Sunday, July 03, 2016

درس های طلائی یک نئولیبرالیست وطنی به دولت روحانی

درس های یک نئولیبرال وطنی به دولت روحانی برای 11 ماه سرنوشت ساز!*
زییا کلام که ظاهرا از کلاس های درس دانشگاهی خود طرفی نسبته مدتهاست که در سلک مروج پیگیر و پرنفس جناحی از حاکمیت و تبلیغ و ترویچ سیاست های نئولیبرالیستی در عرصه عمومی و رسانه ای روزگار می گذراند. و کارش هم جز رله کردن یک نواخت و مکررچندین کلیشه و اصل مقدس مکتب نئولیبرالیسم، هم چون خصوصی سازی بی مهابای سرمایه های ملی و اجتماعی و آزادکردن دولت از وظایف خدمات اجتماعی و واگذاری رتق و فتق امور به انگشت نامرئی و معجزه گربازار و ادغام هرچه بیشتر با اقتصادجهانی نیست.
او حتی زحمت انطباق این آموزه های نئولیبرالیستی با شرایط بومی را هم بخود نمی دهد و بی توجه به ظرفیت بیمار و دوزمتناسب با آن، به تجویزدارو می پردازد. غافل از آن که در قانون تنازع بقاءحاکم بر اقتصادبازارآزاد، ماهی های بزرگ تر از قبل بلعیدن ماهی های کوچک تر روزگار می گذرانند. بگذریم از این که در ایران جمهوری اسلامی نیز چه در دوره های قبل و چه بخصوص در دوره روحانی سیاستی مغایر با این آموزه ها پیش برده نشده اند. گزارشات صندوق بین المللی پول نیز همواره آن ها را مورد تأیید قرارداده است. عامل اصلی که موجب تشدیدبحران جمهوری اسلامی شده است، ریشه نه در عدم دپیگیری این سیاست ها بلکه در تضادآن ها با ساختارسیاسی دارد که عافیت طلبانی امثال زیباکلام ها به آن کاری نداشته و مشی "آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزند" را پییش گرفته اند. شعاراصلی دولت خاتمی گشایش نسبی فضا و رویکرد باصطلاح تؤسعه سیاسی برای پیشبردبهینه همین سیاست ها بود که با مفاومت ساختارسیاسی و هسته اصلی قدرت مواجه گشت و پس از هشت سال کشاکش و بحران سازی، سرانجام به همان نقطه صفرخودنزول کرد. از قدیم گفته اند که دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند. تقسیم قدرت بین نهادهای مختلف با ذات تمامیت خواهانه ولایت مطلقه خوانائی ندارد و همانطور که اخیرا خامنه ای صراحتا اعلام داشته است، حتی اگر لازم بداند در اقدامات جزئی دولت هم دخالت می کند، چنان که هرروز این کار را در حوزه سیاست خارجی، وزارت ارشاد و علوم .. می کند. بنابراین حاصل کارزییاکلام و امثال ایشان جز ایجادگردوخاک برای مه آلودکردن فضا و دادن آدرس غلط و کشاندن مردم به پای صندوق های رأی برای همین حاکمیت مطلقه نبوده است. بازهم بگذریم از این که امروزه بحران حاکم بر جهان در اروپا و از جمله بحران اخیرانگلیس و نیز بحران انفجاری حاکم بر منطقه، مسقیما نشأت گرفته از همین سیاست هائی است که با وجودخرابی بصره، هم چنان آب از لب و لوچه زیباکلام ها سرازیر می کند. تجربه خروج پوپولیست شارلاتانی چون احمدی نژاد از دل 8 سال سیاست ورزی اصلاح طلبانی چون خاتمی که سوای شدت و ضعف و یا تمایزاتشان، رسالت پیشبردهمین سیاست های اقتصادی نئولیبرالیستی را بردوش داشته اند. تجربه ای که مختص به ایران نبوده بلکه در مقیاس جهانی هم به نحوی جاری است. در منطقه خاورمیانه عواقب فاجعه بارآن چون ظهور و عروج داعش و گسترش خشونت و جنگ و بحران انفجاری مهاجرت را به خوبی شاهدیم و اکنون نیز شاهدگسترش امواج بحران به درون کشورهای بزرگ و پیشرفته صنعتی و غرب  یعنی هم اروپا و هم آمریکا هستیم. بحران بریتانیا و نتیجه همه پرسی آن، بخوبی معجزات این گونه جهانی شدن سرمایه داری و بازار- یعنی همان سیاست های ریاضت اقتصادی امثال خانم تاچرها و بلرها را-  آن گونه که امثال زیباکلام ها گرییان خود را برایش چاک می دهند، به نمایش گذاشته است. عروج شبه فاشیستها و پوپولیست های عوامفریب در همه جا در فرانسه و اطریش و آلمان و..  یا امثال ترامپ ها در آمریکا با بهره گیری از پی آمدهای وخامت بارهمین سیاست های نئولیبیرالیستی صورت می گیرد. اما زیبا کلام که ردای استادی را که قاعدتا وظیفه اش اشاعه آگاهی واقعی و علمی است به دوش می کشد، آن را وانهاده؛ اشاعه اندوخته های کهنه شده و آگاهی کاذبی را که ربطی به تحولات و بحران های کنونی و مسائل کنونی بشریت ندارد به حرفه خویش تبدیل کرده است. او بجای نقدقدرت، قدرت نقد و چالشگری سیاست های حاکم را آماج گرفته است. و با دفاع قاطع از سیاست های نئولیبرالیستی و ضدمردمی، وظایف اجتماعی دولت  را (در قالب معرفی پرداخت یارانه ها هم چون معضل اصلی) به چالش گرفته است.
یا این همه وقاحتی که در توصیه های طلائی زیباکلام به دولت روحانی موج می زند، بیش از دفاع از سیاست های هار و نخ نماشده نئولیبرالیستی است. او که بخوبی از ناکامی این سیاست های در طی سه سال اخیر، از ابعادمیلیونی بیکاری و عمق  نارضایتی جامعه و در میان خانوادها، و یا ابعاد ورشکستگی واحدهای تولیدی با خبراست، و امیدی هم به گشایش آن ها در طی 11 ماه باقی مانده ندارد، راه دیگری را برای جلب آراءدوره دوم انتخابات ریاست جمهوری به روحانی پیشنهاد می کند. او می نویسد «واقعیت‌های کلان اقتصادی کشور را روحانی باید صادقانه و صمیمانه با مردم در میان بگذارد. به مردم بگوید که چرا باید یارانه را متوقف کرد. به مردم بگوید که چرا باید همچنان کمربندهای ریاضتی را از این هم سفت‌تر ببندیم. اگرچه اصولگرایان تندرو جوسازی زیادی خواهند کرد و صادقانه و صمیمانه صحبت کردن روحانی را نقطه ضعف او خواهند گرفت اما آنچه مسلم است اینکه تعداد قابل توجهی از اقشار و لایه‌های تحصیلکرده می‌فهمند و درک خواهند کرد وقتی روحانی صادقانه با آنان سخن بگوید. ...این مساله تعیین تکلیف خواهد کرد که او چقدر خواهدتوانست صمیمانه با مردم صحبت کند؛ امری که متاسفانه در این سه سال گذشته از آن همواره غفلت ورزیده است». چنان که مشهوداست پیشنهاداو دارای سه وجه مرتبط به هم است:
وجه نخست، تشدیدسیاست های نئولیبرالیستی و یا به تعبیروی سفت ترکردن کمربندهای ریاضت اقتصادی است. امری که به معنی بیکاری بیشتر و حذف خدمات اجتماعی بیشتر و افلاس و گرسنگی بیشتر اکثریت جامعه است.
وجه دوم، اعلام صریح همین واقعیت به مردم است (که می توان آن را به طنز "صداقت نئولیبرالیستی" نام نهاد که البته هیچ سیاستمداری در جهان چنین بلاهت و ریسکی را نمی کند.

وجه سوم، که برای جلوگیری از سوءاستفاده اصول گرایان از این سیاست است، برقراری رابطه صمیمانه روحانی و دولت با مردم است! به زبان دیگر بکارگیری یک سری فن و شگردهای بکری که قادر باشد مردم را راضی کند که با رضایت و طیب خاطر جام زهرآگین را به نوشند. اگر پوپولیست های شارلاتان با دادن برخی وعده ها و یا پاداش ها عوامفریبی می کنند، نئولیبرال وطنی و با فرهنگ ما، می خواهد عوامفریبی به مراتب شدیدتری را، استادگونه، و بدون دادن هیچ "پاداشی" صورت دهد. فقط از این استاددانشگاه باید پرسید، آیا یک نمونه تاریخی را سراغ دارد که سرمایه داری با چهره بدون ُرتش و با جامی زهرآلود در دستان خود بروی صحنه ظاهرشده باشد و پیروزمیدان هم شده باشد؟!. اگرصنعت هنرفریب دادن را از این جماعت -دشمنان کارگران و زحمتکشان- بگیرید، حتی یک روزهم دوام نخواهندآورد. باین ترییب نئولیبرال وطنی دوآتشه با چنین توصیه های مشعشعانه اش، دانسته و ندانسته، دارد تنها تیغ باندهای اصلی قدرت را صیقل می دهد.

No comments:

Post a Comment