Friday, March 18, 2016

احساس خطرخامنه ای از کجا سرچشمه می گیرد

نوروزنمادتازه شدن طبیعت و زنده شدن امیدها، برهمه عزیزان مبارک باد!
احساس خطرخامنه ای از کجا سرچشمه می گیرد؟!
خامنه ای در سخنانی خطاب به مجمع نمایندگان طلاب مطالبی بر زبان رانده است که حاکی از نگرانی و احساس خطراو نسبت به اوضاع و روندتحولات است. نکات زیر در سخنان او برجسته است:
-اگر نظام اسلامی در قبال نظم منحط جهانی هویت خودش را از دست بدهد شکست خواهد خورد
- با اصل انقلاب گاه با صراحت و گاه غیرمستقیم مخالفت می شود که باید هوشیاربود
- باید به هرگونه تلاش برای انقلاب زدائی از حوزه حساس بود.
-اگر بخواهیم نظام اسلامی  هم چنان اسلامی و انقلابی بماند بایدحوزه علمیه انقلابی بماند و گرنه نظام درخطرانحراف از انقلاب قرارخواهد گرفت
این احساس خطر را چگونه باید توضیح داد؟:

الف- حکومت اسلامی باردیگر برای پاسخ به بحران هائی که در آن غرق شده، برسردوراهی سرنوشت سازی قرارگرفته است: از یکسو همسازی با قدرت ها و نظم جهانی که به طوراجتناب ناپذیری با الزامات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و لاجرم سست و کم رنگ ترشدن هویت ایدئولوژیک –مذهبی-فرهنگی همراه است که مستقیما منجر به تضیف هسته اصلی قدرت نظام می گردد و یا باید پیه غرق شدن بیشتر در گرداب بحران های حائلی را به تن بمالد که معلوم نیست در انتها از آن جام سالم بدربرد. بطورکلی پارادایم اسلام سیاسی در فاز نهائی و انحطاتی خود قرارگرفته است و نظام در برابردو راهی یا تأکید بر وجه واپسگرایانه هویتی و خالص کردن صفوف خود قرار گرفته است که منجر به بحران آفرینی بیشتر و حک شدن مارک داعش یا طالبان بر پیشانی اش می گردد، و یا ناگزیراست که تن به سست شدن چفت و بست و رنگ و بوی هویت اسلام سیاسی و ناب خود بدهد. اما خامنه ای که خود درعین حال به نحوتناقض نمائی بیان دوگانگی نهفته در ذات نظام است، در عین حال با افزایش ضرورت و خطرانطباق بیشتر با مقتضیات زیست زمانه که او تحت عنوان نفوذ دائما به آن لعن و نفرین می فرستد، در عین حال برای حفظ پیله ای که حکومت اسلامی به دورخودش ننیده است اصرارداشته و مذبوحانه در حال دست و پنجه نرم کردن با شرایطی است که در آن محاط شده است: چنانکه در همین سخنانش دیده می شود، او یک ریز بر معادله  اسلام + انقلاب=اسلامی سیاسی=حکومت اسلامی پافشاری می کند. با این همه این شرایط محاط شده در آن است که بیش ازهر زمانی معادله فوق را تهدید می کند. فی الواقع از یک جانب انتخاب هرکدام از دو گزینه به تنهائی موجب مرگ است و تلفیق آن ها و حفظ دوگانگی ها ،آنگونه که تاکنون بوده است، نیز با بهم خوردن کفته توازن دو طرف دشوارترشده و با هزینه بیشتری همراه است که کم رنگ شدن اسلام ناب و سست شدن و تحلیل رفتن اهرم های اقتداراصلی از نتایج آن است. البته  آزمون اجباربه انتخاب بین دو راهی ها و با عبور از تندپیچ های تند، بارها در برابرحکومت اسلامی قرارگرفته است. و البته هربار، اصرار بر حفظ هویت و خلوص ایدئولوژیک و ایضاحفظ قدرت و منافع اقتصادی و سیاسی ویژه ولایت مطلقه، به بهائی سنگین تمام شده است و با جراحی و خونریزی در کالبدخود، و با سرکوب جامعه و نهادها و نیروهای مستقل از خود تمام شده است، گو این که حفظ یک پارچگی  و حفظ انحصاری قدرت به بهای تحلیل رفتن هرچه بیشترپایگاه اجتماعی  و منزوی شدن سراسرمنجرشده است. حالا یک باردیگر و در شرایطی کاملا تازه  باردیگردر برابرگزینش سرنوشت سازی قرارگرفته است که نزدیک 40 سال است از آن طفره رفته است: یا همسازی با نظم  بین المللی و باید و نبایدهای آن، و یا حفظ  تأکید برحفظ خلوص هویت و منافع اخص خویش که این بار بدلیل انباشت و همزمانی بحران های حل ناشده ، تشدیدهمزمان فشارهای داخلی و خارجی و درشرایط انزوای گسترده ای که دچارش شده است، با ریسک به مراتب بیشتری همراه است.

ب- اقتدارحکومت اسلامی علاوه  بر بازوهای سخت افزاری و سرکوب چون سپاه و بسیح و ...مستظهر به بازوهای نرم افزازی و گفتمانی برای بسیج حامیان و جامعه نیز هست. پیوندحوزه و قدرت بواسطه حلقاتی چون مجلس شیوخ خبرگان و نهادجامعه مدرسین و برخی نهادی دینی دیگر نیز هست. با این همه این پیوند رفته رفته به دلیل مداخله و گرایش به زائده و دولتی کردن حوزه توسط  نظام و تابعی کامل از لایت مطلقه، و بدلیل گسترش شکاف روزافزون بین جامعه و نظام و بازتاب آن در حوزه ها، و نیز ناکامی سیاست های دیکته شده توسط خامنه ای در طی سال های اخیر، سبب افزایش بی تفاوتی و  نارضایتی در میان مراجع و طلاب شده است (  واکنش شماری از این مراجع در سلب صلاحیت حسن خمینی نمونه ای از آن به عملکردشورای نگهبان موردحمایت خامنه ای بود). گرچه به طنز شباهت دارد اما در طی سالهای اخیر بارها زعمای قدرت و از جمله محمدیزدی و یا صادق لاریجانی از سکولارشدن و دست کم بی تفاوتی و کم حساسی حوزه نسبت به نظام، شکوه و و شکایت کرده اند. چنانکه خامنه  ای هم درهمین سخنان خود بطورضمنی به آن اشاره کرده و از ضرورت  تشکیل گروه های فکری برای پاسخ به شبهات طلاب سخن گفته است. او در سخنانش می کوشد که به پیوندوجودی بین حوزه و نظام، که بدون آن نظام قابل دوام نیست تأکید ورزد. چرا که بزعم وی بدون نهادروحانیت هم چون حلقه  اتصال جامعه با نظام و قدرت و به مثابه بازوی گفتمان سازحکومت اسلامی، امکان حفظ اقتدار و بقاء نظام اسلامی،ناممکن خواهد شد.

ج- در نمایش انتخاباتی اخیر بدلیل عدم مشارکت بخش وسیعی از مردم در آن، و نیز بدلیل وجود وجهی از اعتراض به دستگاه و مهره های دست اول رهبرنظام، توسط بخش بزرگی از شرکت کنندگان در نمایش انتخاباتی، از یکسو شاهدانزوای نمایان و گسترده هسته سفت نظام و کارگزاران دست اول او  در جامعه بویژه در تهران بودیم، و از سوی دیگر تاحدمعینی شاهدتغییرتوازن قدرت درمیان  جناح ها و فرادستی گفتمان اعدال بودیم. در چنین شرایطی رهبرنظام شکست تازه ای را متحمل می شود، سوای چندین شکست مهمی که در طی دوسه سال اخیرمتحمل شده است: تشدید بحران اقتصادی و اجتماعی و سیاسی  که از قبل دولت احمدی نژاد بالاآورد و نهایتا منجربه آمدن تیم روحانی و رفسنجانی شد، نوشیدن جام زهربرجام از مهم ترین این ناکامی های "رهبرمعظم نظام" بودند. در چنین شرایطی که بقول علم الهدی، مردم  با قیچی کردن اطرافیان و پروبال رهبرنظام از جمله محمدیزدی و مصباح یزدی و... که به مثابه نماد بازوی تشکیلاتی و ایدئولوژیک روحانیت دولتی عمل می کردند، همراه است و بطورکلی زره حفاظتی و  دوگانه "دشمن و نظام" هم چون دو عنصراصلی دستگاه ایدئولوژیکی و گفتمانی رژیم شکاف برداشته است، خامنه ای بیش از پیش احساس خطرکرده است.

د این احساس خطر با افزوده شدن دو عامل دیگر ضریب دوچندانی می یابد:
نخست در دستورقرارگرفتن برنامه موسوم به برجام دو که پاسخی به بحران همه جانبه ای است که نظام گریبانگیرآن است، که سرمایه گزاری ها خارجی وهم آغوشی با بازاز و ملزومات اقتصادی و سیاسی آن از یکسو و فرادستی گفتمان اعتدال از سوی دیگر نیست. و این به معنی تهدیدانحصارقدرت توسط حناح اصلی نظام است که خامنه ای و دیگرطیف های جناح اقتدارگرا به هیچ وجه حاضر به پذیرش آن نیستند و بهمین دلیل در تکاپوی مقابله و سازمان دادن یک ضدحمله هستند. در حالی که خامنه ای روحانیت را به حمایت فعال از نظام فرامی خواند رفسنجانی از این که روحانیت بدون مردم پرکاهی بیش نیست و از کنارزدن افراطی ها دم می زند. در چنین شرایطی خامنه ای خوب می داند که سخنان تند و تیز او و دستورالعمل های پی در پی اش در مورداقتصادمقاومتی، مقابله با خطرجدی نفوذدشمن و مراوده و نشست و برخاست بیش از حد با آن و اعوان و انصاردشمن در داخل حتی تا سطوح بالای مقامات دولتی که ممکن است خود هم متوجه نفوذی بودن خودشان نباشند!، و کوبیدن بر مصونیت فرهنگی (انقباض سیاسی و فرهنگی) در برابر سیاست درهای باز و شعارآشتی ملی حریف تا چه اندازه کارآست؟ عامل دوم هم بحران جانشینی است. بحرانی که  خلاء ناشی از مرگ رهبر برای حکومت های تمامیت گرا و مطلقه را همواره با چالشی بزرگ و خطرزا مواجه می کند و لازم است که قبل از مرگ رهبر تکلیف آن پیشاپیش روشن شود، بویژه با توجه به آن که خوداین مسأله سخت محل منازعه و مناقشه جناح های قدرت است. در این برهه زمانی و برای تقویت موقعیت خویش و گزینش ضمنی رهبربعدی و نیز جلوگیری از پیشروی حریف و تقویت توان بسیج و جمع آوری نیرواست که خامنه ای  تلاش تازه ای را برای دفع خطر به گفته او از نظام و آن چه که او انقلابی- اسلامی می نامدش که در اصل نامی دیگر است برای اقتدارمطلق، آغازکرده است.

  

No comments:

Post a Comment