Wednesday, December 18, 2013

!وقتی پاپ هم "مارکسیست" می شود

دعوای سرمایه داران آمریکا و «پاپ مارکسیست»! 
سرمایه داری با چهره عریان و نئولیبرالیستی،  پاپ را هم خشمگین ساخته است!
اخیرا پاپ فرانسیس رهبرکاتولیک های جهان  از سوی محافظه کاران آمریکائی و از جمله حریان تی پارتی به داشتن افکارخالص مارکسیستی و ضدیت با سرمایه داری متهم شده است.
این حملات در شرایطی صورت می گیرد که پاپ مدتی پیش در بیانیه مفصلی که می توان آن را مانیفست جدید کلیسا نامید،  ناعدالتی ها و نابرابری های موجود در نظام سرمایه داری را  که انسان ها را به کشتن می دهد، موردانتقاد قرارداد. او نظام سرمایه داری را یک نظام مستبدی نامید که ساختارنابرابری بین جوامع انسانی و درون جوامع انسانی بوجود آورده است.
گرچه اتلاق مارکسیست به رهبرمذهبی کاتولیک های جهان بدور از واقع بوده  و یاوه گوئی  است و اساسا صرفنظر از آن که هیچ قرابتی بین مارکسیسم و مذهب وجود ندارد، در نظام سلسه مراتب کلیسا هم امکان این که  کسی با داشتن مواضع رادیکال و یا ضدسرمایه داری بتواند  از آن عبورکند وجود ندارد. اما از دیرباز در منطق سرمایه داری آمریکا بویژه بخش محافظه کارآن، انگ شناخته شده ای وجود داشته است  که می تواند به سهولت بر پیشانی هرکس و هرتنابنده ای که بخود جرئت بدهد که به نظام سرمایه داری چپ نگاه کند و نسبت به آن اسائه ادب نماید، کوبیده شود. حتی شبیه این نوع برچسب  زمانی که اوباما طبق وعده های انتخاباتی اش در مورد افزایش مالیات ثروتمندان وتأمین بیمه های اجتماعی برای بیش از چهل میلیون آمریکائی فاقد بیمه  پای می فشرد، و یا از خطردوقطبی شدن جامعه آمریکا و نابودی طبقه متوسط سخن می گفت  نیز مورداستفاده قرارمی گرفت. با این همه هیچ کس در این که اوباما سکاندارنظام سرمایه داری بوده و از کلیت منافع آن دفاع می کند  تردیدی نداشته است. واقعیت آن است که قدمت این نوع ادعاهای بی پایه از زمان گرته برداری سرمایه داری از سوسیالیسم برای بیمه کردن عمرسرمایه داری – که دولت رفاه از مهمترین نمونه آن بشمارمی رود-  از دیربازمعمول بوده است.
پاسخ  پاپ به این اتهامات هم در نوع خود جالب است و بازتابی است از تغییر اوضاع و احوال جهانی. او در واکنش به ادعاهائی که او را مارکسیست خوانده است ضمن تأکیدمجدد بر انتقادهای خود از نظام سرمایه داری، درعین حال گفته است گرچه او مارکسیست نیست و دارد نظریه اجتماعی کلیسای کاتولیک را بیان می کند، اما مارکسیست بودن را هم جرم نمی داند، چرا که  در طول زندگی خود انسان های مارکسیست خوب زیادی را دیده است.

البته  نحوه برخورد پاپ فرانسیس با سرمایه داری و مارکسیسم که این چنین  خشم کلان سرمایه داری محافظه کار را برانگیخته است، از موضع رهبری کلیسای رسمی کاتولیک که در گذشته  متحد تنگاتنگ قدرت های سرمایه داری در جنگ علیه سوسیالیسم و یا کشورهای مدعی سوسیالیستی بشمارمی رفته است  تازگی دارد. در مورد ریشه های این نوع  رویکرد پاپ که از همان اول  برخلاف رسم رایج در گزینش عنوان خود بنام فرانسیس به گونه دیگری عمل کرد، سه نکته را نباید نادیده گرفت:
نکته نخست آن که او  نخستین پاپ غیراروپائی است  که پس از 1200 سال  به مقام پاپی رسیده است و این واقعیت که او فردی است از آمریکای لاتین، منطقه ای که بیش از هرجائی مهدجنبش های ضدسرمایه داری بوده است (و از آرژانتین، همانجائی که چه گوارا هم از آن جا برخاسته است ).  آن چه که الهیات رهائی بخش خوانده می شود، نیز پیشینه در میان  جامعه کشیشان و مذهبی های آن خطه دارد.  

دومین نکته آن است که بحران اقتصادی و طولانی سرمایه داری درطی سالهای اخیر باردیگر پرده از چهره واقعی نظام های حاکم برداشته و اعمال سیاست های فقرآفرین و ریاضت کشانه اقتصادی که گریبانگیرایتالیا کشورمقرواتیکان هم شده، بهمراه نارضایتی گسترده مردم از وضع موجود بیدادمی کند. وضعیت عمومی جهان چنان است که در آن جنگ و سودای اسلحه و تنازع بقاء و سود و تجارت حرف اول و آخر را می زند. سرمایه داری در چهره خشن و ناانسانی نئولییرالیستی دیگر قادر به رعایت ظواهر و دلبری نیست. در بحبوحه چنین شرایطی است که همراه با رشدگرایش نارضایتی مردم اروپا و سایرکشورهای جهان علیه نظام سرمایه داری، کلیسا هم برای آن که منزلت و حوزه نفوذ خود را در جامعه و اکثریت بزرگی از مردم از دست  ندهد خود را ناگزیرمی بیند که به نحوی این دگرگونی ها را درخود جذب و هضم کند. اگر بفرض این تصورات صرفا گرایش فردی پاپ بود و در بدنه  کلیسا نفوذی نداشت، نه سرمایه داران چنین هراسان می شدند و نه پاپ هرگزمی توانست این پست را بدست بیاورد و و یا حفظ کند. بخصوص اگر درنظربگیریم که  انعطاف و یا رویکرد پاپ فرانسیس  فقط در مورد فقر و حمایت از فقرا  و علیه جنگ و..نیست بلکه در عرصه های دیگری که در قاموس کلیسا همواره تابو محسوب می شده است نظیر برخورد با دگرباشان جنسی و طلاق و نظایرآن نیز مواضع او کمابیش متفاوت است.

و بالآخره سومین عامل را باید ابعاد فساد و رسوائی های اخلاقی وغیراخلاقی سالهای اخیر کلیسا  دانست که  براعتمادعمومی مسیحیان  به نهاد کلیسا خدشه جدی وارد ساخته و از دامنه نفوذ و  باورپذیری عمومی مذهب و نهادهای مذهبی کاسته است. تلاش پاپ جدید را باید درعین حال کوششی  برای جبران این افول و بازیابی نفوذ و تقویت پایگاه اجتماعی کلیسا و مذهب دانست.

بطورکلی اختلاف و شکاف بین پاپ و حارترین بخش های نظام سرمایه داری درعین حال بیانگران است که سرمایه داری برای دنبال کردن سودخود  با هیچ کس، حتی با خدا و مسیح و اخلاق یعنی با روبنای تا دیروزهمسازخود  هم رودربایستی نداشته و اگرلازم باشد به سهولت پاپ مقدس خود را نیز به اتهاماتی چون مارکسیست و ضدسرمایه متهم می کند و بدنبال مذهب و روایت جدیدی از مذهب می رود!


No comments:

Post a Comment