Sunday, September 20, 2015

!رژیم فعالان کارگری و مدنی را هدف گرفته است، با پیوستن به یکدیگر صدای اعتراض خود را بلندترکنیم

 رژیم فعالان کارگری و مدنی را هدف گرفته است، با پیوستن به یکدیگر صدای اعتراض خود را بلندترکنیم!
وجدان بیدارجامعه باشیم و با تمام قوا از آن حمایت کنیم!
درونمایه تئوری«نرمالیزاسیون»حجاریان، جز اعلام مرگ«اصلاح طلبی» و شعار «اصلاح طلبی مرد، زنده باداعتدال» و دامن زدن به کرختی جامعه نسبت به سرکوب  نیست!.
هم زمانی مرگ مشکوب شاهرخ زمانی به عنوان یک فعال کارگری تسلیم ناپذیر تحت عنوان سکته مغزی، با محکوم کردن محمودصالحی یک فعال دیگرکارگری به 9 سال زندان، دستگیری علی نجاتی از فعالین کارگری شرکت هفت هفته، افزایش فشار به رضاشهابی در کنارتشدیدفشار به سایرفعالین کارگری و پرونده سازی برای آن ها، دستگیری و فشارشدید به معلمان و معلمین فعال بویژه در آستانه گشایش مدارس، پرونده سازی برای آن هائی که دوره محکومیت اشان به پایان رسیده است، دستگیری برخی فعالان دانشجوئی در آستانه بازگشائی دانشگاه ها و فشار به فعالین مدنی چون نرگس محمدی و حتی ممانعت از بازگشائی انجمن صنفی روزنامه نگارانی که روحانی وعده گشایش آن را به هنگام "انتخابات" داده بود، تشدیدمجازات و فشارعلیه "بدحجابی" و ممانعت از برگزاری کنسرت ها و برنامه های هنری و دستگیری ... مداخله پیش از پیش فرماندهان سپاهی و امنیتی در امورسیاسی و اجتماعی و اقتصادی و سخنرانی های تند وتیزآن ها و در رأس همه آن ها سخنان تندشخص خامنه ای که معنائی جزصدورجوازبگیر و به بند ندارد...همه و همه نشان دهنده موج تازه ای از تهاجم رژیم به جامعه و فعالین صنفی-مدنی است. تهاجمی هدفمند و فراتر از واکنش های مقطعی و فصلی به فعالان صنفی و اجتماعی.

مهم ترین دلیل آن را باید خوردن جام زهرتوافق هسته ای و عقب نشینی در این حوزه دانست. به تجربه دیده ایم که رژیم در چنین مواردی برای جلوگیری از خطربهم خوردن تعادل خود، و این که عقب نشینی در برابرقدرت های بزرگ به عقب نشینی در برابرمردم و حوزه های دیگراجتماعی کشانده نشود، به سرکوب شدیدترمخالفان خود می پردازد تا بزعم خود تهدیدها را برطرف کند و  آن ها نتوانند باصطلاح از آب گل آلود و ضعف و عقب نشینی رژیم بهره برداری کنند. بنابراین منطق حفظ قدرت به هرقیمتی ایجاب می کند آن ها دست به تشدیدسرکوب بزنند. در مقطع پذیریش قطعنامه جنگ ایران و عراق هم که رژیم به شدت نگران سست شدن موقعیت خود بود دست به کشتاربزرگی زد. البته در شرایط جهانی امروز جرئت چنان کشتاری را ندارد، اما همانطور که گفته شد ضرورت حفظ قدرت متزلزل شده نیاز به تشدیدسرکوب دارد. استراتژی کلی رژیم برای حفظ بقاءخود در کناراجبار به سازش با قدرت های بزرگ پیرامون بحران مزمن هسته ای، تشدیدسرکوب داخلی است. بهمین دلیل از کنارآماج گرفتن گل سرسبدفعالین اجتماعی- مدنی که در حکم سرکوب جامعه و وجدان بیدارآن است نباید سرسری ردشد.

نکته مهم بعدی، همراهی دولت روحانی و وزارت اطلاعات با سرکوب فعالین کارگری و مدنی است. روحانی به عنوان یک دولت مدار با سابقه طولانی امنیتی، خوب می داند که گشایش رابطه با دولت های خارجی نباید با گشایش واقعی در داخل همراه باشد. چرا که ممکن است موقعیت کل رژیم را که که به دنبال تحکیم خود است متزلزل سازد. بهمین دلیل او گام به گام از وعده های خود عقب نشینی می کند. همانطور که وی و رفسنجانی بارها اشاره کرده اند، چهارچوب سیاست گشایش آن ها را "خانواده انقلاب" تعیین می کند. هدف آن ها این است که این عقرب از نیش زدن به اعضاءخودخانواده دست بردارد و به "قانون" یعنی به قاعده بازی و قراردادهای فی مابین خود وفاداربماند و امثال مهدی هاشمی ها را به زندان نیفکند.

انگیزه و عامل دیگرمشارکت دولت روحانی در این سرکوب ها همانا تشدیدبحران اقتصادی بدلیل افت شدیدقیمت های نفتی، گسترش دامنه رکود و بحران اقتصادی، انتقال فشاراین بحران به کارگران و معلمان و لاجرم کنترل نارضایتی رو به افزایش جامعه و سایرفعالین اجتماعی-مدنی است.
تجربه سرکوب و قتل عام سال 67 نشان می دهد که در چنین دوره های بحرانی و حساسی که رژیم ناگزیز می شود از گردنه های خطرناکی عبورکند، نیاز به سرکوب گسترده دارد تا بتواند تعادل خود را حفظ کند.

 دو عامل مهم می تواند در چنین مواقعی دست او را در انجام جنایت هایش بازبگذارد:
نخست رویکرددیپلماسی لبخند توسط دولت ها و قدرت های خارجی و لاجرم کاهش فشارجهانی نسبت به نقض حقوق بشر و سرکوب جامعه است و دیگری که حتی مهم تر از اولی است، خطرکرخت شدن و کاهش حساسیت عمومی مردم نسبت به سرکوب و دلبستن به توهم بهبوداوضاع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی. بهمین دلیل کرختی و توهم جامعه نسبت به وعده و وعیده ها و به آن چه که در واقعیت صورت می گیرد و به تبلیغات دروغین می تواند تاوان سنگینی برای جامعه و فعالان اجتماعی داشته باشد و ضربه سنگینی را به آن بخش که بیانگروجدان بیدارجامعه هستند واردسازد. بدیهی است مردمی که حافظه تاریخی اشان نسبت به عملکرد و ماهیت رژیم مخدوش شود، به جای گشایش واقعی، با سراب مواجه خواهند گشت و متحمل  سختی ها و فشارهای سنگینی خواهند شد.

برای مقابله با این یورش رژیم و بدور ار هرگونه کرختی و"انشاءاله گربه است"، در چنین لحظات حساسی که حاکمیت ناگزیرشده در برابرقدرت های بزرگ زانو بزند و از برخی سوداهای خودعقب نشینی کند، نه فقط آن را نباید معادل عقب نشینی در برابرمردم تلقی کرد و هرگونه افسانه بافی در این باره را افشاء کرد، بلکه برعکس رژیم با تهاجم هرچه بیشتر به جامعه و فعالان آن می کوشد که پی آمدهای آن عقب نشینی را خنثی کرده و موقعیت خود را تثبیت کند. از این رو لازم است:

الف- قبل از هرچیز مردم هوشیاری خود نسبت به خطیربودن شرایط موجود و هدف ها و برنامه های  رژیم برای تهاجم و سرکوب را از دست ندهند. چرا که هرگونه کرختی و خوش خیالی در چنین لحظاتی عواقب وخیمی در پی خواهد داشت.

ب- به حمایت قاطع از نمایندگان وجدان بیدارجامعه یعنی فعالین اجتماعی-مدنی برخیزند، هر گونه سرکوب و تهاجم را محکوم سازند و خواهان آزادی دستگیرشدگان و لغوفشارها بشوند. باندازه ای که این هوشیاری برقرار باشد رژیم دست و پای خود را جمع تر خواهد کرد و باندازه ای که کرختی و خوش خیالی حاکم شود دست و پایش را درازتر خواهدکرد. بخصوص اشاعه این کرختی و خوش خیالی توسط باصطلاح اپوزیسیون درونی رژیم و اصلاح طلبان و آوازه گران آن ها در داخل و  خارج کشور و در رسانه های خارجی سم مهلکی به شمار می رود. چرا که مردم  برای آن ها جز سیاهی لشکری در خدمت تقویت وزن و موقعیت خود در بلوک قدرت نیستند.  تمامی آوازه گری آن ها برای شرکت در "انتخابات" هدفی جز این ندارد. وقتی یکی از تئوریسین های آن ها سعیدحجاریان با بهم بافتن آسمان و ریسمان، از نرمالیزاسیون و نه حتی از اصلاح طلبی حکومت و بسنده کردن به آن دم می زند، کاری جز تلاش برای پاشیدن گردوخاک در برابرچشم مردم و محدودکردن افق دیدشان و راضی کردن آن ها به بندوبست های معطوف به تقسیم قدرت انجام نمی دهد. و گرنه حتی سخن گفتن از حکومت نرمال و از قانون در نظام ولایت فقیه چیزی بیش از یک شوخی نیست. ولایت مطلقه و قانون مداری باهم قابل جمع شدن نیستند. تئوری حجاریان در کنه خود، جز اعلام مرگ "اصلاح طلبی" و شعار"اصلاح طلبی" مرد، زنده باد"اعتدال" نیست!.

ج- در همان حال باید با تکیه بر اهرم افکارعمومی، رسانه های آزادیخواه و تشکل ها و نهادهای مدافع حقوق بشر و مترقی برای واردآوردن فشار به قدرت های بزرگ، هیچ گاه اجازه نداد که آن ها در پی زدوبندهای اقتصادی و سیاسی، حقوق بشر را قربانی کرده و چشم خود را به نقض آن ها به بندند. نباید اجازه داد که حتی برای یک لحظه فشارجهانی نسبت به نقض دموکراسی و حقوق بشر به رژیمی که تا مغزاستخوان فاسد و سرکوبگر است سست شود.

د-فشرده شدن صفوف مدافعان دموکراسی و برابری در داخل و خارج و حمایت فعال و همه جانبه از جنبش های اعتراضی کارگران و معلمان و زنان و اقلیت های جامعه برای نیرومندترشدن دامنه افشاگری ها و اعتراض ها و اعمال فشار به رژیم و دیپلماسی لبخند که راه سرکوب را برای رژیم هموارتر می سازد و گرفتن هرگونه فرصت  و مجال از جانب رژیم برای سرکوب های بیشتر ، در این لحظات خطیر واجداهمیت است. وجدان بیدارجامعه باشیم و با تمام قوا از آن حمایت کنیم!

No comments:

Post a Comment