بی تابی دولت
اسرائیل برای
حمله به ایران
لحظه
شماری می کند!
پا برزمین می
کوبد! شیهه می کشد!
خواهان
رهاشدن
مهارخویش است
این اسب چموش
جنگ!. گوئی
تکمیل
مأموریت نیمه
تمام نئوکانها
برعهده او
گذاشته شده
است! آری جنون
حمله به ایران
و شروع جنگ
بدجوری دراسرائیل
بالاگرفته
است!
ناتانیاهو
می گوید ایران
هسته ای
بزرگترین تهدید
برای امنیت
اسرائیل است و
هر خطردیگری در
برابرآن کوچک
است (و
بنابراین به
ریسکش می ارزد).
اسرائیل که
خود صدها بمب
اتمی در
زرادخانه
خویش دارد و
آن ها را دور
ازچشم و گوش
جهان پنهان
ساخته است، به
طرز آمرانه ای
تکرار می کند
که ایران نباید
به سلاح هسته
ای دست یابد.
ادعائی که به
باوراو دارد
اتفاق می افتد
و به نقطه
غیرقابل
بازگشت خط
قرمز می رسد.
حتی ادعا می
شود رژیم
ایران مشغول
ساختن و
سوارکردن
کلاهک هسته ای
برموشک های
خود است و
دراین میان
برای ارزیابی
ازمیزان
خطرهم هیچ
منبع موثق تری
از منابع
اسرائیل وجود
ندارد. گرچه
خطر واکنش
متقابل ایران
و پرتاب موشک
و کشته شدن تعدادی
ازشهروندان
چه از داخل
ایران و چه
ازسوی حامیان
حزب اله اش
درلبنان
انکارنمی
شود، وگرچه
علیرغم
پیشرفتهای
فنی- نظامی
درحوزه
سپرموشکی،
اذعان می شود
که نمی توان
برکارائی
کامل آن ها
اعتمادکرد و
لاجرم خطر
کشته شدن
شمارنامعلومی
از شهروندان
اسرائیل وجود
دارد، اما همه
آنها دربرابر
بزرگ ترین
خطرتاریخی
پیشاروی
امنیت
اسرائیل-
خطرمسلح شدن
حکومت اسلامی
به سلاح هسته
ای- ناچیزاست.
درخطری که
موجودیت و
امنیت
اسرائیل را
تهدید می کند
آنقدرمبالغه
می شود و
وخامت اوضاع
چنان دراماتیزه
می شود که حتی
از وخامت پیش
ازجنگ 8 روزه 1967 نیز
فراترمی رود!.
گفته می شود
شمارش معکوس
شروع شده و
ایران
دربرابرچشم
ما درحال دست
یافتن به بمب
هسته ای است و
زمان زیادی
برای متوقف
کردن آن باقی
نمانده است.
رادیوها و
رسانه های
حکومتی
پیرامون این
خطر و توجیه
حمله و شروع
جنگ به آماده
سازی و بسیج
افکارعمومی
مشغولند.
دستورالعمل
های اقتصادی مبنی
برافزایش
مالیات ها و
قیمت ها و..
برای شرایط
جنگی محتمل
الوقوع به
وزیردارائی ابلاغ
شده است.
افزایش
اختیارات فوق
العاده نخست
وزیر
درکابینه
نیز مطرح شده
است.
دراین
میان آنچه
که بیش از همه
دستاویز جنون
جنگ طلبی دولت
اسرائیل
قرارگرفته
است، استناد
به سندی است
که ادعا می
شود اخیرا
توسط آژانس
ملی اطلاعات
آمریکا به
اوباما داده
شده که حاکی
از نظامی بودن
برنامه های
هسته ای و
پیشرفتهای
گسترده ایران
است. ایهود
باراک ضمن افشای
وجود چنین
سندی مدعی
شده است که
ارزیابی
منابع
اطلاعاتی
آمریکا و
اسرائیل به
یکدیگر نزدیک
شده اند. با
این همه دولت
آمریکا در واکنش
به ادعاهای
اسرائیل و
خطرتسلیح
هسته ای ایران
ناچارگردیده
بیش از یک
بارموضع گیری
کرده و بگوید
که ارزیابی
دولت آمریکا
هم چنان همان
سند ملی قبلی
است که طبق آن
ایران ازسال 2003
ساختن بمب
اتمی را
کنارگذاشته و
هنوز تصمیی به
ساختن آن
نگرفته است.
در نتیجه خطر
فوری و نزدیک
نیست و هنوزهم
برای دیپلماسی
مجال وجود
دارد.
براساس
اطلاعات
درزکرده به
روزنامه های
اسرائیلی
زمان حمله
اواخرشهریورماه
یا مهرماه و
پیش
ازانتخابات
آمریکا( 16 آبان)
بوده و تقریبا
قطعی شده است
وحتی زمان یک
ماهه نیز برای
آن پیش بینی
شده است!.
درصورتی که
جنگ طلبان بتوانند
نظرمساعد و
تأیید آمیز
آمریکا را به
دست بیاورند،
دولت اسرائیل
درآغازجنگ
تردید
نخواهدکرد.
درز این
اخبارمحرمانه
توسط مقامات
کنونی و پیشین
دستگاه های
اطلاعاتی و
نظامی مخالف
حمله یک جانبه
انجام شده است
که البته به
نوبه خود در
مقابله با
بالارفتن تب
جنگ و بسیج
افکارعمومی
ضدجنگ درداخل
وخارج دارای
اهمیت است.
معاون
وزیرخارجه
اسرائیل از
چند هفته
حیاتی پیش رو
درنهائی شدن
سرنوشت
مذاکرات هسته
ای ایران سخن
گفته و برآن
است که باید
همین امروز شکست
این گفت و
گوها و پایان
تماس های
سیاسی را
اعلام کنند.
در نزدمقامات
اسرائیل این
مذکرات
جزهدردادن
وقت و خرید
فرصت برای
جمهوری
اسلامی نیست.
ناتانیاهو از
آمادگی خوب
پشت جهبه
اسرائیل نظیر
پناه گاها
برای مقابله
با پی آمدهای
حمله متقابل
ایران برای
مباداهای دور
و نزدیک سخن
گفته است.
رئیس
اسبق موساد می
گوید اگرمن
ایرانی بودم دوازده
هفته بعدی را
کاملا نگران
بودم...
وقتی
از وزیردفاع-
ایهود باراک-
راجع به سخنان
رئیس پیشین
موساد سؤال می
شود، می گوید
دراظهارات او
نکات اساسی
وجود دارد. ما
به زودی ناگزیرخواهیم
شد، تصمیمات
دشواری
بگیریم.
سویه
دیگر
اما
تحولات
اسرائیل فقط
منحصربه
تصویر فوق نیست.
سویه دیگری
نیزوجود دارد
که واجد اهمیت
است:
واقعیت
آن است که
کوبیدن جنون
واربرطبل جنگ توسط
جنگ طلبان
حاکم با
شعار"خطرهسته
ای شدن ایران
ازهرخطردیگری
بیشتراست"،
تنها یک وجه
از تحولات
درونی
اسرائیل را به
نمایش می گذارد.
جنبه مهم
دیگر آن
شکاف بزرگی
است که در دستگاه
سیاسی و
نظامی و
امنیتی
اسرائیل دهان
گشوده است:
مخالفت
مقامات نظامی
و امنیتی و اقتصادی
و بسیاری از
دولتمردان
کنونی و پیشین
آن روزافرون
وگسترده است.
آنها عموما
ریسک حمله را
بسیار
پردامنه و
غیرقابل
محاسبه می دانند.
بزعم شماری از
آنها این
مهمترین تصمیم
پس از تأسیس
اسرائیل از65
سال بدین
سواست و می
تواند یک قرن
برتحولات
منطقه و
اسرائیل تأثیرگذارباشد.
بنابراین
چنین تصمیمی
با داشتن پی
آمدهای سیاسی
و اقتصادی و
امنیتی
سرنوشت ساز
نمی تواند
صرفا توسط
دولت گرفته
شود. از دلایل
مهم
دیگرمخالفان
اقدام یک
جانبه دولت
اسرائیل و
بدون همراهی
متحد
استراتژیک آن،
دولت آمریکا،
است. نه فقط
بخاطرابعاد
اقدام و ریسک
آن، بلکه هم
چنین بدلیل پی
آمدهای منفی
مناسبات فی
مابین
اسرائیل و
متحد استراتژیک
و حیاتی آن.
ازهمین رو
داشتن تضمین
حمایت آمریکا
برای چنین
اقدامی ضروری
است. از دیگر
استدلال های
مخالفین آن
است که این
حمله درصورت
موفقیت تنها
به تعویق
کوتاه مدت
برنامه هسته
ای ایران
منجرخواهد شد
و نه فقط
قادرنیست کل
تأسیسات رژیم
را نابود کند،
بلکه چه بسا
موجب تقویت
عزم آن برای
شتاب بخشیدن
به ساختن سلاح
هسته ای و
بیرون کشیدن
آن از زیرنظارت
و کنترل آژآنس
و پیمان های
موجود خواهدگردید.
علاوه براین
ها هیچ کسی
نمی تواند ازابعاد
و دامنه
برافروخته
شده چنین
جنگی ارزیابی
درستی ارائه
دهد. مسأله
فقط کوبیدن
تأسیسات هسته
ای نیست. بلکه
درپی آن نابود
کردن پایگاه
های موشکی و
هوائی و...
وزیرساخت ها مطرح
است. واکنش
های متقابل
می تواند به
طورزنجیره ای
زنجیره ای
موجب گسترش
دامنه جنگ درمنطقه
و دخالت
آمریکا
وسایرپی
آمدهای دیگر بشود.
پاسخ
جناح جنگ طلب
به این
انتقادها و
بویژه به
اقدام یک
جانبه همان
عبارت
"خطرایران
هسته ای بیش
ازهرخطردیگر
است"، واین که
کشورشان
درمسائل
مربوط به
امنیت اش تنها
به خودش تکیه
می کند، است.
اما همانطور
که اشاره شد
پی آمدهای این
مسأله فقط به
اسرائیل وامنیت
آن مربوط نمی
شود و دارای
نتایج عمیقا
گسترده منطقه
ای و جهانی
است و جناح
مخالف، تقلیل آن
به مسأله بین
اسرائیل و
ایران را خطای
مهلک محور جنگ
طلبان می
داند. ناگفته
نماند تا آنجا
که به منازعات
بالائی ها
دراسرائیل و
جناح های
مختلف آن برمی
گردد، آنها
بطورکلی نه
منکرخطرایران
هسته ای هستند
(گرچه بقول خودشان
برخلاف جناح
جنگ طلب
شمشیراین
خطرهنوز به
گردن اسرائیل
نرسیده است
ولاجرم فوری نیست)
و نه بطورکلی
مخالف جنگ.
بلکه اساس
انتقادشان،
مخالفت با
اقدام یک
جانبه
اسرائیل است
و در برابرآن
از دولت فعلی
می خواهند که
بجای حمله یک
جانبه،
خواهان تضمین
از دولت آمریکا
برای ممانعت
از هسته ای
شدن ایران،
حتی به قیمت
حمله نظامی
بشوند. این را
هم باید اضافه
کرد که دولت
کنونی
اسرائیل نسبت
به اهمیت
واکنش آمریکا
بی اعتنا نیست
و درواقع برجلب
حمایت ضمنی آن
و یا مشارکت و
یا حتی
کشاندن آن به
جنگ درصورت
وقوع آن امید
بسته است(در
واقع
کنارکشیدن و
بیطرف ماندن
آمریکا
درچنین جنگی
باتوجه اتحاد
استراتژیکی
اش با اسرائیل
و نیزاهمیت
منطقه و منافع
آمریکا شق بعید
به حساب می
آید). هم
چنانکه بخشا
به حمایت فعال
محافل
نیرومند
غیردولتی و
چراغ سبز امثال
رامنی ها که
در سفراخیرش
حمله یک جانبه
اسرائیل را
قابل درک
اعلام کرد،
دلگرم است. می
دانیم که دولت
آمریکا
بارها اعلام
کرده است که
دست یابی
ایران به سلاح
هسته ای خط
قرمزآمریکا
است که برای جلوگیری
ازآن به
هراقدامی دست
خواهد زد.
ازهمین رو
اختلاف
درارزیابی از
میزان پیشروی
ایران و درجه
خطر است.
درهمین رابطه
است که دولت
اسرائیل
تمرکزاصلی
خود را برروی
پیشرفت هسته ای
ایران و نزدیک
شدن آن به
نقطه قرمز ازیکسو
و شکست تلاش
های
دیپلماتیک
ازسوی دیگرگذاشته
است.
علاوه
برشکاف درونی
طبقه سیاسی
و نظامی حاکمه
در اسرائیل،
فشاراز
پائین یعنی
روزنامه
نگاران و
نویسندن و
بطورکلی
روشنفکران و
نیروهای چپ و
مترقی ویا
لیبرال-دموکرات
و مهمتر از
همه مخالفت
بخش مهم و
روبه گسترده
ای از
افکارعمومی
مردم عادی
اسرائیل با
جنگ و حمله به
ایران نیز
وجود دارد.
اکثریت
زحمتکشان
اسرائیل که
هم اکنون نیز
زیرفشارهای
سنگین
اقتصادی و
سیاست های
نئولیبرالیستی
دولت
قراردارند
جنگ را وسیله
تباهی و فقر بیشترمی
دانند. سخنان
هشداردهنده
اخیر داوید
گروسمن
نویسنده
آزادیخواه
اسرائیل مبنی
بر وقوع
رخدادی که
سرنوشت مردم
را برای همیشه
دگرگون می کند
یکی ازجلوه
های فعال
مخالفت افکارعمومی
است. گروسمن
درسخنان خود
مردم را به ابرازمخالفت
فعال و
تظاهرات علیه
جنگ فراخوانده
است. فراخوانی
که درزمانی
کوتاه با
تظاهرات
هفتگی در
مقابل خانه
وزیردفاع
پاسخ مثبت گرفت
و نشان داد که
افکارعمومی
به جد نگران ماجراجوئی
و سیاست های
جنگ طلبانه
مقامات دولتی
است. هم
چنانکه
اعتراضاتی هم
چون کمپین "معنای
300 نفرکشته" که
اشاره طنز وار
به تخمین تلفات
ناچیز حامیان
جنگ است، نشان
می دهد که
درجامعه
اسرائیل
زمنیه های یک
جنبش نیرومند
صلح و مخالف
با جنگ وجود
دارد.
"فرصت
طلائی" و
وسوسه بهره
گیری ازآن
همانطور
که اشاره شد
زمامداران
اسرائیل براین
نظرند که یک
فرصت طلائی و
گذرا و برگشت
ناپذیر برای
حمله
پیشگیرانه
درفرجه زمانی
چندماهه تا
آبان ماه
-موعدانتخابات
آمریکا- با درنظرگرفتن
همه عوامل و
اوضاع فصلی،
برای حمله
نظامی وجود
دارد که باید
از آن بسود
منافع و اهداف
کلان اسرائیل
و از جمله
منهدم کردن
محورایران و
سوریه و حزب
اله و برخی
نیروهای فلسطینی،
با حمله به
حلقه اصلی
آن-ایران- سودجست.
عوامل
شکل دهنده و
یا تهدید
کننده این
"فرصت طلائی":
-
گسترش جنگ
داخلی
درسوریه و
تقویت احتمال
سرنگونی دولت
اسد متحد
استراتژیکی
رژیم اسلامی
وهم چنین فضای
عمومی بحران
و تحولاتی که
منطقه دستخوش
آن است
-سیاست
انتقال
تأسیسات هسته
ای ایران به
تونل ها و
پناهگاه های
زیرزمینی
ودشوارشدن
نابودی آنها
با اتکاء به
تسلیحات
موجود
اسرائیل. درحالی
که به گمان
زمامداران
کنونی با تکیه
به تجربه حمله
به تأسیسات
هسته ای عراق
و سوریه می
توان تأسیسات
کنونی ایران
را نیز ویران
ساخت و گرنه
با از دست
رفتن این فرصت
دیگراسرائیل
به تنهائی قادربه
انجام آن نخواهد
شد.
-
دولت اسرائیل
با سیاست
اوباما مبنی
برکارآبودن
دیپلماسی و
فشارهای
تحریمی در
بازداشت رژیم
ایران
ازمقاصد هسته
ای به شدت
مخالف است و
ازهمین رو
درتلاش است تا
از فرصت
کارزارانتخاباتی
برای جلب
حمایت دولت
آمریکا و پشبرد
اهداف خویش
نهایت بهره را
ببرد. ضمن آن
که عملا
ازسوی
محافل
قدرتمند دیگر
آمریکا و از جمله
جناح رقیب
اوباما-
رامنی- چراغ
سبز حمله را
دریافت کرده
است.
-
ازنظرفضای
عمومی
نیزاسرائیل
براین نظراست
که ضربه زدن
به ایران موجب
رضایت
کشورهای عرب و
رقبای منطقه
ای آن شده و
با توجه به
حضور نیرومند
آمریکا
درمنطقه،
جمهوری
اسلامی چندان
امکان جنگ
افروزی
متقابل را
ندارد. ضمن
آنکه جنگ می
تواند موجب
تقویت دوقطبی
ایران و
کشورهای
منطقه شده و
با تحت الشعاع
قراردادن
دوقطبی
اسرائیل و
اعراب درخدمت
منافع
استراتژیک
اسرائیل است.
هدف فوری
نابودی
تأسیسات هسته
ای و تضمین
انحصارهسته
ای توسط
اسرائیل به
مثابه قدرت
برترمنطقه
است و کمتر به
سایر پی به
آمدهای محتمل
آن می اندیشد.
-ازجبنه
ای دیگر، اسرائیل
نگران کندشدن
و یا شل شدن
روند فشارهای
جهانی به رژیم
ایران است.
چرا که می
داند دنیای
غرب دستخوش
بزرگترین
بحران های
اقتصادی و اجتماعی
است و این
فشارهای
وارده به دولت
ایران بیشتر با
اقدامات و ضرب
وزور یک جانبه
آمریکا برکشورهای
دیگرانجام
شده است که
اکنون با
مخالفت شدید
نه فقط بلوک
شانگهای (و
روسیه وچین و
یا بریکس )
مواجه است،
بلکه
درکشورهای
اروپائی نیز
تردیدها
نسبب به مؤثرو
مفید بودن محاصره
نفتی و
اقتصادی
بیشتر می شود. چنانکه
گشایش ها و
توافقات نفتی
و بیمه ای اخیرکشورهائی
چون ژاپن و
کره و هند و
چین که ازخریداران
اصلی نفت
ایران هستند و
درعین حال از رقبای
اقتصادی
اروپا و
آمریکا
بشمارمی روند
نمونه ای
ازاین شل شدن
است. براساس
همین داده هاست
که اسرائیل
معتقداست
فشاردیپلماسی
و فشارهای
اقتصادی شکست
خورده است و
قادربه
تغییرعزم
جمهوری
اسلامی
درساختن سلاح
هسته ای نیست.
به
ارزیابی فوق
باید دونکته
زیر را نیز
اضافه کرد:
نخست آنکه
دولت
اسرائیل هم
مثل هردولتی
منافع و
برنامه حداقل
و حداکثر دارد.
برنامه
حداکثراو
جنگ و نابودی
تأسیسات
ایران است،
اما ازاین
نکته نیزغافل
نیست که با کوبیدن
بر برنامه
حداکثرخود می
تواند حمایت
بیشتر دولت
آمریکا و دیگرقدرتهای
غربی را به
دست آورد و
فشارهای
جهانی نسبت به
رژیم ایران را
تشدید نماید .
اتخاذ تحریم
های اخیر توسط
دولت آمریکا و
نیز نازشست 70
میلیون دلاری آمریکا
به اسرائیل،
نمونه هائی
ازآن هست.
دیگرآنکه
اسرائیل در
نواختن طبل
جنگ به
طرزجشمگیری تنهاست
و صدای
نیرومندی
درهمراهی با
آن درجهان و کشورهای
غربی و درخود
آمریکا دیده
نمی شود. حتی
اکثریت
یهودیان
آمریکائی با
آن مخالفند.
گرچه چندان با
مخالفت آشکار
و فعال هم
مواجه نیست (و
البته مواضع
فوق ارتجاعی و
ماجراجویانه
جمهوری
اسلامی یکی
ازعوامل اصلی
آن است) و ازقضا
یکی
ازخواستهای
مخالفان جنگ
درخود اسرائیل،
پایان دادن به
سکوت دولتهای
غربی نسبب به
اقدامات جنگ
طلبانه دولت اسرائیل
است. با
اینهمه اصرار
دولتمردان
اسرائیل
برجنگ وتلاش
برای کشاندن آمریکا
به آن موجب
گردیده که
دولت آمریکا
صراحتا ولوبه
صورتی نرم، مخالفت
خود را با
تلاش های
اسرائیل
اعلام نماید و
روزنامه
نیویورک
تایمز تاکتیک
کشاندن
آمریکا به جنگ
ازسوی
اسرائیل را
اقدامی
موذیانه و
خطرناک عنوان
می کند. بزعم
آنها اقدام
اسرائیل می
تواند حتی
تلاش های تا
کنونی علیه
رژیم ایران و
وفاق جهانی
علیه آن را با
شکست مواجه
کرده و مواضع
جمهوری
اسلامی را در
داخل و منطقه
و جهان تقویت
کند. و چه بسا
جمهوری
اسلامی نیز آن
را به نوعی
برکت آسمانی
برای نجات خود
بداند. گرچه
تحقق این
سناریوهم
(تقویت موقعیت
جمهوری
اسلامی دریک
جنگ) قطعی نیست و به
عوامل
گوناگون و
پیچیده ای
مشروط است که
گردآمدنش
کارآسانی
نیست. اما شق
های دیگر و از
جمله
سناریوی
سیاه و یا حتی
سیاه تر دیگری
نیزمی تواند
مطرح باشد که
هم اکنون
نمونه اش را
در سوریه –جنگ
داخلی و کشتار
و تباهی بی حد
و حصرآن-
درمقابل خود
داریم. آن چه که
قطعی است از
دل جنون جنگ و
حمله هرچه بیرون
به تراود، دموکراسی
و رهائی از
استبداد
نخواهد بود.
ازهمین رو برای
نیروهای واقعا
دموکرات نفی
جنگ و مداخله
قدرتهای بزرگ
وسناریوهای
آنها، و نفی
رژیم اسلامی
از هم
جداناپذیرند.
زمین بازی
آنها از طراز
دیگری است.
نتیجه
گیری:
الف- با
توجه به شکاف
گسترده
درمیان طبقه
سیاسی و حاکمه
اسرائیل و نیز نارضایتی
رو به تزاید
افکارعمومی،
و به
خصوص مخالفت
دولت آمریکا
با برپائی جنگ
درشرایط
کنونی ( ونه
الزاما با تشدید
شرایط پیش
ازجنگ(،
علیرغم آنکه
دولت اسرائیل
برآنست که دولت
آمریکا
درصورت شروع
جنگ او را
تنها نخواهد
گذاشت و این
البته دور از واقعیت
هم نیست، اما
با در
نظرگرفتن
چالش های
موجود و جمیع
عوامل دخیل در
حمله، نهایتا
دولت اسرائیل
بعید است که
بتواند و
بخواهد بدون
جلب نظر مساعد
دولت آمریکا و
چراغ سبزآن،
ولو به صورت غیررسمی،
مبادرت به
ریسک عظیم
حمله یک جانبه
به ایران
نماید.
ب- با این
همه وسوسه نیرومندی
برای تثبیت
خود به مثابه
قدرت برتر و
انحصاری
منطقه، سودای
حذف دشمنان
خود از صفحه
گیتی که مردم
اسرائیل و
ایران و منطقه
باید تاوانش را
پس بدهند و
شاید جمهوری
اسلامی هم در آرزوی
چنین نعمتی
آسمانی باشد
وجود دارد، که
مقابله با آن
همانطورکه
داوید گروسمن
فراخوان داده
است، نیازمند
گسترش
اعتراضات
مردمی و یک
جنبش ضدجنگ
گسترده است که
باید با همه
توان به تقویت
آن همت گماشت.
بدون چنین
جنبش مستقل و رهائی
بخش این
سناریوهای
سیاه خواهند
بود که
فرادستی
خواهند داشت.
No comments:
Post a Comment