!به بهانه انتشاراسنادکودتای ۲۸ مرداد و سه نکته ناقابل
1- جالب نیست؟!
کودتا می کنند تا دیگر هیچ کس و هیچ کشوری بفکرملی کردن صنعت نفت و امثال آن نیفتد
و برای چندنسل هم اجازه انتشاراسناد آن را به بهانه حفظ منافع و امنیت ملی نمی دهند
تا وقتی که آب ها از آسیاب ییفتد و فاجعه مشمول مرورزمان شده و از خاطره ها برود.
آنگاه پس از بیش از شش دهه و خاموش کردن اخگرسوزان
نهفته در آن، زمان
ادای دین به تاریخ فرامی رسد. اما هر رخداد و فاجعه ای از این نوع علاوه بر وجه تاریخی،
بدلیل تأثیرمستقیمش بر سرنوشت و شرایط زندگی چندنسل و برباددادن امیدها و آرزوهای
میلیون ها تن، داری بارانگیزشی معین و چه بسا نیروی محرکه ای باشد که این خود قبل
از هرچیز با انتشاربه موقع همه حقیقت فاجعه و البته در پی آن میزان آگاهی از عمق و
علل و پی آمدهای فاجعه ارتباط تنگاتنگی دارد. بطورکلی هرچه که فاجعه از زمان وقوع
خود فاصله بگیرد بهمان اندازه از بردمؤثر و اخگرسوزان آن کاسته می شود. طبقه بندی کردن
اسناد برای دورنگهداشتن مردم یک کشور و یا جهان تحت عنوان منافع ملی و یا امنیتی
توسط قدرت ها، از دیرباز شگردشناخته شده ای بوده است برای تبدیل خبرزنده و برانگیزاننده به خبرمرده، کم
رمق، و سترون سازی رخدادها.
تحت چنین شرایطی است که مجوزفک مهرمحرمانه صادر می
شود و مدال افتخار «آزادترین و
دموکراتیک ترین کشورجهان» را هم نصیب خودمی کنند!.
این موضوع سوای شدت و ضعفش، شمال و جنوب و مرکز و حاشیه نمی شناسد و کاربردوسیع
تری دارد و شامل تضییع حقوق شهروندان خودی هم می شود. چنان که کم و بیش مشابه همین
برخورد در موردفاجعه ۱۱سپتامبرهم صورت گرفت که
بازهم به بهانه مصالح و منافع ملی و یا امنیتی، نسل فاجعه دیده کنونی را از حق آگاه شدن از همه حقیقت و جوانب آن
چه که اتفاق افتاده است محروم می سازند تا بتوانند آن را هم چون یک خبرمرده و یک
واقعه تاریخی به نسل های بعدی تحویل دهند.
با توجه به چنین رویکردی است که فک و افشاء و انتشاراسنادمحرمانه و طبقه بندی
شده قدرت ها و دولت ها و شرکت ها ی
فراملیتی- که معرف اقدامات و تصمیمات پنهان و دخیل آن ها در سرنوشت مردمان یک کشور و یا جهان است- توسط روزنامه نگاران و کنشگران بی باک و
شیفته حقیقت، کسانی چون اسنودن ها و یا آسانژها ( ویکی لیکس) و ده ها و صدها مشابه
آن ها، در شکافتن دیواره های انحصاراطلاعات و اشاعه حقیقت اهمیت زیادی دارد. چرا
که آن ها عمیقا به حق دانستن و آگاه شدن و
دسترسی آزادمردم به اطلاعات و اخبارمربوط به سرنوشت آن ها که با طبقه بندی شدن از
دست رس آن ها خارج می شوند باوردارند و آن را از حقوق ذاتی و بدیهی بشر و از شروط
لازم برای مداخله آن ها در سرنوشت خود می
دانند. بی جهت نیست که تا این اندازه موردخشم و انزجاراین قدرت ها قرارگرفته اند و
با تحمل خطراتی چون آوارگی و پناهندگی و زندان و محاکمه و... تاوان جسارت و بی
اعتنائی خود به حطوط قرمز را می پردازند. نباید فراموش کنیم که طبقه بندی اطلاعات
یکی از ارکان مهم اقتدار و حفظ آن بشمار می رود و باندازه ای که انحصاراطلاعاتی
درهم شکسته شود بهمان اندازه هم دیواره های اقتدارآن ها دچارترک خوردگی و آسیب
دیدگی می شود.
2- جالب آن که انتشاراسنادکودتا،
با رویکردجدیددولت آمریکا به رژیم چنج (تغییررژیم) و کلیدخوردن دورتازه ای از تحریم های گسترده
همزمان می گردد. گرچه این ابرقدرت امروزه در موقعیتی
نیست که
بطورمستقیم و مانندچندین دهه گذشته به آسانی بتواند در سایرکشورها دست به کودتا بزند، اما خدمات خود به جریان ها و قدرت های ارتجاعی و ضددموکراتیک را با شیوه ها و سازوکارهای دیگری دنبال می
کند: چه به شکل اثباتی مانندانعقادبزرگترین و بی سابقه ترین پیمان های اقتصادی و
نظامی از متحدخودکامه و فوق ارتجاعی عربستان با هدف تبدیل آن به ژاندارم منطقه، و
چه حتی در شکل سلبی به رژیم جمهوری اسلامی . در مورداین نوع اخیرمی توان گفت که
دولت ترامپ هدیه و فرصت گرانبهائی را برای رژیم ایران، بخصوص جناح حاکم و حامیان ولایت مطلقه فراهم ساخته است. آن هم درست در لحظاتی که آن ها بیش از همیشه دستخوش مناقشه و بحران اقتدار و تجزیه و واگرائی شده اند و
به دو قطبی و امنیتی کردن بیشترجامعه حول نظام و دشمن
برای تثبیت موقعیت خود نیاز دارند، دولت ترامپ و طبقه حاکمه شرایط مناسب برای آن را هم چون یک نعمت آسمانی به آن ها تقدیم
می کند. در اصل هردوطرف، هم دولت آمریکای
دستخوش بحران و هم جناح حاکم مواجه با
بحران اقتدار، برای پیشبرداهداف خود به یکدیگرنیازدارند. در هرصورت نتیجه عملی سیاست های دولت آمریکا تقویت دشمنان دموکراسی از سواست.
3- به عنوان سومین نکته نمی توان از اشاره به طنزتقارن زمانی
انتشاراسنادکودتای ۲۸ مرداد و دیداررضاپهلوی با
نمایندگان کنگره و درخواست حمایت از آن ها برای تغییررژیم ایران درگذشت. نا گفته
نماند که از قضا یکی از عوامل مهم برآمداسلام سیاسی در ایران ریشه در کودتای ۲۸مرداد و شکست جریان های غیرمذهبی
داشته است. بهر حال رضاپهلوی و مجاهدین برای جلب حمایت دولت آمریکا در تغییررژیم ایران و سودای دست یابی به سکوی قدرت با همدیگر کوس رقابت گذاشته اند. چنان که رضاپهلوی طی نامه هائی رسما تقاضای
دیداربا ترامپ را مطرح کرده است که هنوز برآورده نشده است. این رقابت در دیداربا نمایندگان و سناتورها نیز جریان دارد. این درست است که
آمریکای دوره ترامپ به عنوان ژاندارم و هیولای عظیم خدمات رسانی و اقتدار بی مثال
خویش را در حمایت از دولت های متحد و سرسپرده به مناقصه گذشته و از این طریق هم به
کسب درآمده پرداخته و هم جبران افت سرکردگی
می کند؛ اما این که ترامپ
بسازوبفروش و معامله گر و دستخوش افتضاحات و بحران های متعدد که چه بساسرنوشت آتی او را رقم بزند، تا چه حد و با چه نرخی با آن ها کناربیاید و نسیه و نقدآن را کسی نمی داند. آن چه که روشن است چه برای مجاهدین تمامیت خواه و اقتدارگرا ( توتالیتاریست مسلک) و چه سودای سلطنت طلبان برای بازگشت مجدد به قدرت به یاری همان اربابان کودتاکرده، هیچ چیز برای درس گرفتن از گذشته و تاریخ وجودندارد.
No comments:
Post a Comment