بازتکثیر: تنوع درسازمان یابی کارگران را به رسمیت بشناسیم!
متن بیانیه سندیکای شرکت واحد* ضمن ابرازهمبستگی و حمایت از اعتصاب کارگران نفتی و انتقاد از شرایط سخت کاری آنها و از پیمانکاری و انتقاد به تلاش های رژیم برای ایجاد شورای اسلامی کار، بخش بیشترآن را به تبلیغ و محاسن تشکل سندیکائی و دست آوردهای کارگران شرکت واحد و حومه تخصیص داده و به کارگران نفتی درحال اعتصاب توصیه اکید می کند که مطابق الگوی آن ها سندیکای خود را با فراخواندن مجمع عمومی و تعیین نمایندگان و تهیه اساسنامه تشکیل دهند!. آیا توصیه به چنین الگوئی در گرماگرم معرکه و در حالی که خوداین کارگران با وجودپراکندگی از طریق تشکل های ابتکاری توانسته اند یک اعتصاب سراسری و طولانی آنهم در بخشی حساس و استراتژیک مثل نفت بوجود بیاورند امری مثبت است؟ بنظر می رسد که این گونه تعیین نرخ در وسطه معرکه بنا به دلایلی چند خالی از اشکال نباشد و کمکی هم به تقویت همبستگی و سراسری کردن جنبش های اعتراضی کارگران نکند که مهم ترین دلایل آن به قرارزیراست:
۱- این بیانیه صحنه مبارزه کارگران را به شکل دوگانه سندیکا/ شورای اسلامی به تصویر می کشد. در حالی که این نوع دوگانه سازی ها و تقلیل اشکال سازمان یابی کارگری به دو نوع تشکل رژیم ساخته و مستقل در قالب سندیکا آشکارا با واقعیت ها و تجربه مبارزاتی جنبش کارگر ی خوانائی ندارد و بنابراین غیرواقعی است. بدیهی است که انکارواقعیت ها وحذف صورت مسأله نمی تواند برهان قابل قبولی برای اثبات درستی گزاره موردنظر باشد. بطورکلی پدیده سازمان یابی در جنبش کارگری هم مثل بسیاری از حوزه های اجتماعی دیگر با تکثر و تنوع فزاینده ای همراه است و اساسا هرنوع تشکلی چون خود نوعی از مناسبات قدرت است و از آنجا که ِاعمال قدرت همواره می تواند به ابزارسلطه و امتیازورزی و سوء استفاده تبدیل شود (حتی در درون اتحادیه ها و سندیکاها همانطور که فی المثل در مورداسانلو شاهد بودیم) و نیز به عنوان بستری برای سازش با سرمایه و صاحبان قدرت برتر موردبهره برداری قرارگیرد، بهمین دلیل نقدآن- مناسبات قدرت در تمامی سطوح خرد و کلان در صفوف خود و دیگران- همواره بخشی جدانشدنی از نقدمبارزه کارگران علیه سرمایه محسوب می شود.
۲- چندگونگی و تکثر درسازمان یابی فقط اختلاف در شکل نیست بلکه از یکسو با محتوای خواست ها و نوع عمل و مقیدبودن یا نبودن به چهارچوب نظام و لاجرم با مبارزه درون سیستمی و برای اصلاح آن یا در بیرون از سازوکارهای سیستم و مبارزه علیه سرمایه و در راستای مبارزه علیه کلیت نظام هم ارتباط دارد. به این دلیل هم نمی توان کارگران را در قالب و فرم واحدی از سازمان یابی محصور کرد. و بهمین خاطر هم در مقیاس جهانی تنها بخش کوچکی از کارگران در تشکل های رسمی چون سندیکا ها و اتحادیه ها حضوردارند ولو آن که به شکل صوری و حقوقی هم از سرمایه مستقل باشند. اما در بنیادها چنین نیستند.
۳- سندیکاها به طرق گوناگونی بندنافشان به قانون و رسمت بخشی خود در سیستم و به تبعیت از الزامات آن گره خورده است، حتی اگر خود آن را به زبان نیاورند و بهمین دلیل سوای آن که قانونی باشند یا نه، در چهارچوب تشکل های بورژوائی طبقه کارگر دسته بندی می شوند که البته در کشورهای سرکوبگر حتی از همین اندازه استقلال صوری هم برخوردارنیستند. اگر بپذیریم که استثمار نیروی کار و استخراج ارزش اضافی شرط اساسی بازتولید سرمایه محسوب می شود در آن صورت تمکین به چنین معادله ای، حتی با وجود مبارزه اصلاحی و چانه زنی ها، خود دلیل بسنده ای برای چنان ادعائی است.
چرا سندیکاها بخشی از ساختارهای سیستم محسوب می شوند؟:
۴-هم بدلیل آن که سرمایه و کنترل و سرکوب کار در همان نقطه باصطلاح صفر و شروع تولید همزاد جدانشدنی یکدیگر هستند. برده و ارباب بدون یک جنگ و نبردقدرت پیشینی وجودخارجی ندارد. سرمایه همچون یک سامانه قدرت، بدون اعمال کنترل/ سیاست/قدرت حتی یک لحظه قادر نیست که استثمار و حکومت کند. وضعیت استثمار یعنی کارگر بودن/کارمزدی کردن، یعنی تبدیل نیروی کار-اعم از توان ذهنی و جسمانی انسان برای تولیدارزش مصرفی- به کالا و در خدمت تولیدکالا، و انباشت سرمایه. چرخه و فرایندی که سرمایه داری با هزاران ترفند کوشیده است آن را عادی و از بدیهیات شیوه زندگی بشر وانمودسازد. بهمان بداهتی که زمانی زمین مرکزعالم و محورگردش افلاک پنداشته می شد. در حالی که چنین معادله ای هیچگاه امری بدیهی و طبیعی نبوده و نیست بلکه به یمن تطمیع و کنترل اذهان و سرکوب نرم و سخت ساخته و پرداخته شده است. در اساس جداسازی صوری عرصه اقتصاد و سیاست برای پنهان ساختن ِاعمال قدرت سرمایه و ایجادباصطلاح نوعی جامعه مدنی حدفاصل بین آن ها نه فقط بنیاددوام سرمایه را تشکیل داده است، بلکه بنیادسندیکا را هم تشکیل داده است. سندیکاها وقتی از سیاست هم صحبت کنند، در بهترین حالت علیه وجه خاصی از سیاست و در مقام اصلاح آن سخن می گویند و حتی اگر ناگزیرشوند علیه وضع مشخصی برآشوبند و احیانا به انقلاب و یا تغییررادیکال شرایط به پیوندند بازهم تنها علیه شکل خاصی از سیاست سرمایه بر می خیزند. چرا که چنین نهادی از جمیع جهات اساسا برای کنشگری در چهارچوب سیستم پرداخته شده است. باین ترتیب در وهله نخست جدائی اقتصاد و سیاست بندناف مشترک سندیکاها و سرمایه داری در شرایط متعارف و جاافتاده خود هستند. مگر آن که ناچارشوند تحت شرایط بحران که در زیرفشارجنبش و بدنه خود قرارمی گیرند از ظرفیت های جاسازی شده در خود فاصله بگیرند که با تغییرآن شرایط نیز به همان جایگاه طبیعی خود بر می گردند. همین جدائی اقتصاد و سیاست، در حالی که اقتصادی سیاسی در همان نقطه تولید به طورتنگاتنگی در قالب تولید و کنترل ( اعمال قدرت) با هم گره خورده اند، درسطح کلان هم با دوگانه سازی کاذب بین جدائی دولت و سرمایه، به دولت ها همچون یک داور و نیروی بیطرف و یا دارای حسن نیت دخیل بسته می شود. چنان که تاریخ سیرسوسیال دموکراسی با توهم به چنین دوگانگی و حسن نیتی همراه بوده است.
اما سندیکاها بیش از این ها دست آموزسرمایه هستند. چرا که آن ها علاوه بربندناف جدائی نهادی شده فوق، در ساختارعمودی و سلسه مراتبی هم خویشاوندی خود را با سرمایه داری حفظ می کنند. چرا که پیشاپیش خود را در چهارچوب قانون و انتخاب رهبران و نمایندگان و تنظیم اساسنامه ای محصور می کنند که حرکت در چهارچوب نظم حاکم و درخواست از سرمایه داری برای برسمیت شناختن و بهبودشرایط کارمزدی، فلسفه و اساس موجودیت آن را تشکیل می دهد و بهمین دلیل از همان ابتدا تابعی است از متغیرسرمایه و الزامات نظم موجود. علاوه برآن مستقل بودن و مستقل ماندن حتی در حدصوری در شرایطی مشابه شرایط سرکوب ایران، وقتی تشکلی به فکردوختن لباس قانون به قامت خود و رسمیت بخشیدن به آن باشد نه فقط ناشدنی است، بلکه علی العموم به معنی تعریف و جادادن خود درچهارچوب قانون است حتی اگر آن را به زبان نیاورد و حتی رژیم هم آن را برسمیت نشناسد. و این البته با فلسفه وجودی طبقه کارگر همچون طبقه فرارونده از ملزومات سرمایه داری و مبارزه علیه کلیت آن، چنانکه خودسندیکای شرکت واحد در همین بیانیه از مبارزه علیه سرمایه داری سخن می گوید و چه خوب، در تناقض ذاتی قراردارد. بطورکلی سندیکاها به عنوان نوعی از تشکل های عمودی و اصل بازنمائی جامعه کارگری، که در آن گارگران اساسا ابژه سرمایه داری و ساخت و سازهای آن محسوب می شوند متعلق به جهان هرمی بوده و با الزامات عصرشبکه ها و رشدمناسبات افقی هم خوانائی چندانی ندارد.
۵- در موردتشکل یابی بویژه در شرایط سرکوب نباید جنگل را از پشت درختان دید یعنی گمان کرد که یا تشکل وجود دارد اگر که در قالب و شکل خاص تعریف شده پیشینی و مدنظر وجودداشته باشد، یا نیست چون که در چنان قالب از پیش تعریف شده ای نمی گنجد.
۶- پدیده نمایندگی یا بازنمائی کارگران توسط نمایندگان ـمبتنی بر جدائی نهادی شده سوژه ها و ابژه ها- نه فقط خود علی الأطلاق بر جداشدگی و انشقاق عرصه سیاسی و اقتصادی بناشده که در آن جدائی سر و بدنه امری بدیهی و ساختاری انگاشته شده است، بلکه با قامت امروزانسان و روندهای رهائی که در راستای امحاء دوگانگی سوژه و ابژه و نقش آفرینی شهروندان در اداره امورزندگی خود یعنی دموکراسی مستقیم و مشخصا نقش آفرینی مجامع عمومی بنا می شود تناسبی ندارد [امروزه حضور انسان ها در جامعه ثانوی (مجازی) و مکمل جامعه اولیه- دوبنی شدن جامعه انسانی- به عنوان بزرگترین آفرینش اجتماعی بشر، چنان است که منفک کردن وی از این جامعه که تقریبا همه افرادآن به نحوی در شبکه ها و سازمان یابی های نوین امروزی حضورچندجانبه دارند و درمتن آن ها ساخته و پرداخته می شوند، دیگر تکیه صرف بر جامعه تک بنی پیشین و اشکال برگرفته از آن که بر بازنمائی کامل (نمایندگی) استواراست ناممکن شده و تشکل یابی در عصرشبکه ها فاقدآن کارکردها و معانی جوامع تک بنی است. گواین که در همین جامعه هم، همچون نسخه دوم و دیجیتالی آن، نبردسنگینی بین اهالی این جامعه و کنترل و مدیریت اربابان قدرت و سرمایه-از جمله سودای برقراری دولت باصطلاح استبداددیجیتالی و کنترل کننده زندگی (زیست-سیاست) و مبارزه برای رهائی از قیدوبندهای سرمایه داری و پارازیت هایش در جریان است.
۷-سوای آن، در عمل هم تشکل های معطوف به رسمیت بخشی خود در شرایط سرکوب و حاداستبدادی ایران اساسا قادر به تحرک مبارزاتی لازم در چنین شرایط دشواری نخواهد بود. در حالی که همین تجربه نفتگران پیمانی و پروژه ای پراکنده نشان می دهد* که چگونه سازمان یابی خود را در سخت ترین شرایط سرکوب و با انواع چالش ها آنهم در استراتژیک ترین بخش های اقتصادی شکل داده و گام به گام در بستری مشحون از آزمون و خطا به پیش می برند. آن ها، مثل هفت تپه ای ها، بدون تکیه فعال برمجامع عمومی قادر به دوام در شرایط سرکوب نبوده و نیستند. آن ها در چنین شرایط دشواری عملا اعلام موجودیت می کنند و به رژیم هم اعلام می کنند که ما هستیم! در اینجا و در میان کارگران با مطالبات عاجلمان و مبارزات قاطع امان و چنان که شاهدیم دست به یک اعتصاب طولانی مدت و بی سابقه می زنند. در این مدل ما با نقش مجامع عمومی و نیز «نمایندگان» همچون بخشی از مکانیزم های هماهنگ کننده و در تعامل تنگاتنگ با بدنه مواجهیم، با اجتناب از شکل گیری بوروکراسی از یکسو و انفعال بدنه از سوی دیگر و البته با ساختاری که درهمان حال کمابیش توان کندکردن تیغ سرکوب رژیم در شرایط سرکوب را دارد. با شورا یا شوراهای هماهنگ کننده در ارتباط فعال با مجامع عمومی و گرچه با وظایف و مطالباتی عاجل، اما نه آن چنان که دیواره ها و محدوده های آن پیشاپیش توسط خطوط قرمزی پیرامون مطالبات و ساختارها متعین شده باشد و نحوه آرایش و طرح مطالبات و ساختارهایش برگرفته از آن خطوط قرمز باشد. با تکیه برمطالبات سوزان و عاجل همچون نقطه شروع در جامعه ای که در بنیادهای انباشته از بحران خود بی قرار و بی ثبات است و در مسیری بالقوه برای رادیکال شدن و تعمیق مطالبات و لاجرم تبلوری از یک «شدن» تا «بودن».
۸-البته در این بحث اساسا خود را گرفتاراسامی و عناوین نمی کنیم و نخواهیم کرد. چرا که فی نفسه در عنوان و نام صرف جادوی خاصی نهفته نیست و تمرکز برآن می تواند محتوا را تحت الشعاع قراردهد. بیش از عنوان، ساختارتشکل و آرایش و تناسب آن با اهداف و صحنه نبرد و مبارزه، و البته ظاهرشدن در قامت کنشگران پیشروی قرن بیست و یکم، هم به لحاظ آگاهی و هم بهره مندی از دست آوردهای عصرشبکه ها و تنظیم روابط و مناسبات اجتماعی به شکل افقی و دوری جستن از جهان هرمی و سلسه مراتب است که اهمیت دارد. چرا که قرار نیست کارگران همیشه در انتهای صف بایستند و صرفا میراث داررسوبات گذشته و دفاع از آن باشند. تاریخ پیشِ روی بشر اساسا تاریخ تفاوت های عصر و زمانه خودش با عصرها و زمانه های گذشته است، آن چه که فوکو آن را تاریخ تفاوت ها و تاریخ حال نویسی خوانده است. از همین روست که تاریخ نویسی حال و نه تأسی از گذشته، یعنی حضور در قدوقامت انسان امروزی و متفاوت با گذشته مسأله اصلی است. اگر زمانی کانت فیلسوف معروف روشنگری خطاب به انسان می گفت، هان! از وادی کودکی بیرون آی و به عقل و خردخود متکی باش! امروزه مصداق و مفادآن پیام «روشنگری» برای بشرعصرکنونی چنین می تواند باشد: هان! روی پای خود بایست! و خردخود را نه بشیوه تفویض آن به نخبگان که با برپاکردن دمکراسی مستقیم خود بکارگیر!. براین پایه باید بدنبال آن گونه ساختارهائی بود که این تشکل ها از یکسو در تناسب با خصلت جنبشی مبارزه طبقاتی و نه برفراز آن که در متن کشگری آن برای ایستادن برپای خود و بخشی از این سوخت ساز باشند و از سوی دیگر در تناسب با اهدافی چون مبارزه علیه خصوصی سازی و پیوندمقدس نئولیبرالیسم- استبداد در کشورخود که اکنون کارگران با آن به شکل تؤامان درگیرند. تشکل هائی که با درک ماهیت سیاسی مبارزات اقتصادی در معنای استثمار و کنترل و اعمال قدرت، و جداناپذیری اقتصاد وسیاست دارای ظرفیت فراتررفتن از مناسبات سرمایه داری از یک جانب و داشتن قابلیت انعطاف لازم برای کنشگری در شرایط انباشت بحران های حاد و سرکوب از جانب دیگر باشند.
۹- پس با تآکیدمجدد براین که در وهله اول نام مهم نیست، مهم تزریق و ترکیب این اهداف و امیال و ساختارهای متناسب و چه بسا متنوع با آن در شرایط مشخص است که با هرگونه الگوبرداری و نسخه پیچی در تناقض است. در واقع نقطه عزیمت و پیشروی طبقه کارگر به سوی اعتراضات سراسری و گسترده، هم متضمن پذیرش اشکال گوناگون سازمان یابی به عنوان یک واقعیت اجتناب ناپذیر است و هم البته گفتگو و دیالوگ رفیقانه بخش های مختلف کارگری با یکدیگر که بتواند در بستراتحاد حول امورمشترک و مطالبات سراسری، به تکثر در عین اتحاد و همبستگی در فرایند تعمیق مطالبات و تقویت آگاهی معنا بخشد.
۱۰-لازم می دانم که نکته پایانی این نوشته را با این سخن به پایان برسانم: در شرایط کنونی تشکل سندیکای شرکت واحد و اتوبوس رانی تهران و حومه به نوبه خود یکی از تشکل های ارزنده و پیشرو و مبارزموجود بخشی از طبقه کارگراست و این انتقاد هم هیچ از اهمیت و ارزش آن نمی کاهد و حتی حق آن در انتخاب این نوع تشکل را بزیرپرسش نمی گیرد. اما این را هم باید اضافه کنم که آن چه که این سندیکا را رزمنده کرده است نه آن گونه که خود می پندارد مدیون جادوی شکل ( در اینجاسندیکا و الزامات آن) که مدیون وجود مازادی برآن یعنی آن اخگرمبارزاتی و ضدسرمایه داری است که فراتر از آن الزامات، عموما در میان فعالان این نهاد و برخی نمادهای کارگری آن وجوداشته است.
تقی روزبه ۲۰۲۱.۰۷.۱۹
* - ضرورت عبور از دوگانه های کاذبی چون سازمان و جنبش و یا رهبری و جنبش (برگرفته از مقاله پیرامون استراژتژی و تاکتیک پیشروی جنبش در دوره پساتحریم نمایش انتخاباتی*):
خرافه معادله معیوب اول مرغ یا تخم مرغ، از دیرباز در موردجنبش ها و اعتراضات و اعتصاب ها رسوخ یافته و منجر به کلیشه های مقدس و بازدارنده شده است. ریشه های چنین بیننش رسوخ یافته ای که همچون سندروم نخبگان سیاسی عمل می کند و خود از دوگانه پنداری بدنه (فاقدعقل و توان لازم) و لزوم بازنمائی آن ها توسط نخبگان برمی خیزد که این نیز به نوبه خود برساخته جهان هرمی و بخش لاینفکی از نظام های طبقاتی وامتیازورزانه محسوب می شود گوئی که چنین تقسیم کاری همچون یک آیه آسمانی جاودانی است!. اما آنچه که در مقابل چشمان ما جاری است، دود شدن و نقض همین دوگانه های کاذب و قوانین بدیهی انگاشته شده است. شاهدیم که به عنوان مثال حتی اعتراضات کارگران پیمانی که به لحاظ شغلی از بی ثباتی پایداری رنج می برند، چگونه همزمان با اعتراضات خود سازمان متنناسب با آن را، فارق از بحث های سترون شده و بی معنای رسمی و غیررسمی بودن، درشرایطی که رژیم کوچکترین تشکل مستقل را بر نمی تابد، بوجود می آورند، آنهم در بخش حساسی چون نفت و گاز و پتروشیمی، و آن را به رژیم تحمیل می کنند. ثانیا این نوع سازمان یابی با تکیه بر بدنه فعال و برآمده از متن خودکارگران است و با رهبران بوروکراتیک و مادالعمر بزگزیده تفاوت کیفی دارند. آن ها بیش از «رهبری» هماهنگ کنندگان جنبش اعتراضی هستند ومشروعیت و پایداری شان در برابررژیم را از آن ها می گیرند. سازمان و سازمان یابی چون با مناسبات قدرت سروکاردارند، در تناسب با آخرین پیشرفت های بشری مرتبط با بلوغ بشر و آگاهی او، و امروزه در تناسب با عصرشبکه ها و مناسبات حتی الامکان افقی، در متن جنبش ها و زیرسرکوب داغ و برهنه صورت می گیرند. خردعمومی دیگر از کانال نخبگان نمی گذرد بلکه در وسعت فراگیری در گردش است و همین همان متنی است که همه کشنگران همچون پایه هستی شناسی امروز ناگزیرند اگر حامل روح زمانه باشند، برپایه آن و درمتن آن کنشگری می کنند و دیگردوران آن نوع بازنمائی ها بویژه در صفوف مدافعان رهائی و نظام های هرمی سپری شده است. همین تجربه موجودکارگران پیمانی را که البته تنها تجربه موجود نیست، می توان به نوعی در مورد سازمان یابی کل جنبش و نهادهای هماهنگ کننده و هماهنگ کنندگان آن، که ظاهرا معمای وجودپیداکردن آن ذهن بسیاری را براساس همان معادله معیوب اول مرغ یا تخم مرغ اشغال کرده است تعمیم داد. البته در این میان شماری ازنخبگان نیز جایگاه خود و یا سازمان و حزب خود را هم چون پرکردن عناصرمفقود در جدول مندلیف متعلق به خود می دانند!. آن ها بارخاطرند نه یارشاطر! . درحقیقت میدان کنشگری در جهان و جامعه و بشری که تکثرگرائی در عین همکاری حول امورمشترک زندگی از ویژگی های بارزآن است، جا برای هیچ کنشگری تنگ نیست. همه گرایش ها در بستریک جنبش گسترده و ضداستبدادی-مطالباتی در حال شدن و البته در عین حال متکثر و دارای گرایش ها و گفتمان های متفاوت و یا حتی متضاد، کنشگری خود را صورت می دهند، و خروجی جامعه هم نتیجه همه آن هاست و نه آتش بس دادن تا لحظه پیروزی و یا زیرچتراین یا آن گفتمان خزیدن. بلوغ ما در همگرائی عملی در بسترجنبش سراسری علیه استبدادحاکم، در عین کنشگری حول گفتمان ها و رویکردهای متفاوت ویا حتی متضاد نهفته است. به عنوان مثال هم اکنون در جنبش موجود وعلیه استبدادحاکم هم شاهد مبارزه کارگران و معلمان و زحمتکشان و دانشجویان علیه خصوصی سازی هستیم، و هم چه بسا مدافعان دیگری در صفوف جنبش و حتی چه بسا کارگران و دانشجویان و... از نئولیبرالیسم و طرفداران «نجات سرمایه داری از شرحکومت اسلامی». هیچکس کنش خود را باعطف به امردشمن مشترک تعطیل نمی کند و به بهانه اختلاف به جان یکدیگر هم نمی افتد. گذر زمان حلال بسیاری از مشکلاتی است که باید به موقع خود، آن هم در تناسب با آخرین دست آوردهای تمدن بشری، حل و فصل گردند!
*************************
*- متن بیانیه سندیکای شرکت واحد و اتوبوسرانی تهران و حومه:
از کارگران اعتصابی صنعت نفت و پتروشیمی حمایت میکنیم
با درود به اتحاد و ایستادگی و مقاومت کارگران اعتصابی بخشهای مختلف صنعت نفت و پتروشیمی.
کارگران شریف صعنت نفت و پتروشیمی، سندیکای کارگران شرکت واحد اعتصابات و اعتراضات شما را دنبال میکند و ضرورت دارد تمامی کارگران، جنبش کارگری، معلمان، دانشجویان، زنان و هر آنکه دل در گرو فرودستان دارد، از اعتصابات و اعتراضات حق طلبانه شما زحمتکشان حمایت کنند.
جای تاسف دارد که شرایط کار و بهداشت و ایمنی محیط کار و خوابگاههایتان تداعی کننده اردوگاهای کار اجباری میباشد و با وجود گرمای طاقتفرسا و دشواری بسیار مشقتبار کار، از حداقلترین امکانات رفاهی و ایمنی کار محروم هستید. نظام سرمایه داری با ایجاد ساختار شرکتهای پیمانکاری، نه تنها دستمزد عادلانهای متناسب با شرایط کار برایتان قائل نشده بلکه کمترین امکانات رفاهی را هم برایتان فراهم نکرده است.
صعنت نفت در گذشته دارای سندیکاهای کارگری فعال بودهاند و بعد از انقلاب ۵۷ این سندیکاها بطور کلی توسط حاکمیت در صنعت نفت و در محیطهای کار کل کشور از هم پاشیده شدند و بعدها هم خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار که مجموعههایی دست ساز حاکمیت هستند را به کارگران تحمیل کردند که امروزه شاهد
این شرایط سخت و اسفبار معیشتی برای کارگران هستیم. شوراهای اسلامی کار به دلیل عدم استقلال و ساختار فرمایشی آن نمیتواند مدافع کارگران باشد و به دلیل همین ساختار، همیشه سد راه رسیدن کارگران به سندیکاهای مستقل کارگری بودهاند. کارگران و رانندگان شرکت واحد تجربیات عینی بسیاری از موانع ایجاد شده توسط شوراهای اسلامی کار "ضد کارگری" در جهت احیا و بازگشایی مجدد سندیکای شرکت واحد را دارند، که مستندات سنگ اندازی و مانع تراشی عوامل خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار در همدستی با کارفرما در سایت و تلگرام سندیکای کارگران شرکت واحد در دسترس عموم قرار دارد.
کارگران و رانندگان شرکت واحد تا پیش از سال ۱۳۸۴، قبل از احیای مجدد سندیکا، از نظر معیشت و شرایط سخت محیط کار در وضعیت بسیار دشواری بودند که با تلاش و اتحاد رانندگان و کارگران، سندیکای کارگران شرکت واحد را مجددا احیا کردند و برای رسیدن به مطالبات انباشته شده معوقه دست به دو اعتصاب بزرگ کارگری با اتکا به سندیکا زدند که باعث افزایش حدود صددرصدی دستمزد و بهبود وضعیت محیط کار رانندگان و کارگران شد.
کارگران شریف صنعت نفت و پتروشیمی:
پیشنهاد میکنیم مهمترین اقدام که میتوانید بعد از این اتحاد و همبستگی که خودتان با مقاومت و ایستادگی بدست آوردهاید، سندیکاهای مستقل کارگری خودتان را ایجاد کنید تا در دراز مدت حق خواهی، اتحاد و همبستگی شما تداوم داشته باشد و اعتصابات، اعتراضات برای احقاق حقوقتان تضمین گردد.
سندیکای کارگران شرکت واحد تجربیات آموزندهای را برای کارگران و جنبش کارگری رقم زده و دست آوردهای زیادی برای کارگران، تاکنون داشته است. نظر بر اهمیت انتقال این تجربیات، سندیکای کارگران شرکت واحد وظیفه خود میداند، تجربیات سالها مبارزه سندیکایی را در اختیار کارگران اعتصابی صنعت نفت و پتروشیمی و سایر بخشهای کارگری قرار داده و هرگونه حمایت از آنان را انجام دهد.
شما میتوانید هیئت موسس سندیکاهای کارگران صعنت نفت را با تعدادی از همین کارگران اعتصابی راه اندازی کنید و در اولین تجمع اقدام به برگزاری مجمع عمومی و تصویب اساسنامه سندیکا نمایید و با اعلام اسامی کاندیداها، نمایندگان واقعی خودتان از بین آنان انتخاب کرده و سندیکاهای کارگری خود را در بخشهای مختلف تشکیل دهید. وجود سندیکای مستقل کارگری در شرایط دشوار و ادامه مبارزه و حقخواهی، می تواند کارگران را از فراز و نشیبها عبور دهد و از بهربرداری اعتراضات کارگران توسط گروهها و سازمانهایی که به دروغ خود را مدعی حمایت از کارگران مینامند جلوگیری کند.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به نقل از تلگرام این سندیکا
No comments:
Post a Comment