آنهم درآستانه انتخابات ریاست جمهوری خود داری ورزند!.واقعیت آن است که حربه های احمدی نژادیعنی شعار"عدالت"،مبارزه بااشرافیت وآقازاده ها ورانت خواران ومافیای نفتی وپیش برد دیپلماسی مبتنی برعزت اسلامی و...،با توجه نمایشی بودن این شعارها وخصلت مصرف انتخاباتی داشتن آنها عملا تاحدزیادی بابی اعتمادی مواجه شده و کارکرد خود را ازدست داده است. وهمین واقعیت درکنارتبدیل شدن وی به نماد دروغ وعوام فریبی وعامل وخامت بحران و هم چنین یکه تازی اش دربرابرشرکاء حکومتی خود، او را به نقطه ضعف حاکمیت وبه عامل تفرقه طبقه حاکم تبدیل کرده است. نبابد فراموش کنیم که این دردوره وی بودکه برای اولین بار "بازاریان محترم" به اعتصاب عمومی مبادرت کردند وتا او عقب نشینی نکرد به اعتراض خویش ادامه دادند. حربه برنده دیگراو همانطورکه اشاره شد،حمایت فعال وکمابیش یک پارچه بیت رهبری ازوی بود که آن نیزبه تدریج دچارشکاف وسستی شده وحتا برموقعیت خامنه ای به عنوان ولی فقیه نیزلطمه وارد کرده است. نامه اخیررفسنجانی به خامنه ای و انتقاد ضمنی از سکوت وی نسبت به اتهامات اخیر احمدی نژاد، وتشبیه ضمنی وضعیت کنونی به زمان "فتنه" بنی صدرودوعوت ازاو برای خاموش کردن آتشی که دودش فضا را گرفته وهرلحظه می تواند هم چون آتش فشانی ازسینه های سوخته سربرکشد، تنها یک نمونه است. انتقاد 50 مدرس برجسته حوزه قم ازسخنان احمدی نژاد ودرخواست محاکمه رئیس جمهورتوسط روزنامه جمهوری اسلامی وسخنان شاهرودی رئیس قوه قضائیه دراین رابطه نمونه های گویای دیگری هستند. *2
وقتی سیب زمینی به مثابه نمادی ازرشوه های دولتی مضحکه مردم شده و درتظاهرات خیابانی به نوک چوب دستی ها آویخته میشود تا منزلتی درحد پلاکارد پیدا کند، ویاوقتی اعلام میشود که تانگ وتوپ وسیب زمینی دیگراثرندارد،نشان دهنده ارکارافتادن یکی پس ازدیگری حربه های دولتِ نظرکرده ولی فقیه درمیان بخش های وسیعی ازمردم است.
4-علیرغم تشدید سرکوب دراین دوره، بحران اقتصادی و ژرفش شکاف های طبقاتی ونیزخواست دموکراسی موجب انباشت خشم و نفرت عمومی وگسترش جنبش های اجتماعی اعتراضی،ازکارگران تامعلمان،اززنان تادانشجویان وازاقلیت های مذهبی تا اقلیتهای ملی وقومی گوناگون شده است. برعکس سرکوب مستمرو ومداوم جنبش های اجتماعی وفعالین نه فقط نتواسته ازرشدآن بکاهد بلکه بردامنه وعمق آن افزوده است.چنانکه بازتاب آن ها را نه فقط می توان درتعمیق مطالبات و تشکل یابی ها ودرابعاددستگیری ها وزندانی شدن ها وتقویت روحیه مقاومت وهزینه دادن و ادامه کاری مشاهده کرد،بلکه هم چنین می توان دراین واقعیت که رژیم وکاندیداهای مخالف احمدی نژاد ناچارشده اند که بیش ازگذشته با گنجاندن این نوع مطالبات دربرنامه وتبلیغات خود وافزودن بر وعده و وعیدهایشان مشاهده کرد: تعمیم معنای رجال به زنان!وعده ورود زنان به حوزه های ممنوعه وزارت وسایرپست های مهم، وعده تحقق آموزش زبان های مادری درمؤسسات آموزشی مناطق اقلیت های ملی،دراذعان به چند ملیتی بودن جامعه ایران ووعده برابری آنها ،تجدید نظردربرخورد با دانشگاه ها و دانشجویان وسیاست های فرهنگی و آموزشی، دروعده برچیدن گشت های خیابانی وحتا اصلاح قانون اساسی و ... مشاهده کرد.
********
دست بدست هم دادن چهارمؤلفه فوق موجب آن گردیده که یک باردیگرمقطع "انتخاباتی" به یک لحظه بحرانی برای رژیم تبدیل شود. یک بحران دوقطبی به سرعت درشرف تکوین، که درآن یک باردیگرکاندید برگزیده خامنه ای و انواع نهادهای سرکوب وازجمله سپاه وبسیج وبخشی ازهارترین جناح حاکم دریک سوقراگرفته اند ودربرابرش یک جبهه گسترده ای مرکب ازبخشی ازاصول گرایان،اصلاح طلبان و بخش هائی ازتوده های ناراضی ازرژیم.جنبش "نه" به احمدی نژاد، باشعارتغییر وبانمادهای رنگین ( سبزورزد وسفید.. .) دربرابررنگ تیره والبته بهمان نسبت کم عمق وپوپولیستی، شکل گرفته و به سرعت درحال گسترش است.جنبش رنگینی که سرکردگان سپاه ونهادهای سرکوب درآن رگه هائی ازانقلاب مخملی ورنگین را جستجومی کنند وآن را تهدید به سرکوب می نمایند! اینکه این جنبش چقدرازنظربه میدان آوردن توده های مردم قابل مقایسه با دوم خرداد 76 باشد،البته هنوزنمی توان باقطعیت درباره اش سخن گفت. ولی تاهمین جا مسلم است که بیشتر ازآنکه باانتخابات سوت وکور سال 84 قابل مقایسه باشد با سال 76 قابل مقایسه است.تجمعات خیابانی خودجوش و شبانه وراه پیمائی های گوناگون و شعار ها وپلاکاردها وتظاهرات بی شمار و گفتگوهای جمعی خیابانی و... تاپاسی ازنیمه شب ونیززدخوردهاو جنگ وگریزهای خیابانی ودادن شعارهائی هم چون حجاب اختیاری وایجاد زنجیره های طولانی مردان وزنان نیمه کشف حجاب شده ویا پدیده تماشای چندده میلیون نفری مناظره کاندیدها و... همه و همه نشان دهنده واقعیت درحال عروج جنب وجوشی است که البته درعمق خود حامل پتانسیلی بیش ازیک تشریفات ساده وکنترل شده انتخاباتی است.پلیس ونیروهای اطلاعاتی با بردباری معناداری به نطارت وتماشا بسنده کرده وناظروشاهدبه کنترل درآوردن خیابان ها ومیادین توسط تجمعات خودجوش جوانان است.گوئی که بهارکوتاهی یک باردیگربا طعم شیرین آزادی وهمبستگی،کام جوانان را شیرین ساخته است! مشت ها برآسمان است وبنض زندگی درخیابانن ها شب های طوفانی انقلاب را بیاد می آورد.گرچه شاید هنوزکانون اصلی این جنب وجوشش ها،بیشتردر شهرهای بزرگ ومتوسط باشد تا شهرهای کوچک و روستاها که دراین نقاط حضور احمدی نژاد پررنگ تراست. ولی حتا درهمین نقاط نیز یکدستی دوره سابق وجود ندارد وعلیرغم حاتم بخشی های احمدی نژاد،اوضاع به ضرراو درحال تغییراست. درهرصورت یک باردیگر کاندید اخص ومورد حمایت رهبری دمِ چک مردم قرارگرفته و وسخت باچالش آنان مواجه شده است. درچنین شرایط شکننده وبه سرعت درحال تغییر،به نظرمیرسد که تنها حربه های نجات دهنده احمدی نژاد و حامیانش به دوعامل بستگی داشته باشد:نخست به اینکه تاچه حد بتوانند به تقلب ودست کاری آراء دست بزنند. امری که دردوم خرداد76 رژیم تنوانست به آن مبادرت کند واکنون نیزعلیرغم یکدستی دستگاه اجرائی و وسوسه بخشی ازحاکمیت اما بدلیل جنب وجوش خیابانی وشعارهای وای اگرتقلب صورت گیرد ایران قیامت می شودوهشدارهای پی درپی کمیته های صیانت ازآراء و..... بادشواری روزافزون مواجه است.براساس نامه سرگشاده وافشاگرانه کارمندان وزارت کشور،هم اکنون چاپ بیش ازدوونیم میلیون تعرفه اضافی وبازی با رقم واجدین حق شرکت درانتخابات (که از46 واندی تا 51میلیون واندی نفردرنوسان است) وافزایش بی سابقه صندوق های سیار ومهرهای انتخاباتی....درکنارفتوای شرعی مصباح یزدی مبنی بر صیانت از اسلام و.. .به نگرانی ها دراین مورد دامن زده است. هم چنان که این نگرانی معطوف به کودتای انتخاباتی درنامه اخیر موسوی به شخص خامنه ای نیز ابرازشده است.عامل دوم نجات دهنده رقابت های درونی جناح رفیب وخطرتقسیم آراء درمیان آنهاست که میتواند(بسته به میزانی که رقابت بین این دو تاچه حد دو قطبی شود ) به مثابه شانسی برای عروج مجدد احمدی نژاد عمل کند. درهرحال اگراحمدی نژاد نتواند درهمان دورنخست حدنصاب لازم آراء را بدست بیاورد،امری که روزبروز شانس آن ضعیف ترمی شود،آنگاه وضعیت برای او دردوردوم دشوارترخواهد شد و بعید است که بتواند بدون مبادرت به تقلبات گسترده نام خود را ازمیان صندوق های رأی بیرون بکشد. هم چنان که با به صحنه آمدن توده های مخالف وحامی رقیب خود، دشوارودشوارترمی شود3*
بافرض شرکت گسترده مردم درانتخابات بازهم نمی توان ازیک تفاوت مهم وضعیت کنونی با دوم خرداد 76 صرفنظرکرد. واقعیت این است که دایره گزینش کاندیداهای این دوره به نحوی است که حتا اصلاح طلبان حکومتی نیز نتوانستند داری نماینده مستقیم ومطلوب خودباشند(مانند معین در دورگذشته). درواقع حاکمیت با توجه به تجربه دوم خرداد 76 وترس ازباصطلاح بروز قدرت دوگانه درحاکمیت، دایره احراز صلاحیت کاندیداها را چنان تنگ کرده است که تنها محافظه کارترین ومورداعتمادترین افرادوفاداربه نظام ورهبری وقابل تحمل برای اصول گرایان قادربه شرکت درآن شده اند.چنانکه حاکمیت حتا حضور محمدخاتمی دوپینک شده را که شانس غلبه اش براحمدی نژاد بالابود نتوانست برتابد وباوارد کردن انواع فشارها وازجمله تهدید جانی وی را وادارکرد که سریعا پای خود را ازمهلکه گرداب بلعنده ای که طعمش را قبلا هم چشیده بود، بیرون بکشد.وباین ترتیب با ترکیدن حباب اصلاح طلبان درهمان دوره پیش انتخابات وآفریده شدن یک صحنه کمیک وتماشائی، خاتمی صحنه را به میرحسین موسوی نخست وزیرقتلهای دهه 60 واگذارکرد.ومعلوم شد که دوران اصلاحات دیگربازگشت پذیرنبوده وهمانطورکه خودخاتمی هم اعلام کرده بود کف تغییردرشرایط کنونی نه اصلاحات"،بلکه پائین ترازآن و بسنده کردن به مینیمم"تغییر" است. تغییری که جنبش رنگ سبزآئینه ای ازآن است.آنچه را که ناسازه می نامیم همانا پتانسیل انباشته شده دراعماق جنبش است دربرابرشکل بروز آن که حتا درزیرکف اصلاح طلبی قراردارد.وباین ترتیب دایرگزینش بین بدو بدترحتی درقیاس با دوم خرداد 76 تنگ تروکم مایه ترشده وبه مردم ظاهرا حق گزیننش بین افعی و مارغاشیه را داده اند. اما عجبا که همین روزنه کوچک نیزرژیم را دچارطوفان کرده ودرنزد کله تیزان حاکمیت وحامیان نظامی احمدی نژاد گوئی دارد پهلوبه پهلوی انقلابات مخملین می زند!. بااین همه نگاهی به تجربه سی سال گذشته وبه خصوص 12 سال گذشته نشان میدهد که هرگاه رژیم دراوج بحران وبرای مقابله با آن توانسته مردم را دربرابر گزین بدوبدترقراردهد،نه فقط قادر به ترمیم نسبی شکاف های درونی خود شده ، بلکه هم چنین موفق شده با متشتت کردن ومنفعل ساختن صفوف درونی جنبش،موقعیت کلی خویش را بدرجاتی تثبیت نمایدودرسطح جهانی نیزازموقعیت بهتری برای چانه زنی برخوردارباشد.
آیا تحریم ماهیتا یک کنش انفعالی است یا فعال؟
به نظرمن برای رژیمی که نیازمنداست همواره برای بقاء خود مردم را به صحنه بکشد ودایمادرتلاش است که مانع شکل گیری جامعه وصف مستقل ازخود بشود وباهزارطرفند وعشوه ویا شلاق واعمال زور درصدد ادغام این جامعه درخوداست،تحریم به مثابه یک کنش فعال ودارای پی آمدهای پردامنه محسوب می شود. نگاهی به تجربه دوران خاتمی و احمدی نژاد دراین مورد گویاست. دردوره خاتمی پتانسیل اعتراضی جمع شده دراعماق با کانالیزه شده درباتلاق اصلاح طلبان و صرفنظرازدست آوردهای جزئی وناپایدار آن عملا بباد رفت وباین ترتیب مدیریت کانالیزه کردن پتانسیل پائینی ها به باتلاق درون حاکمیت ،درمجموع با موفقیت طی گردید ودیدیم که تابوت اصلاح طلبی واصلاح طلبان توسط خود خاتمی واصلاح طلبان تشییع شد.ولی دردوره احمدی نژاد،که گفته می شد حاکمیت یکدست شده وقدرت دوگانه دیگروجود ندارد،شاهدبودیم که علیرغم گسترش سرکوب وآن همه بگیروبه بند،نه فقط برشکاف درونی حاکمیت افزوده شدبلکه هم چنین جنبش اجتماعی مستقل با گام ها و سیمای مشخص تری به میدان آمد که حتا اصلاح طلبان هم دیگرقادربه انکارآن نشدند وشاهدیم که اکنون درصدد سرمایه گذاری بر روی آن برای پرش به قدرت برآمده اند . چرا که هیچ چیزمانند نگاه به بالا و بازی دربساط حاکمیت نمی تواند یک جنبش مستقل را به بیراهه وبه انفعال وتشتت بکشاند.درواقع تحریم گسترده دوره قبلی به نوبه خود به مثابه یک کنش بزرگ جمعی باپس لرزه های مداوم بعدی اش،با خودیابی بیشتر جنبش های اجتماعی وتکوین خواستهای مستقل همراه شده است.بنابراین بااستناد به تجربه و شواهد عینی می توان مدعی شد، این تصورکه گویا تحریم یک کنش انفعالی است نادرست بوده وساده کردن رابطه متقابل وبرانگیزاننده این کنش با سایرجنبش هاست ودفاع ازتحریم نیزنه یک دفاع ایدئولوژیک وآئینی بلکه دفاعی است مبتنی برنتایج آن.واقعیت آن است که وجود یک جنبش تحریم اولا موجب گسترش بسترسایرجنبش های اجتماعی وتعمیق آنهامی شودو ثانیا برخلاف تصورساده انگارانه،وجود چنین جنبشی که درحکم نواختن طبل انزوای رژیم است ودرتداوم فرایند تکوین صف مستقل وبدور ازدست اندازی رژیم قراردارد، بااعمال فشارمداوم خود به حاکمیت یکدستی آن را بهم ریخته وموجب دامن زدن به شکاف هاورقابت های درونی آن وحتی بعضا دادن امتیازاتی به مردم برای کاستن ازمیزان انزوای خودمی شود.هرگزنباید فراموش کنیم که بخشی ازرقابت های درونی حاکمیت از نارضایتی توده ها نشأت می گیرد.مهم آنست که بهره گیری ازشکاف های درونی رژیم موجب تقویت جنبش های اجتماعی مستقل وتابعی ازتقویت آن باشدوگرنه دخیل بستن به این شکاف ها وتن دادن به بازی درمیان آنها،موجب سترونی ودنباله روشدن جبنش ها وحتا تضعیف موقعیت تحمیل رفرم به رژیم می شود.
بی شک بهره گیری ازفرصت های مقاطع انتخاباتی وتلاش برای ارتقاء سطح جنبش ازطریق طرح مطالبات مشخص همواره امرمثبتی بوده وهست.ولی باید هوشیاربود که طرح خواستهای ملموس ومشخص وتلاش برای ارتقاء سطح مطالبات، الزاما هیچ منافاتی باکنش تحریم ندارد و بنابراین دربرابرآن قرارندارد. وثانیا نباید دچاراین توهم شدکه تحقق این مطالبات را می توان با وعده ووعید بالائی ها به پیش برد.این مطالبات را تنها می توان تحت فشارجنبش های اجتماعی تحمیل کرد وحق خود را ازحلقوم بالائی ها بیرون کشید.ازهمین رو قبل ازهرچیز تبدیل آنها به مطالبات توده ای وهمراه با فشارتوده ای تنها راه تحقق رفرم ودرمسیرپیشروی جنبش است.واقعیتی که اکنون دربرابرما جریان دارد همانا خیره شده به ناسازه موجوداست. واقعیت موجودآن است که بخش هائی ازحاکمیت دربرابربخش هائی دیگرآن وبرای تغییرموازنه قدرت بسودخود، باردیگرمتوسل به فشارازپائین و به میدان کشیدن توده ها(ویا میدان دادن به آنها) شده اند.آنها پنهان نمی کنند ورسما نیزاعلام می دارند که بااحساس خطرازوضعیت موجودبرای نظام به میدان آمده اند وحربه اصلی آنها بهره گیری ازنارضایتی های موجود وانباشته شده درمیان مردم است. اگرچنین سازه ای واقعیت داشته باشد،بنابراین ازنقطه نظر تعمیق جنبش های اجتماعی و اجتناب ازروانه شدن چنین پتانسیلی به شن زارهای درونی حاکمیت،راهی جزتلاش برای روانه ساختن این جنبش به کانال های اصلی واصیل خود نیست. ودراین رابطه بازخوانی تجربه دوم خرداد و همچنین مسیرتکوین جنبش های اجتماعی درچهارسال دوره احمدی نژاد الهام بخش ما خواهند بود.
2009-06-10 -20-03-88
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/

1*-"سونامی سبزتعییر درراه است" ارروزنامه کلمه سبز
2*- نباید فراموش کنیم این که گونه خودزنی دربرابر70 میلیون بیننده تلویزیون (40 میلیون داخلی و30 میلیون خارجی) که درآن رژیم مجبورمیشود برای بسیج وجلب آراء مردم به جای تکیه بردستاوردها وبیلان "مثبت" ونداشته خود، برفساد عناصر وارکانی هم چون رئیس مجلس خبرگان و مجلس نشخیص مصلحت وریئس دفتربازرسی خامنه ای وفامیل آنها متوسل شود،ازچندین جهت قابل تأمل است. چنین پدیده ای درآن واحد هم نشان دهنده عمق فساد رژیم وهم حدت وشدت منازعات درونی آن وهم نیازحیاتی اش به کسب رأی مردم است وهم چنانکه نشان دهنده نیازحیاتی اش به ادغام جامعه سیاسی واجتماعی مستقل دردردون خود است.

2*-تداوم واکنش های تهاجمی احمدی نژاد پس ازمناظره طوفانی خود وبی اعتنائی به امواج حاصل ازآن ونیزسکوت تاکنونی و پرمعنای خامنه ای دربرابرنامه تند واتمام حجت گونه رفسنجانی نشان دهنده آن است که جناح حاکم ومدافع احمدی نژاد،پیروزی خود را تنها برپایه جلب آراء متکی رعایت قاعده بازی استوار نساخته اند.تنها با درنظرگرفتن این سازوکارها ونیروهای غیبی است که می توان به رمز "اعتماد به نفس" او وجناح مدافع اش پی برد. گرچه حریفان هم ساکت نه نشسته اندواززبان کروبی اعلام می کنندکه اگرتقلب صورت گیرد افشای آن تا ظهرطول نخواهد نخواهدکشید وشعارهای خیابانی هم پیشاپیش به افشاء آن پرداخته است. درهرحال جناح حاکم دارای تجربه برخورد بادوم خرداد،برآن است که هرگزاجازه تکرارآن را حتا اگرناچاربه اعلام پیروزی اش بگردد،ندهد
.

Thursday, April 30, 2009

روزجهانی کارگر بر همه مدافعان جهانی خالی ازاستثماروسلطه انسان برانسان مبارک باد!
****
به مناسبت روزجهانی کارگر
نگاهی به چندمسأله پیشاروی کارگران
تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com

اول ماه مه امسال درشرایطی برگزارمیشود که سرمایه داری جهانی با یکی از شدیدترین بحران های 80 سال اخیر خودمواجه شده است. وبازهم مانند همیشه راه برون رفت ازبحران را درسرشکن کردن این بحران بردوش کارگران و زحمتکشان و ازطریق بیکارسازی های دهها میلیونی وتزریق مبالغ تریلیونی از کمک های گشاده دستانه دولتی وخزانه عمومی ،ازطریق کاهش سطح زندگی توده های بی کران زحمت وکار، ودریک کلام ویرانگری وخانه خرابی میلیونها انسان صورت می دهد تا مجددا به نقطه تعادل ومطلوب سودهی برسد(سرمایه داری هیچگاه راهی بجزاین گونه فراافکنی برای عبورازبحران نشناخته است، مگرآنکه زیرفشارکارگران وزحمتکشان مجبوربه درپیش گرفتن رفتاری خلاف طبع خود شده باشد). بی شک نظام سرمایه داری با گرفتارشدن درچنبره چنین بحرانی درموقعیتی ضعیف وآسیپ پذیر قرارگرفته وشرایط بالقوه مساعدی برای پایان دادن به عقب نشینی نیروی کار وشروع پیشروی آن-که به مدت طولاتی تحت فشارسرمایه داری نئولیبرال به به آن تحمیل شده بود- فراهم آمده است.امافعلیت یافتن این امکان بالقوه مساعد را دوعامل اساسی تهدید می کند:نخست آفت رقابت های موجود درمیان صفوف پرولتاریا هم درمقیاس ملی وهم بویژه درمقیاس جهانی(که درمقایسه با همبستگی وهم گرائی بورژوازی جهانی، همبستگی متقابل نیروی کاروزحمت ازشکاف های جدی رنج می برد) ودیگری خطررفرمیسم وشعارهای اصلاح طلبانه و معطوف به ترمیم سیستم موجود توسط دولتهای سرمایه داری ازجمله دولت جدید آمریکا و دول بزرگ اروپائی و احزاب وسازمانهای دنباله روی آنان است که برای متشتت نمودن و آرام کردن صفوف کارگران وتوده های بیقراروناراضی، وعده های فریبنده ای می دهند.بنابراین ضرورت تحکیم همبستگی واتحاد جهانی پرولتاریا ومقابله با رفرمیسم (ونه الزاما هر رفرمی) درکنار نبردهای موضعی وکشوری که نباید دست کم گرفته شود، دوشرط اساسی تغییرتوازن نیروبسود کارگران است.بی تردید بدون نقد وجمع بندی دست آوردها و تجربیات مثبت ومنفی قرن بیستم وآنچه که برما گذشت وبا درنظرگرفتن تغییرات عظیمی که درساختارنیروی کار وسرمایه وازجمله ورود به مرحله جدیدجهانی صورت گرفته ومی گیرد،مزدوحقوق بگیران ،کلیه طردشدگان وبه حاشیه رانده شدگان توسط سرمایه جهانی یعنی همه آنهائی که حتا از "نعمت" استثمارشدن ازطریق دریافت دستمزد ثابت وکاررسمی محروم هستند،ودریک کلام واقعیت یافتن طبقه جهانی کاروزحمت واشکال نوین سازمان یابی آنها، هرگزنخواهند توانست با اتکاء صرف به مبارزات موضعی ومحلی ویاسنتی خود به هدف های اصلی ورهائی بخش خویش نائل شوند. درهرحال با تشدید بحران وجهانی شدن هرچه بیشترمبارزه طبقاتی، محتوا وپیام اصلی ماه مه که همانا برجسته ترشدن منافع مشترک کارگران جهان و خصلت انترناسیونالیسی مبارزه آنان که خود را اساسا درمطالبات مشترک جهانی نشان میدهد؛ بیش ازپیش اهمیت خود را به مثابه ضرورت بی چون وچرا برای برون رفت ازبحران نمایان می سازد .درحال حاضریکی ازمهمترین خواست های مشترکی که کارگران جهان را به هم گره می زند،همانا مقابله با انواع سیاست های ناظربه سرشکن کردن بحران بردوش کارگران به مثابه خواستی ملموس وفراگیر،وتاکتیکی درمقیاس جهانی است. یعنی مقابله با اخراج وبیکارسازی واختصاص بودجه های کلان کشوری وجهانی برای نجات این "حضرت بیمار". درهرحال کارگران که با سیاست های هم آهنگ شده بورژوازی جهانی مواجه هستند،نمی توانند به صرف اکتفا به نبردهای پراکنده و محلی، ازعهده دفع سیاست سرشکن کردن بحران وتشدید استثمار،وبه طریق اولی تضمین گام های بعدی به سوی اهداف رهائی بخش خود برآیند.این یک تاکتیک سراسری وفراگیر است که درکشورهای مختلف رنگ وبوی خاص خود را دارد.
اما درکنارشعار فوق، کارگران ایران به مثابه یکی ازاین گردانهای جهانی، با دشواری های مضاعف و خودویژه،وازجمله سه چالش ومعضل زیرمواجهند که سنگینی فشاربرگرده آنها را چندین برابرمی کند:
الف- بحران اقتصادی موجود درکشوری با دولت متکی بر رانت نفتی با توجه به افت شدید قیمت نفت ونیز بحران مزمن اقتصادی،ابعاد شدید ترودردناک تری دارد. سیاست شوک تراپی موسوم به آزادسازی قیمت ها ازطریق حذف یارانه های دولتی، دارای پی آمدهای شدید و دردناک اقتصادی و اجتماعی است.سیاست فوق ازرئوس اصلی برنامه رژیم درسال جاری است که با شعاربهبودالگوی مصرف هم آذین بندی شده است.مساله تورم عنان گسیخته و رسما 25-30 درصدی موجود-یکی ازبالاترین نرخ ها درمنطقه وجهان- به سرعت سطح زندگی اقشارزحمتکش را تحت تأثیر قرارداده است. سیاست بیکارسازی های وحشیانه ،همراه با سرکوب وبی حقوقی موجوددریک نظام استبدادی، گسترش بی سابقه کارهای موقت وقراردادی موسوم به کاغذی وافزایش ساعات وشیفت کاروفرسودگی ناشی ازآن،نه فقط سطح زندگی را شتابان تنزل میدهد بلکه با دامن زدن به رقابت های درونی وتقویت روحیه کنش های انفرادی برای نجات آنچه درمعرض خطرازدست دادن قرارگرفته،کل صفوف و موقعیت زحمتکشان وقدرت چانه زنی آنها را بیش ازپیش مورد تهدید قرارداده است.
چنین وضعیتی باوجود تشدید ستم وفشارمشترک برهمه،اما درکناربی افقی، بازتولید کننده روحیه مبارزات انفرادی وتکیه یک جانبه برنبردهای موضعی و خود بسنده،پرهیزازگره زدن مبارزات خود با مبارزات بخش های دیگرطبقه ومبارزات خرد با مطالبات کلان می شود. وحال آنکه میدانیم بدون پیوند مطالبات ومبارزات خرد بامطالبات و مبارزات کلان برون رفتی ازبحران همه جانبه و عمیق کنونی بسود کارگران متصورنیست.
ب-رژیم همراه با تشدید فلاکت وبحران اقتصادی،امرسرکوب بیشتر کارگران وتشکل های کارگری،تغییرقانون کاروالغاء آن را به مثابه بازوی مکمل پیش بردسیاست های اقتصادی دردستورکارخود قرارداده است. وهمین مساله اتحاد هرچه بیشتر صفوف کمابیش متفرق نیروی کار ونبردهای پراکنده کنونی را طلب می کند.
ج- مساله مهم دیگرمساله نمایش انتخاباتی است که درسال جدید برگزارمیشود. انتخاباتی که ازیکسو نمایشی ترین انتخابات کل حیات جمهوری اسلامی محسوب می شود وازسوی دیگررژیم برآن است تا آن را به نمایشی دربرابرانظارجهانی وابزاری برای مشروعیت بخشیدن به سیاست های سرکوبگرانه خویش تبدیل کند.ودرهمین رابطه تلاش های گوناگونی صورت می گیرد تا با شکستن فضای تحریم، یعنی مهمترین و بزرگترین صف آرائی سیاسی شهروندان دربرابررژیم ،کارگران ومردم ناراضی را دربحبوحه تدارک بزرگترین تهاجم سالهای اخیر به زندگی اشان، به پای "انتخابات" به کشاند(امری که متأسفانه تحت عنوان گزین بین بدو بدترموجب آشفتگی هائی درمیان بخشی از فعالین کارگری وزنان ودانشجویان و...گردیده است).درهرحال مقابله با توهم اصلاح رژیم و داغ کردن تنورنمایشی ترین انتخابات، شکستن جو تحریم برای مشارکت در معرکه ای که شرکت درآن جزبه تقویت موقعیت متزلزل رژیم وتیزکردن تیغ سرکوب وایجاد آشفتگی درصفوف درحال تکوین کارگران منجرنخواهد شد،یکی دیگرازمسائل مهم پیشاروی کارگران است.
بحران وتقویت زمینه های همبستگی
بحران معمولا به مثابه یک شمشیردودم عمل می کند.همانطورکه مطرح شد گرچه تعمیق بحران، بیکارسازی وآویختن شمشیرآن برسردرهرکارگاه و برفرازهرشاغلی ازیکسو موجب تقویت روحیه محافظه کاری،تشدید رقابت های درون طبقاتی و تقویت رویکرد واکنش های انفرادی میشود ولی ازسوی دیگر بدلیل ابعاد وشتاب بحران که باهرموجی جمعیت کثیری را به زیرخط فقرمی راند ، درعین حال زمینه گسترش آگاهی متضاد با رویکرد فوق را دربطن خویش بوجود می آورد. این آگاهی معطوف به آن است که باچنگ زدن به وضع موجود نمی توان چیزی را حفظ کرد. مشاهده آن موج بلند فلاکت(سونامی درحال حرکت) ووقوف به این که بادفاع ازوضع موجودنمی توان چیزی رانگهداشت،منشأ بازتولید این گرایش متضاد وبالنده است. آری مشهود شدن برآمدِآن مدِ بلند دریای فقر وفلاکتی که اکثریت بزرگی ازمزدوحقوق بگیران را به ازدست دادن هرآنچه دارند تهدید می کند، نزدیک شدن به آستانه تحمل ناپذیری، ناتوانی ازانجام هرگونه رفرم وحتا ناتوان در رشوه دادن (همانطورکه درمورد ناکامی احمدی نژاد درپرداخت یارانه های نقدی شاهدش بودیم)، زمینه های درک ضرورت همبستگی ومبارزه مشترک برای مطالبات مشترک را فراهم می کند. نگاهی به منحنی حرکت های اعتراضی کارگران وهمه مزدوحقوق بگیران درطی چندسال اخیر،نشان دهنده آن است که علیرغم جو سرکوب و دستگیری و افت و خیزها ،اما درمجموع منحنی مبارزاتی ازنقطه نظر شاخص های مهمی چون تشکل یابی،شفاف شدن وتعمیق مطالبات،تقویت همگرائی وهمبستگی،پیوند با سایر جنبش های اجتماعی وبا مبارزات بین المللی، حفظ روحیه ادامه کاری علیرغم ضرب وشتم های رژیم،حاکی از پیشروی آن ولوکنداست.نمونه تداوم مبارزات هفت تپه،شرکت واحد،برخاستن مجدد معلمان پس ازآن سرکوب وسیع دوره قبل، ویا تداوم فعالیت جنبش زنان ودانشجویان باهمه ضربات و دستگیری های به عمل آمده ... دلیلی بروجودچنین روندی است.
اتئلاف وهمکاری تشکل های کارگری گوناگون درآستانه برگزاری اول ماه مه امسال(گرچه هنوز نتوانسته است همه این نوع تشکل ها با گرایشات گوناگون را دربرگیرد اماگام مهمی به جلواست که باید تلاش شود تا هم تثبیت شود وهم دامنه آن هرچه فراگیرتر) .محتوای بیانیه و سمت گیری آن علیه نظام سرمایه داری،تأکید براهمیت تشکل های مستقل، حمایت ازسایربخش های طبقه بزرگ مزدوحقوق بگیر وبطورمشخص از اعتراضات وخواستهای معلمان،حمایت ازسایرجنبش های اجتماعی ونیزضرورت تقویت صفوف همبستگی با کارگران جهان و..... ازجمله نکات مثبت این بیانیه است.

البته ناگفته نماند آنچه که موجب شده تکوین روند فوق که به معنی ظهور زمینه های اقدام مشترک حول مطالبات مشترک است، نتواندآنگونه که لازم است شتاب داشته باشد، صرفنظرازعامل سرکوب همانا برخوردهای بعضا فرقه ای –سکتاریستی ویا بعضا رفرمیستی است که بجای تقویت صفوف همبستگی موجب تضعیف آن می شود. این تصورکه گرایشی با محورقراردادن حقانیت خود بخواهد همه را بزیرپرچم خود بکشد،چیزی جزبازتولید تفرقه وتشتت درصفوف پراکنده اردوی کاروزحمت نیست. والبته تجربه های گذشته نیزبربطلان این نوع اندیشه خویش محوری مهرتأیید زده است.
اگربراستی خود را متعهد و پای بند به هدف بزرگِ تقویت صفوف همبستگی کارگران وکلیه مزدوحقوق بگیران بدانیم، آنگاه راهبردهای سه گانه زیر الهام بخش پیمودن این هدف بزرگمان خواهد شد:
1-پذیرش واقعیت متکثرو پلورالیستی طبقه بزرگ مزدو حقوق بگیران اعم ازرسمی و غیررسمی وهمه استثمارشوندگان بایا بدون مزد،پذیرش واقعیت گرایشات گوناگون و موجود درمیان آنها وازجمله درمیان فعالین کارگروازجمله درمورد نوع ونحوه تشکل یابی درنزد آنها(والبته درکنارداشتن حق تبلیغ مواضع خود).
2-همکاری هم گرایشات حول مطالبات عینی وفراگیر وهم اکنون بسیج کننده(درهرحدی که موردتوافق هست) دربرابر سرمایه داری ودولت حامی آن باهدف تغییروضعیت وفراتررفتن ازآن.نباید فراموش کرد که کارگران دربسترتغییروضعیت است که می توانند خود را تغییردهند وبه آگاهی هاو افق های جدید تردست یابند
3-مبارزه نظری-سیاسی بر پایه پراتیک مبارزه طبقاتی وبا گرایشاتی که نادرست وانحرافی تشخیص می دهیم (گرایشات رفرمیستی ویا فرقه ای–سکتاریستی و جذب ونقد دست آوردهای تاریخی مثبت ومنفی مبارزات کارگران جهان)،.بدون آنکه بخواهیم این مبارزه نظری وسیاسی را آن چنان عمده کنیم که موجب نفی اشتراکات موجود وهمکاری دراین حوزه ها بشود.
2009-04-30 -10-02-1388
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/