مقدمه: در
مطلبی تحت عنوان انتخابات و سندیکاهای کارگری* گرچه نکاتی وجود دارند که در جای
خود نادرست هم نیستند، اما رویکردآن نسبت به "انتخابات" کنگ و نامتعین است. چنان که
نویسنده می گوید: "مسئلهٔ حیاتی این نیست که در
انتخابات شرکت کنیم یا نکنیم. مهم این است که بیندیشیم چه بکنیم که راه مطرح شدن و
برجستهتر شدن مطالبات کارگران و زحمتکشان و عملی شدن آنها را هموار کنیم. باید از
شعار دادن و بیعملی دست برداشت و وارد میدان عمل هدفمند شد..."
چنداشکال مهم در این رویکرد
وجود دارد:
الف- کارگران را فقط موجوداتی در وجه مطالباتی و
حداقلی در نظرمی گیرد. در حالی که کارگران با مسأله ای به نام
سیستم حاکم و از جمله استبداد ( وضرورت ابرازکنش هم چون شهروندان فعال جامعه مدنی علیه تعرض
قدرت) و فراتر از آن مبارزه علیه نظام دستمزدی در سطح کلان مواجهند، که بدون برخورد با آن ها هیچگاه در شأن و قدو قامت طبقه
کارگر ظاهر نخواهند شد. طبیعی است که کنش آن ها در برخوردبا مقوله ای بنام شبه انتخابات رژیم، نیز برگرفته
از این منظر باشد و پیشروان هم در همین
راستا آگاهی بخشی کنند.
ب- در نظام حاکم با استبدادمطلقه، جائی برای
گزین نمایندگان واقعی و امکان و
توان صیانت از آراء خود وجود ندارد. سوای
شروط سیاسی چون اعتقاد و الزام عملی به نظام، حتی به لحاظ وجودضوابط و مقرراتی چون داشتن مدرک فوق لیسانس و سوابق اجرائی و ...، عملا امکان نمایندگی برای کارگران وجود ندارد و یا نزدیک به صفراست. یعنی همه راه ها بروی کارگران و زحمتکشان بسته شده و رأی دادن معنائی جز رأی به
برگزیدگان رژیم نیست.
ج- از سوی دیگر در جهانی که حتی حکومت هائی که برای خودمشروعیت آسمانی قائلند، ناگزیرند با انگ و کسب مشروعیت زمینی حکومت کنند و آن را به رخ مردم ایران و جهان بکشند، و گرنه ُکمیت اشان لنگ خواهد بود، و علی الخصوص در جمهوری اسلامی که بدون خیمه شب بازی
انتخاباتی و کشاندن مردم به بساط بازی
خود تداوم حکومتش دشوار و ناممکن می گردد، تحریم حربه عملی بسیارمهمی برای اعمال فشار به سیستم است. ترس از تحریم
است که
رژیم و بیش از همه حناح حاکم
را بکرات واداشته است که به رقبای داخلی خود، امثال خاتمی ها و روحانی ها و هاشمی ها، میدان بدهد تا به تواند با ممانعت از قطب بندی
بیرون از خود و انتقال آن به درون سیستم و چهارچوب خط قرمزهای خود و لاجرم انکسار و مسخ مطالبات
مردمی، از شکل گیری دوقطبی مردم و حاکمیت جلوگیری کرده و تعادل شکننده و بحرانی خود را
حفظ کند. در واقع شیشه عمرقدرت ها و مشروعیت رژیم ها، به ویژه با سست شدن
دیوارهای آهنین مرزهای سیاسی و اقتصادی و جغرافی دولت-ملت ها در عصرجهانی شدن، در دست شهروندان و کارگران و زحمتکشان است. این، آن ها هستند که نقش مهمی در فرسوده یا بازتولیدقدرت ها دارند. مراجعه مداوم جمهوری اسلامی به صندوق رأی هم، فی
سبیل الله و بدون حکمت نبوده و از سرچنین نیازی است. اگر مردم و مشخصا کارگران به کارکرداین اهرم آگاه شوند و خود آن را پیشاپش با عباراتی چون منفعل و غیره در حالی که ادعای بی
فایدگی آن توسط کارگزاران سیستم به انواع و اشکال گوناگونی
تبلیغ و ترویج می شود بی ارزش نکنند، با استفاده از این حربه و
ندادن مشروعیت به رژیم و
گسترش این
ایده و کنش معطوف به آن در
میان کارگران و زحمتکشان و همه شهروندان، می توان امتیازات بیشتری به دست آورد تا با شرکت در انتخابات مهندسی شده و در
چهارچوب خطوط قرمزنظام. اگر در شق اول آن ها به
صورت سوژه ظاهر می شوند، در شق دوم به شکل ابژه و زائده ای از صف آرائی های درونی
رژیم حضور پیدا می کنند. حتی
وجود و حضور یک اقلیت فعال تحریم کننده در جامعه، که نماینده بخش پیشرو و آگاه آن است و منحل نشدن آن ها در شیفتگی نسبت به جادوی صنندوق، برای اعمال فشار به رژیم و گرفتن امتیاز از آن
و تقویت قدرت چانی زنی خود از یکسو و گشودن راه های پیشروی آینده برای فراتررفتن از سیستم، در شرایطی که تعمیق و یا حتی انفجاربحران ها گریزناپذیر هستند، بسیارمهم است. و گرنه فرصت های برآمده از
فرودآواربحران به آسانی به بادخواهند رفت.
د- البته طرح و پیگیری مطالبات و خواست ها و
آگاهگری با استفاده مناسب از فرصت های تبلیغی و بکارگیری کمپین های ابتکاری جای خود را دارد و منافاتی با تحریم ندارد که مکمل آن است. به هرحال، طرح مطالبات حداقلی بدون آن که خواست های حداکثری کنارنهاده شوند، با استفاده از فرصت ها و همراه ابتکارات مفید و لازمند. ولی درونمایه اصلی تاکتیک کارگران و پیشروان، در قبال تاکتیک مشروعیت بخشیدن به رژیم تا مغزاستخوان فاسد و مستبد و
ضدمردمی که می کوشد با مراجعه به انتخابات مهندسی شده برای خودمشروعیت و اعتبار
کسب کند، مشروعیت زدائی از آن است. در برابررژیمی فاسد و سراسربحران زده که اکنون اعلام نظارت ناپذیری ولی فقیه توسط جناح فرادست در آن کانونی شده و جناح های دیگر هم در برابرآن
کرنش کرده و دعوای رفسنجانی هم آن است که رهبرنظام متعلق به همه جناح هاست و نباید
فقط در انحصاریک جناح باشد، در چنین شرایطی طبیعی ترین کنش، تاکتیک تحریم یعنی مشروعیت زدائی از رژیم با امتناع از حضور در صف
صندوق های رأی است. مطئمن
باشید اگر دامنه تحریم فراگیر بشود که
لازمه اش
در گام اول درک اهمیت کارآئی حربه تحریم توسط پیشروان کارگری و نیروهای آگاه
ترجامعه و اشاعه این آگاهی در مقیاس وسیع تر است، رژیم مثل بید برخودلرزیده و صف آرائی هایش شکل
دیگری
یافته و خواهدکوشید که با
امتیازدادن به سایررقبای خود
صف تحریم کنندگان را در هم به پاشد. این حادثه بارها در همین جامعه خودمان اتفاق افتاده است. آن ها که با
شعاربه شتابیم به سوی صندوق رأی تا به رستگاری نائل
شویم پیشاپیشاش به پیشوازشرکت در انتخابات رفته اند، در حقیقت جز از کارانداختن حربه
تحریم و خلع سلاح کردن جبهه
مردم کاری صورت نمی دهند. مشارکت در "انتخابات" بدون امکان گزین نماینده خود و بدون توان صیانت از آراء خود، جز مشروعیت بخشیدن
به رژیم سراسربحران زده و پوشالی و تزریق خون به بدن بیماری که دچارکم خونی مفرط شده نیست که از این طریق رژیم 37 سال است هرسال از ِقبل
به میدان کشاندن مردم، خون و جان تازه ای به
خود می دهد. مشروعیتی تازه که بلافاصله در قالب تقویت و افزایش عزم
و اعتمادبه نفس و تعرض ارگان
های سرکوب به سوی مردم و نفی تشکل
ها و اعمال سیاست های ضدکارگری و مردمی خود را نشان داده و هم چون آواری به روی کارگران و البته اکثریت شهروندان فرود می آید، بدون آن که چه بساخودکارگران و یا شهروندان بدانند که از کجا دارند می خورند!. غافل از آن که این هیولای
بحران زده و درحال پوسیدگی از ِقبل کنش
خودآن هاست که جان می گیرد. فرانگشتنی که سازندگان خود را می خورد. بدیهی است در کنشی خلاف جهت آن،
حربه تحریم در کنارانواع و اشکال دیگرمبارزاتی یکی از تاکتیک های مؤثر برای تضعیف توان حاکمیت است و نباید آن را معادل همه
تاکتیک ها
و اقداماتی که لازم است در برابرحاکمیت اعمال شود دانست. اما بهمان اندازه که مشارکت در انتخابات به شدت
مهندسی شده برای رژیم موجب برکت است، تاکتیک تحریم نیز متقابلا و باندازه ای که
اعمال شود، در جهت معکوس موجب برکت بوده و فی نفسه هدفی در خوداست. بنابراین
تاکتیک تحریم در برابرتحریم مشارکت است و بهمان اندازه در جهت مخالف آن عمل می
کند. از این رو داشتن انتظارسرنگونی و یا نتایج عجیب و غریب فوری از آن خلط مبحث
است. هرچند که هرچقدر با انواع اقدامات مکمل ترکیب و همراه شود به همان اندازه
کارآمدتر و نیرومندتر خواهد شد. اما ذات کنش تحریم حتی در همان شکل حداقلی خود
یعنی تنها گذاشتن رژیم حول صندوق هایش، رژیمی که با هزاران ترفند می کوشد همه را
بسان سیاهی لشکری به مشارکت در نمایش خود بکشاند، و مشروعیت به دست آمده را هم چون
چماقی بر سرمردم ایران و افکارجهانی فروبکوبد، در ذات خود کنشی فعال و گشایشگراست.
همانطور که گفته شد حتی در واقعیت امر و جدا از آمارسازی های رژیم حائزاکثریت هم نباشد،
در کمترین حدخود منجر به تضعیف مشروعیت رژیم می شود که خود فی نفسه هدف است، ضمن
آن که می تواند بستری برای پیشروی های آینده شود. مهم آن است که تحریم رژیم
سرکوبگر ولو توسط بخشی از جامعه وجود داشته باشد و مشعل مبارزه علیه سیستم و
استبدادمطلقه در میان هلهله توهم پیروزی و موفقیت کاذب، خاموش نشود و فروزان
بماند. دیر یا زود بخش های دیگرجامعه که شیفته فریب و افسون ترفندهای رژیم شده اند
و به دست خود با امیدبه دستاوردهای خیالی و ناچیز به آن مشروعیت بخشیده اند، پی به
بی ثمری رویکردخود برده و به صفوف کسانی که از رژیم مشروعیت زدائی می کنند خواهند
پیوست. چرا که نتیجه سیاهی لشکرشدن در بازی رژیم و در زیرچترمنازعات و صف آرائی
های آن، اکنون پس از 37 سال تکرار و تجربه در پیش روماست. زندان و حصر و حتی مغضوب
شدن کسانی چون خاتمی و رفسنجانی و زمین گیر و ممنوع شدن تشکل هائی چون مشارکت و
مجاهدین انقلاب اسلامی و ..... و یا در بعداقتصادی تقلیل75% از در آمد سرانه و واقعی مردم امروزایران در
قیاس با سال 57 بر طبق گزارش های خودحاکمیت و با نرخ جاری، و از نظرحقوق بین المللی
هم اکنون به دلیل گیرکردن استخوان هسته ای در گلوی حاکمان و در ازای شل شدن تدریجی
گره طناب تحریم، تا اطلاع ثانوی (حداقل برای مدت ده سال) کشورایران تحت قرنطینه و
کنترل فوق العاده قدرت های جهانی قرار دارد. بیلان شکوفاسازی جوانه های "جمهوریت"
از دل شوره زاری بنام ولایت مطلقه فقیه توسط کنشگران معطوف به کرامات رژیم نیز در
برابرمان قرار دارد. مدافعان شرکت در "انتخابات" هیچ چیزی برای اثبات
کارآئی تاکتیک اشان در چنته ندارند جز تحویل مشتی واژ ه های بشدت توخالی و مسخره
نظیر بدست آوردن فرصت های تازه و امکان نرمخوشدن حاکمیت. اگر واقعا ریگی به کفش
نباشد اکنون پس از 37 سال تجربه، روشن شده است که بساط خیمه شب بازی انتخاباتی
رژیم و داغ کردن تنورآن از طریق منازعات جناحی جز سراب و تشنه بردن و تشنه
برگرداندن جماعت نبوده است. مهم ترین عنصرمهندسی انتخابات در هر دوره شکل دادن
حلقه ای از معرکه گیران پیرامون منازعات درونی قدرت است که بتوانند همه را به
تماشای این نمایشنامه و ایفاء نقش سیاهی لشکر در آن بکشانند و بله مشارکت را از آن
ها بگیرند! حتی حاکمیت از تنبیه عناصر گلچین شده ای که خطائی در نمایش مقرر از آن
ها سرزده باشد و اندکی از خطوط مقرر و قرمزش رد شده باشند نمی گذرد. به آن ها رحم
نکرده و حبس و زندان و یا ممنوع تصویر و ممنوع سفر و ممنوع سخنرانی می کند تا
منبعد دست از پاخطا نکنند. همواره گشایش های اندک دوره های انتخاباتی با سخت گیری
ها و تصفیه های پساانتخاباتی عجین شده است تا صفوف رژیم استحکام خود را از دست
ندهد!
مهم آن است که بدانیم اولا قدرت علیرغم ادعا
و نمایش خودامری قائم به ذات نیست بلکه از ِقبل کنش مردم و شهروندان برای جبران
فرسودگی و از دست رفتن مشروعتش تغذیه می کند و ثانیا بهمین دلیل در برابرنافرمانی
و کنش عدم تمکین شهروندانش آسیب پذیراست. برهمین اساس همانطور که برای رژیم مشارکت
در انتخابات یک تاکتیک انفعالی و بی خاصیت نیست بلکه در خدمت مشروعیت بخشیدن و
بازتولیدتوان فرسوده شده و نفس تازه کردن آن است، درست بهمان دلیل در جهت مخالف
آن، تحریم و عدم شرکت هم یک تاکتیک انفعالی نبوده و به اندازه ای که بکارگرفته شود
در حکم حربه مؤثری است در مشروعیت زدائی رژیم و فرسوده و متخلخل ساختن آن، و حلقه
ای است مهم در شکل دادن به آرایش جامعه حول دوقطبی حاکمیت و مردم، و تاکتیکی است در
برابردو قطبی های کاذبی که رژیم هرسال و یا هر دوسال با راه انداختن نمایش
انتخاباتی به خوردجامعه ایران و جهان می دهد. اگر تاکتیک مشارکت در خدمت تکوین
دوقطبی کاذب است، تاکتیک تحریم در خدمت شکل دادن به یک دوقطبی حقیقی است و از قضا
به همین دلیل یک تاکتیک ذاتا فعال و گره گشاست. تاکتیکی که شهروندان در آن به بهترین
وجهی و با کمترین هزینه ای از حق رأی خود صیانت به عمل می آورند و آن را بجای
تقویت رژیم در جهت تضعیف جبهه دشمن بکار می گیرند. بنابراین به دلیل کارکردماهیتا
متفاوت این دو تاکتیک مقایسه کمی وزن هرکدام از آن ها برای ترجیح و یا توجیهی برای
گزین یکی بر دیگری، حتی اگر رژیم در واقعیت هم بتواند بیش از 50% آراء را به
سودخود صیدنماید، محلی از اعراب ندارد. برخلاف ادعا و یا تصورنادرست، تاکتیک تحریم
نه فقط موجب دامن زدن به شکاف های درونی و واقعی حاکمیت می شود، البته نه آن گونه
منازعاتی که رژیم خود آن را مدیریت می کند و مردم را حول آن جمع می کند، بلکه چه بسا برعکس موجب ایجادشکاف هائی به سود قطب
مستقل مردمی شده و قادر است با اعمال فشارواقعی از این شکاف ها برای تقویت رفاه و آزادی جامعه و شهروندان بهره
برداری کند.
*-
انتخابات و سندیکاهای کارگری
No comments:
Post a Comment