به مناسبت پیروزی «ترامپ» برزیل:
ترامپیسم و چشم
اندازپیش رو؟
پیروزی «ترامپ برزیل» و تبریک ترامپ آمریکائی به نسخه المثنای خود در برزیل یعنی
جائی که زمانی «چپ» حاکم برآن دل می ربود و بسیاری از چپ ها به این نوع مدل
باصطلاح سوسیالیستی بویژه در آمریکای لاتین دل بسته بودند، برشی شفاف از آن چه که
امروز در بخش های مهمی در پهنه جهان می گذرد به ما می دهد.
برزیل که زمانی بسیاری
از چپ ها به حاکمیت حزب کارگر دخیل و امید بسته بودند، پس از نزدیک به چهارده سال
که سکان قدرت سیاسی را در دست داشت، سرانجام جای خود را به راست افراطی - فاشیستی
با «انجیلی» درزیربغل داد. این تحول نقطه عطفی در رشد روندهای ارتجاعی در آمریکای
لاتین و کلا در قاره آمریکا و البته در نقاط دیگرجهان و بویژه اروپاست که به عنوان
پارادایمی در درون جهان سرمایه داری و جوامع این کشورها- ترامپیسم - سربلندکرده که
با عروج راست های افراطی و ضدخارجی و شعارهای ناسیونالییستی در شمارروزافزونی از
کشورها همراه است. سرریز شدن بحران های جهانی شدن سرمایه اکنون خود را به شکل عروج
فاشیسم و دست یابی آن ها به قدرت بروز می دهد که هم بیان بحران ساختاری در سرمایه
داری است و هم اگر بتوانند راهی برای کنترل آن از طریق فرافکنی مسائل واقعی و
سرکوب جنبش های اعتراضی. هم چنین بیانگر تشدید رقابت های درونی سرمایه داری وقطب
بندی های جدید و در حال شکل گیری آن برای گسترش و کنترل مناطق نفوذ و کسب سرگردگی
در جهان...
تجربه برزیل یک باردیگر این توهم و تصور را که گویا با تسخیرسکان
قدرت می توان به سمت چپ حرکت کرد (از جمله توهم سوسیالیسم قرن بیست و یکم الگوی
آمریکای لاتین را) نقش برآب کرد و درس های بزرگی برای آموختن از نحوه بیشروی «چپ» و
شفاف کردن چگونگی مسیری نوین برای پیشروی دارد. یک باردیگر معلوم شد که چنین
رویکردی جز فربه کردن بورژوازی دستخوش بحران و چپ به عنوان خادم سرمایه داری تا
خادم مردم نداشت. از قضا دست آوردهای اقتصادی و سرمایه دارانه این یک و نیم دهه (در
کناربرخی دست آوردهای اجتماعی ) کم نبودند و برزیل را تبدیل به یکی از قدرت های
دهگانه جهان سرمایه داری یعنی تقویت به یک غول آبورژوائی تبدیل کردند که دیگر حتی
روبنای ساختارسیای تاکنونی را بر نمی تابد و البته جنبش چپ را نیز ازدرون سترون و
آشتفه کرده است. چنان که بوٰرژوازی فربه شده و حاربا فرودبحران و البته سمت گیری
آمریکا به مثابه دژاصلی نظام سرمایه داری جهان در آن در سربلندکردآن بی
تاثیرنبودند. گرچه اگر ترامپ درانتخابات میان دوره ای و پیشارو که یک هفته بیشتربه
آن نمانده است شکست بخورد چه بسا به معنای به صدا در آمدن زنگ خطر و چشم اندازی
منفی برای ترامپ و ترامپسم خواهد بود برای پایان دادن به حضور چهارساله اش، که
دستکم درکاستن از شتاب رشد این پدیده در سطح جهانی بی تاثیر نخواهد بود. با این همه تا زمانی که سرمایه نتواند
البته
«فاشیسم» در شرایط جهانی شدن سرمایه و در هم تنیدگی سرمایه جهانی و داشتن منافع
مشترک در کنارتضادها و رقابت های فشرده، شکاف و تضادشان به اندازه قرن بیستم وجنگ
جهانی دوم آنتاگونیتسی نیست. از سوی دیگر به نظر نمی رسد که توازن قوا باندازه ای
باشد که این جریان فاشیستی بتواند دموکراسی های موجود درنظام سرمایه داری را حذف
کند، گرچه آن را بدرجاتی تضعیف کرده و خواهدکرد. هم چنین بخش های مخالف این روند
در ساختارهای موجودسرمایه داری که خودمنشاء بروزاین بحران هستند، فاقدشعارها
ومطالباتی هستند که با خواست های مردم همپوشانی معناداری داشته باشد. بنابراین
تشکیل جبهه های ضدفاشیستی توسط بخش های بالای سرمایه داری چون در دوره بحران قرن
بیستم و جنگ جهانی دوم ، نیز بلاموضوع است. بنابراین نیروها وجریان ها و جنبش های
ضدسرمایه داری باید بتوانند ضمن استفاده از این نوع شکاف های درون سیستمی واحیانا
داشتن برخی همسوئی ها و ائتلاف های و موردی و تاکنیکی و عملی، علیه جریان های شبه
فاشیستی به افشاء فعال هردو جناح پرداخته و با حضورمستقل خود خواست های خود را به
حاکمان تحمیل کنند. جنبش ها نیاز دارند که ضمن استفاده از تضادها، در برابر
هردوجناح جبهه سومی بگشایند.
نگاه کنید به:
معضل چسبندگی چپ به قدرت: مورالس از دقت دست بردارنیست!
بحران ونزوئلا فرجام خرده پارادایم سواری
برجنبش های احتماعی ....
نقدانباشت
قدرت و پاسخ به چند پرسش
No comments:
Post a Comment