Sunday, January 27, 2019

وقتی حرکت بر لبه تیغ، تبدیل به پیش رعشه های یک برجام دوم و موشکی می شود


وقتی حرکت بر لبه تیغ، تبدیل به پیش رعشه های یک برجام دوم و موشکی می شود!
حلقه مفقوده یک گفتگو!*
بی بی سی تا حالا چندین برنامه گفتگو پیرامون دلایل روی آوری مجددرژیم به عملیات تروریستی مخالفان نظام در خاک اروپا برگزارکرده است. ارزیابی از چنین رویکردی با توجه به نقش وزارت اطلاعات و استفاده از پوشش سفارتخانه ها و هم چنین عدم ارائه پاسخی قابل قبول از سوی دولت و وزارت امورخارجه نسبت به اقدامات صورت گرفته واجداهمیت است. بخصوص با سخنانی که سفیرپیشین ایران در المان به زبان آورده است ( او بدلیل داشتن سن بالاتر از مصوبه مجلس برکنارشد)، بازهم بر اهمیت آن افزوده شده است

برای دولت های اروپا  پاسخ این معما جهت بازتنظیم رابطه اشان با حکومت اسلامی چنان مهم بود که مکرون شخصا دو بار حول این مسأله با روحانی تماس گرفت ولی از مقامات ایران جز لفاظی و پاسخ های سربه هوائی چون تحقیق می کنیم و یا نسبت دادن آن به توطئه دشمنان برای خراب کردن روابط ایران و اروپا پاسخی نگرفت. در این میزگردها معمولا دوگرایش وجودداشته است. گرایش غالب آن را تصمیم کل نظام صرفنظر از سهم هرکدام از جناح ها -به شمول دولت روحانی و جناح تندرو- می دانسته است و دیگری آن را کارخودسرها. گرایش اخیر سعی می کند که هم چنان پای دولت روحانی را که علیرغم آن که شخص روحانی همواره از زمره مسئولین ترازاول امنیتی نظام بوده و اکنون هم در مقام ریاست جمهوری مسئولیت شورای عالی امنیت ملی را به عهده دارد، و بی توجه به این که این گونه تصمیمات سرنوشت ساز در بالاترین حلقه هرم امنیتی اتخاذ می شود، از این ماجرا بیرون نگهدارد. آن ها حتی قادر به توجیه سکوت و مماشات روحانی در مورداین ماجرا هم نیستند و بررسی واقعیت های عینی را با هدف نجات فرضیات و پیش ذهنیت های خویش در موردنظام صورت می دهند.
با این همه سؤال و چالشی که در موردشق غالب مطرح است مربوط می شود به چرائی و تبیین ناسازگاری آن با منافع دولت پیرامون برجام، و این که گویا با موازین بدیهی عقلانیت سیاسی خودروحانی مبنی بر حفظ برجام هم چون سرمایه سیاسی وی قابل توجیه نیست. مهم ترین دلیل هم  برای چنین رویکردی ماجراجویانه در اروپا را هم اکثرا، و به درستی، تغییرشرایط داخلی ایران و افزایش نگرانی رژیم از گسترش اعتراضات داخلی عنوان می کنند.
بدیهی است که با گسترش اعتراضات مردمی، حساسیت رژیم نسبت به نقش و فعالیت اپوزیسیون خارج کشور مثل مجاهدین و برخی فعالین عرب زبان و یا سلطنت طلبان که جملگی موردحمایت دولت آمریکا و شماری از کشورهای منطقه هستند، بیشترشود. تا پیش از اعتراضات گذشته اخیر بهرحال رژیم حضورآن ها را در اروپا کم و بیش تحمل می کرد. در حقیقت دست اندرکاران نظام می خواهند با این نوع تحرکات تروریستی به اروپائی ها هشدار بدهند که دیگرحاضرنیستند چون گذشته فعالیت آن ها در اروپا (و خارج ) را تحمل کنند. این نوع تهدیدها را چه بزبان دیپلماتیک و چه توسط سرداران سپاه و رسانه های تندرو بویژه در پی حمله تروریستی در اهواز شاهدبوده ایم که به مناسبت های مختلف بارها تهدید به «انتقام کوبنده» در هرزمان و مکان که لازم باشد کرده اند.
بی شک نگرانی از داخل و فوران خشم مردم،‌ نقش مهمی در انگیزه رژیم برای دست زدن به این نوع عملیات در خاک اروپا  داشته است. لازم نیست وقایعی چون ونزوئلا اتفاق بیفتد تا رژیم بفهمد که تا چه حد خطرخالی شدن زیرپایش یک تهدیدواقعی است و ترامپ و مشاوران و وزیرخارجه اش تا چه اندازه، حتی بیش از موردونزوئلا مترصدچنین فرصت هائی هستند. اما صرف بسنده کردن به آن در تبین کل رویکردرژیم با این پرسش مواجه می شود که با در نظرگرفتن این واقعیت که برجام سرمایه سیاسی و اصلی روحانی بوده است،‌ چگونه و به چه دلیل او باید حاضرشده باشد که بدست خود تیشه به ریشه آن زده و پل های رابطه ایران با اروپا را در معرض خطر قراردهد؟ امری که معقول و توجیه پذیر بنظر نمی رسد و از این رو معما و پرسش حل ناشده باقی می ماند.

رابطه عملیات تروریستی و برجام!
در اصل اقدام یا بهتراست بگوئیم تشدیدفعالیت های مخرب در خارج از کشور بخشی از یک تصمیم و رویکردسیاسی فراگیرتر محسوب می شود و از قضا با هدف خارج کردن برجام از حالت تعلیق!. بحران ها و نگرانی های داخلی و زمین گیرشدن برجام بدلیل رویکردمنفعلانه اروپا در کناراعمال تحریم های خفه کننده، دو محرک اصلی هستند که رژیم را وادارساخت که متوسل به ایجادشوکی برای خروج از وضعیت «تعلیق» بشود که معنائی جز اتخاذتاکتیک حرکت بر لبه تیغ نداشت.  با هدف ایجادنوعی هراس در اروپائیان که وضعیت خطیر را در یابید!
اگر پاسخ به پرسش بالا را در چهارچوب این رویکرد قراردهیم موضوع قابل فهم تر می شود:
اولا صورت مسأله به طورواقعی چنین است: برجام عملا مدت هاست که به حال اغماء فرورفته و از این کنده دودی برنمی خیزد!. زنده بودن و یا حتی نیمه جان بودن برجام پس ازخروج آمریکا و اعمال آن فشارهای سنگین و همه جانبه که موجب فرارهمه شرکت هاو تعلیق معاملات بانکی شده، اگر معنائی می داشت مشروط به ثمررسیدن وعده هائی بود که طرف های مقابل در برابرعقب نشینی حکومت ایران از برنامه های هسته ای خود نسبت به آن ها متعهدشده بودند که با خروج آمریکا و تحریم های پس از آن، اروپائی ها-در سخن- مدعی شدند که هم چنان به آن توافقنامه پای بندهستند و مراودات اقتصادی و تضمین خرید نفت و مبادلات مالی ... را تضمین می کنند که البته در عمل (لااقل تاکنون) اجرائی نشده و با دفع الوقت سپری شده است. از همین رو مدت هاست که برجام عملا نه فقط مرده است بلکه حفظ جسدش نه که افتخاری نمی آفریند که جز به ضررتضعیف موقعیت او در برابر تهاجم مخالفان برجام آن هم در شرایط محاصره اقتصادی رژیم و فوران همزمان انواع بحران ها نیست. اروپا عملا با مسکوت گذاشتن تعهدات خود، که دلایل خود را دارد، در همراهی با آمریکا یک سیکل کامل فشار را  بوجود آورده است که به مثابه دو سرحلقه طناب به گردن رژیم دایما تنگ تر می شود. قرارگرفتن در وضعیتی کاملا باخت-باخت است که باید هم چوب را خورد و هم پیاز را. بدتر از آن نه فقط باید تحریم های آمریکا را تحمل کند که تحریم ها و فشارهای اروپائی ها به آن اضافه می شود، بدون آن که گشایشی در تنفسگاه رژیم بوجودآید. بدیهی است  که چنین معادله ای برای هیچ کدام از جناح های رژیم اعم قابل تحمل نباشد. آن مدتی را با صبرو انتظار و هشدار به اروپا سپری کردند. اما بدلیل فشارهای روزافزون آمریکا براروپا پیرامون ایران و برجام، و منافع مشترک شرکت های اروپائی و آمریکائی و بخصوص نارضایتی اروپائی ها از سیاست های منطقه و موشکی و بالأخره مشکلات داخلی خوداتحادیه اروپا، این فشارها کارسازواقع نشد. زمان بندی ها و وعده ها یکی پس از دیگری سپری شد ولی سه کشورمهمی که سندبرجام را امضاء‌کرده بودند حاضر نشدند تن به گشایش رابطه بدهد بدون آن که توافق یا حداقل رویکردمثبتی در حوزه های دیگری که هم برای خوداروپا و هم بویژه برای آمریکا مهم بودند صورت گیرد. بهرصورت شرکت های اروپائی با فسخ قراردادها فرارکردند و سویفت ومبادلات بانکی و غیره همه چیز به حالت تعلیق درآمد و در اروپا کسی یافت نشد مسئولیت گشودن دفتری برای گشایشسازوکارهای نیم بند جهت مبادلات مالی و اقتصادی غیردلاری و حتی توسط شرکت های کوچک را به عهده بگیرد. اما پشت پرده این تعلل و وقت گذراندن، اروپائی ها صریح تر از گذشته  گشودن همین سازوکارهای نیم بند را هم به پیشرفت مذاکرات حول موشک ها و سیاست های منطقه ای و لوایح چهارگانه و یک سری مطالبات دیگر مشروط ساختند. وضعیت موجود به نحوروشنی یک وضعیت تعلیق بود که کلا رژیم را در مخمصه کامل قرار می داد: که ضرب المثل هائی چون از این جا رانده از آن جا مانده، آش نخورده دهان سوخته، قرارداد که بدرستی از آن به معامله باخت باخت کامل یاد می شود. معنای چنین چنین وضعیتی استیصال و خفت کامل بود که به موجب آن دولت روحانی هم احساس کرد که برای بیرون آمدن از گرداب آن، به یک شوک برای بیرون آمدن از «وضعیت تعلیق» و دادن جانی تازه به برجام مشرف به موت نیازهست!.

در شرایطی که کلیت رژیم در گرداب اعتراضات و بحران اقتصادی از یکسو و مرگ بی سروصدای برجام از سوی دیگر مواجه گشت و در حالی که در میان فشاردو سنگ آسیاب یعنی آمریکا و اروپا-هرکدام به نوعی و با هدفی- قرارگرفت،«عقلای قوم» برآن شدند که ضرب شستی نشان بدهند و با واردکردن یک سلسه شوک بخواهند که از این حالت تعلیق و خطرناک عبورکنند. تاکتیک حرکت بر لبه تیغ و حرکت در خط الرأس پرتگاه هولناک چیزی بود به عقلشان رسید. مطابق آن علاوه بر تهدیدها و هشدارهای زبانی و نیز توسل به ترورها (و افزایش فعالیت های به گفته دولت های اروپا خطرناک و امنیتی در داخل اروپا که احتمالا بخشی از آن ها تاکنون رسانه ای شده است)، بر دوزتهدیدبه خروج از برجام و پایان رسیدن صبرشان، پرتاب موشک های بالیستیک و تهدید به افزایش بردآن ها نیز افزودند. بی تردید چنین رویکردی تنها می تواند در بالاترین سطوح قدرت و نهادهای امنیتی اتخاذشده باشد.

این نکته را هم نباید نادیده گرفت که گسترش تحریم ها و فشارهای خارجی و اعتراضات داخلی هم چون یک شمشیردولبه، مسأله بودونبودنظام است و بهمین دلیل مناسبات جدیدی را بین جناح های رژیم بویژه در سطوح فوقانی بوجودآورده است که همکاری و نزدیکی نهادهای تصمیم گیری درسطوح فوقانی (از جمله نشست های مشترک سران سه قوه و تصمیم گیری حول مسائل مهم و اجرائی که حتی در این مقیاس در خودرژیم هم غیرمتعارف بوده  و جملگی وظایف روتین دولت و کابینه محسوب می شده اند) و افزایش محسوس مداخلات ریزو درشت خامنه ای در سیاست ها و امورات کشوری به گونه ای است که  وزراء در مراوده و مکاتبه پیوسته با او تصمیم گیری می کنند.نمونه اش نامه ۸ وزیر به او در موردجلسه تشخیص مصلحت پیرامون عهدنامه پالرمو. معنای چنین نامه ای آن است که کلا دولت روحانی  در مواجهه با گردابی چنین حائل، با قرارگرفتن در آستانه شکست کامل برجام و صعودبحران های داخلی و تحریم ها و بخصوص سقوط قیمت نفت که هم چون سلاح برنده دودم (هم تحریم و هم قیمت پائین) توسط دولت آمریکا موردبهره برداری قرارمی گیرد، با وجودچشم اندازی این چنین تاریک، حتی برای نجات خودهم شده به به سراپرده رهبری بیاویزد. طبعا نزدیک شدن سپاه و وزارت اطلاعات هم از نتایج چنین رویکردی است. تغییررابطه دو جناح و تداخل تصمیم گیری ها در بالا را بخوبی می توان در تغییرمحسوس زبان و رفتارظریف و روحانی و فراکسیون امید و یا نشستن صالحی پشت دستگاه های ساتتریفوژ وعکس گرفتن با آن ها و تهدید های پی در پی نسبت به شروع غنی سازی ۲۰ درصدی و هشدارهای متوالی نسبت به لبریزشدن کاسه صبر و نظایرآن بهخوبی ملاحظه کرد.

اکنون نه فقط منازعات جناحی که چانه زنی ها و چالش های دو طرف ایران و اروپا هم به مدارتازه ای منتقل شده است که محتوایش تا آن جا که به اروپا مربوط می شود، مرتبط ساختن برجام اول به شروع «برجام دوم» است. البته در خوداروپا هم  پیشاپیش نسبت به سیاستی که موجب رانده شدن کامل روحانی به آغوش اصول گرایان می شد هشدار داده می شد، اما در عمل به سه دلیل مشاهده موقعیت روبه ضعف رژیم و افزایش اقدامات تحریک آمیزش در منطقه و در پرتاب موشک های  بالیستیک و افزایش بردآن ها و بالأخره فشارهای روزافزون آمریکا با توجه به آسیب پذیرترشدن اتحادیه اروپا و حفظ منافع اقتصادیشان در رابطه با آمریکا به همان سمت رانده شدند.  
غرض رژیم برای خروج از تعلیق غیرقابل تحمل شامل دو هشدار به اروپا بود: این که فعالیت های اپوزیسیون براندازخود در اروپا (و خارج) را تحمل نخواهد کرد و دیگری آن که زیربار تعلیق عملی برجام  (برجام مرده و لی هنوزرسما دفن نشده ) نخواهد رفت!

برجام موشکی و اجنتاب ناپذیریجام زهری تازه!
نکته پایانی: سیاست ترورمخالفان در اروپا از مدتی پیش شروع بود. چنان که در هلند دو ترورصورت گرفته بود که اروپائی ها تقریبا مسکوت گذاشته بودند که خود در تشویق رژیم به ادامه آن ها بی تاثیر نبود. اما با ادامه آن ها و بخصوص تلاش برای انجام آن در خودفرانسه (که اطریش و آلمان هم در گیرآن بودند) وبویژه با معلوم شدن نقش دیپلمات ها و سفارتخانه ها در آن، زنگ خطر برای اروپائی ها به صدا در آمده بود و آن را همچون نشانه هائی از یک تغییرمهم در مناسبات جناحی رژیم و نیز با اروپا زیرذره بین قراردادند. قاعدتا برای آن ها نیز معلوم شده بود که دیگر تداوم وضعیت تعلیق به شکل تاکنونی اش قابل تداوم نیست.
اما رویکردتازه آن ها برخلاف انتظاررژیم و البته دقیقا بامشاهده ضعف و رفتارهای درعین حال تهاجمی رژیم، درونمایه اش نمی توانست دادن امتیاز و عقب نشینی یکطرفه باشد، برعکس همراه کردن آن با گامی به جلو در راستای تحمیل «برجام دوم» بود. با توسل به سیاست ترکیب چماق و هویج: هم افزایش فشار و تهدیدبه تحریم های بیشتر و هم نشان دادن درباغ سبزگشودن باریکه راهی برای مبادلات اقتصادی و مالی. همانطور که اشاره شد روشن است که اروپائی ها زیرفشارسخت آمریکا بابت حمایت سیاسی اشان از برجام و دست کشیدن از حمایت خود قراردارند. دولت ترامپ اکنون شدیدا اروپا را زیرفشارقرارداده وعملا دارد اتحادیه اروپا را به دو شقه شدن تهدید می کند (تلاش برای تشکیل یک ائتلاف جهانی علی ایران در نشست لهستان و.... و یا تهدیدو فشاربه آلمان برای لغوقراردادخط لوله گاز با روسیه و.. .).  برای اتحادیه اروپا حفظ منافع بسیاربزرگترش با یک ابرقدرت اقتصادی، نسبت به منافعش در موردایران اهمیت نخست را دارد و بر همین اساس هم لازم می بینند که رابطه خود با آمریکا را که بقدرکافی هم تنش زاست بیش از این خراب نکنند. آن هم در شرایطی که آمریکا در دکترین امنیتی خود ایران را یکی از چهارخطرعمده برای امنیت آمریکا ( وحتی باید گفت در تاکتیک اولویت اول خود) تبدیل کرده است. در این وضعیت احتمالا اروپائی ها لازم می بینند که اجازه ندهند که مناسباتشان با آمریکا تحت الشعاع مناسباتشان با دولت ایران قرارنگیرد. معنای چنین رویکردی داشتن حداقل رابطه با ایران و برای حفظ برجام از یکسو و اعمال انتفاد و فشار به آن  بخاطرسیاست های موشکی و منطقه ایش  از سوی دیگراست. حتی برای آن که بتوانند در برابرفشارهای آمریکا برای حفظ برجام هم ایستادگی کنند فشاربه ایران در عرصه های دیگری چون موشک و رفتارمنطقه ای ضروری شده است. علاوه براین ها، آن ها به تضعیف روزافزون رژیم در داخل و نیز نیازروزافزونش به اروپا برای خروج  از ورطه بحران و این که توان ایستادگی در برابرفشارهای تحریمی و سیاسی آمریکا و اروپا را نخواهند داشت وقوف دارند. طبیعی است که در بازارسیاست نرخ معامله را با عطف به افت و خیز شرایط بالا و پائین می برند و البته در موقعیت ضعف نمی توان انتظارپائین آمدن فشار را داشت. خلاصه آن که تحرکات و ماجراجوئی های رژیم برای خروج از شرایط تعلیق به مصداق سرکنگبین صفرا فزود، موجب افزایش فشارشد:

درست مثل خود فرایندبرجام اول- معامله برحام دوم هم روی میزقرارگرفته است با جام زهری همراه خود که باید نوشیده شود و گرنه راهی جز تن دادن به نوعی انتحارسیاسی و افتادن به ریل مسیرخروج از برجام که که خروجی آن می تواند به بسته شدن کامل حلقه طناب به دورگردن و افتادن به کانالی که دولت کره شمالی قبلا طی کرد با این تفاوت مهم که بعیداست حساسیت ها حهانی و منطقه ای و بحران های داخلی رژیم مجالی به طی آن بدهد ( همانگونه که در گذشته هم نداد که منجر به توافقنامه برجام شد). خود رژیم هم البته به پی آمدها و سرانجام چنین قماری واقف است و می داند که تهدید به خروج از برجام مثل تهدید به شلیک با تفنگ خالی است و اگر هم تأثیری هم بر آن متصورباشد تا وقتی است که که ماشه اش کشیده نشده باشد و جالب است که طرف های مقابل هم به خالی بودن این تفنگ آگاهند. با این وجود کسی نمی تواند از قطعیت این گونه روندهای پیچیده که با هزاران فاکتور سروکاردارند سخن بگوید. چرا که انتحارحکومت ها هم، دانسته و ندانسته، بخشی از واقعیت های تاریخی است و در آن همه چیز با عقلانیت و منطق قابل توضیح نیست. با این همه تا آن جا که به حرکت بر لبه تیغ و منطقه خطر بر می گردد، می توان هدف آن را هم چون یک تاکتیک برای خروج از تعلیق دانست تا قصدشلیک و توسل به یک سیاست واقعا انتحاری. در سوی مقابل هم هدف گشودن مذاکرات حول برجام دوم و مشخصا حول موشک و رفتارهای منطقه ای و برخی اقدامات مکمل چون تصویب لوایح چهارگانه که ممکن است به شکل یک بسته کامل به روی میزمذاکره آورده شود و البته همراه کردن ان با هویج، و گشودن باریکه راه تنفسی. نباید فراموش کرد که چنین معادله ای از همان نخست هم زیرفشارآمریکا مطرح شد و اکنون به فازعملیاتی و اعمال تحریم های اروپا نزدیک ترشده است. در حقیقت این تحریم ها از هم اکنون شروع شده است. چنان که علاوه بر تحریم های اخیر توسط اتحادیه اروپا، شاهد ممنوعیت پروازهای شرکت هوائی ماهان توسط المان هم بودیم و یا هشدارهای اخیرفرانسه را و.. که جملگی حاکی از آن است که اگر رژیم به برجام موشکی تن ننهد باید در انتظارتحریم های بزرگتری باشد.وعده بارها به تعویق افتاده گشایش سازوکاری برای مبادلات اقتصادی و مالی هم به این قصد صورت می گیرد که رژیم ایران به سمت غنی سازی رانده نشود، بخصوص با تضعیف بیش از پیش موقعیت روحانی او در این عرصه هم ممکن است تسلیم مخالفان بشود. رژیم علیرغم ژست تعرضی، اما خود به خوبی به ضعف خویش واقف است و از همین رو راه اندازی آب باریکه مبادلات بانکی و نفتی و اقتصادی را برای بقاء خود و کنترل بحران های اقتصادی و اجتماعی فزاینده، حیاتی می داند و بر همین اساس هم احتمالا با موافقت خامنه ای و چه بسا لااقل به شکل غیرعلنی و بطورضمنی تن به برخی سازش ها و عقب نشینی ها حول پرتاب وبر موشک و برخی سیاست های منطقه ایش بدهد. چرا که برای آن ها حفظ قدرت به هر قیمت حرف اول را می زند.
رژیم ایران نیز به نوبه خود در مواجهه با قدرت ها، نیم نگاهی دارد به وضعیت خوداین قدرت ها و بحران ها و معضلات بزرگی  که آن ها چه در داخل و چه در رقابت ها و قطب بندی ها و مناقشات منطقه ای و بین المللی با آن ها درگیرند و به دنبال یافتن مفری برای گریز از دامگه سقوط و فروپاشی. البته در وجود این گونه چالش ها و بحران های بزرگ تردیدی نیست، اما وجودآن ها مانع این اقعیت نیست که در این میان وضعیت آن که با بحران های عمیق تراقتصادی و سیاسی و نیز شکاف عمیق تربین جامعه و حاکمیت مواجه است شکننده تراست و زمان به زیان او حرکت می کند. با در نظرگرفتن همه این معادلات و فاکتورها، آن رژیم و قدرتی که فراتر از ظرفیت ها و توان واقعی اش حرکت می کند شکننده تراست و هرچه بیشتر بر طبل نمایش قدرت بکوبد، تهی تر می شود و آن چه را که می بافد بیش از آن که نجات دهنده باشد به حلقه طنابی به دورگردنش تبیدل می شود (عین همین وضعیت را درموردبرخوردرژیم با کارگران اعتصابی و حول پروژه  طراحی سوخته شاهد بودیم که حاصلش هم چون بوم رنگی بر چهره خود رژیم بود و از قضا آن هم با دست اندرکاربودن وزارت اطلاعات). چنان که در عرصه جهانی با هدف دادن جانی تازه به جسددر شرف مرگ برجام، در حال تنیدن طنابی به بنام برجام موشکی بر دورگردن خویش هستند. آن ها خود را در وضعیتی قرارداده اند که نه امکان بقاء در شرایط تعلیق را دارند و نه جرئت بازگشت کامل به فازانتحاری را که دلیل آن هم محاصره شدن به طورهمزمان  از چهارسو توسط بحران های همزمان و سترگی است که قدرت مانور را از او گرفته است. حرکت بر لبه تیغ و تلاش های مذبوحانه منتج از آن را باید به عنوان پیش رعشه های وضعیت باخت- باخت و تن سپردن به برجام دوم موشکی موردارزیابی قرارداد. راه اندازی سازوکارویژه اروپائی عملا در گروخوردن جام زهرتازه ای است.
تقی روزبه     ۲۶ ژانویه ۲۰۱۹
میزگردبی بی سی
فایل صدا:




No comments:

Post a Comment