Monday, September 26, 2022

پیرامون برخی نکات مطرح شده در مقاله «زن،زندگی، آزادی» دست‌آوردها و چشم‌اندازها

پیرامون برخی نکات مطرح شده در مقاله «زن،زندگی، آزادی» دست‌آوردها و چشم‌اندازها*

به‌طورکلی در عصرسرمایه داری جهانی شده  که در آن مناسبات سرمایه همه حوزه های زندگی را کالاسازی کرده است همه ستم‌ها و  تبعیضات اقتصادی و جنسیتی و نژادی و ملیتی و فرهنگی و غیره را ضمن آن‌که آن ها وجود دارند واستقلال نسبی خود را هم دارند اما آن‌ها به شکل انضمامی و ترکیبی با مناسبات سرمایه مفصل بندی شده اند و به مفهوم طبقه و استثمار ابعادجدید و متکثری بخشیده اند. و بهمین دلیل هم زمان سویه های مختلفی وجوددارد. 

 از سوی دیگر جنبش های اجتماعی نیز در جوامع تحت کنترل سرمایه داری متکثر و دارای سوبژکتیویته های مختلف هستند. و بهمین دلیل در فرایند موج های جنبش مردم ایران و برآمدحلقه های گوناگون آن در مقاطع مختلف شاهدیم که یک سوژه  برجسته می شود. تقلیل جنبش به یک سوژه البته دیگر دورانش تمام شده است و به‌نظر می رسد که نویسیده هم براین باور دارد. در حقیقت خودطبقه کارگر در میان خود نیز دارای همین سویه ها و تکثرسوژه هاست و لازم نیست که کالبدچندوجهی آن ها را  به یک وجه جداگانه مثلا وجه اقتصادی و یا دیگروجوه تقلیل بدهیم . نکته اصلی همان پیونددرونی و تداخل مطالبات  در عین تکثر و خودویژگی هاست. این پیوندمتقاطع درونی در عین تفاوت ها می تواند مبنای اقدام مشترک ضمن حفظ سوژگی در سطحی موازی و نه زیرمجموعه هرکدام باشد. نکته اصلی همانا دورانداختن یک ابرسوژه و تحت الشعاع قراردادن سایرسوژه‌‌ها است که به‌نظرم نویسنده نیز به نحومثبتی آن را مطرح ساخته است.

در حکومت اسلامی نوع خودویژه ای از اقتصادسیاسی سرمایه داری وجود دارد اما نباید فراموش کنیم که هم زمان در آن رابطه ستیز و همزیستی توامان جاری است به‌خصوص که بخشی از سرمایه تحت عنوان اقتصادسیاسی اخص ولایت فقیه به‌شدت رانتی وانگلی و فاسد و بخصوص رها از هرقانون و ضوابط و نظارت پذیری، کل سرمایه را به شدت دستخوش بحران ساخته است ( بی قانونی مطلق ناشی از ولایت مطلقه فقیه و نظام امتیازورزانه آن با تولیدمستمر بی ثباتی، مسیرانباشت سرمایه را دایم دستخوش بحران می کند).

ضمنا حکومت اسلامی و پارادایم اسلام سیاسی هم چون سامانه قدرت خودمختار و سیستمی درون بود بر سامانه سرمایه داری چنگ انداخته است و هم چون انگلی در پیکرآن از آن تغذیه و موجب ستیز و کشاکش دایم می شود، در تحلیلی خارج از گنجایش این یادداشت فشرده، این پارادایم به آخرین حدهای نفوذ و توسعه و گسترش خود د رسیده است و با انگلی شدن بیش از پیش قادر نیست که انباشت سرمایه در داخل را بازسازی کند چه برسد در منطقه... در حقیقت بحران آفرینی بخشی جدانشدنی از سرشت حکومت اسلامی است، مگرآن‌‌که به‌فرض ماهیت این سامانه استحاله پیداکند که البته مسیرتاکنونی طی شده این پارادایم در ایران خلاف آن را نشان می دهد.

نکته دیگر آن است که از هم اکنون گفتمان های متفاوت و حتی متضادی در جامعه و در صفوف جنبش ضداستبدادی و اپوزیسیون به طوراخص وجود دارد. تجربه انقلاب بهمن با جاخوش کردن ارتجاع خمینی و روحانیت در صفوف ضدشاه به دردمان می خورد. این تجربه و ملاحظات کلی مرتبط با پارادایم پیشروی جنبش‌های نوین اجتماعی و ضدسرمایه داری به ما می گویند که مبارزه دروجه سلبی علیه استبدادحاکم حتما باید همزمان در درون صفوف خود از طریق مبارزه ضدهژمونیک یعنی طرح برنامه و گفتمان خود، دیگر گفتمان ها و برنامه‌ها را نقد کرده و آرایش صفوف جنبش ضداستبدادی را برپایه های ایجابی شکل بدهد تا از وقوع فاجعه ای که در انقلاب بهمن یعنی از وقوع عروج ارتجاعِ حتی خطرناک تر از استبدادمسلط از دل انقلاب جلوگیری کند و بحران کنونی را نیز باید به یک تعبیر در ادامه آن و حل نشدن مسائل بنیادی جامعه در نظرگرفت. چرا که معلوم شد گزاره دیو چو بیرون رود فرشته درآید الزاما نه یک گزاره حقیقی که کاذب هست. ازهمین رو تضادنهفته در این همسوئی عمدتا - و نه مطلقا- مبتنی بر وجه سلبی در برابراستبداد و آرایش گفتمانی درون جنبش ضداستبدادی به عنوان ظرف پیشروی جنبش با نوعی ستیز و همزیستی همراه است که البته نباید این تنازع اجتناب ناپذیر و حیاتی برای گذاردموکراتیک، در عین حال چنان عمده شود که اصل برافکندن نظام مستبد و فوق ارتجاعی و خطرناک کنونی به عنوان معضل عمده و فراگیرجامعه دچاراختلال و تشتت و بازدارندگی شود. تجمیع مطالبات سوژه های اجتماعی مرتبط با گفتمان ضداستبدادی ورهایی با سویه ضدسرمایه داری از هم اکنون مطرح است. اما نیازی به گفتن ندارد که این فرایند دقیقا باید بر مبنای پویش و پیشروی خودجنبش و طرح مطالبات و تعمیق و رادیکالیزه شدن آن‌ها و نه تحمیل مصنوعی صورت گیرد و بیان و فرم های مشخص خود را ییداکند. یعنی در حقیقت خودجنبش سوسیالیستی و پیشرو و سوژه های اجتماعی و متکثر آن است که باید به تواند مسائل عمده را در گفتمان خویش جا بدهد و گرنه خصلت پیشرو نخواهدداشت. با چنین رویکردی به کل اوضاع و احوال و آرایش نیروهای اجتماعی، می توانیم با ترکیب خلاقی از مبارزه مستقیم علیه استبدادحاکم با سویه های ضدسرمایه داری از هم اکنون و مبارزه ضدهژمونیک با گرایش های سرمایه دارانه در درون صفوف جنبش ضداسبتدادی، البته نه به‌شکل انتزاعی و ایدئولوژیک بلکه  در بطن مطالبات و مسائل مطرح شده در خودجنبش پیش‌رویم.

بطور کلی ماتریس این گفتمان را در تمایزبنیادی با هویت های اسلامی شکست خورده حاکمیت و نفی آن از منظرهویت ایرانی یک پارچه و ناسیونالیستی و باستانی و امثال آن،  ایرانی با هویت متکثر و پلورالیستی (شامل سوژه های اجتماعی متکثرو هم ارز در یک جامعه چندملیتی و فاقدمرکزیت و نظام تک بنی ) تشکیل می دهد. ماتریسی حامل دال های بنیادین آزادی، برابری و عدالت اجتماعی، رفع هرگونه تبعیض‌های جنسیتی و ملی، حفاظت از محیط زیست و سیاست خارجی مبتنی برهمبستگی با مردمان منطقه و جهان ..).  گفتن ندارد که نیاز به آزادی به مثابه نیازبدن به اکسیژن برای جنبش کارگری-  این طبقه بزرگ و متکثر و کثیرالسوژه- برای رهائی از  مناسبات قدرت و هرگونه انقیادی حیاتی است و از سایردال های گفتمانی او جداناپذیر. 

 

*- منبع:   زن، زندگی، آزادی- دست آوردها و چشم اندازها

https://naghd.com/2022/09/23






No comments:

Post a Comment