Thursday, January 04, 2018

نگاهی به مختصات، چالش ها و شرایط حاکم بر جنبش اعتراضی، بیم ها و امیدها

نگاهی به مختصات، چالش ها و شرایط حاکم بر جنبش اعتراضی، بیم ها و امیدها!-بخش اول
قبل از هرچیز سه مشخصه جنبش کنونی را از جنبش اعتراضی سال ۸۸ متمایز می کند:

الف- علیه کلیت نظام حاکم: شعارها و مطالبات تجمعات اعتراضی به نحوصریح و بی مهابا کلیت نظام و بویژه کانون اصلی قدرت یعنی شخص ولی فقیه را نشان گرفته است. باین ترتیب ضدسیستم و ساختارشکن و مستقل از گفتمان حاکم و در برابرآن (از جمله ماهیت مذهبی رژیم و نفوذنهادهای مذهبی ) و لاجرم بیرون از حیطه نفوذاین یا آن جناح قراردارد. بهمین دلیل در ضدیت با سیاست های راهبردی و کلان رژیم در حوزه های داخلی و منطقه ای و جهانی بوده و از این حیث با جنبش ۸۸ که در مجموع تحت نفوذمنازعات درونی حاکمیت بود (گرچه به تدریج و بخشا به سمت ساختارشکنی جهت گیری کرد ) متمایزاست.

ب- طرح توأمان مطالبات اقتصادی و سیاسی- نان و آزادی- دومین ویژگی مهم آن است. در حالی که در سال ۸۸ عمدتا نیروی محرکه جنبش را مطالبات سیاسی تشکیل می داد ( و اساسا معطوف به مطالبات واصلاحات درون سیستمی بود ) که بدلیل همان یک جانبگی نتوانست ظرفیت سراسری و فراگیر پیداکند. درحالی که در جنبش کنونی نان و آزادی به عنوان چکیده مطالبات عمومی اکثریت بزرگی از جامعه بهم تنیده شده است و بالقوه ظرفیت به میدان آوردن این اکثریت بزرگ را دارد.

ج- به لحاظ جغرافیائی داشتن خصلت سراسری، سومین ویژگی مهم آن را تشکیل می دهد که از این حیث در قیاس با گستره جغرافیائی حنبش سال ۸۸ که عمدتا در تهران و با شعاع کمتری در برخی شهرستان ها جریان داشت، جنبش اخیر بالقوه دارای عمق و عقبه بیشتری است.

خودویژگی مرحله کنونی
علاوه بر خصائص فوق، لازم است که به خودویژگی های لحظه کنونی این جنبش هم درنگ کنیم:
در مقطع کنونی این جنبش خودجوش علیرغم توفندگی، غافلگیرکنندگی و پژواک جهانی اش، هنوز در گام نخست خود یعنی اعلام حضورش در فضای سنگین سرکوب و اختناق بسرمی برد و اساسا نقش خط شکن را دارد. یعنی عمدتا مرکب از پیشقراولان و آوانگاردهای لایه های مختلف اجتماعی زحمتکشان و بیکاران ناراضی و جوانان خشمگینی هستند که با از دست دادن هرگونه امید به حال و آینده در نظام کنونی، نسل خود را تباه شده احساس می کنند. درهم شکستن جورعب و اقتداررژیم، بازتاب دادن مطالبات حبس شده در سینه مردم، فراخوان به بدنه اجتماعی ناراضی از وضعیت برای پیوستن به صفوف جنبش مقاومت و پژواک سراسری و جهانی دادن به آن، از مهم ترین ظایف آن است. تا آن جا که به این مرحله مربوط می شود، تا همین جا هم این جنبش توانسته حضورخط شکن خود را در سطح گسترده ای مطرح کند، اذهان احادجامعه ایران و جهان را بخود و مطالبات و شعارهای ساختارشکن و خشم و نارضایتی جامعه از سیستم را نشان دهد و رژیم را سخت نگران فوران خشم انباشته شده در جامعه بنماید. و بهمین دلیل مثل همه نقاط عطف مهم تحولات اجتماعی، پیام پایان و آغازی نو را با خود دارد. با اعلام حضورخود، دیروز و امروز را ازهم جدا می کند و این یعنی اعلام پایان یک بازی تهوع آور و کهنه شده در بساط جناح های بندی رژیم و شروعی دیگر، آن هم در آستانه چهل سالگی رژیم. هم چنان که خیزش آن در آستانه «حماسه رژیم ساخته یوم الله ۹ دی» معنای نمادین روزبیداری و حرکت نسل بربادرفته را فریاد می کند. اما حضورغافلگیرانه اش، به معنای وقوع رعدی در آسمان بی ابرنبود. برعکس خیزشی بود که بر بسترتعمیق بحران های سترگ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و زیست محیطی، و مبارزات بی وقفه و جاری کارگران و معلمان و دانشجویان و زنان و جوانان و... و تجربه ها و سرخوردگی های مشخصی که به وضوح بن بست سیاسی را به نمایش گذاشته است صورت می گیرد. ترکیدن «حباب وعده های انتخاباتی» روحانی با گردش به راست کامل او، چه در چینش کابینه بفرموده رهبرنظام و چه تنظیم بودجه مبتنی بر ریاضت اقتصادی و نئولیبرالیستی و تخصیص منابع اصلی بودجه به دولت و نهادهای موازی و سرکوب گر و مرتجع، که نقش اصابت نیشتر بر حباب را داشت. آیا زمانه سیاست ورزی با «حباب های سیاسی» رژیم ساخته و آوازه گری مبلغان و آژیتاتورها و عمله و اکره آن در داخل و خارج، به پایان رسیده است؟ آیا با ابداع سیاست و کنش گری نوینی مواجیهم؟ 
ضرورت گذر از فازنخست:
قبل از همه، این جنبش با مسأله مهم و سرنوشت سازی چون تثبیت موقعیت خود مواجه است: با توده ای کردن پایه اجتماعی خود. با گذر از مرحله اعلام حضور توسط آوانگاردها و پیشقراولان برآمده و متأثر از لایه های اجتماعی گسترده ای که به آن تعلق دارد و بی هیچ افقی در سیستم. گذر به مرحله توده ای شدن به عنوان شرط لازم هرجنبش برای ماندن و تاثیرگذاری، تعیین کننده است. گرچه بسیاری از عوامل لازم و عینی چنین انکشافی وجوددارند، اما فعلیت یافتن آن ها مستلزم گام های سنجیده تاکتیکی و بهره گیری از میانجی ها و حلقات مناسبی است که تدبیرحول آن ها و بهره گرفتن از آن ها آزمون مهمی برای جنبش است، بخصوص وقتی در نظربگیریم که جنبش جدید دیگر قرارنیست که از بندناف این یا آن جناح تغذیه کند، آنگاه به اهمیت یافتن سازوکارهای نوین و مستقل و ابتکاری بیشتر پی خواهیم برد. وقتی جنبشی بیرون از حفاظ ها و سپرهای حمایتی سیستم اعلام موجودیت می کند، برای ایستادگی در برابرفشارسنگین رژم و برای بسط و گسترش صفوف خود و تعامل با جامعه و لایه های گوناگون آن، به میانجی ها و سازوکارها ی خود نیازدارد. هم چنان که به شفاف ساختن و ساخته و پرداخته کردن گفتمان مستقل خود نیازدارد. آزمونی که عبور از آن بدون بهره گیری خلاق از امکانات بالقوه موجود از سپهرمتعلق به خود و تجارب و خردجمعی در شرایطی که با رژیمی به شدت ارتجاعی و سبع و تجربه اندوخته دست و پنجه نرم می کند، ممکن نیست. از سوی دیگر، درست در چنین بزنگاه حساسی تاکتیک اصلی رژیم هم متقابلا محاصره و منزوی و خفه کردن جرقه های برافروخته شده است، برای آن که جلوی یک حریق گسترده اجتماعی گرفته شود.
تاکتیک های مقابله رژیم:
در برابرآن رژیم ابتدا غافلگیرشد. حتی برخی باندهای جناحی خام خیالانه به فکرموج سواری و صیدماهی بسودسوداهای سیاسی خود و خالی کردن زیرپای حریف افتادند، اما خیلی زود دریافتند که این جنبش آن اسب راهواری نیست که بخواهند زینش کنند وبی خیال از سرنگون شدن به تازند. بهمین دلیل پیام تندروان، سپاه و امثال رئیسی ها و جلیلی ها، و نیز متقابلا پیام روحانی و سپس خاتمی و قاطبه اصلاح طلبان به سرعت رنگ و بوی دیگری یافت: هرچه که باشد همه امان در زورق واحدی نشسته ایم در دریائی طوفانی. وقتی کیان کلیت نظام در میان باشد ما همه یک تنیم و دوبال نظام. اصلاح طلبان که غافلگیر و شوکه شده بودند به سرعت فهمیدند که شکل گیری جنبشی بیرون از حوزه نفوذآن ها، به معنی زدن مهرابطال و پایان مصرف بر پیشانی آن هاست و بهمین دلیل سریعا جهت اصلی خود را انتخاب کردند. چنان سریع که اصول گرایان نتوانند مثل سال ۸۸ انگ تردید و مجامله با «فتته» را به آن ها بزنند. چنان که آژیتاتورهائی مثل عباس عبدی ها و جلائی پورها و زیباکلام ها، و یا چون خاتمی و عارف سرفراکسیون امید، در مزربندی با « فتنه و اعتشاش» و با زبانی پرخاشگراعلام داشتند که نباید از چهارچوب قانون و مقررات نظام فراتررفت و حتی بعضا با کرکس نامیدن سرنگون طلبان، همپای اصول گرایان خواستارسرکوب سریع آشوبگران شدند. آری! آن ها این بار از آزمون درجه وفاداری و چسبندگی به نظام سربلند بیرون آمدند و نشان دادند که از گذشته درس های لازم را گرفته اند.
علاوه بر تلاش جهت همگرائی در صفوف بالائی ها، رژیم برآن شد که با تفکیک خواست های معیشتی از سیاسی و ساختارشکنانه که گویا اولی معقول و به حق است و دومی نامعقول و بناحق، و منتسب کردن اعتراض کنندگان به خارج و دشمنان نظام، باصطلاح ناراضیان معیشتی را از نارضیان سیاسی جداکند و آسان تر بتواند سرکوب کند.
 اما علاه برآن، بدیهی است که مهم ترین ابزاررژیم مثل همیشه، چماق و سرکوب خشن، سبعیت و رعب افکنی است. ابتدا با تکیه به نیروهای انتظامی وارد شد،‌ اما به زودی دریافت که دامنه اعتراض ها و شورش ها گسترده تر از آن است که قادر به کنترل اوضاع باشد. لاجرم نیروهای بسیج را هم رسما واردمیدان کردند و سرکوب واردفازبالاتر شد. درحالی که به لشکرثارالله هم که برای مقابله با اهالی تهران سازمان داده شده است، آماده باش داده شد و فرماندهش اعلام کرده است که اگر تهران آرام نگیرد سپاه واردشده و اوضاع را یکسره خواهد کرد. گرچه به اعتراف فرمانده کل سپاه، لااقل تاکنون سپاه در سه نقطه دیگرکشور بنا به درخواست، مستقیما واردسرکوب شده است. دامنه استفاده از خشونت، سرفنظر از بگیروبه بندها و ضرب وشتم های جاری که به وفور صورت می گیرد، آن گونه که شواهد نشان می دهند، دستورتیرهم صادرشده است ( و تاکنون در شهرهای کوچک) که تا این لحظه تعدادکشته ها به ۲۲ نفر و تعداد نامعلومی مجروح و هزاران بازداشتی بالغ شده است. تجمع خانواده ها در جلوی زندان اوین بیانگرگستردگی دستگیری هاست. گرچه دستورشلیک با هدف ایجادرعب در تظاهرکنندگان و نیز شهروندانی است که هنوز نه پیوسته اند که بدانند نظام هیچ اعتراضی را تحمل نخواهد کرد. اما بیش از آن بیانگرنگرانی محسوس خودرژیم از خطرگسترش اعتراضات و سرنوشت خویش است. رژیمی که به سوی شهروندان معترض و جوانان خشمگین از خودش شلیک می کند حتی اگر در کوتاه مدت هم بتواند صفوف معترضان را پراکنده کند، اما تنها بر عمق و ژرفای دره جدائی و پرنشدنی اش با جامعه و به خصوص جوانان می افزاید. دستگیری کسانی که رژیم آن ها را لیدر می نامد بیانگرحساسیت اش به فعالان و سازمان گران جنبش و شکارآن هاست. روحانی ماسکش را کنارزد و بی تعارف و با چهره راستین خود «سرهنگ» به صحنه آمد، مثل تیرماه ۷۸، و مدعی شد که به زودی بساط اعتراض کنندگان را جمع خواهدکرد و «لوله» اشان خواهدکرد. واژه ای که او در مناظره اتتخاباتیش با قالی باف و به نقل از او در مقابله با اعتراض های کوی دانشگاه به زبان آورد و خود را حقوقدان و طرف مقابل را سرهنگ نامید.
دولت اعتدال برآن است که افتخارحل بحران و قابلیت خود در عرصه سرکوب را به نام خود ثبت کند و با خوش خدمتی نسبت به رأس نظام نشان دهد که از هیچ تمهیدی برای خاموش کردن آتش خشم فروگزاری نکرده است و «حضرت آقا» می تواند با خیال آسوده به موقع واردصحنه شود و «فاتحه ای» برمزار«لوله شدگان» بخواند. با این همه در اختصاص این «افتخار» و برگزاری رژه افتخار بین رقبا رقابت افتاده و با وجودآن که هنوز نشان قاطعی هم از موفقیت نیست، سپاه پیشدستی کرده و مراسم" ُنه دی" خود را برگزارکرده است!.
قطع شبکه های ارتباطی. یکی از مهم ترن اقداماتی که رژیم برای کنترل و درهم شکستن مقاومت بکارگرفته است و خود برگرفته از تجربه سال ۸۸ است، قطع خطوط ارتباطی اعتراض کننندگان در داخل و بین داخل و خارج است. که البته ضرورت و اهمیت در دسترس بودن شبکه های بدیل برای کنشگران و فعالین داخل و خارج را خاطرنشان می کند.
بی شک حمایت لجستیکی و سیاسی و همبستگی خارج و مناطق دور از دسترس رژیم با جنبش اعتراضی، ضرورتی انکارناپذیر در تقویت و تداوم جنبش است، اما این هم روشن است که این گونه حمایت ها آنی نیست که ترامپ و امثال او شب وروز شعارش را می دهند، که حتی در صورتی هم که واقعیت می داشتند، بدون سرسپردگی به سیاست ها و منافع دولت آمریکا و یا دیگردولت ها نبود. چنان که از قضا هم اکنون به عنوان نمونه ای بارز، ترامپ فلسطینی ها و سازمان آزادیبخش را صراحتا تهدید به قطع کمک های مالی کرده است مگر آن که تسلیم شوند و سرسپردگی اشان به سیاست های آمریکا را نشان بدهند. این گونه مداخلات هدفمند دولت ها، در عین حال دستاویزلازم را برای رژیمی که با فراافکنی مدعی راه اندازی اعتراضات توسط «دشمنان» است، فراهم می کند و حاصلی جز تشتت در صفوف حنبش و وابسته کردن آن و البته هموارترکردن زمینه های سرکوب نخواهدداشت. . همانطور که روزنامه نیویورک تایمز توصیه کرده است، بهترین کمک به مردم معترض سکوت ترامپ است. با این همه، همانطور که اشاره شد نباید مخالفت با مداخله قدرت ها را، نافی اهمیت حمایت و همبستگی و هم یاری جهانی، افکارعمومی و نهادها و سازمان های حقوق بشری با جنبش ها دانست و از اهمیت فشارآن ها به دولت های بزرگ برای عدم یاری و تقویت دولت های سرکوبگر غافل بود.
دامچاله خشونت!

 در سطوربالا مهم ترین چالش کنونی جنبش را، گذر از تجمعات و جرقه افکنی های اولیه به مرحله توده ای شدن دامنه جنبش و مقابله با سنگ اندازی های رژیم در برابرآن دانستیم در همین رابطه باید افزود علاوه بر نکات برشمرده ، مهم ترین تاکتیک رژیم امنیتی کردن فضا و تشدیدخشونت و انتساب آن به کنش گران جنبش است تا هم به بهانه تامین امنیت برخشونت گسترده خود سرپوش بگذارد و هم با اشاعه نگرانی و ترس در جامعه، جنبش و کنشگران آن را منزوی سازد و از گسترش دامنه جنبش جلوگیری کند. بی تردید منشأاصلی خشونت از جمیع جهات خودرژیم است. اما خشونت آمیزشدن مبارزه و امنیتی گشتن فضا، جز به سودرژیم و گل آلودکردن آب برای صیدماهی مراد نیست و در اصل وجه عمده سیاست تبلیغاتی رژیم برای توجیه بکارگیری خشونت را تشکیل می دهد. در اساس خشونت حربه اصلی رژیم است و با ذات وی هم خوانی داشته و برنده اش هم عموما خودرژیم است. از همین رو هوشیاری در برابراین دام رژیم، بخصوص در منطقه ای که از خشونت اشباع شده است و فقدان امنیت بیدادمی کند و حساسیت و نگرانی عمومی وجود دارد، از اهمیت زیادی برخورداراست. علاوه براین به لحاظ راهبردی نفی خشونت و مبارزه علیه آن در تمامی سطوح اجتماعی یکی از بنیادی ترین مطالبات جنبش های رهائی است و بستری مناسب برای رشدآگاهی و شکوفائی و خلاقیت است و البته شرط لازم برای بسط صفوف کنشگران جنبش مقاومت. البته ما در خلاء از مزایا و معایب خشونت و عدم خشونت صحبت نمی کنیم بلکه در متن واقعیتی صحبت می کنیم که رژیمی سراپا خشونت ورز به طورسیستماتیک در همه حوزه ها و سطوح از آن استفاده می کند. از همین رو تأکیدبر وجه حتی الامکان مسالمت آمیزمبارزه، نباید به معنای عدم مقابله با خشونت دشمن و عدم بکارگیری تاکتیک های خنثی کنده آن، و البته با هدف دفع خشونت فهمیده شود. اما تفاوت کیفی وجود دارد بین اقدامات دفاعی و معطوف به دفع خشونت با اقداماتی که منجر به تشدیدآن و ایجاددورباطلی از خشونت می گردد که بهرحال مردم و ارزش های انسانی بازنده اصلی آن خواهدبود. در یکی وجه اصلی بکارگیری تاکتیک های مسالمت آمیزاست و در کنارتاکتیک های معطوف به دفع خشونت رژیم اگر که لازم افتاد، و در دیگری خودتاکتیک اصلی میل به خشونت پیدامی کند. بهرحال، جنبش نباید به دام خشونتی که رژیم فراهم یا تحمیل می کند بیفتد که در حکم خودزنی و یا تن دادن به خودانزوائی خواهد بود. رژیم نه فقط بطورمستقیم با کاربردآن، طرف مقابل را بدان سو می کشاند، بلکه علاوه برآن انواع ترفندهای موذیانه را برای تحریک و سپس متهم کردن طرف مقابل به خشونت بکارمی گیرد. چه بسا خود با توسل به عناصرنفوذی در صفوف جنبش هم به آن مبادرت ورزد. چنان که در اعتراضات ۸۸ نفوذ در صفوف جنبش برای بدست گرفتن هدایت حرکت و شعارها و قدامات، یکی از تاکتیک های رژیم بود که بار ها از آن استفاده کرد. نا تمام

No comments:

Post a Comment