دل پیچه های یک بحران!
«اگر در آمریکا خوشحال نیستید، می توانید بروید. این انتخاب شماست.
فقط انتخاب شما».
توئیت های جدیدترامپ علیه چهارنماینده رنگین پوست کنگره
آشکارا گام تازه ای است از رویکردنژادپرستانه و بیگانه هراسی که ترامپ برای امیال
خود و بخش محافظه کار تر سرمایه داری و البته بسیج لایه ها و بخش های واپسگرای و
کمترآگاه جامعه امریکا، سوار برموج آن شده است. از همین رو آن را باید به عنوان
بخشی از فعالیت های کمپین انتخاباتی او محسوب هم کرد. شاه سابق ایران زمانی در اوج
یکه تازی خود به مخالفانش چیزی شبیه همین سخنان را گفته بود که اگر خوشتان نمی آید
از مملکت بروید!
چنین رویکردی قبل از هرچیز به معنای آن است که او باورها و رویکردهای فاشیستی خود را معادل کلیت آمریکا می داند که به معنی گرایشی تمامیت خواهانه و نفی سنگ بنای دموکراسی است. اما ازجهات دیگر رفتاراو به غایت مضحک و بسی سست و مغایربا واقعیت های موجودجامعه آمریکاست. ضرب المثلی داریم که می گوید از شترپرسیدند که چرا گردنت کچ است؟ پاسخ داد که کجایم راست است که گردنم راست باشد! در حقیقت شترشاهکاری است از ترکیب خطوط کج و معوج! آن چه که بنام ملت آمریکا اتلاق می شود بیش از هر کشوربزرگ دیگری پیوستاری است از مهاجران رنگین کمان. حتی درموردخودسفیدپوستان.... . خود ترامپ که اکنون هم چون کاسه ای داغ تر از آش هیستری ضدیت با مهاجرین را به دکترین اصلی خود تبدیل کرده است در اصل پدرومادربزرگش آلمانی بوده و همسرش از جمهوری سابق چک ( و اسلوانی). لاجرم خانواه و فرزندانش کلا دو رگه محسوب می شوند.
نزاع جنوب و شمال حول بردگی و ضدیت با آن در اوان شکل گیری آن چه که ملت آمریکا خوانده می شود، البته از طریق جنگ و پیروزی علیه بردگی به پایان رسید. با این همه پیروزی یک طرف و عقب نشینی طرف دیگر به معنای حل قطعی مناسبات فرهنگی و نژادی و اقتصادی و سیاسی در جامعه آمریکا نبود. اما تا همین جا مهم است که بدانیم جامعه آمریکا فقط معادل ترامپ و عروج امثال وی نیست. جامعه آمریکا آفریقائی تباری مثل باراک اوباما هم داشته است و شکوفائی ودست آوردهای ایالات متحده آمریکا هم مدیون همین همزیستی جوامع مختلف درونی آن بوده است و برهمین اساس آن چه که ترامپ بدست گرفته است تیشه ای است به ریشه بنیاد و هویت وجودی آن که با زرورق « آمریکا را بزرگ می کنیم و آمریکا اول» تزیین شده است.
ولی آن چه که در پشت همه این ماجراها نهفته، آن سرمایه داری بحران زده ای است که فی الواقع هیچ دستاوردتمدنی بشر برایش مفروض و مسلم و ماندگارنیست که لاجرم حفظ و تقویتشان به عهده حمایت فعال جامعه از آنهاست. سرمایه داری برای فراافکنی بحران و نجات خود همواره به گاه بحران ها به زخم ها و شکاف ها و گسست های موجود در بطن جامعه دامن زده و چه بسا آن را در سطوح تازه و انضمامی بازتولیدکرده و سوار برچنین امواجی به فکرنجات خودافتاده است. چنین است که امروزه در قرن بیست و یکم ما شاهد رشدانواع بردگی های نوین و بنیادگرائی ها و سودای بازگشت به دوران دولت ملت ها و برافراشتن دیوار و کشیدن سیم خاردار و شکل گیری حاشیه نشینی و گتوها.... هستیم. جهانی که در آن گروه گروه مهاجران در امواج بی رحم دریاها غرق می شوند، تراژدی که هیچ تراژدی نویسی قادر به آوردن ابعادواقعی آن به روی صحنه نیست، و کسی و دولتی هم از این مدعیان حقوق بشر خم به ابرو نمی آورد. در واقع سرمایه جهانی می خواهد برای حرکت بدون مانع سرمایه به همه نقاط جهان و هرجا که کار و بازار و منابع ارزان و رایگان گیرش بیاید بتازد، اما فقط در جاده یک طرفه. واین در حالی است که با رشدبه شدت ناموزن و تبعیض آمیزمناطق گوناگون جهان و رساندن سوخت و مهمات به جنگ ها و ایجاد سرزمین های سوخته و بحران محیط زیستی بدون آنکه حاضر به پذیرش پی آمدهای عملکردخود ازجمله پناهندگی و ... باشد.
از جنبه دیگرسرمستی و چماق گردانی و نفس کش طلبیدن یک هیولای بی همتا و بشدت قدرتمند نشان می دهد که تا چه حد توزیع ناموزون و یک جانبه مناسبات قدرت در مقیاس جهانی، فرق نمی کند که این هیولا امروز آمریکا باشد یا فرداچین، برای تداوم آینده تمدن بشری خطرناک است و تا چه حد برای دوره انتقالی و آکنده از بحران، شکل گیری و شکل دادن به جهانی که در آن از یکسو نظم مبتنی بر توزیع متوازن قدرت بین قطب های درونی آن ضرورتی حیاتی است و از سوی دیگر وجود یک قطب جهانی جنبش انترناسیونالیستی هم چون اهرم نیرومندفشاربیرون از سیستم سرمایه داری برای کنترل و مهاراین قدرت ها و البته به عنوان پیش شرط و ضامن گذار به جهانی انسانی تر.
نزاع جنوب و شمال حول بردگی و ضدیت با آن در اوان شکل گیری آن چه که ملت آمریکا خوانده می شود، البته از طریق جنگ و پیروزی علیه بردگی به پایان رسید. با این همه پیروزی یک طرف و عقب نشینی طرف دیگر به معنای حل قطعی مناسبات فرهنگی و نژادی و اقتصادی و سیاسی در جامعه آمریکا نبود. اما تا همین جا مهم است که بدانیم جامعه آمریکا فقط معادل ترامپ و عروج امثال وی نیست. جامعه آمریکا آفریقائی تباری مثل باراک اوباما هم داشته است و شکوفائی ودست آوردهای ایالات متحده آمریکا هم مدیون همین همزیستی جوامع مختلف درونی آن بوده است و برهمین اساس آن چه که ترامپ بدست گرفته است تیشه ای است به ریشه بنیاد و هویت وجودی آن که با زرورق « آمریکا را بزرگ می کنیم و آمریکا اول» تزیین شده است.
ولی آن چه که در پشت همه این ماجراها نهفته، آن سرمایه داری بحران زده ای است که فی الواقع هیچ دستاوردتمدنی بشر برایش مفروض و مسلم و ماندگارنیست که لاجرم حفظ و تقویتشان به عهده حمایت فعال جامعه از آنهاست. سرمایه داری برای فراافکنی بحران و نجات خود همواره به گاه بحران ها به زخم ها و شکاف ها و گسست های موجود در بطن جامعه دامن زده و چه بسا آن را در سطوح تازه و انضمامی بازتولیدکرده و سوار برچنین امواجی به فکرنجات خودافتاده است. چنین است که امروزه در قرن بیست و یکم ما شاهد رشدانواع بردگی های نوین و بنیادگرائی ها و سودای بازگشت به دوران دولت ملت ها و برافراشتن دیوار و کشیدن سیم خاردار و شکل گیری حاشیه نشینی و گتوها.... هستیم. جهانی که در آن گروه گروه مهاجران در امواج بی رحم دریاها غرق می شوند، تراژدی که هیچ تراژدی نویسی قادر به آوردن ابعادواقعی آن به روی صحنه نیست، و کسی و دولتی هم از این مدعیان حقوق بشر خم به ابرو نمی آورد. در واقع سرمایه جهانی می خواهد برای حرکت بدون مانع سرمایه به همه نقاط جهان و هرجا که کار و بازار و منابع ارزان و رایگان گیرش بیاید بتازد، اما فقط در جاده یک طرفه. واین در حالی است که با رشدبه شدت ناموزن و تبعیض آمیزمناطق گوناگون جهان و رساندن سوخت و مهمات به جنگ ها و ایجاد سرزمین های سوخته و بحران محیط زیستی بدون آنکه حاضر به پذیرش پی آمدهای عملکردخود ازجمله پناهندگی و ... باشد.
از جنبه دیگرسرمستی و چماق گردانی و نفس کش طلبیدن یک هیولای بی همتا و بشدت قدرتمند نشان می دهد که تا چه حد توزیع ناموزون و یک جانبه مناسبات قدرت در مقیاس جهانی، فرق نمی کند که این هیولا امروز آمریکا باشد یا فرداچین، برای تداوم آینده تمدن بشری خطرناک است و تا چه حد برای دوره انتقالی و آکنده از بحران، شکل گیری و شکل دادن به جهانی که در آن از یکسو نظم مبتنی بر توزیع متوازن قدرت بین قطب های درونی آن ضرورتی حیاتی است و از سوی دیگر وجود یک قطب جهانی جنبش انترناسیونالیستی هم چون اهرم نیرومندفشاربیرون از سیستم سرمایه داری برای کنترل و مهاراین قدرت ها و البته به عنوان پیش شرط و ضامن گذار به جهانی انسانی تر.
واکنش
چهارنماینده زن کنگره به ترامپ
No comments:
Post a Comment