پاسخی کوتاه به دو نکته انتقادی نسبت به مقاله"سازها را باید دوباره کوک
کرد"
نوشته اید*:
شما درشگفتید که چرا کارگراروپائی
با سیاست های ریاضت کش نه تنها نمی جنگند، بلکه همکاری می کند. ودلیل آن را نیز
رقابت باچین وامثال آن می دانید و گرنه دست آوردهای کارگراروپائی به باد خواهند
رفت. دوما هرکارگری مخصوصا کارگران جهان اول به زیرچتربیرق کمونیستی نخواهند رفت
وبه دید نادرست کمونیست های ایرانی اشاره کرده اید.
در پاسخ به نکته نخست: اولا این
که پراکندگی و رقابت درونی کارگران به همکاری بخش هائی از آن ها با بورژوازی خودی
در برابر بورژوازی رقیب بیانجامد نه امرتازه ای است و نه پاسخی است به صورت
مسأله مطرح شده یعنی پراکندگی و وضعیت تدافعی. این در واقع خود بخشی ازمشکل و صورت
مسأله است. یعنی مشکلی که مطلب سازها را باید... سعی کرده با توجه به تحولات
و پوست اندازی سرمایه در فارجهانی سازی به سهم خود به آن به پردازد ( پایان دادن
به توهم همکاری با بورژوازی خودی و تقویت همبستگی کارگران جهان). ثانیا درعرصه
رقابت سرمایه ها نیز برداشت شما از نوشته، یک جانبه بوده و تنها یک روی سکه را
منعکس می کند. در واقع بدون انتقال سرمایه و تکنولوژی جهان اول یعنی اروپا و
آمریکا و ژاپن و براساس نیروی کار ارزان چین و هند و تایوان و امثال آن ها هیچ گاه
قادر به چنین رشد و هماوردی نبودند. سرمایه گذاری های کلان و مبادلات یک تریلیونی
چین با اروپا و آمریکا بیان گر منافع
مشترک سرمایه داران چینی و اروپائی و ... است و نشان دهنده آن که درفازجدیدجهانی
شدن سرمایه و ادغام وسیع ترسرمایه ها، مرز های جغرافی درهم نوردیده شده و برای
بورژوازی مرز ثابتی بین منافع داخلی وخارجی وجود ندارد. و نفس اعمال سیاست ریاضت
اقتصادی می رساند که برخلاف ادعای مطرح شده، کارگران فرانسه دربرابر چین
فاقد منافع مشترک با بورژوازی خودی هستند. چرا که جهانی شدن سرمایه از تحولات ذاتی
سرمایه داری بوده و اولویتی بین کارگرفرانسوی نسبت به کارگر چینی قائل نیست مگرآن
که سود بیشتری بدست دهد. امروزه جوامع پیشرفته متروپول با جهان حاشیه و اقشاروسیع
حاشیه شده درهم می آمیزند. ثانیا برداشت منتقد از نوشته من پیرامون همکاری بخشی از
کارگران فرانسوی با سرمایه داران فرانسوی نیز یک جانبه است. چرا که اگرنخواهیم چشم
هایمان را عامدانه به بندیم، نمی توان انکارکرد که بخش های بسیاری ازطبقه کارگر و
زحمتکشان و جوانان بیکار و... در سراسراروپا و از جمله فرانسه درحال مبارزه روزمره
با سیاست های ریاضت اقتصادی هستند و نوشته من نیز مشخصا به آن ها اشاره کرده است.
و از قضا به عنوان نمونه از تظاهرات مشترک اتحادیه های اروپا دربروکسل علیه ریاضت
اقتصادی همراه با رفرانس آن سخن به میان آمده است. بنابراین واقعیت،
یعنی دیدن توأمان نیمه پروخالی لیوان، این که لیوان را خالی خالی و یا
پرپربه بینیم و بنمائیم، تصویری واژگونه و دلبخواهانه از واقعیت است. خلاصه کلام
آن که نه در فرانسه کارگر و بورژوازی خودی دارای منافع مشترک هستند و آن چه هم هست
جزتوهم نیست، و نه چین را می توان یکدست دانست، درحالی که در آن نیزشکاف
طبقاتی بیدادمی کند وعملا بردگی کارگری رایج است و پتانسیل اعتراضی کارگری نیزوجود
دارد.
درمورد رابطه کارگران و
کمونیست ها: اگرمنظورتان اشکال سنتی کمونیسم و بازمانده ازتجربه صورت گرفته است،
درنوشته هم به صراحت آمده که آن ها در حاشیه جنبش های جدید هستند و از قضا کل
نوشته برروی ضرورت کوک مجدد جهان براساس پارادایم های جدید بناشده است. اما اگر منظورتان
افول مبارزه علیه نظام سرمایه داری و شکاف های طبقاتی، و برآمد چپی است که از بسترجنبش
های جدید سربلندمی کند واقعیتی ندارد. بله! پس از سپری شدن دوره سرمستی
پایان تاریخ و پیروزی مطلق سرمایه داری، امروزه همه جا باردیگر صدای نواختن
برطبل مبارزه طبقاتی و محکوم کردن نظام سرمایه داری شنیده می شود، البته اگر گوش
هایمان را تیزکنیم ونخواهیم خود را به نشنیدن بزنیم. امروزه حتی درآمریکا اوباما مدعی
پیش بردسیاست هائی، نظیربیمه های درمانی و افزایش مالیات و جلوگیری از نابودی طبقه
متوسط ... است که در ادبیات سیاسی رایج درمیان طبقه حاکم آمریکا و
محافظه کاران به آن "سوسیالیسم" می گویند، گرچه تردیدی نیست که غرض نوعی
این حرکت در بالا دراصل برای اخته کردن جنبش درپائین است. جنبش وال استریت آمریکا
با شعارما 99 درصدیم، جنبش خشگینان در اسپانیا و دیگرکشورهای اروپا دریونان
پرتغال و صدها فاکت دیگر همه وهمه مبین رشد و تقویت مبارزه علیه نظام سرمایه داری
و یکه تازه ای آن است. ضمنا به تأسی از شما و به طنزمی توان گفت که کارگران فرانسه
قدرت نوشیدن شامپاین خود را مدیون چپ و سوسیالیست ها یعنی دولت رفاه هستند و بعید
است شیفته کسانی شوند که مدافع مستقیم سرمایه جهان وطن و سودخوارو ریاضت کشانه
باشند. بعید است بتوان گزینش میان بد و بدتر راهی برای نوشیدن شامپاین بتوان
یافت!
لطفا دقت کنید که بحران
گلوبلایزیشن ادواری نیست، این بحران به نوعی "" بحران سقوط از بهرهوری سرمایه و کاپیتال "" است، اتحادیه اروپا و
کارگر اروپائی امروز باید با چین رقابت کند، و گرنه آن
امتیاز و مزایائی که کارگر اروپائی در سایه دولتهای رفاه دههها
از آن سود جسته بر باد خواهد رفت. شما در شگفتید که چرا
کارگر اروپائی با سیاستهای ریاضت کش نه تنها نمیجنگد بلکه همکاری میکند،
خیلی ساده کارگر اروپائی امروز کارگر یونانی را جلو چشمان خود دارد که
کار را به جائی رساندند که مردم حتئ برای مسافرت و سفر خارج، تقاضای وام
میکردند. لطفا فراموش نکنید همانطور که هر مسلمانی به زیر چتر "" القاعده "" نخواهد رفت، هر کارگری نیز به زیر چتر بیرق
کمونیستی نخواهد رفت. مخصوصا کارگر جهان اول، البته دید
کمونیست ایرانی کاری به واقعیت ندارد. به هر حال با بحران
قبرس، کشورهای ترکیه، روسیه و چین تلاشی را برای فرم دادن
به مناطق نرخ ارز خود شروع خواهند کرد، اتحادیه اروپا به همین دلیل گلوی
پوتین را در قبرس فشرد، به احتمال زیاد، ترکیه و اتحادیه اروپا بیشتر به
هم نزدیک خواهند شد. منطقه ارزی اتحادیه اروپا و ترکیه به همراه
"" قرارداد تجار آزاد " ترانس آتلانتیک "" از غرب آمریکا
تا شرق
آسیای مرکزی را زیر پوشش خواهد گرفت.
""کار فرانسه با حزب
سوسیالیست به کجا خواهد کشید؟ "" در اولین فرصت، فرانسویها، دولت سوسیالیستی را به زباله دان تاریخ خواهند فرستاد. کارگران فرانسوی
در اقدامی هماهنگ، خواستار اخراج کارگران جهان سومی از فرانسه خواهند شد. شامپاین،
سفر خارجی برای مردم فرانسه ارجحیت بیشتری دارد تا ایدئولوژی کمونیستی، امروز بیشتر از ۳ میلیون نفر در
فرانسه بیکارند، این بیکاری در بین جوانان بیشتر است و
حزب سوسیالیست از کمترین محبوبیت در بین مردم برخوردار است،
ایدئولوژی کومونیستی به چه دردی میخورد وقتیکه کارگر فرانسوی قدرت
خرید شامپاین را ندارد
No comments:
Post a Comment