تا اینجا یک به صفر به سودجبهه مقاومت
عقب نشینی رژیم و ترفندبیرون کشیدن سیبل اعتراض. تلنگر فقیهانه و یورشی که به تفی سربالاتبدیل شد
تغییررئیس زندان درحکم یک عقب
نشینی مفتضحانه و بیادماندنی رژیم است. نظام
قضائی جمهوری اسلامی که با یک دوجین کارگزاریکی از دیگری مرتجع ترِ دست نشانده
رهبر اداره می شود، دستگاه رسوائی که
زمانی حتی فردنظرکرده ای چون شاهرودی میراث تحویل گرفته از محمد یزدی رئیس
قوه قضائیه پیش از خود را یک ویرانه
نامیده بود، اکنون در یکی از بدترین و رسواترین دوره های حیات خود بسرمی برد.
آخرین رسوائی این نهاد که به تف سربالائی برای آنها و کل رژیم تبدیل شد شکست تهاجمی بود که آنها با
سودای زهرگرفتن از جامعه و بویژه فعالان اجتماعی صورت داده بودند که به سرعت درپی
مقاومت درخشان زندانیان و افشاگری های جانانه خانواده ها و خبررسانی رسانه ها
بازتاب سنگین جهانی پیداکرد. این پژواک آنقدرنیرومند بود که جمهوری اسلامی را
واداشت به سرعت آنهم دربدترین شرایط ممکنه دست به تعویض مهره ای دست بزند که با وقاحت تمام انکار واقعه آنهم درعصرارتباطات
بهمراه اعتراف به هدف ضبط وسائل و ارتباطی
زندان با بیرون و قطع اطلاع رسانی را با افتخار بازگومی کرد. بی خبراز آن که
امروزه قرارگرفتن "تلنگرهای
فقیهانه" در برابررسانه های جهانی می تواند بساط هردیکتاتوری را به لرزه
اندازد و چنین نیزشد. تلاش مذبوحانه اژه ای و یا رئیس قوه قضائیه هم مبنی برارتقاء
مقام برکنارشده به پست بالاتر برای پوشاندن این عقب نشینی و مهمتر ازآن توقف موج
فزاینده اعتراض ها را تنها باید مزاحی به
شمارآورد که پوزخندعمومی را به همراه دارد. موج گسترش اعتراض و فشاربه دولت
برای موضع گیری با درخواست استعفاءوزیرجنایب پیشه دادگستری همراه شده است و می
تواند برخلاف سودای سناریوسازان رژیم موجب تقویت جومقاومت و گسترش اعتراضات گردد.
همانطورکه درمقاله تعرض ارتجاعحاکم را به شهروندان درهم بشکنیم!* آمده
هدف رژیم آن است که به موازات گشایش درمناسبات خارجی برای رفع فشارهای تحریمی فضای
سیاسی و اجتماعی داخل را منقبض نگهداشته و اجازه ندهد که گشایشی در اوضاع داخل
کشور بوجود بیاید تا حاکمیت بتواند از این
گردنه خطرناک به اصطلاح با سلامت بگذرد. اما برای مبارزان و کنشگران اجتماعی گشایش
مناسبات خارجی بدون گشایش فضای داخلی و
گسترش آزادی و بسط عدالت اجتماعی بی معناست.
زمانی که خمینی و سردمداران
رژیم اسلامی از رسانه های خارج برای انتشارمواضع خود بهره کافی می بردند آنها
البته رسانه های ضدانقلابی نبودند، اما وقتی برخرمراد یعنی بدست گرفتن سکان قدرت
نائل آمدند، همین رسانه ها وقتی صدای اعتراض مردم را بازتاب می دهند به رسانه های
ضدانقلابی تبدیل می شوند.
از دیگرنکات جالب رویداد حمله
به زندانیان برجسته شدن شکاف های درونی جامعه و قطب بندی های آن است. در یکسو قوه
قضائیه و نهادهائی چون صدا و سیما و خبرگزاری فارس و رسانه هائی چون کیهان و... یعنی
اقلیت نیروی افراطی و سرکوبگر قراردارند و از سوی دیگر افکارعموی و اکثریت ناراضی جامعه و فعالان اجتماعی و رسانه های
مخالف جناح حاکم، و البته دراین میانه دولتی پرمدعا و خنثی هم وجود دارد که در
زیرفشاراین افکارعمومی برای ابرازواکنش مساعدتر قرارگرفته است.
از همین رو این حرکت را کلا
باید در راستای تقویت و شکل گیری جامعه مدنی و تقویت بسترجنبش اجتماعی دانست. درعین
حال باید آن را تنها یگ گام اولیه پیروزی به شمارآورد و اجازه نداد که ترفندهای
حاکمیت و یا میانه گیری نیروهای بینابینی چاشنی پیشروی آن را بیرون بکشند و باید چنان کرد که ترفندخارج کردن رئیس زندان دروغ گو
و خشن از تیررس فشارمستقیم افکارعمومی، به عنوان سیبل اعتراضات، هم چون کمانه
بومرنگ به چهره حاکمیت اصابت کند و سیاست فراربه جلو به تفی سربالاتبدیل شود. فشاربه
دولت اعتدال برای موضع گیری صریح علیه این خشونت اعمال شده نیزبخش دیگری از
رویکردجنبش اعتراضی را تشکیل می دهد. بطورکلی رژیم در یکی از سخترین دوره های بحرانی
و در تلاش برای عبور از آن بسرمی برد و نقش آفرینی مستقلانه و سنجیده نیروهای
آزادیخواه و عدالت طلب در چنین برهه ای
برای نفس تازه کردن جنبش های اجتماعی اهمیت ویژه دارد.
*-
*-
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.de/2014/04/blog-post_21.html#more
No comments:
Post a Comment