سیاستی دیگر و جهانی دیگر... پیرامون اعلام آمادگی جرمی کوربین برای بدست گرفتن سکان قدرت
البته احزاب در نظام سرمایه داری برای رقابت و کسب قدرت ساخته و پرداخته شده اند و جزاین هم از آن ها انتظاری نیست. چرخش قدرت بین فراکسیون های بوژوازی بخشی از بازسازی و تامین هژمونی بورژوازی دستخوش بحران و شکاف است. اما مشکل آن جاست که وقتی آن ها سواربرموج نارضایتی شده و جنبش اعتراضی و نسل های جوان را به سوی مسلخ ماشین قدرت می برند، جزسرخوردگی و تشتت در صفوف جنبش حاصلی به بارنمی آورند.
تجربه های متعددی اثبات کننده این گزاره هستند. در نمونه یونان دیدیم که چگونه سیریزا پیش برنده همان سیاست ریاضت اقتصادی -سیاست سرکوب کارگران و زحمتکشان و مردم یونان و دیکته شده توسط ترویکا- شد که اسلافش از پیشبردآنها ناتوان شده بودند.... و بسیاری از مدعیان چپ را هم شیفته تمام عیارخودساخته بودند و چه امیدها که برنیانگیخته بودند... اما دریغ از یک نقد وخودانتقادی واقعی توسط این نوع شیفتگان خاموش شده... اکنون هم گویا نوبت جرمی کوربین* برای بردن جنبش اعتراضی و درحال شکوفای انگلستان به همان مسلخ فرارسیده است.... یا خود می پندارد که آن فرصت فرخنده فرارسیده است....ایکاش بورژوازی دستخوش بحران از اجرای سیاست «بفرما هدایت کن این ماشین قدرت را » دست برمی داشت.. در آنصورت جنبش های اعتراضی می توانستند با تحکیم شالوده های هستی خود دیگر بیدی نباشند که با این بادها بلرزند و ... در هرحال هرجنبشی باندازه ای که از همذات پنداری با این نوع رهبران و احزاب بدورماند به همان اندازه از خطرآفت زدگی به دورمی ماند ومی تواند دوباره و سریعتر از جا برخاسته و روی پای خودش بایستد......
یادداشت قبلی:
باخت در یک قمارخودخواسته!
ترزامی، بدون پخش آهنگ «دروغگو»* توسط بی بی سی و رسانه های رسمی هم نتوانست به آن چه که می خواست دست یابد و بازنده قمارسیاسی شد که خودخواهان آن شده بود... اکنون انگلستان از یک سو و اتحادیه اروپا از سوی دیگر پس لرزه ای این شکست را رصد می کنند. هرشکستی در نقش یک تکانه بزرگ موجب شتاب دادن دادن و به صحنه آمدن روندهای زیرپوستی و کمترمحسوس جاری در بطن جامعه می گردد. تا آن جا که به جرمی کوربین به عنوان نماینده جناح چپ حزب کارگربرمی گردد، بیانگرتقویت موقعیت او در برابرجناح راست این حزب از یکسو و اقبال و رویکردجامعه انگلیس نسبت به سیاست ها و رویکردهای جناح چپ این حزب از سوی دیگر است. رویکردی که بویژه پس از بحران ۲۰۰۸ سرمایه داری و پیشبردسیاست های ریاضت اقتصادی مبنی برتضعیف و حذف بودجه های رفاهی وخدماتی و آموزشی، در حال بالیدن بوده است. اهمیت این رویکرد و تعلق آینده به این سیاست ها به ویژه با توجه آن که پایگاه اجتماعی آن عمدتا درمیان جوانان و نسل های جدیداست اهمیت بیشتری می باید.... تبریک برنی سندرز به جرمی کوربین روی همین واقعیت دست گذاشته است: "واقعا خیلی خوشحالم که میبینم حزب کارگر این قدر خوب نتیجه گرفته است. در تمام دنیا مردم دارند در مقابل سیاس های ریاضت اقتصادی و بیعدالتی عظیم ثروت و درآمد به پا می خیزند."
"مردم در در بریتانیا و آمریکا و دیگر کشورهای دنیا دولتی میخواهند که نماینده تمام مردم باشد نه فقط یک درصد افراد. من به جرمی کوربین تبریک میگویم برای این مبارزه انتخاباتی مثبت و موثر." با این همه باید اضافه کرد که تجربه نشان داده است که شکوفائی و همین حد از پیگیری سیاست های سوسیال دموکراتیک توسط این گونه احزاب معمولا در دوره قبل از کسب قدرت اعتباردارد و کافی است که که دست این گونه احزاب به سکان ماشین قدرت برسد، آنگاه است که ترمززدن ها و پس گرفتن وعده ها و شعارها (مثلا تحصیل رایکان و عدم مداخلات نظامی و ....) یکی پس از دیگری پس گرفته و چرخه سرخوردگی و ناامیدی شروع می شود. و رشد این جریانات همواره در دوره های بیرون از قدرت یعنی زمانی که جناح راست حاکم بوده است صورت گرفته است. از همین رو باید در ارزیایی از این نوع تحولات و نحوه مواجه اصولی با آن، از نگاه قدرت محور فاصله گرفت و با نگاه جامعه محور و مبارزه و مقاومت آن هم چون اهرم و نیروی فشارواقعی به سیستم -فرقی نمی کند که کدام جناح برمسندقدرت باشند- نگریست... و گرنه در آسیاب تاریخ مداوما با سیکل معیوب روز از نو روزی از نو، غافلگیرخواهیم شد...
No comments:
Post a Comment