شرایط حساس و دو عنصراصلی کنشگری خلاق!
اگر بخواهیم به دونکته و نیازحیاتی در شرایط حساس کنونی انگشت بگذاریم، شکل گیری شبکه های سراسری یک جنبش عمومی و فراگیر ضداستبدادی از دل خرده جنبش های روبرشدکنونی با سیمای مطالباتی و ضداستبدای، و مشارکت فعال در شکل گیری یک گفتمان ترقی خواهانه و عمیقا دموکراتیک و برابری طلبانه را می توان دو رکن اصلی آن دانست. دو رکنی که می توانند به خرده کنشگری ما و بخش های مختلف جامعه معنا و جهشی تازه به دهند.
هیچ کس و باید تاکید کرد که هیچ کس طرح از
پیش آماده و معجزه آفرینی با
خود ندارد. چنان
طرحی تنها از دل جاری سرسبزجنبش ها و آموختن و آمیختن با آن می تواند بیرون بیاید.
در پیوند با جنبش ها و از طریق برقراری کورانی از یک جریان نیرومندگفتمانی در
میان جامعه و فعالان اجتماعی و نیروهای چپ والبته با بهره گیری از تجربه های جهانی و نظریه های صاحب نظران ترقی خواه و چپ جهانی.
این دو نیاز از هم جدانیستند و در
پیوندتنگاتنگ با یکدیگرقرار دارند.
جنبش ها نقدهای گزنده به وضعیت هستند (مثلا نگاه کنید به کشاورزان اصفهان و نقدآن
ها به و ضعیت و علیه مداخلات هژمونی طلبانه رژیم ایران در سوریه ( منطقه)، و یا تمرکزشان بر خطراصلی که از درون کشور برمی خیزد...)، و این که چگونه این جنبش ها با همه کاستی ها و برخی محدودیت های
خود درعین حال عناصری از گفتمان رهائی و چگونگی سازمان یابی خلاق و توده ای را با
خود حمل می کنند. اگربه این خرده جنبش ها خیره شویم، مطالبات و فصل مشترک ها و
خمیرمایه گفتمان موردبحث را در آن ها مشاهده خواهیم کرد. از قدیم گفته اند خمیربی
مایه فطیراست. این
جنبش ها مایه و عناصرسازنده جنبش های سراسری هستند. تمرین حرکت های
سراسری در دل آن ها صورت گرفته و پرورده می شوند. چنان که کشاورزان اصفهان در بطن
طرح مطالبات خود عناصری ولو اولیه از هردو را نشان می دهند و در کازرون و یا در
اهواز و.... هرکدام قطعه ای از پازل مطالبات و چگونگی سازمان یابی
را مطرح می کنند. جنبش زنان، زنان خیابان انقلاب و بیانیه و آکسیون ۸ مارس امسال، طرح منسجم یافته تری از عناصرگفتمان نوین را به روی صحنه آوردند
که در آن شالوده ای برای پیونداین جنبش با
سایرجنبش ها کلیدزده شد. جنش کارگری و معلمان و دانشجویان نیز هرکدام قطعات مهمی
از این پازل را تشکیل می دهند. در یک کلام خیره شدن و مشارکت فعال در این نوع
سازمان یابی خودجوش و خودکنشگر و عناصراولیه گفتمانی نهفته در آن ها، برای چپ و نیروهای مدعی
جهانی دیگر
اهمیت ویژه ای دارند. یافتن و شفاف کردن و برجسته و سراسری کردن
وجوه عام و مشترک نهفته در این جنبش ها
مهم ترین وظیفه هرکنشگرآگاه و متعهد به جنبش را تشکیل می دهد. اکنون فصل جوانه زدن، رویش و گفتمان یابی جنبش ها و گره خوردن آن ها با
یکدیگر است. جریان ها و طبقات و نیروهای دیگراجتماعی هم بیکارنیستند و به شدت در
تکاپوی شکل دادن به گفتمان موردنظرخویش با بهره گیری از امکانات و رسانه های
نیرومندی که در اختیاردارند هستند. جنبش چپ-چپ اجتماعی و رزمنده- ناگزیراست در متن
چنین آزمون خطیری هم با گذشته خود و هم با پراکندگی های نهادی شده و فرقه گرائی ها
تصفیه حساب کند و هم برای مقابله با تلاش های بی وقفه جریان های بورژوائی و مستظهر به حمایت فعال قدرت های بزرگ برای کسب فرادستی در جنبش، آستین های خود را بالا بزند و خلاصه هر آن چه را از
سرمایه فکری و اجتماعی دارد به صحنه آورد. در نیافتن اهمیت و مقام لحظه و گیج سری
در حساس ترین شرایط داخلی و جهانی که با آن
مواجهیم، تاوان سنگینی خواهد داشت. گشودن بحث
های خلاق نظری سیاسی و راهبردی، بی گمان بخشی لازم و ضروری از کنشگری چپ اجتماعی و
فرافرقه ای و ضدقدرت را تشکیل می دهد.
تشکیل میزگردها و تریبون های گفتگو و دیالوگ
در اشکال و سطوح و حوزه های
گوناگون ( حول مسائل واقعی و مبرم جنبش ها-مثلا بحران آب ...- و یا محورهای موردتاکیدگفتمان رهائی در
شرایط کنونی از طریق خیره شدن به جنبش ها، و نه حول کلیشه ها و دلبستگی های فرقه
ای سترون شده،
برای تبادل فکر و اندیشیدن در معنای بلندبلندفکرکردن و به مشارکت
گذاشتن آن ها در شبکه ها، و نه با هدف زدن مهراین یا آن جریان به آن، در کنارتلاش برای شکل گیری هرچه گسترده ت اقدام مشترک و اتحادعمل ها، بی چشم داشت به تنگ نظری های
فرقه ای، حول مطالبات مردم و دفاع فعال از مبارزاتشان، دو بازوی اصلی کنشگری را تشکیل می دهند. باید بتوانیم با همیاری و
همبستگی با یکدیگرصدای ضعیف چپ را پژواک دهیم و رساترکنیم. بازهم باید تاکید کرد
که این کار تنها با مهارروحیه فرقه گرائی ممکن است.
در رابطه با مفهوم
جنبش«ضداستبدادی-مطالباتی» نکات و ملاحظاتی از سوی اصغرایزدی مطرح شده است که بهمراه
پاسخ من به وی، می تواند در روشن کردن این مفهوم و اهمیت آن در شرایط کنونی مفیدباشد:
اصغرایزدی: همان طور که از متن نوشته بر می آید نمی توان "خرده جنبش های
روبرشدکنونی با سیمای مطالباتی " را صرفا ضد استبدادی خصلت بندی کرد که به
"یک جنبش
عمومی و فراگیر ضداستبدادی" فرا روید. این خرده جنبش ها، علاوه بر خصلت ضد
استبدادی، حامل ضد تبعیض، ضد بهره کشی و علیه تخریب محیط زیست هم هستند که نمی
توان همه آنها را ذیل خصلت ضد استبدادی یک کاسه کرد.
تقی روزبه: خوب شد که با طرح نظر و یادداشتتان فرصتی فراهم کردید که من قدری
در مورددرک خودم از استبداد که مساله کلیدی آن یادداشت است توضیحی بدهم. در بحث من
همه آن ها که شما مطرح کرده اید، مطالباتی محسوب می شوند. مثل خواست های مربوط به
بحران آب و یا ریزگردها و یا لغوحجاب
اجباری و.... یعنی بستگی دارد به این که از مطالبات چه چیزی در نظرداشته باشیم.
مطالبات اقتصادی یا فراتر از آن ( در ادبیات سیاسی قدیم مطالبات را عموما اقتصادی
در نظرمی گرفتند و هم اکنون هم برخی همان نظر را دارند. اما امروزه حتی کارگران هم همین مطالبات
زیست محیطی و یا تبعیض جنسیتی و..
.. را هم واردمطالبات خود کرده اند و باید هم مطرح کنند). از سوی دیگر «استبداد»هم،
دردمشترک و نقطه پیشروی جنبش سراسری است که باید کانونی شود تا بتواند ماشین قدرت موجود را درهم بشکند و در عین حال گام به گام در پیشروی خود تعمیق پیداکند. اما نکته اصلی در نوشته من همان مفهوم جنبش ضداستبدادی- مطالباتی است. یعنی از پیوندتنگاتنگ آن ها، ما با یک جنبش ضداستبدادی با سیمای مطالباتی (چندگونه) مواجه
هستیم و مواجه خواهیم شد که مثلا در قیاس با جنبش ضداستبدادی انقلاب بهمن که در آن
با انتزاع مبارزه علیه استبداد(شاه ) عملا
مطالبات پایه ای لایه های مختلف جامعه بالکل منجمد شد و فرصتی فراهم ساخت که امثال
خمینی ها و یا شیادانی از قماش او با فریب و وعده و وعید به توانند موج سواری کرده و آن را با سهولت بیشتری مصادره نمایند.
در اصل و در حقیقت، صرفا یک جنبش ضداستبدادی با سیمای
مطالباتی واقعیت وجودی دارد و هرکس و هرلایه و قشراجتماعی از خلال سرکوب مطالبات و
خواست های خود استبداد را با گوشت وپوست خودلمس می کند و نه آن انتزاعی که از استبداد برایمان
می سازند که داستان آن طولانی و خارج از مجال این نوشته کوتاه است و از همین
منظراست که پیوندآن ها با یکدیگر به جنبش ضد استبدادی غنای لازم را می دهد. این نوع درک از استبداد بنظرم خشت پایه ای است که از همان بدوامرظرفیت تعمیق شدن دارد. ضمنا در این نوشته کوتاه تمرکزمن بیشتر روی
باصطلاح تاکتیک و یافتن ریل و کانالی برای پیوندجنبش ها و شکل گیری حرکت های مشترک
است که یکی از دو مهم ترین نیازلحظه
کنونی از یکسو و به موازات آن مشارکت در شکل دادن به گفتمان جنبش -البته در طی یک
فرایند- در همراهی با جنبش از سوی دیگراست. بفرض اگر بخواهیم پیشاپیش گفتمانی را در مقابل خود بگذاریم نه
فقط این گفتمان همان خمیربی مایه است بلکه بجای قدرت جمع کردن، عامل پراکندگی می شود. بخشی از این توضیحات ربط مستقیمی به آن چه
که شما مطرح کرده اید ندارد. اما لازم دیدم در توضیح نوشته خود به این نکات هم
اشاره کنم.
اصغرایزدی: توجه داشتم که نوشته شما اساسا بر کدام نیازهای اصلی متمرکز است،
من اما خواستم صرفا بر یک نکته مبهم انگشت بگذارم. اکنون با یادداشت توضیحی بعدی و
مبتنی بر مفهوم " جنبش ضد استبدادی با سیمای مطالباتی" نظرتان بهتر
فهمیده می شود. بنظر می رسد مفهوم بکار گرفته شده که ناظر بر مفهوم " استبداد"، از منظر
"درد مشترک و نقطه پیشروی جنبش سراسری" قلمداد شده است، چندان کمکی به
"واقعیت وجودی" نکند، از جمله آن که خصلت ضد سیستمی( ضد سرمایه داری)
جنبش را چگونه می توان در مفهوم "جنبش ضد استبدای با سیمای مطالباتی"
گنجاند؟
تقی روزبه: همانطور که اشاره کردم جنبش ضداستبدادی- مطالباتی نقطه شروع است وخشت پایه که ظرفیت فراتررفتن دارد. با
تعمیق مطالبات است که جنبش می تواند فراتر برود نه آن که ما به تازانیم، با فعلیت بخشیدن به
ظرفیت های بالقوه خودجنش ها می توانند به تدریج خصلت ضدسیستم سرمایه داری یپداکنند. یعنی ضدسیستم بودن داده نیست باید در فرایندمبارزه شکل بگیرد و
آفریده شود (مثلا معلوم شود که حل بحران محیط زیست بدون مبارزه با مناسبات سرمایه
داری ناممکن است و قس علهیذا). تعاریفی که ما در
انتزاع و تئوری
برای خود می سازیم اعتبارشان صرفا برای خودمان است و الزاما ربطی به جنبش یعنی
تحولات عینی ندارد و هدف من آن است که این تعاریف با واقعیت های عینی گره بخورند.
البته همه این ها بخشی از همان ضرورت مشارکت فعال در گفتمان سازی مرتبط با جنبش است
که باید باب دیالوگ آن گشوده شود و تعیین تکلیف پیشاپیش آن ها، نمی
تواند پاسخی برای وضعیت باشد و صرفا اعتبارشان در حددارندگان آن نظراست.
No comments:
Post a Comment