!سخنان دور از انتظار فیروزآبادی و چالش های جدید
سخنان فیروزآبادی سرلشگر بسیجی و رئیس ستادکل نیروهای مسلح در حمایت از دولت
روحانی وانتقادتندوی از تبلیغات ضددولتی از جمله توسط رسانه های وابسته به
نیروهای نظامی (سپاه) و تهدید به برخوردبا آنها در صورت ادامه این رویه، نشان می دهد که چرا باید اهمیت
این ابرازموضع را فراتر از مواردمشابه و موسمی ارزیابی کرد.
چنین رویکردی نه فقط بازتاب دهنده مناقشه های موجود پیرامون رویکردتازه و معطوف به گشایش درمناسبات خارجی رژیم در بالاترین هرم دستگاه های نظامی– امنیتی است،
بلکه رله کننده پیامی مشخص به قدرت های جهانی درگیرودارشروع مذاکرات سرنوشت سازی
نیزهست. الان روزی نیست که بالاترین فرماندهان سپاه و رسانه های وابسته به آن به طورآشکار مهمترین رویکردهای دولت درحوزه های
سیاست خارجی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی دولت را و از جمله درموردمذاکرات ژنو را
بزیرسؤال نبرند و از آنها انتقاد نه
نمایند.
از اینرو ارزیابی از موضعگیری این
چنین بی سابقه سرلشکرفیروزآبادی در حمایت قاطع از دولت و پیام نهفته درآن و در این لحظه و شرایط مشخص را باید قبل از هرچیز تحت تأثیردو واقعه و عامل
مهم جستجوکرد:
نخست شروع فازجدید گفتگوهای
هسته ای برای دست یابی به توافق نهائی است. گفتگوئی که بنا به طبیعت آن هرکدام از رقبا
پیشاپیش به رجزخوانی و خط نشان کشیدن و حتی دست به انجام مانورهای نظامی و برخ کشیدن
دستاوردهای خود (از سوی ایران) و حتی
طرح خطوط قرمزمطالبات خود و خلاصه تعیین نرخ در ُروند اول می پردازند تا بنابه به ضرب المثل معروف
گربه را دم حجله کشتن، هرکدام بتوانند از موضع باصطلاح قوی تر به نتایج
موردنظر و حداکثری خودبرسند. بنا به چنین ملاحظاتی دور از ذهن نبود که دوراول مذاکرت باتوجه به شکاف های موجودبین دوطرف و فضای جنگ روانی حاکم بررونداول حتی اگر گام
های بعدی پیشروی ممکن هم بوده باشد، نتواند درگام اول با نتایج محسوسی در راستای
توافق عمومی همراه باشد. با این وجود بویژه رسانه های مخالف دولت از بن بست و شکست مذاکرات سخن به میان آوردند.
از سوی دیگر دست یابی به توافقی پایدار و کلیدی برای عبور از تحریم های فلج کننده، نیازمند جلب اعتمادقدرت های مذاکره کننده به موقعیت
مستحکم دولت ایران و تیم مذاکره کننده و این که تاچه حد بازتاب
دهنده مواضع کل حاکمیت و صاحبان اصلی قدرت
و مشخصا شخص خامنه ای است، بود.
بدیهی است که بدون وجود چنین حمایت واطمینانی هیچ قدرتی آنهم در شرایطی که دست بالا را دارد،
حاضر به ریسک عقد موافقت های بلندمدت و پایدار و باصطلاح شرط بندی حول اسب لنگ نخواهد شد. تخطئه و حمله مداوم به سیاست های دولت و تیم مذاکره کننده از سوی سایر جناح ها و باندهای قدرت از یکسو و
مشروط کردن دامنه توافق عمومی به آن ، هم
چون عبور از روی ریسمان باریکی است که به
مهارت زیادی برای حفظ تعادل نیازمند است و
چه بسا خم کردن چوب موازنه بیش از حد به یکسو می تواند موجب سقوط از ریسمان-
وشکست مذاکره- گردد. بیهوده نیست که هئیت پارلمانی انگلیس به رهبری جک استرا با
نگرانی از تکرار تجربه شکست خورده گذشته، در زمان بوش پسر و دولت خاتمی با سرپرستی تیم مذاکره کننده
ایران توسط روحانی، نسبت به طرح خواست های صددرصدی و غیرقابل انعطاف از سوی غرب و آمریکا هشدارمی
دهد که می تواند منجربه تضعیف و حتی سقوط موقعیت روحانی و شکست مذاکرات بشود.
عامل دوم را باید در تشدید بی
سابقه شکاف بین دوقطب حاکمیت، حامیان مصالحه
و مخالفان آن و در اصل جدالی دانست که برسراتخاذ سیاست های کلی نظام درحوزه
های داخلی و خارجی و پیرامون تقسیم قدرت جستجوکرد. دراشاره ای مجمل باید گفت که در
این زمینه نیز رژیم به شدت دچاربحران و تنگناهای ساختاری است: از یکسو دیگر اداره
کشور به شیوه گذشته ممکن نیست. چرا که آن
شیوه ها با بن بست کامل مواجه شده و حاصلی
جزبجاماندن یک سرزمین سوخته (رشد 5
درصدمنفی و تورمی 40 درصدی و فقر و فسادبی
کران نبوده و رژیم ناگزیراز تغییرآنها شده
است ( و اساسا روی کارآمدن روحانی و سیاستی دگر محصول چنان روندی بوده است) و از
سوی دیگرنهادها و باندهای نیرومند فربهی
درساختارقدرت وجود دارند که حفظ و
بازتولید موقعیت ممتازآنها درعرصه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در گروتداوم آن سیاست
های بحران آفرین و نیمه جنگی گذشته است. بطورمشخص سپاه تحت هیچ شرایط غیرجنگی و
خالی از بحران قادر به حفظ موقعیت ممتاز و ویژه تا کنونی خود نیست و بی جهت هم
نیست که تقریبا با همه سیاست های ریزو درشت دولت روحانی اعم از خارجی و داخلی و فی المثل توقف توزیع بنزین های مسموم و
سرطان زای پالایشگاهی و یا حذف پارازیت ها
از اماکن مشرف به محل زندگی شهروندان و یا
کاهش دامنه فیلترینگ و سانسور و یا هرگونه
سستی در مورد سخت گیری نسبت به حجاب و غیره به مخالفت خوانی برخاسته است. (حتی در جنگ
ایران و عراق هم سپاه علیرغم وخامت عمومی صحنه های جنگ عموما خواهان ادامه جنگ و
بحران بودند و تصمیم خمینی برآتش بس را شوکه کنننده و حاصل خوراندن زهرتوسط
نزدیکان به او می دانند). بهرحال درهمه حوزه ها این تقابل و دوگانگی محسوس و قابل رؤیت است. در چنین شرایطی خواست اجتناب از سیاست ورزی توسط
سپاه و بازگشت آن از دانشگاه ها و ادارات
و مؤسسات و پروژه های اقتصادی ورزش و فرهنگ و .... به پادگان ها، در شرایطی است که سپاه درجهتی وارونه در تلاش
برای گسترش جبهه های جنگ نرم به حوزه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی علیه استکبارو استحاله
طلبان است، و به عبارتی تبدیل جامعه به پادگانی بزرگ و دربرگیرنده همه عرصه های نبرد
کفرو اسلام است و باهزازان نشانه و قرائن نارضایتی خود را از سیررویدادها و سهم اقتصادی و رویکردهای سیاسی
پنهان نمی کند، بیشتربه یک آرزوی غیرقابل تحقق شباهت پیدامی کند. آرزوئی که به
عنوان یک پیش شرط اساسی بدون تحقق آن گذربه سیاست های تازه اگر نه ناممکن که بسیاردشوار می شود. چرا که
سپاه زدائی از صحنه سیاست، همانطورکه فی المثل درمورد تغییروزیرنفت از یک سپاهی به
غیرسیاهی صورت گرفت، یکی از شروط گفته و
ناگفته عبوراز تحریم هاست که البته نمی تواند صرفا صوری باشد. در واکنش به این
روندهاست که اکنون مدتی است که نیروها و باندهای وابسته به این جریان برای مقابله
دست به تحرکات و هم آهنگی بیشتری زده اند و اقدامات و رویکردهای خود را درمجلس و
درمیان روحانیت و نمازجمعه ها و رسانه های وابسته به سپاه چون فارس نیوز و تسنیم و
نسیم و جوان و... یکدست تر و هماهنگ تر ساخته و حتی به فعالیت های خود بعدمیدانی هم داده اند.
برگزاری پرسروصدای همایش دلواپسیم و یا
تولید و تکثیرسی دی من روحانی هستم و جلوگیری از سخنرانی مخالفان و برخا وتوکردن
مصوبات دولت و یا بهم زدن تجمات و همایش
ها و سخنرانی های رقبای خود (ازجمله ممانعت از سخرانی حسن خمینی که بازتاب زیادی
داشت) از آنجمله است.
درچنین شرایطی است که عدم پیشرفت در دوراول گفتگوهای وین از سوی
مخالفان مصالحه فرصتی تازه برای برداشتن خیزتازه ای محسوب می شود. چنانکه کیهان به
عنوان یکی از ارگانهای بانفوذ این جناح در کناردیگر رسانه های وابسته به آن مذاکرات وین را شکست خورده اعلام کرد و خواهان
اتخاذسیاست های دیگری شد. از آنجا که تعرض به سیاستی که لااقل هنوز سیاست کلان
رژیم بشمارمی رود و در آستانه مذاکرات مهم
و سرنوشت ساز موجب تضعیف مذاکره کنندگان می گردد، بنظرمی رسد که سران نطام و در رأس آن شخص خامنه ای موافق اعلام
زودرس شکست این مذاکرات نیستند. چرا که این معنای منجمدکردن سیاست های کنونی و اتخاذ
رویکردهای دیگری است که رژیم برای آن آمادگی ندارد.توافق های اخیررژیم با آژانس که شامل تحقیق و پاسخ گوئی نسبت به جنبه های نظامی فعالیت های هسته ای تاکنونی رژیم ازجمله پارچین هم می شود، فاکت دیگری مبنی برعزم رژیم درپی گیری سیاست معطوف به گشایش دارد.
علاوه براین دورخیزجناح
نظامی- امنیتی علیه دولت موجب نگرانی هائی
نسبت به شتاب گرفتن بیش از حد تضادهای
درونی و غیرقابل کنترل شدن آن ها در شرایطی می گردد که نظام دستخوش یک بحران
فراگیربوده و زیر فشارسنگین قدرت های بزرگ و نارضایتی عمومی قراردارد.
گرچه هنوز نمی توان مطئمن بود
که که سخنان این فرمانده نظامی و نصایح و تهدیدهای وی برای آرام کردن مخالفان
دولت تا چه حد بازتاب دهنده واقعی شکاف ها
در میان صفوف نیروهای نظامی و بطوراخص سپاه است و نیرتاچه می تواند در کنترل اوضاع
موثرباشد، اما می توان پذیرفت که بیان آن با توجه به میزان سرسپردگی و مداهنه گری فیروزآبادی نسبت به مراد و فرمانده خود "امام
خامنه ای" قاعدتا نمی توانسته است بدون اشاره و موافقت ضمنی وی صورت گرفته
باشد. حتی اگرچنین هم نباشد عدم تکذیب و تآویل بعدی آن درطی این مدت، نافی اهمیت سخنان او به عنوان رئیس ستادکل نیروهای مسلح و
پیام نهفته نبوده است:
با توجه به این که:
پزعمومی و اعلام شده خامنه ای بدبینی به نیات آمریکا و نتایج مذاکره است و با در نظرگرفتن الزامات چنین رویکردی، و این که برای مدیریت بحران و عبور از تاروپودهای تحریم های نفتی و بانکی نیاز به گشایش روابط با قدرت های بزرگ است،
پزعمومی و اعلام شده خامنه ای بدبینی به نیات آمریکا و نتایج مذاکره است و با در نظرگرفتن الزامات چنین رویکردی، و این که برای مدیریت بحران و عبور از تاروپودهای تحریم های نفتی و بانکی نیاز به گشایش روابط با قدرت های بزرگ است،
و این که خامنه
ای حفظ اقتدارمطلقه خویش را درغیاب پایگاه توده ای، بطوراخص مدیون سپاه (گاردویژه
ولایت) هست و سپاه هم باین نقش خود واقف بوده و بخوبی از آن بهره می گیرد، و نیز
با عطف به نیازتقویت موقعیت تیم مذاکره کننده در گفتگو برای توافق پایدارهسته ای که
خود نیازمندحمایت شخص رهبری است، باین دلایل خامنه ای برای پاسخ به این نیاز در لحظه کنونی بدون آنکه خود بطورغیرمستقیم
وارد عمل شود، فی الواقع از طریق بازوی های نظامی و سیاسی خود به ابرازنظرپرداخته
است: در وجه بازوی سیاسی سخنان ولایتی به
عنوان مشاورامورخارجی وی را داشته ایم که نه فقط به مخالفت با ادعای شکست مذاکرات برخاست بلکه مذاکره را از سیاست های استراتژی
درازمدت نظام باقدرت های جهانی دانسته ، و ازسوی دیگر هدایت آن را تحت نظارت رهبری
دانسته و گفته است تا مادام که رهبری آنرا
اداره و نظارت می کند دلواپس نیستم. در وجه بازوی نظامی نیز این رویکرد را فیروز
آبادی بازتاب داده است که تا از این طریق بتوان توازنی درمخالفت خوانی های فعال
سپاه بوجود آورد. بطوری که سخنان وی به عنوان رئیس ستادکل در برابرفی المثل سخنانی که اخیرا جزایری به
عنوان معاونت ستادکل ارتش و از مخالفان جدی مذاکرات اعلام داشته است دوگانگی مهمی
را به نمایش گذاشته است. سخنان تندجزایری
از عناصرکلیدی و مهم سپاه در انتقادبه اوضاع ، بخوبی خیزی را که سپاه و جناح نظامی امنیتی و شبکه های تبلیغاتی
و رسانه ای انها علیه دولت و روندهای جاری برداشته اند بخوبی بازتاب می دهد:
چنانکه او اخیرا درسخنان بقدرکافی تند
نسبت به ورودمجدد اهالی فتنه به صحنه سیاسی
و مشابه سال 88 بدلیل غفلت برخی دستگاه ها
و عناصرتأثیرگذارهشدار داده و از
سربرآوردن سکولاریسم و لائیسم، و استراتژی براندازانه و اقدامات و برنامه ریزی های
علنی و مخفی آنها و لزوم تشدیدنظارت و رصدکردن و بیرون آمدن از بی
تفاوتی نسبت به خطرات استحاله ای که نظام اسلامی را تهدید می کند سخن گفته است. اگر این سخنان را در برابرسخنان روحانی مبنی براین که در کشور عدهای به نام
این که باید در برابر قدرتها و ابرقدرتها بایستیم، جیب مردم را زدند و
اموال مردم را غارت کردند
قراردهیم آنگاه به شدت و عمق درگیری ها و
منافع اقتصادی نهفته درپشت آن واقف
خواهیم شد.
اگر در زمان جنگ اتوریته بلامنازع خمینی و توازن نیرو به شکلی
بود که سپاه ناچار از پذیرش آن شد، و حتی دولت رفسنجانی برای راضی کردنشان آنها را
به مشارکت در پروژه های اقتصادی پس از جنگ دعوت کرد، اکنون با توجه به فربه ترشدن
سپاه و در غیاب اتوریته ای چون خمینی متقاعدکردن سپاه و طیف های نزدیک به آن به تمکین در برابر سیاست های جدید البته با چالش ها و دشواری های بیشتری مواجه است.
هم اکنون ما با شکل گیری صف آرائی های جدید در صفوف حاکمیت پیرامون موافقت و مخالفت با گشایش و سازش در مناسبات خارجی (بین حناح ها) هستیم که تکوین آن به سهم خود می تواند موجب تغییراتی در توازن قوای فی مابین جناح ها و در جهت تضعیف موقعیت نیروهای نظامی و امینتی و حامیان آنها گردد. اتخاذموضع گیری صریح توسط عناصری چون علی لاریجانی و باهنر و ولایتی و ... در حمایت از مذاکره و دولت و سیاست اعتدال گرائی بازتابی از همین صف آرائی هاست. گرچه این نیز ناگفته نماند که وقتی پای تحول به سویه داخل و گشایشی در فضای بسته اجتماعی می رسد، این صف آرائی ها بهمان نسبت شکننده تر و پراکنده ترمی شود.
هم اکنون ما با شکل گیری صف آرائی های جدید در صفوف حاکمیت پیرامون موافقت و مخالفت با گشایش و سازش در مناسبات خارجی (بین حناح ها) هستیم که تکوین آن به سهم خود می تواند موجب تغییراتی در توازن قوای فی مابین جناح ها و در جهت تضعیف موقعیت نیروهای نظامی و امینتی و حامیان آنها گردد. اتخاذموضع گیری صریح توسط عناصری چون علی لاریجانی و باهنر و ولایتی و ... در حمایت از مذاکره و دولت و سیاست اعتدال گرائی بازتابی از همین صف آرائی هاست. گرچه این نیز ناگفته نماند که وقتی پای تحول به سویه داخل و گشایشی در فضای بسته اجتماعی می رسد، این صف آرائی ها بهمان نسبت شکننده تر و پراکنده ترمی شود.
This comment has been removed by a blog administrator.
ReplyDelete