پنجاهمبن نشست
نخبگان اقتصادی و سیاسی جهان فردا، سهشنبه
در داووس آغاز بکار می کند. ١ در صد مردم مرفه بیش از ۹۰ درصد مردم جهان، یعنی۹‚۶ میلیارد نفر ثروت و دارایی در اختیار
دارند ؛ ثروت ۲۱۵۳ نفر میلیاردِرِ جهان به
تنهایی بیش از ثروت ۶‚۴ میلیارد نفر (بیش از ۶۰ درصد جمعیت جهان) است.
آکسفام انباشتگی
شدید و تمرکز ثروت نزدگروهی اندک در جهان را خصوصاً موجب تضعیف بیش از حد و اندازه
" زنان" در جهان می داند و این
پدیده را در خط نخست نابرابری طبقه بندی کرده و آن را شدیداً محکوم کرده است. آکسفام در باره دلیل بروز این بحران می
گوید: " مدل اقتصادی ناکارآمد و معیوب ما قدرت زیاد و ثروت انبوهی را در اختیاربخش
کوچکی از جامعه، یعنی نخبگان ثروتمند می گذارد و به آنان اجازه می دهد که از نیروی
کارفقرا و طبقات مردمی حداکثر بهره برداری را کرده و آنان را به استثمار بکشد. در این رویکرداستثماری، زنان و
دختران در خط مقدم قرار گرفته اند.
پولین لُكلِر،
سخنگوی آكسفام در فرانسه در یک بیانیه مطبوعاتی امروز گفت: نابرابری
های فزاینده در قلب شکاف های اجتماعی و درگیری های اجتماعی در سراسر جهان هستند...
آنها پدیده ای نیست که غیر قابل اجتناب باشد (بلکه) نتیجه سیاستهائی است که باعث
کاهش مشارکت ثروتمندان در تلاش برای همبستگی از طریق دادن مالیات برای کمک به
بودجه خدمات عمومی در کشورهای جهان ایجاد شده است.". این سازمان هم چنین در
گزارش دیگری که اخیرا منتشر شد، مشکلات محیط زیست را که بر اساس نظرات ۷۵۰ کارشناس تنظیم شده بزرگترین تهدید در
جهان شناخته شده است.
ناگفته نماند که
مشابه این نوع گزارش ها هرسال با وخامت بیشتری در آستانه نشست مجمع اقتصادی جهان
منتشر می شود و از قضا همواره راه حل را اخذمالیات از ۱درصدی ها و افزایش بودجه خدمات عمومی
در کشورهای جهان عنوان می کند. چنین گزارشات هشداردهنده ای خطاب به دولت ها و
سرمایه داران هیچ گاه هم گوش شنوائی پیدانکرده و ظاهرا برای ثبت در تاریخ ارائه می
شود. در موردآن چه که سخنگوی برجام در فرانسه آن را افزایش فقر و شکاف طبقاتی می
داند که گویا اگر به توصیه های مشفقانه اش پیرامون مشارکت ثروتمندان در همبستگی و
پرداخت مالیات توجه شود آنگاه حل این بحران ها به امری «اجتناب پذیر» تبدیل خواهند
شد؛ باید گفت: اولا
سالهاست که چنین راه حل هائی در آزمون و تجربه شکست خورده اند و اساسا کسی
گوشش به آن بدهکارنیست و ثانیا آن
شکاف های فزاینده جز تحقق سرشت وپویش طبیعی و اجتناب ناپذیرسرمایه داری و سودخواری
و جهان خوارگی آن نیست. آن نوع سرمایه داری«متمدن» و پاکدستی که آکسفام بدنبالش
هست سراب فریینده ای بیش نیست. چرا که اساسا مناسبات اجتماعی- طبقاتی بر اساس
مناسبات قدرت تنظیم می شود و قدرت اقتصادی، آن والاترین چیزی است که در نظام سرمایه
داری می توان با آن همه چیز را از جمله قاطبه سیاستمداران را خرید. لاجرم اهرمی که
آکسفام همواره به آن دخیل می بندد، یعنی اهرم دولت های مستقل و خارج از نفوذالیت
و اقلیت بسیارکوچک سرمایه داری بشدت فربه و نیرومندشده که سرنوشت تمامی جهان را
بدست گرفته است وجودخارجی ندارد. چنان که همین دولتهاهستند که سیاست های ریاضت
اقتصادی و کاهش مالیات سرمایه داران و تنظیمات باصطلاح بازارآزاد و غیره را بسودآن
اقلیت پروارشده پیش می برند و عامدانه چشمان خود را بر فرارهای مالیاتی و بهشت های
مالیاتی می بندند. بنابراین دخیل بستن به چنین اهرمی واهی برای پاسخ دادن به
معضلات انباشته شده جهان خود امری واهی است. این گزارش یک باردیگر نشان می دهد
که چگونه نظام سرمایه داری فاقدمکانیزم خودکنترلی است و با جهانی ساختن خود،
تضادانسان با طبیعت و با خودش در دو حوزه مناسبات اقتصادی و مناسبات سیاسی را به
اوج بی سابقه و برگشت ناپذیری- با فرض تداوم سلطه سرمایه داری- رسانده است. تضادسه
وجهی فوق که ناظربر مناسبات انسان با طبیعت و با خودش هم در حوزه مناسبات اقتصادی-
طبقاتی و هم در حوزه مناسبات سیاسی-طبقاتی است، وجوه سه گانه یک کلیت طبقاتی و
مبارزه طبقاتی را تشکیل می دهد. در حقیقت این سه وجه چنان به نحوتنگاتنگی به هم
گره خورده اند که اولا یکی بدون دیگری حل ناشدنی است و ثانیا چگونه سایرحوزه های
زندگی اجتماعی را تحت الشعاع خود قرارداده است. چنان که همین گزارش نشان می دهد چگونه
تبعیض جنسیتی یعنی استثماربیشترزنان به شکل ساختاری با آن گره خورده است و گزارش
امسال هم سعی می کند که بدان به عنوان یک معضل بزرگ بر جستگی بدهد. همین طوراست
مثلا نژادپرستی و تبعیض سیاهان در آمریکا و نقاط دیگر یا تشدیدجنگ ها و بحران های
مهاجرت و پناهندگی... همه و همه اساسا از
آن سرچشمه می گیرند.
گره خوردگی تبعیض های گوناگون و کهن اجتماعی در
چارچوب نظریه معطوف به بسط مبارزه طبقاتی و تنوعات و گوناگونی های درون آن، امری
که سرمایه داری به نحوویژه ای به بازتولید و مفصل بندی مجددآن ها در تاروپودخود
پرداخته است؛ امروزه توضیح دهنده نظریه مبارزه طبقاتی در معنای بسط یافته آن است که
درخوربا جهانی شدن سرمایه و تسلط آن بر تمامی حوزه های زیست و زندگی است، و نه آن
گونه که برخا در نگاه منجمدشده ای با نادیده گرفتن بسط کمی و عمقی مناسبات سرمایه
داری و این گره خوردگی ها، آن ها را فراطبقاتی کرده و در بیرون از مبارزه طبقاتی قرارمی دهند. در حقیقت اصلی ترین چالشی که امروزه هم
چون تهدیدی تمدنی در برابربشریت قرارگرفته است آن است که چگونه خواهد توانست غولی
را که از بطری رها شده است دوباره به درون آن بازگرداند. بی
تردید هر راه حلی که پیداشود می تواند تنها با بهره گرفتن از تجربیات تاکنونی و ناکامی
در کنترل این غول بدست آید؛ در وهله نخست آن چه که «نباید تکرارشود» و سپس یگ گام
بزرگ بسوی جلورفتن و آن چه که «باید انجام شود». هیچ طرح و نقشه نجات و مدینه
فاضله پیشینی وجودندارد. نگاه به گذشته فقط بدرددرس گرفتن و تکرارنکردن می خورد. در
این رابطه دو نکته کلیدی زیر مطرح هستند:
نخست آن که اهرم
های واقعی پیشروی، جنبش های اجتماعی-طبقاتی پیشرو هستند. این جنبش ها، جنبش های
واقعا موجود، که از متن تنگناها و نیازهای زندگی برمی خیزند بیانگرگرایش های پیشرو
در متن جامعه هستند و بسیارمتکثر و درهمه سطوح جاری که درعین حال بدون نقدمداوم
خود و بدون بکارگیری آگاهی برآمده از تجربه و آزمون خود به عنوان بخشی از مکانیزم
وجودی خویش، و پیوندعمل و نظر(پراکسیس) و بدون تلاقی و پیوستن به یکدیگر حول گره
گاه ها و معضلات مشترک و تبدیل شدن به رودی خروشان در بزنگاه های بزرگ تاریخی؛ قادر
به تغییرمحسوس جهان نخواهند بود. دیگر نقش آفرینی شخصیت ها و سازمان ها و احزاب از
بیرون و برفرازجنبش ها و مشرف بر آنها به پایان رسیده و تعامل و کنش گری و نقش
آفرینی سازنده اساسا به درون جنبش ها منتقل شده و این جریانات از این طریق و به سهم خود قادر به ایفاء نقش
مثبت و سازنده خواهند بود. خرده جنبش ها به مثابه هزاران جویبارجاری همواره
وجوددارند و در حال تأثیرگذاری؛ اما همانطورکه اشاره شد تلاقی آن ها سربزنگاه های
مهم نقش بی بدیلی در ایجادتحولات بزرگ دارند. بهرصورت جنبش ها، جنبش های واقعا
موجود، همواره آن اهرم های واقعی بوده اند که بشر به مددآن ها توانسته است، سدهای
مقابل پیشروی خود را در هم بشکنند و قافله تمدن را تا اینجا به پیش راند. نکته مهم
دوم در پارادایم جدید همانا درک نوین و تجدیدنظری است که در نحوه برخوردبا دولت ها
هم چون یک قدرت مستولی برجامعه و خادم سرمایه داران در حال صورت گرفتن است. دیگر
نمی توان به شیوه های گذشته و شکست خورده تا کنونی چسبید. هم تجربه بلوک شرق و سوسیالیسم
دولتی آن، و هم تجربه بلوک غرب و سوسیال دموکراسی آن، هردو در کنترل سرمایه داری و
گشودن راهی به سوی ورای آن شکست خورده اند. باید راه جدید و سومی گشوده شود که
همانا فراتررفتن از تجربه های گذشته است: در این رابطه است که بجای مشارکت در
قدرت های بیگانه شده از بدن جامعه و ذاتا سرکوبگر و به خادم بورژوازی تبدیل شدن، و
در راستای حل تضادبنیادی و سه وجهی فوق و با هدف به بند کشیدن غول رهاشده و نهایتا
پایان دادن به آن، پارادایم دولت های خدماتی و انتقالی ترازنوین مطرح می شوند که
اهرم اصلی پیش برنده آن همانا حضور پادقدرت موازی در خیابان ها و در متن و عرصه ها
و لایه های سطوح گوناگون زندگی از خرد و کلان، در برابرمناسبات هرمی و مبتنی
برسلطه و استثمار است که ورودتفصیلی به آن خارج از حوصله این نوشته است.* این آن
روندتازه و افقی است که رفته رفته در مقابل ما گشوده می شود و هم اکنون در اقصی
نقاط جهان گرچه نه هنوز بقدرکافی شفاف و نیرومند و سراسری در جریان و الهام بخش است. بهرحال اگر قرار باشد راهی
برای خروج از بن بست گشوده شود، از چنین مسیری عبورخواهد کرد.
تقی روزبه ۲۱.۰۱.۲۰۲۰
پرده برداری از یک
هیولای واقعی گزارش آکسفام همچون ادعانامه ای علیه نظام سرمایه داری!
درنگی به چندویژگی گزارش امسال آکسفام
گزارش مجمع جهانی
اقتصاد؛ مشکلات محیط زیست بزرگترین تهدید جهانی
جنبش های اجتماعی-طبقاتی،
شیفت پارادایم دولت های اجتماعی ترازنوین، و ابداع سیاست بدیل!
No comments:
Post a Comment