Wednesday, April 30, 2014

!بسوی تعین طبفه کارگرجهانی

       !گرامی باد روزجهانی طبقه کارگر
آیا بسوی شکل گیری یک طبقه کارگر جهانی پیش می رویم؟*
تقویت و شتاب فرایند جهانی شدن طبقه گارگر وشکل گیری این حلقه مفقوده می تواند توازن نیرو را بسود کارگران و محرومین بهم بزند.
معمولا وقتی از کارگران و طبقه کارگرصحبت می شود، همه به یادمطالبات معیشتی و اقتصادی و اتحادیه ها و تشکل هائی که دراین چهارچوب معنا دارند می افتند. رسانه ها و مطبوعات کلان و تأثیرگذار بورژوازی نیز عموما درهمین راستا تلاش می کنند. گوئی کارگران به عنوان یک طبفه ربطی به مطالبات و سیاست های کلان درحوزه های اقتصادی و سیاسی و زیست محیطی و انواع تبعیض های اجتماعی ندارد و سیاست متعلق به حوزه شهروندی است.
گوئی کارگر وقتی از کارخانه بیرون می آید هویت خود را همان جا درقفسه کارخانه و محل کار جا می گذارد و باهویت دیگری به عنوان شهروندرأی دهنده و در قالب مبارزات مدنی و درچهارچوب سازوکارهای بورژوائی هویت دیگری می یاید. این هویت سازی دوگانه بازتابی از جداکردن مبارزه اقتصادی از سیاسی و به عبارتی مثله کردن مبارزه طبقاتی است. بخشی هائی از نیروی چپ  نیز با کوبیدن برطبل جدائی مبارزات صنفی- اقتصادی از مبارزات سیاسی و با تأکید برتشکل های صنفی- اقتصادی صرف در دامن زدن به آن سهیم هستند. این جداسازی سیاست و اقتصاد در مبارزه ضداستبدادی نیز به شکل جداکردن مبارزه ضداستبدادی از مبارزه طبقاتی نمود پیدامی کند. و حال آن که مبارزه ضداستبدادی و مبارزه طبقاتی از منظرطبفه کارگر و سوسیالیسم آنهم دریک جامعه با مناسبات بورژوائی مسلط از هم جدائی ناپذیرند. نتیجه این نوع جداسازی ها جز تشدیدانقیاد طبقه کارگر به سرمایه و سیطره طبقه حاکم نیست.

راز تعرض سرمایه داری دستخوش بحران به نیروی کار را اساسا باید در پراکندگی نیروی کار در مقیاس جهانی و آن چه که می توان فقدان عینیت طبقه کارگرجهانی خواند جستجوکرد و این درحالی است که سرمایه داری جهان را تسخیرکرده و جهانی عمل می کند. در چنین شرایطی مبارزه درچهارچوب دولت-ملت ها به تنهائی قادرنیست بورژوازی فراملی را به عقب نشینی وادارکند. چرا که گردش و چرخه سرمایه و سوخت و سازآن در پهنه جهانی صورت می گیرد و براین پایه می تواند با استفاده از گسست بین کارگران و رقابت بین آن ها با دستمزدهای کمتر و استثمار و سود بیشتر در فضای فراکشوری جولان بدهد و فربه ترگردد. وجودبهشت های مالیاتی و فرارسرمایه ها از یک نقطه به نقطه دیگر و تشکیل نهادهای فراملیتی و بخدمت گرفتن دولت های ملی از مصادیق این نبردنابرابراست. برای سرمایه  وطن هرآن جائی است که بازار و سود او را بهترتأمین نماید. باین اعتباربورژوازی وطن ندارد و از آن تنها برای آشفتن صفوف طبقه کارگر و اهرمی برای پیشبردمنافع خود دراقصی نقاط جهان سودمی جوید. تأسیس پایگاه ها زمینی و هوائی و گشت ناوگان های عظیم دریائی درسراسرجهان برای پاسداری از منافع سرمایه درجای جای آن است. دربرابرآن گرچه همانطورکه مارکس و انگلس در مانیفست اعلام کرده اند کارگران وطن ندارند، اما تحقق آن درعمل با چالش های بزرگی مواجه شده و متضمن تبدیل شدن به یک طبقه خودآگاه در مقیاس جهانی و دست یافتن به آگاهی مشترک از موقعیت خود درجهان کنونی و عبور از خرافه های تنگ  منافع محلی و ملی، و تشکیل صف مشترک در برابربورژوازی جهانی است. 
بسوی تعین یک طبقه کارگر جهانی!
برای برون رفت از این پراکندگی و نبردنابرابر، سه عامل شفاف کردن مطالبات فراگیرجهانی( علاوه برمطالبات اخص محلی)، تشکیل تشکل ها و شبکه ها وهمکاری فراملی و فروم های دیالوگ و تقویت هم آهنگی در رزم مشترک علیه سرمایه جهانی و بالأخره تولید گفتمان انقلابی در انطباق با تحولات جهان امروز از اهمیت زیادی برخورداراست. بدیهی است که بانگرش سنتی و الگوهای گذشته نمی توان به وضعیت کنونی  و آرایش صفوف آن که بسی  پیچیده تراز گذشته است و اساسا صورت مسأله تغییرژرف یافته پاسخ داد. نکات زیر در راستای بالیدن و سازمان یابی طبقه کارگرجهانی در شرایط نوین و با توجه به تحولات و دگرگونی های رژف  ساختاری نظام سرمایه داری و نیروی کار در طی دهه های اخیراست:  
الف- طبقه درمعنای گسترده و پلورالیستی اش دربرگیرنده همه بخش ها و لایه های گوناگون نیروی کار شامل همه استثمارشوندگان و محرومین اعم از یدی و فکری و شاغلین پایدار و موقت و بیکاران موقت و دایمی و محذوفینی که به عنوان جمعیت مازادی که سرمایه قادر به جذب آن ها و استثمارمستقیم اشان نیست و از آنها به مثابه اهرمی برای فشاربه کارگران شاغل و استثماربیشترآن ها استفاده می کند، نه فقط نیروئی که مستقیما درتولید و خدمات بکارگرفته می شود بلکه هم چنین آن گستره وسیعی که بطور غیررسمی درخدمت بازتولید نیروی کارمستقیم قراردارند و غالبا بدون دستمزد وبطورغیرمستقیم اسثتمارمی شوند (اعم از کارخانگی، ازپرورش نیروی کار تا سایر خدمات خانگی)، استثمارجنسی ( تن فروشی و...)، خانه هائی که به کارگاه های کوچک و به عنوان بخشی از شبکه سراسری سرمایه داری تبدیل شده اند و کارکودکان و انواع دیگر کارهای بی دستمزد ... . مفهوم و عینیت طبقه را هم چنین باید به صورت یک فرایند درحال شدن و در معنای فرارونده خود درنظرگرفت و نه منجمدشده و در حالت ایستا.
طبقه فرارونده به چه معناست؟: طبقه کارگر و بورژوازی درپیوند و درعین حال درتعارض با یکدیگرمعنا و تعین پیدامی کنند. مبارزه طبقاتی کارگران اما ناظر برنفی خود به مثابه طبقه کارگر و جامعه طبقاتی و برقراری یک نظام کمونیستی است. کمونیسم برخلاف آن چه که بورژوازی می کوشد آن را از یکسو اتوپی و ازسوی دیگر هیولائی وحشتناک به تصویربکشد، بدیلی است بسیارساده و عقلانی وانسانی برای جامعه طبقاتی که درآن تولید و مبادله نه برای سود (و بازار) بلکه برای تأمین نیازهای  انسان  صورت می گیرد و درآن قدرت نیزهم چون ثروت یک امرجمعی و بدون استفاده از زور و سلطه است. اگرمبارزه طبقاتی  ناظر برنفی طبقات و فرا رفتن از آن است، سازمان یابی کارگران هم باید قاعدتا برهمین مبنا و در راستای آن صورت گیرد. مهم ترین مرز بین رفرمیسم (ونه الزاما رفرم) وانقلاب را حتی اگر رفرمیسم در زیرانواع لفاظی های انقلابی پنهان شده باشد، باید درهمین نقطه یعنی درک سترون و ایستا ازمبارزه طبقاتی (درک بورژوائی ازمبارزه طبقاتی)  دربرابر درک فرارونده از مبارزه طبقاتی و نوع و کارکرد سازوکارهای هرکدام از این دورویکرد جستجوکرد. علاوه براین طبقه به مثابه  کثرت در وحدت و وحدت درکثرت هم شامل اشتراکات پایه ای براساس منافع و مطالبات مشترک است و هم واجد تمایزات و رنگارنگی های بسیار. در این معنا طبفه کارگرجهانی  هم با اشتراکات پایه ای و فراگیر در برابرسرمایه جهانی و هم با تمایزات و خودویژگی های محلی و منطقه ای و کشوری و در حوزه های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تعین پیدامی کند. مفهوم طبقه درمعنای صلب و یکدست و محدودخود متعلق به گذشته است. هم چنان که مبارزه طبقاتی نیز چند بعدی بوده و دربرگیرنده عرصه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی  و فرهنگی و زیست محیطی  است. نباید فراموش کرد تا آنجا که به سرمایه داری مربوط می شود، برپایه اقتصاد-سیاسی خود تنها بخشی از نیروی کار را برسمیت می شناسد وحال آن که درعمل و بطور غیررسمی نیروی بس وسیع تری را مورد بهره برداری و استثمار قرارمی دهد که بدون آن، چرخه بازتولید سرمایه داری از کارمی افتد و این پدیده با جهانی شدن سرمایه و پیچیده تر شدن تکنولوژی و رباتیزه شدن صنعت و کار، گسترش هم می یابد. دلیلی ندارد که کمونیست ها و کارگران خود را  به تعریف کار و تشکل  براساس آن چه که بورژوازی آن را برسمیت می شناسد، مقید کنند و از گستره نیروی کارغیررسمی و بدون دستمزدعفلت کنند. تنها با شمول مفهوم طبقه به همه لایه های رسمی و غیررسمی و استثمار شوندگان مستقیم و غیرمستقیم  است که نیروی کار به مثابه اکثریت عظیم جامعه معنای واقعی پیدامی کند و سوسیالیسم از اتوپی یک اقلیت فاصله می گیرد. درشرایطی که جوامع بشری تحت تسلط کامل سرمایه داری قرارگرفته اند، همه حوزه های جامعه وهمه نیروهای موجود درآن چه بصورت جذب مستقیم و چه حتی بصورت حذف شدگان، مستقیم و غیرمستقیم درخدمت مناسبات بورژوازی و تحت تأثیرآن در قالب استثمارشوندگان و محرومین از یکسو و بهره مندان سرمایه و ارزش اصافی ازسوی دیگر قرارگرفته اند. درحقیقت کلیت جامعه به گارگاهی بزرگ برای بورژوازی تبدیل شد است. و درک مکانیکی و تقلیل گرایانه و ناب  از طبقه درمعنای اخص و محدود خود ناظربربخشی از طبفه، به مبارزه واقعی و جاری طبقاتی و ابعاد آن در عصرجهانی شدن پاسخ نمی دهد. 
 ب- پیوند اعتراضات و جنبش های محل کار و جنبش های خیابانی. بدون  تحکیم چنین  پیوندی نه جنبشهای اجتماعی به تنهائی قادر خواهند شد سرمایه را فلج کرده و آن را وادار به عقب نشینی های قاطع نمایند و نه مبارزات کارگری درمحل کار به تنهائی قادرند هم چون گذشته خواست های خود را به سرمایه داران و دولت های حامی آن ها تحمیل نمایند و سهم روبه افزایشی از تولید مازاد را بجای گسترش انباشت و متورم شدن پیکرسرمایه، درخدمت غنای  فرهنگی و رشد همه جانبه نیروی کار و جامعه بکارگیرند.
ج- پیوند جنبش های کارگری و اجتماعی دریک کشور با مبارزات کارگری واجتماعی سایرکشورها. درجهان گلوبالیزه بدون بیرون آمدن مبارزه از حصاردولت- ملت ها و پیوند مبارزات کشوری با مبارزات  سایرنقاط جهان و تقویت مبارزات بین المللی، امکان رویاروئی مؤثر و دست آوردهای باثبات ممکن نیست. 
د-بدون درنظرگرفتن پلورالیسم نظری و تنوع در سازمان یابی و با مناسبات افقی که درآن کارگران قادرند باشند به مثابه سوژه های ضدسرمایه عمل کنند، امکان شکل گیری و بسیج کارگرجهانی ناممکن است. از خصوصیت دیگر این نوع تشکل ها سازمانیابی کارگران به عنوان کارگر درمعنای فراگیر خود و بی توجه به صنف و جنس و ملیت و شاغل و بیکار و...با همه تنوع اش می باشد.

ه-بدون پیوند مطالبات اقتصادی و معیشتی با سیاست های کلان اقتصادی- سیاسی علیه  سرمایه داری و نهادهای پیش برنده آن هم چون دولت ها و نهادهای ملی و فراملی سرمایه جهانی (مانند صندوق پول و نظایرآن و یا علیه سیاست هائی چون ریاضت اقتصادی)، بویژه علیه سیطره سیاست های سرمایه مالی به مثابه بخش فرادست و هژمون سرمایه داری،  طبفه کارگر( جهانی) نخواهد توانست  مبارزه قاطع و سرنوشت سازی را پیش ببرد.
ح-  باتوجه به تجارب گسترده چندین دهه و سترونی مبارزات درون سیستمی و مشارکت در قدرت از یکسو و تجربه "سوسیالیسم دولتی" از سوی دیگر، شکل عمده  را مبارزات مستقل و خارج از سیستم و فشاربه نظام های حاکم از بیرون از سازوکارهای نظام  برای تحمیل مطالبات و در راستای سرنگونی نظام سرمایه داری و ایجاد بدیل جهانی دیگر تشکیل می دهد.
ط- برای تقویت و شتاب دادن به شکل گیری طبقه کارگر جهانی و تولید گفتمان انقلابی تقویت همبستگی مبارزاتی همانطور که کمابیش جوانه های آن وجود دارد، تشکیل بیش از پیش مجامع و فروم های گفتگو درسطح کشوری و منطقه ای و قاره ای و جهانی برای دیالوگ و هم آهنگی در آرایش صفوف طبفه کارگر، تشکیل سمینارهای بحث و گفتگوها با استفاده از شبکه های واقعی و مجازی برای بهره گیری از خردجمعی و جمع بندی از تجارب و تحولات جهانی و دامن زدن به یک دیالگوگ جهانی و در راستای یک انترناسیونالیسم جنبشی و از پائین اهمیت زیادی دارد. مهم گسترش دامنه مشارکت در این نوع همایش ها درسطوح گوناگون با استفاده از ابزارهای تکنیکی- ارتباطی نوین برای بدست آوردن درک و رویکردمشترک دربرابرمهمترین روندهای جهانی و کنش گری جهانی و مشترک است.
ک- نقطه عزیمت و بسترحرکت را  بدیهی است که خواست های ملموس و مشخص با درنظرگرفتن خودویژگی های هرجنبش و هربخش کارگری در هرکشور تشکیل می دهد، اما این تمایزات نمی تواند در ورای خود، امرمشترک یعنی سلطه سرمایه را درجهانی که همه فضاها و حوزه های های آن اشغال شده است، نادیده بگیرد
خلاصه: اگراز معنای صلب و تنگ طبقه فراتربرویم و اگر طبقه کارگر را نقیض بورژوازی بدانیم با جهانی شدن و سراسری شدن سرمایه و تولید جهانی پرولتاریای جهانی هم درحال تعیین پیداکردن است. با این همه بدلیل شکاف بین سراسری عمل کردن بورژوازی جهانی و پراکندگی پرولتاریای جهانی، بورژوازی دستخوش بحران توانسته است تعرض خود را هم چنان ادامه دهد و جهان را در زیرسیطره ویرانگرخود نگهدارد. تنها شتاب و تقویت فرایند جهانی شدن طبفه گارگراست که می تواند توازن نیرو را بسود کارگران و محرومین بهم بزند.


*- این نوشته که پیشترهم انتشاریافته بود به مناسبت روزجهانی کارگر با اندکی تغییرات مجددا انتشارمی یابد. بزعم نویسنده  ضرورت تقویت روند عینیت یافتن طبقه کارگرجهانی یکی از شروط پایه ای پیشروی جنبش کارگری است که  بدون آن  اهرم نیرومندی برای کنترل تهاجم ویرانگرانه سرمایه داری و مقابله با ظهور و عرض اندام انواع جریان های شبه فاشیستی و واپسگرا وجودندارد. نکته اصلی آن است که چنین روندی را تنها می توان با تکیه برتحولات ساختاری و دگرگونه شده سرمایه داری درعصرجهانی شدن و درس گرفتن از تجربه های ناکام گذشته به پیش برد. علاوه براین اکنون بحران جهان سرمایه داری واردفازتازه ای شده و درهم آمیختگی و همزمانی شکاف طبقاتی و نابودی محیط زیست به عنوان مهمترین مشخصه بحران دربرابرماقرارگرفته اند که  در نوشته جداگانه ای به آن خواهم پرداخت.

No comments:

Post a Comment