Saturday, August 29, 2015

!تراژدی بحران پناهندگی و ریشه ها

تراژدی بحران پناهندگی و ریشه ها!
شمارپناهجویان گریزان از جنگ و خشونت و نا امنی، ابعادجدیدی یافته و اروپا هم چون مقصدامن بسیاری از آن ها روزانه شاهدورودهزاران نفراست. و این در حالی است که هزاران نفر نیز در میانه راه گرفتارامواج بیرحم دریاها و قاچاقچیان بیرحم تر می شوند و ناچار می گردند با امیدها و آرزوهای خود برای یک زندگی بهتر وداع کنند.
با همه قصور و سهل انگاری دولت ها، اگر همین مقدار مداخله هم توسط برخی کشورهای اروپائی که مقصدنخست بسیاری از پناهجویان را تشکیل می دهد، و زیرفشارافکارعمومی برای نجات پناهجویان گرفتارامواج صورت می گیرد نبود، بی تردید تعدادغرق شدگان به ده ها هزار نفر بالغ می شد. البته هیولای مرگ فقط در آنسوی مرزها و آب ها کمین نکرده و گوئی قرار نیست که داس مرگ در خوداروپای "مهدتمدن و حقوق" بشرهم، دست از سرفراریان از جهنم خشونت بی کرانی که نظامی و غیرنظامی و کودک و پیرو جوان نمی شناسد بردارد. آن ها برای یافتن مکانی امن که ظرفیت بیشتری برای پذیرش آن ها داشته باشد ناچارند به شکل مخفی و غیرقانونی  تحت بدترین شرایط دور از چشم کنترل کنندگان مرزهای اتحادیه خود را جابجا کنند. فاجعه اخیر و تکان دهنده خفه شدن دهها نفر اعم از کودک و زن و مردجوان در انتقال به خاک اطریش نمونه برجسته ای از آن است. در این میان واکنش دولت های اروپا نسبت به این نوع تراژدی ها جز همدردی نمایشی نبوده و در اصل بدنبال شناسائی و بستن کامل منفذهای ورود و مسدوساختن آن ها به روی ترددکنندگان هستد که معنائی جز محکوم ساختن پناهندگان به ماندن و سوختن در میان شعله های جنگ و یا غرق شدن در میانه دریاها ندارد. سخنان وزیرکشوربریتانیا به خوبی عمق توحش نهفته در این رویکر را  به نمایش می گذارد:
وی با زنگ خطرخواندن بحران مهاجرت برای اتحادیه، افزایش آن را نتیجه نظام مرزآزاد در حوزه این اتحادیه دانست. به گفته وی، رفت و آمدآزاد در حوزه اتحادیه اروپا باید به "مفهوم آزادی برای پیوستن شخص به شغل تازه اش باشد"، نه به معنی پیداکردن کارتازه و یا دریافت کمک خرجی و تسهیلات دولتی. باید تصمیم های بزرگ گرفته شود و هدف اصلی از آزادی رفت و آمد در اتحادیه اروپا باردیگر برقرار شود.
 معنای سرراست سخنان خانم وزیرکشور تبعیت کامل آزادی رفت و آمد و از جمله مهاجرت و پناهندگی- که به معنی هم ارزدانستن پدیده پناهندگی و فرار از جنگ و کشتار با حرکت عادی نیروی کار است- از متغیرنیازهای سرمایه و جذب متخصان و نیروی کارموردنیاز آن و پس فرستادن همه پناهندگان و مهاجران مازادبر نیاز است. به عبارت دیگر در حالی که سرمایه جهان را بدون توقف در پشت مرزها می نوردد، اما متقابلا نیروی کار باید با هزاران سد و مانع مواجه شود. وزیرخارجه بریتانیا می گوید اگر قرار برجذب میلیون ها مهاجر باشد، اروپا قادر به حفاظت از خود و استانداردها و زیرساخت های اجتماعی خود نخواهد بود. چنا که ملاحظه می کنید این آقای وزیر و کارگزارمحترم سرمایه صاف و سرراست با کلمات اتوکشیده خود همان چیزی را می گوید که فاشیست ها با شعاربیگانه به خانه ات برگرد می گویند و آن را با اقدام به آتش زدن اماکن پناهندگان محقق می سازند. در آلمان تنها 200 مورد از این گونه حملات به ثبت رسیده است.
خانم مرکل بحرانی را که دبیرکل سازمان بحران همبستگی می نامد، بزرگترین دغدغه اروپا و بحرانی بسیارحادتر از موضوع یونان و ثبات یورو می خواند و خواهان تشکیل اجلاس اضطراری اتحادیه برای مقابله با آن می شود.
 بر خوردبا پدیده پناهندگی و پناهجویان توسط دولت های اروپا از مجارستان و لهستان تا یونان و انگلستان و فرانسه  (از جمله نمونه ای که اخیرا با مسدودساختن راه ورود5000 هزار پناهجو در بندرکاله بین فرانسه و انگلستان مبادرت ورزیدند)، چنان با موازین حقوق بشر و حق پناهندگی هم چون یک حق جهان شمول در تقابل آشکار قرار دارد که بان کی مون دبیرکل محافظه کار سازمان ملل را وادار به ایرادسخنان تندی علیه رویکردسران اروپا کرد، که البته چیزی بیش از یک گفتار درمانی نیست:
بان کی مون ضمن اعلام نشست اضطراری سازمان ملل پیرامون فاجعه انسانی پناهندگی برای یافتن بقول وی پاسخ های سیاسی مشترک، رفتارکشورهای اروپائی را مغایرقوانین جهان دانست.
بان کی مون در این رابطه هم‌چنین به موازین قانونی کمک به پناه‌جویان اشاره کرد و گفت: «در حقوق بین‌الملل که سال‌ها است به امضای سران همه‌ کشورها رسیده، حمایت از پناه‌جویان و رعایت حقوق آنان تضمین شده است.» او در این راستا افزود که امکانات برخورداری از این حقوق باید برای همه‌ پناه‌جویان، "گذشته از دین و هویت" آنان، فراهم شود. بان کی مون هم‌چنین تاکید کرد که اجبار به بازگرداندن پناه‌جویان به کشوری که از آن گریخته‌اند، نیز با موازین حقوق بین‌المللی مغایرت دارد. به گفته‌ دبیر کل سازمان ملل، جهان با "بحران همبستگی" و نه با "بحران پناه‌جویان" روبرو است. او هم‌زمان یادآور شد که کمک به آوارگان جنگی "وظیفه‌‌ی انسانی هر فردی است." و  از کشورهای اروپایی خواست تا شرایط ایجاد "راه‌های امن و قانونی" برای آوارگان و پناه‌جویان را فراهم آورند..
همدردی با پناه‌جویان
بان کی مون ضمن تاکید بر این که از شنیدن خبر "وحشتناک" مرگ ده‌ها تن از پناه‌جویان در دریای مدیترانه و ۷۱ مهاجر سوری در یخچال یک کامیون "بسیار متاثر" شده، گفت کشورهایی که درگیر این مسئله هستند باید با "انسانیت، همدردی و موافق وظایف بین‌المللی خود" با پناه‌جویان روبرو شوند.

با همه این ها،عکس العمل سراسیمه سران اروپا به این بحران که بطورروزانه با ورودهزاران پناهنده و "مهمان ناخوانده" مواجه است، اساسا خصلت بازدارندگی داشته و حول کنترل آن در نقاط مبدأ و سرکوب قاچاقچیان، سفت کردن مقررات مرزها و دیوارکشی ها، بررسی و تفکیک کردن مهاجران به انگیزه های گوناگون و رفتاربا آن ها برآن اساس، و سهمیه بندی در میان اعضاء اتحادیه است. سیاستی که به هیچ وجه با موازین حقوق بشر و نیز ابعادیحران خوانائی ندارد. گو این که حول همین سیاست ها نیز اختلاف وجود دارد. بطورکلی در جهان گلوبال بازگشت به تقسیم بندی های منسوخ شده دولت- ملت ها و تلاش برای ایجادجزایرخوشبختی و بهشت های امن و با ثبات، و برقراری ارتباط یکطرفه و منفصل با نقاط دیگرجهان، زدن خشت برآب است. برعکس بدون گشودن آغوش خود به رویکردی که در آن زمین هم چون خانه مشترک انسان ها، برسمیت شناختن شهروندی جهانی فارغ از هر نوع تقسیم بندی های مصنوعی، جهانی متکثر و همبسته، تؤسعه متوازن و عادلانه برای همه جوامع، صلح، آزادی و برابری و دفاع قاطع از حق پناهندگی و مهاجرت نمی توان با بحران مهاجرت که دارای پتانسیل دهها میلیونی است، چنانکه در سال گذشته میلیون ها نفر برتعداد آوارگان افزوده شد و هم اکنون در سوریه و ترکیه و اردن و لیبی و...  میلیون ها نفر در بدترین شرایط بی ثباتی بسرمی برند، برخوردریشه ای کرد.   
*******
ما در یکی از پرتلاطم ترین دوره های تاریخ بشری بسرمی بریم که در آن سرمایه داری در گذر و پوست اندازی از فازی به فاز دیگر دستخوش فوران و سرریزشدن انواع بحران ها بطورهمزمان است. نظم کهن و مبتنی بردولت- ملت ها در گذربه فازجدیدجهانی شدن سرمایه و ناتوانی در ایجاداقتصادسیاسی منطبق با آن، دستخوش شکاف ها و تکانه های بزرگ و چه بسا فروپاشی در حلقات ضعفیف است. نظم مستقر و کهن گندیده شده و بزیرسوال رفته است بدون آن که نظم جدیدی بتواند تماما جایگزین آن بشود.
چنین است که ما در یک دوره انتقالی و آکنده از بحران ها ( اعم از بحران مهاجرت، جنگ، فقر و نابرابری یا بحران یک درصد های و 99 درصدها، بحران زیست محیطی و بحران تبعیض نژادی و انواع تبعیضات دیگر) به سرمی بریم که در آن قدرت های بزرگ سرمایه داری برآمده از دوران دولت ملت ها، درتلاش دیکته کردن نظم نوین مبتنی بر جهانی سازی سرمایه بر پایه حفظ هژمونی و امتیازات خود و لاجرم در رقابت تنگاتنگ با سایررقبا برای پیشبردیک تؤسعه نامتوازن در مقیاس گسترده و جهانی هستند. در برابراین نوع جهانی سازی که با تبعیض و نامتوازنی و سلطه تعمیم یافته همراه است ما شاهددو واکنش و رویکردمتناقض و ماهیتا متفاوت هستیم: از یکسو پاسخ غیرتاریخی و از موضع ماوراءارتجاعی و آکنده از خشونت که ناشی از فعال شدن گسل ها و رسوبات کهن وانباشت تضادهای حل نشده تاریخی است(که در آن گوئی گذشته و مردگان در حال انتقام گرفتن از زندگان و حال و آینده است) و از سوی دیگر، جنبش های ضد سرمایه داری معطوف به جهانی دیگر. با این همه سرمایه داری در طی چندین دهه تا آن جا که توانسته بدیل ها و پاسخ های مترقیانه و جنبش های جهانی و ضدسرمایه داری را که مدافع رشدمتوازن و برابرجوامع انسانی بوده اند سرکوب و یا از درون سترون ساخته است و با تعرض های بی وقفه خود آن ها در حالت تدافعی نگهداشته است [سنگ را بسته و سگ را رها کرده است]. این که طوفان چه زاید، از مهم ترین پروبلماتیک های زمانه ماست. منشأ و ریشه اصلی همه این نابسامانی ها در اصل ناشی از  نحوه انکشاف ناموزون و استیلاجویانه سرمایه است. نحوه انکشافی که هم موجب فعال شد گسل ها  و روسوبات کهن شده است و هم قادر به مهارآن ها و استقرارنظم نوین در تناسب با شتاب و ابعادبحران ها نیست. وقتی از پوسیدگی و فروپاشی نظم کهن سخن می گوئیم، از مختصات نظم مبتنی بر دولت- ملت ها وبیش از همه در ضعیف ترین حلقات آن،  در همه حوزه ها اعم از مرزهای تحمیلی، انباشت فقر و ثروت و جزایرخوشبختی و فلاکت در جوارهم و در جهانی که دهکده اش می خوانند، جوامعی آکنده از انواع تبعیض های متراکم مذهبی و قومی و ملی و فرهنگی و اقتصادی، و فقدان دموکراسی و نابرابری و دیگرمختصات و قواعدنظم کهن سخن می گوئیم که در تعارض با روح زمانه و مقتضیات عصرجهانی قرار داشته و اقتصادسیاسی متناسب با خود را می طلبد. انفجار بحران مهاجرت که با داشتن پتانسیل صدها میلیون نفری سران اروپا را غافلگیر کرده یکی از بحران های دوره انتقالی است که در آن بسرمی بریم. و نشان دهنده بی معنا شدن مرزهای کهن و بی اعتبارشدن مرزهای مصنوعی دال بر حفظ  امتیازات و جزایرخوشبختی و نیز دگرگون کردن معنای شهروندی کهن است [ و مقاومت در برابرشهروندی جهانی]. هم چنان که نشان دهنده ناتوانی نظم حاکم در کنترل بحران هائی است که خودآفریده است. 

***
بدلیل اجنتاب از طولانی شدن مطلب و با  توجه به ابعادگسترده پناهندگی و پی آمدهای آن، خوانندگان گرامی می توانند به مطلبی تحت عنوان درامواقعی که هر روز در برابرمان به نمایش می آید و مدتی پیش آن را نگاشته بودم مراجعه کنند.


No comments:

Post a Comment