توضح: در باره این رویکردسایت
راه کارگر که " مردم
فلسطین دست به مقاومت زده اند، مقاومت آن ها بهر شکل و شیوه ای حق مسلم آن هاست" من یادداشت کوتاهی در نقداین عبارت نوشتم که فرمول"بهرشکل و شیوه"
چندان دقیق نیست و می تواند مرز مقاومت فلسطین با داعش و امثال آن را مخدوش کند. در واکنش به آن
پاسخی از سوی یکی از رفقا در دفاع از موضعگیری سایت راه کارگر صورت گرفت که پاسخ دوم مرا نیز به دنبال داشت. بدلیل اهمیت موضوع برآن شدم که مجموعه این مطالب را در
این جا هم درج کنم.
انفجار خشم مردم فلسطین بشکل تظاهرات و اعتراضات با شدت
و مقیاسی وسیع در فلسطین در جریان است. تظاهراتی که از اورشلیم اشغالی شرقی شروع شد به کرانه
باختری، غزه و خود اسرائیل کشیده شده است. از اول اکتبر تا کنون ٧ اسرائیلی و بیش از ٤٠ فلسطینی
کشته شده که در میان آنها ٨ کودک وجود دارد ، بیش از هزار فلسطینی
مجروح گشته اند صدمات وارده بر بسیاری از آنها بسیار جدی و اثرات آن دائمی است.
خشم و انفجار مقاومت مردم فلسطین این بار نیز مانند
انتفاضه دوم ، با تهاجم اسرائیل به محوطه مسجد الا قصی در اورشلیم شرقی هنگامی
شروع شد که دست راستی های افراطی اسرائیلی دو ماه پیش، قبل از آغاز تعطیلی
یهودیان میخواستند به داخل محوطه وارد شوند.
بسیاری از اسرائیلی هائی که میخواستند
داخل مسجد شوند از اسرائیلی های افراطی می باشند که می خواهند مسجد الا قصی
را خراب کرده و معبد سوم یهودیان را بسازند. هرچند این محل برای مسلمانان و یهودیان مقدس است. اما
روشن است که این در گیری، جنگی مذهبی بین دو فرقه متفاوت ، یا یک درگیری
خشونت آمیز بین مذهبیون افراطی یهودی و مسلمان نیست. تنش ها
در اول اکتبر هنگامی به اوج خود رسید که یک فلسطینی، مظنون به
کشتن دو اسرائیلی ساکن کولونی های شمال کرانه غربی شد، که موج انتقام
جوئی کولونی نشین ها را علیه فلسطینی ها بر افروخت. روز بعد
کرانه غربی و اورشلیم شرقی در گیریها شعله ور شد و تا کنون روزانه ادامه دارد.
واقعیت این استکه کولونی های اسرائیلی بطور سیستماتیک
تلاش میکنند که فلسطینیان ساحل شرقی اورشلیم را با اعمال زور بیرون کنند. فلسطینی
های ساکن اورشلیم شرقی اغلب طبق قانون تصویب شده در مجلس اسرائیل، با زور
مجبور به تخلیه خانه ها یشان میشوند. و این به اسرائیلی ها اجازه میدهد که صاحب خانه و اموال
آنها گردند .
فعالین فلسطینی خراب کردن الا قصی را بخشی از این
استراتژی برای گرفتن اورشلیم شرقی از فلسطینیان میدانند. لذا روشن
است که تلاش نیروهای اسرائیلی برای ورود به محوطه، تحریک و
برانگیختگی بوده است. پاسخ فلسطینیان به این سیاست اشغال گرانه ،
مقاومت و ایستادگی به اشکال گوناگون اعتراض ، شورش یا حمله های فردی به
سربازان و به کولونی نشین ها بوده است.
فلسطینی های ساکن کرانه غربی نیز با سیاست خشونت آمیز ساکنین کولونیها و
سربازان اسرائیلی و مواجه شدن روزانه با واقعیت های سیاستهای اشغال روبرو
هستند .
روشن است که این شیوه اشغالگرانه نمی تواند ادامه داشته باشد . محمود عباس در سخنرانی خود در
ماه گذشته در سازمان ملل تهدید به عدم رعایت پیمان اسلو کرد- این به معتای آنستکه بطورموثر
با اسرائیل همکاری نخواهد کرد. برخی این سخنان را لفاظی و یا ایجاد هیاهو تلقی می کنند. اما درپس پرده
واقعیت شکاف بین تشکیلات خود گردان و اسرائیل، گسترش مقاومت
جنبش فلسطین وجود دارد .
موقعیت در نوار غزه از این هم بدتر است. بیش از ده سال محاصره اسرائیل، بیکاری را به ٤٢ در صد
رسانده است که این میزان در میان جوانان ٦٠ در صد می باشد.
پس از حمله وحشیانه سال گذشته
اسرائیل به غزه مردم هنوز در وضعیت فلاکت باری بسر می برند. نیروهای اسرائیلی در طی
شش هفته بیش از ٢٥٠٠ نفر از مردم غزه را در تابستان ٢٠١٤ به
قتل رساندند. مردم غزه هنوز هم پس از آنکه تنها نیروگاه برق این منطقه توسط اسرائیل
بمباران شد، خاموشی های مکرر را تجربه میکنند. و با توجه به محاصره غزه
، از صد هزار خانه ای که قرار بود ساخته شود ، فقط تعداد اندکی ساخته
شده است.
واقعیت آنست که شورش و طغیان در فلسطین در حال شکل گیری است ، امید فلسطینی ها
با شکست انقلابات موسوم به « بهار عربی » فرو کش کرد، و اکنون شاهد آن هستند که چگونه خاور میانه با رشد
القاعده، داعش و.. جولانگاه تاریک ترین ، عقب مانده ترین دسته جات اسلامی شده
است واز سوی دیگر قدرت گیری حماس چیزی جز تاریک اندیشی و استبداد
مذهبی به ارمغان نیآورده است.
اما تظاهر کننده گان همچنین با تشکیلات خود گردان نیز در گیر شده اند. مردم فلسطین و بخصوص
جوانان در فقر وفلاکت وبیکاری به سر می برند. از رفرم های اقتصادی اعمال شده
توسط تشکیلات خود گردان فقط سرمایه داران، تجار اسرائیلی وغرب و فلسصینی های طبقه
حاکم سود برده اند . تشکیلات خود گردان در واقع برای به اصطلاح حفظ نظم و آرامش و محدود کردن
مقاومت فلسطینی ها برپا شده است. در نظر سنجی ای تازه ای که در ماه گذشته مرکز سیاست و تحقیقات فلسطین انجام
داده است ٤٢ در صد از فلسطینیان معتقدند که تنها مبارزه مسلحانه میتواند
به یک دولت فلسطینی منتهی شود ، دو سوم مردم میخواهند که محمود عباس بعنوان
رئیس تشکیلات خود گردان کنار برود. همچنین در گزارش اشاره شده است که اکثریت فلسطینی ها دیگر اعتقاد به
ایجاد دو دولت را از دست داده اند و آنرا راه حلی واقع بینانه نمی دانند،
درحالیکه در سه ماه گذشته، ٤٩ در صد از مردم با شکست روند صلح معتقد به
قیام مسلحانه بودند، اکنون ٥٧ درصد فلسطینیان به مبارزه مسلحانه
بعنوان راه حل اعتقاد پیدا کرده اند.
بسیاری معتقدند که اعتراضاتی که سراسر فلسطین اشغالی را در بر گرفته است بدون
نفوذ و دخالت احزاب و گروه های سیاسی صورت گرفته است. یکی از همین جوانان در مصاحبه
با خبرنگار " میدل ایست آی " میگوید : با وجود اینکه در فلسطین تقریبا هر فردی عضو یک حزب است
و یا از حزبی طرفداری میکند ولی این حرکت بدون دخالت احزاب است، ما برای
گرفتن حق مان به خیابان می رویم و برای این منظور احتیاجی به احزاب نداریم. وی
میگوید ما فرزندان نسل اسلو هستیم ، نسلی که با قول مذاکره و صلح زندگی مان را
گذراندیم و خاطره کمی و یا اصلا خاطره ای از قیام نداریم.
مصطفی برقوتی رهبر چپ حزب ابتکار ملی به خبرنگار
"میدل ایست آی" میگوید که او تغییر در این نسل از جوانان را
مشاهده کرده است.
این جوانان از نسلی هستند که از تمامی حقوق خود محرومند
، از فقر و نبود مطلق فرصتها رنج میبرد. پس از ٢٢ سال مذاکرات کاملا بی فایده
آنها میخواهند که خود سرنوشت خود را در دست گیرند. این
جوانان رهبری شورش اخیر در کرانه غربی، اورشلیم شرقی و غزه و در درون خود اسرائیل
را در دستان خود گرفته اند، از پیآمد های سیاسی اعمال خود آگاه هستند. برقوتی
میگوید با بی توجهی به پروسه سیاسی اخیر، آنها فرآیند جدید خودشان را بوجود می
آورند.
محمد بریجیا سخنگوی جبهه خلق برای آزادی فلسطین در
مصاحبه با خبرنگاران میگوید که تظاهرات توسط جوانان هدایت میشود، آنها
اهمیتی به مانور احزاب نمی دهند، وی میگوید ما بجای اینکه تلاش کنیم که به نوعی
کنترل آنرا در دست بگیریم باید به آنها گوش دهیم . آنچه می
بینیم قیام مردم است فقط مردم میتوانند چنین قیام کنند، احزاب سیاسی باید به
آنها گوش فرا دهند.
بعلاوه حضور دوباره زنان فلسطینی در این موج جدید شورش
ها دیده میشود، با وجود اینکه زنان فلسطینی دهه ها نقشی فعال و اساسی در مقاومت
ایفا کردند ، اما با به قدرت رسیدن و رشد جریانات اسلام گرای فلسطینی از
جمله حماس و جهاد اسلامی، با به اجرا گذاشتن قوانین تفکیک
جنسیتی، به حاشیه رانده شدند.اکنون زنان از هر گروه و دسته ای وبا هر نوع پوششی به
میدان آمده و در صحنه مبارزه خود نمائی میکنند.
مساله فلسطین یک مقوله تاریخی در یک قرن گذشته است. که از زمان اولین کنگره
صهیونیستها، قیمومت بریتانیا، ایجاد ملیشاهای تروریستی صهیونیستی در فلسطین تا
اعلام دولت اسرائیل، از جنگ ١٩٤٨ تا جنگ ٦ روزه ١٩٦٧، از
قتل عام صبرا وشتیلا در لبنان، از اسلو تا کمپ دیوید، از انتفاضه اول و دوم تا
محاصره کامل غزه، از تهاجم نظامی ٢٠٠٩ و ٢٠١٢ وتا شورش کنونی
جوانان ؛ مبارزه همچنان ادامه دارد. ستمی که از جانب صهیونیستها بر مردم فلسطین وارد میشود، نه تنها
امپریالیستها و در صدر آن امپریالیسم آمریکا بعنوان بزرگترین حامی دولت
اسرائیل بلکه تمامی دولتهای ارتجاعی عرب و خاورمیانه در آن سهیم هستند. دولت اسرائیل یک دولت متعارف
نیست بلکه دولتی نژاد پرست است که بر پایه بیرون راندن و حذف خشونت آمیز فلسطینیان از سرزمین
هایشان و ستم مداوم بر مردم فلسطین ساخته شده است. سه چهارم از جمعیت بیش از سیصد
هزار نفری اورشلیم شرقی در زیر خط فقر زندگی میکنند که بیش از ٨٣ در
صد آنان کودکان هستند.
با وجود
هزمونی سیاستهای صهیونیستی در اسرائیل حق تعیین سرنوشت واقعی برای فلسطین وجود ندارد. هیچ نشانه ای از اینکه دولت اسرائیل هرگز اجازه هر نوع دولت فلسطینی را
بدهد وجود ندارد. دولتهای پی در پی اسرائیلی بجایش ترجیح داده اند که در داخل خاک فلسطین کولونی
نشین ها را افزایش دهند. آنچه اکنون برای فلسطسنیان باقی مانده است حتی کمتر از ١٨ درصد از
مناطقی است که طبق طرح سازمان ملل در سال ١٩٤٧ می بایست در اختیار
فلسطینیان قرار گیرد و تازه همین مقدار هم از طریق کولونی های یهودی نشین و دیوار
احداث شده از هم گسسته اند. بی جهت نیست که بویژه نوار غزه را بزرگترین زندان بی سقف جهان نامگذاری کرده
اند. مردم فلسطین دست به مقاومت زده اند، مقاومت آنها بهر شکلی و شیوه ای حق
مسلم آنهاست. مبارزه آنها برای حق حیات، زندگی، کار ، خانه و کاشانه، آزادی، امنیت ، رفاه و
برخورداری از یک زندگی انسانی حق انکار ناپذیر آنهاست. http://www.rahekaregar.com/maghalat/2015/10/19/palastin.htm
سایت راه کارگر ١٧ اکتبر
دیالوگی پیرامون رابطه مقاومت با شکل ابراز آن:
یادداشت اول: همه حرف ها درست، اما فرمولاسیون مقاومت به هرشکل و شیوه حق مسلم آن هاست، به گمانم فرمول درست و دقیقی نیست . حق آنست که مبارزه باید موازین و اصول انسانی و حقوق مردمان غیرنظامی و کودکان و زنان و پیرزنان پیرمردان و جبهه و پشت جبهه را رعایت کند و این هیج منافاتی با گسترش انتفاضه و مقاومت ندارد. حتی اگر دشمن شیوه های ضدانسانی بکارکیرد که می کیرد دلیل نمی شود که از سوی مدافعان رهائی و سوسیالیسم و انسانیت هم عمل متقابل شود و یا از سوی آنان ستایش شود. چون دشمنان ماهیت ارتجاعی دارند و تعهدی به انسانیت ندارند. وگرنه مرزها با داعش و دگرآدمخواران قاطی می شود. و از نظررهائی فلسطینی ها و بسیح افکارعمومی منطقه و جهان و تشدید شکاف های درونی اسرائیل و زیرفشارقراردادن نیروهای صلح در درون اسرائیل را نیز تضعیف می کند. خشم و اقدام مردم فلسطین قابل درک است اما معلوم نیست خشونت برآمده از این خشم هم درست باشد و هم کارساز. منظورم آن نیست که بیائیم جوانان را محکوم کنیم، اما فرق است بین درک رفتارخشمناک آن ها و تئوریزه و حمایت کردن از این اقدام مشخص. اساسا مقاومت و کاربردنوعی اقدام را نبایدمترادف کرد. بخصوص که ممکن است بر حمایت گسترده مردم جهان و نیروهای آزادیخواه لطمه هم وارد کند و در درازمدت به ضرر آن ها باشد. منظورم حتی نفی مقاومت مسلحانه که در نوشته هم آمده نیست بلکه آماج قراردادن غیرنظامیان است.
یادداشت اول: همه حرف ها درست، اما فرمولاسیون مقاومت به هرشکل و شیوه حق مسلم آن هاست، به گمانم فرمول درست و دقیقی نیست . حق آنست که مبارزه باید موازین و اصول انسانی و حقوق مردمان غیرنظامی و کودکان و زنان و پیرزنان پیرمردان و جبهه و پشت جبهه را رعایت کند و این هیج منافاتی با گسترش انتفاضه و مقاومت ندارد. حتی اگر دشمن شیوه های ضدانسانی بکارکیرد که می کیرد دلیل نمی شود که از سوی مدافعان رهائی و سوسیالیسم و انسانیت هم عمل متقابل شود و یا از سوی آنان ستایش شود. چون دشمنان ماهیت ارتجاعی دارند و تعهدی به انسانیت ندارند. وگرنه مرزها با داعش و دگرآدمخواران قاطی می شود. و از نظررهائی فلسطینی ها و بسیح افکارعمومی منطقه و جهان و تشدید شکاف های درونی اسرائیل و زیرفشارقراردادن نیروهای صلح در درون اسرائیل را نیز تضعیف می کند. خشم و اقدام مردم فلسطین قابل درک است اما معلوم نیست خشونت برآمده از این خشم هم درست باشد و هم کارساز. منظورم آن نیست که بیائیم جوانان را محکوم کنیم، اما فرق است بین درک رفتارخشمناک آن ها و تئوریزه و حمایت کردن از این اقدام مشخص. اساسا مقاومت و کاربردنوعی اقدام را نبایدمترادف کرد. بخصوص که ممکن است بر حمایت گسترده مردم جهان و نیروهای آزادیخواه لطمه هم وارد کند و در درازمدت به ضرر آن ها باشد. منظورم حتی نفی مقاومت مسلحانه که در نوشته هم آمده نیست بلکه آماج قراردادن غیرنظامیان است.
پاسخ
یکی از رفقا:
به
گمان من مقایسه مقاومت
خشونت آمیز جوانان فلسطین علیه اشغالگران اسرائیلی مسلح و غیر مسلح ساکنان کولنی ا
داعش، یک قیاس مع
الفارق است. حتی اگر با اقدامات اخیر جوانان فلسطین موافق نباشیم، مجاز نیستیم
اقدامات آنها را نشانه " مخدوش شدن مرز " مقاومت آنها با " داعش و
دگرآدمخواران " تلقی کنیم، چنین مقایسه ای همانا مخدوش کردن ماهیت مقاومت
مردم فلسطین با داعش است. اطلاعیه به درستی از حق " مقاومت به هرشکل و شیوه
" صحبت کرده است بدون آن که از شیوه مقاومت " حمله با چاقو" مشخصا
دفاع و یا حمایت کرده باشد. پرسش اصلی اما، آن است که اگر کسی من را با خشونت از
خانه ام بیرون کند و خانه ام را برای خود تصرف کند و هیچ گونه امکان دادخواهی هم
وجود نداشته باشد، چه باید کرد؟ می توان از موثر بودن یا نبودن شکل خاصی از مقاومت
صحبت کرد، اما نمی توان برای مقاومت در برابر اشغال، و تاکید می کنم در مقابل
اشغال به " مبارزه باید موازین و اصول انسانی و حقوق مردمان غیرنظامی و
کودکان و زنان و پیرزنان پیرمردان و جبهه و پشت جبهه را رعایت کند" ارجاع
داده شود
یادداشت دوم: روشن است که زاویه دیدمتفاوتی
داریم. مهم نیست... من گفته ام که رعایت موازین و اصول انسانی و حقوق مردمان
غیرنظامی و کودکان و زنان و پیرمردان و جبهه و پشت جبهه (الزاما) هیچ منافاتی با
گسترش مقاومت و انتفاضه ندارد. بنابراین خود را در برابرگزینش بین ایندو قرار نمی
دهم و حق انتقاد به مقاومت را برای خودمحفوظ می دارم. اما طبیعی است اگر کسی آنها را در برابرهم به بیند راهی جز
جزگزینش یکی از آندو را ندارد. خطرمخدوش شدن مرزهای مقاومت فلسطین با داعش به معنی
مقایسه فلسطینی ها با آدمخواران داعش نیست بلکه گوشزدکردن خطری است که می تواند به
این مقاومت لطمه بزند. اما این محرزاست که من ضمن دفاع از مقاومت فلسطین براین
باورم که توسل به هرشکل و شیوه می تواند مرز ها را مخدوش کند. دفاع از „مقاومت به
هرشکل و شیوه"
به شکل یک گزاره مطلق بیان شده
است و متضمن حمایت بلاقید وشرط از همه اشکال است و موردی را مستنثا نمی کند. مگر
آن که به قول قدما استثنائی برآن حادث شود که نشده است. بنابراین دفاع از هرشکل و شیوه ای در زبان سلیس فارسی
متضمن دفاع از هر نوع مبارزه است و هیچ موردی را مسکوت نمی گذارد. دیگر آن که
اشغال مفهومی مطلق نیست و درک های متفاوت از آن وجود دارد و می تواند وجود داشته
باشد و بنابراین خود مفهومی کشداراست. حتی داعش هم از آسمان نیامده بلکه علیه
اشغال سرزمین های اسلام عراق و سوریه و... سربلندکرده است. به دیگر مصادیق اشغال
که در گستره جهان فراوانند اشاره نمی کنم. در پاسخ به پرسش اصلی ات به نظرم در
وهله اول بستگی باین دارد که "کسی "چه معنائی داشته باشد و دایره شمول
آن تا کجا باشد و دیگر آن که واقعا چقدرتحت شرایط معین امکان انتخاب راه های
دیگردفاع از خود وجودداشته باشد که با موازین انسانی قرابت بیشتری داشته باشد. این
که فلسطینی ها در سوی مقابل خود، چه کسانی را به عنوان عوامل اصلی اشغال آماج خود
قرار دهند، دولت اسرائیل و راست ها و لایه های دیگر اجتماعی و کل مردم اسرائیل را،
حتی دامنه آن را می توان گسترش داد به کل یهودیان و غیریهودیان حامی ... هرکدام از این ها راه را برای سطوح مختلفی از عمل
باز میکند. دولت اسرائیل و راست ها را نباید بامردم اسرائیل و یهودیان یکسان گرفت که
بنظر می رسد در متن بیانیه چنین است. وقتی از مفهوم کشداراشغال و سیال بودن این
مفهوم سخن می گوئیم چه فرق ماهوی بین ستم جمهوری اسلامی که مردم ایران و یا اقلیت
های قومی ملی آن را به توبره و ستم مضاعف و بالاتر ازمضاعف کشانده و هرروز دست و
پا می برد و اجازه نمی دهد کسی نفس بکشد و نصف جمعیت جامعه را رسما به شیئی تبدیل
کرد ه است و .... با رژیم اسرائیل وجود دارد؟ و ما با جمهوری اسلامی چگونه باید
مبارزه کنیم که با مبارزه مردم فلسطین اشغال شده متفاوت باشد؟ مرزهای مجاز ما
کجاست و مرزهای مجاز فلسطینی ها کجا؟ منطق و مبنای این تمایزگذاری ها چیست ؟. خلاصه
آنکه با مفاهیم سیال و کشداری چون اشغال نمی توان دست آوردهای تمدن بشری و معطوف
به رهائی و ضدخشونت را که نیروهای رهائی از آن دفاع می کنند در شرایطی که خشونت
دارد منطقه را اشباع می کند شناور کنیم. از قضا ارزش این دست اوردها و میزان پای
بندی به آن ها در شرایط بحرانی و اضطرار عیان می شود و گرنه در شرایطی که هیچ
منازعه و دعوائی نیست هنرزیادی نمی طلبد. سوم آن که به عنوان یک پرنسیپ رهائی
همواره باید بین اصل مقاومت و شیوه سنخیت و رابطه ارگانیک برقرار شود و شیوه را
باید با دست آوردهای انسانی و موازین رهائی بشر مشروط کرد و گرنه به دام هدف وسیله
را توجیه می کند می افتیم. به بهانه اضطرار و مفهوم های کشداری چون اشغال نمی
توانیم درب بطری را بازکنیم و خشونت را توجیه کنیم . وانگهی اگر درب شیشه باز شود
که متأسفانه شده است معلوم نیست که خشونت کور در کجا متوقف شود و سر از کجا در
آورد. البته وقتی جنگ شروع شد خشونت بخشی ازآن است. اما حتی در جنگ هم ردپای
موازین انسانی مطرح است. در این جا نیز خشونت دفاعی و مبتنی بر رعایت موازین
انسانی مطرح است. در خودفلسطین معلوم نیست رونداوضاع به کدام سو حرکت کند و از اسلام نوع حماسی به
کدام سو جهت گیری کند؟ بهرحال بازنده اصلی خشونت آزادی و رهائی و انسانیت است. به
لحاظ نتیجه هم فکرمی کنم در میدان خشونت برنده اصلی دولت اسرائیل و راست ها باشند
و کسی نمی تواند با آن ها در این میدان رقابت کند که برای بازتولیدموقعیت خود به
آن نیازدارند. برعکس نقاط فوت فلسطینی ها در عرصه های دیگر است. فلسطینی ها در
تاریخ بلندمبارزاتی خود تجربه هائی چون گروگان گیری و یا حمله به غیرنظامیان را
نیز داشته اند. خوب است ما ضمن حمایت از مقاومت و اشکال قابل دفاع آن، به موازین و
اصول رهائی بخش خود پای بفشاریم و در برابراضطرار و هرگونه توجیه گری ایستادگی
کنیم. به گمان من زدن اتوبوس به عابرین عادی کودکان و و زنان و بچه ها و جوان ها....برای
مردم به استیصال آمده قابل درک است اما قابل دفاع نیست. و شخصا نمی فهمم با کدام
اصول رهائی بخش می توان از آن دفاع کرد؟ به گمان من همیشه راه های مقاومت بهتری از
خشونت کور وجود دارند و ما با نقدتجربه های گذشته؛ فهمیده ایم که راه های بهتری
وجود دارند.
No comments:
Post a Comment