رضاپهلوی و ابتذال گفتمانی
پوست
اندازی صدائی با طعم ناسیونالیسم و نژادگرائی و ایضا متصل به جهان ماوراء الطبیعه یعنی آن احساس مأموریتی
که معمولا به ناجیان دست می دهد. رضا پهلوی که خود را صدای جنبش ملی ایرانیان می خواند،
درتلاش برای موج سواری بر روی اعتراضات مردم و
تفسیر و تأویل آن از منظرخویش، این روزها ادبیات سیاسی اش بیش از پیش رنگ ناسیونالیستی
و نژادپرستانه و آعشته به خشونت پیدامی کند؛
در تازه ترین پیام خود
ریشه دردهای کشور را در کسانی که او معمولا با عنوان «فرقه گرایان تبه کار» از
محتوای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن تهی می کند، آن ها را غیرایرانی و ضدایرانی می
داند که گویا از سرزمین دیگری به ایران هجوم آورده باشند. در
انطباق با چنین تصویری راه حل هم پس گرفتن کشورمان ازچنگ این غیرایرانی ها و
ضدایرانی هاست. در این ریشه یابی معلوم می شود که آنچه که در این چهل سال بر سراین
مملکت آمده است از هجوم مشتی غیرایرانی سرچشمه گرفته است. کافی است که با قیام خود ( و
یا همراهی و وسطاطت قدرت های دیگر ) آن ها را بیرون بریزیم، آن گاه مملکت گل و بلبل
خواهد شد. او هم چنین مثل همه رهبران خودمنتصب، فرقی نمی کند از جنس
الهام و مأموریت اسمانی-تاریخی باشد
که پدرش دست می داد یا مأموریتی از نوع الهی خمینی، با استشمام بوی کباب به یادمأموریت دودمانی افتاده
است که تاریخ بردوش وی نهاده است. در این رویکرد مبنای
وجودی نظام استبدادی کنونی که در
اصل تداوم استبدا تاریخی و مزمنی
بوده است که بر سرنوشت مردمان این دیار نسل بعد ازنسل از پدر به پسر حکم می رانده
است که صرفنظر از شکل در گوهر و اساس خود از پدرش به حکومت اسلامی و
سلطنت فقیه به ارث رسیده است؛ که هیچ ربطی به ستم و تبعیض اقتصادی
و
مناسبات اجتماعی- طبقاتی و حق تعیین سرنوشت توسط مردم ( و دموکراسی ) نداشته
است. گوئی این «غیرایرانی ها» و نهادروحانیت تاریخا با
نهادسلطنت دست در دست هم نداشته اند. شکل گیری این نوع ادبیات بی
محتوا و بشدت سطحی و «عوامفریب» و دادن
آدرس غلط از ریشه ها و مصائب موجودحامعه با
هدف
تهییج احساسات ناسیونالیستی و آعشته به انتفام و خشونت، جز پاشیدن خاک بر چشم مردم
برای رؤیت ریشه های فلاکت و استبداد و مات کردن مطالبات واقعی
اقتصادی و اجتماعی، هدفی جز فرافکنی از ریشه های واقعی
فلاکت و استبداد و حفظ اساس مناسبات موجود از طریق
بیرون انداختن مشتی غیرایرانی ندارد. البته اگر قرار بر
تکرارتاریخ باشد، انتظار و ره آوردی غیر از این گونه
ابتذال در
گفتمان نمی توان داشت. چرا که تکرارتاریخ و
بازتولیدگذشته تنها می تواند با لباس مبدل و محتوائی
حتی مبتذل تر و تهی تر شده تر از
نسخه اصلی بر روی صحنه ظاهرشود. هر گفتمان
یا رویکردی که بخواهد با گذشته به استقبال آینده برود، سرنوشتی جز تکرارهمان
دورباطل گذر از استبدادی به استبداددیگر نخواهد داشت که امروزه گریبانگیرمردم
ایران است. تکیه بر تجربه و تقویت عقلانیت مطالبات واقعی مردم، یا تکیه بر تهییج
احساسات و ناسیونالیسم و غرائز باصطلاح خفته تاریخی و امثال آن سنگ محک معتبری است
برای تمایزگفتمان های ارتجاعی و ترقی خواهانه از یکدیگر.
سوای آن، از جنبه ای دیگری هم تقارن این
پیام با سالگردکودتای ۲۸ مرداد، بدون آن که به آن کودتا و پی آمدهایش در بسترسازی
و میدان دادن به فاجعه حکومت اسلامی هیچ اشاره ای بشود، نیز به نوبه خود افشاگرمنویات
پیام دهنده است. البته تحریف تاریخ و مسخ کودتای ۲۸ مرداد توسط جمهوری اسلامی و عمله و
اکره آن نیز دو چندان شده و بشدت ادامه دارد. در این رابطه سوای خطبه های نمازجمعه
(و از جمله سخنان علم الهدی) سخنان پیروزمجتهدزاده نیز جالب توجه است. او می گوید مصدق
خودش عامل آمریکا بود: آن وقت از طرف امریکاییها و انگلیسیها به عنوان قهرمان
ملی قلمداد شد و در مقام قهرمان ملی منافع ایران را پایمال کرد. در نتیجه او باعث ایجاد چنین بدبینی عجیبی در روابط ایران و غرب شد.
مجتهدزاده
که خود همواره از مداحان و مجیزگویان ثابت قدم حکومت اسلامی- که از قضا هویت خود
را با دوگانه دشمن (آمریکا) و اسلام تعریف و برآن اساس
عمل کرده است- ظاهرا اکنون که بوی
الرحمان رژیم به مشامش خورده، برآن شده که در
فازجدیدبحران، خدمات خود به
رژیم را در قالب های دیگری چون خراب کردن چهره مصدق و این
که گویا او بدستورانگلیس و آمریکا نفت را ملی کرده و مسئول احساسات ضدامریکائی در
ایران است، به پیش برد. ناگفته نماند
که سالگردکودتای ۲۸ مردادامسال به دلیل تقارن آن با تحولات
داخلی ایران و ورودجامعه به فازگفتمان یابی نوین و چندوچون نظام بعدی،
موردتوجه بیشتری قرارگرفته است. چنان که از یکسو اکره و عمله رژیم در تلاش برای
خراب کردن هرکس و شخصیتی هستند که تصویرمثبتی از آن ها در اذهان مردم وجود دارد، از سوی دیگر دولت آمریکا که نقش اساسی درکودتای ۲۸ مردادداشته است
امیدواراست که با کرخت کردن حافظه تاریخی نسل های جدید، و در صورتی که رژیم با او
کنارنیاید، نقش اساسی در آینده نظام ایران ایفاء کند. در چنین شرایطی بی تردید بازخوانی واقعی کودتای ۲۸ مرداد، نقش در
بار و نقش قدرت های بزرگ و هم چنین نقش و همکاری روحانیت با کودتا و البته ضعف ها
و گسست های جنبش ملی کردن صنعت نفت، برای افزایش آگاهی و درس های تجربه گذشته
بویژه در میان نسل های جدید، در شکل دادن به روندهای جدید و ترقی خواهانه دارای اهمیت است.
تقی روزبه ۲۰ آگوست ۲۰۱۸
وقتی ف.م. سخن کاسه داغ تر از آش می شود!
ورودرضاپهلوی به عرصه موج سواری سیاسی با شعار«بازپس گیری ایران از غیرایرانی ها» با واکنش های مختلفی از سوی گرایش های مختلفی مواجه شده است. در این میان اصلاح طلبان هم به نوبه خود طبق «طینت سیاسی» خود از آب گل آلود ابتذال گفتمانی رضاپهلوی به فکرصیدماهی و ترمیم پایگاه اجتماعی در حال فروپاشی (زیرده درصد) افتاده اند. البته زدن نعل وارونه توسط آنان موجب تطهیرگفتمان رضاپهلوی نمی شود. کاری که ف.م سخن با تقلیل نقداین گفتمان به آن مبادرت کرده است. او که تا همین چندی پیش قبله اش همان « عیرایرانی ها» بود و در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری روحانی بدبنال صحنه گردانی های روحانی جوزده شد و در برابرمدافعان تحریم همرنگ «جماعت» خواهان رأی به روحانی شد اکنون مدتی است که با تعویض قبله خود، کاسه داغ تر از آش گشته و خواهان بازپس گیری کشور از زباله های «غیرایرانی» و آتش زدن زباله ها شده است... این گونه آدرس غلط دادن به جامعه نه فقط دادن آگاهی کاذب و ناروزدن به خود است، که جز فرافکنی از معضلات واقعی جامعه ایران و ایجادگردو خاک برای ورود«یک غیرایرانی» دیگر به صحنه نیست! آقای ف. م.سخن معضل اصلی همانا خود قبله گذاری است نه تعویض قبله!
کشورمان را بازپس نمی گیریم ...
رادیو فردا که نوشته
رضاپهلوی را با آب و تاب منعکس کرده بود اینک پس از برخی انتقادها تلاش می کند که
خود را باصطلاح بیطرف نشان بدهد
No comments:
Post a Comment