نمایش اقتدار یا
زوال اقتدار؟ قهرمان یا ضدقهرمان؟
توپ،
تانک، مستند دیگر اثر ندارد....*!
سناریوی مضحکی که رژیم تحت عنوان طراحی
سوخته علم کرد، خود به سرعت شگفت آوری به یک سناریوی کاملا
سوخته تبدیل شد که اکنون هم چون بومرنگی بسوی خودش کمانه کرده است... حتی مرجع مرتجعی چون مکارم شیرازی هم حاضرنشده برآن صحه بگذارد و با دادن این
پاسخ که تاجرم و اتهام شخص متهم ثابت نشده نمی توان اسم و تصویر
و اقراری آن ها منتشرکرد،عملا
اقدام دستگاه های امنیتی رژیم را غیرشرعی دانسته است...
اما دفترخامنه ای با گفتن این که به
مسائل قضائی ورود نمی کند از پاسخ طفره رفته و بطورضمنی آن چه را که کارگزاران او
در دستگاه های امنیتی انجام داده اند و نیز آن چه را که مسئولان قوه قضائیه در این
مورد ابرازداشته اند موردتاییدقرارداده است.
در واقع قدرت ها و
مستبدین حاکم وقتی به لحظه های انحطاط
و پوسیدگی کامل میرسند و با خشم و طغیان مردم مواجه و نگران مرگ و دفن خویش می شوند، خود ناخواسته نقش گورکن خود را برعهده می گیرند. آنسوی
ایفاءچنان نقشی قابلگی تولدامرنو است، آن چه که در متن
جامعه کهنه و پوسیده هم چون برابرنهادوضع موجود در حال تکوین یافتن است. و چنین است که رژیم بدست خود در بالیدن نقیض خود ایفاء
نقش می کند. در این چنین شرایطی حاکمان بیش از هرزمانی
گرفتاری وسوسه نمایش قدرت می شوند. اما گندیدگی و فرتوت شدن زایل شدن قدرت است و
نمایش اقتداربیش از پیش به نمایش ضعف و ریزش ابهت و اقتدارتبدیل می شود. دیالتیک
نیاز به نمایش قدرت و برملاشدن ضعف فزاینده آن بیش از پیش موجب ریزش حامیان و شتاب
دادن به فرایندفروپاشی انسجام و اقتدار رژیم می گردد. تحولات اخیر به شکل نمایانی
همین واقعیت را نشان می دهد. رفتاری که
دستگاه امنیت رژیم در مقابل بخشی و قلیان در پیش گرفت و برآن شد که با
اقرارگرفتن و پرونده سازی علیه آن ها آن ها را گروگان گرفته و با درهم شکستن شخصیت
آن ها، آن ها را وادار به سکوت سازد، اما با صدورکیفرخواست بخشی و افشاگری های
سپیده قلیان علیه شکنجه به ضدخود تبدیل شد که با پژواک های گسترده داخلی و جهانی
اقتداررژیم را آماج خودقرارداد. اکنون هم رژیم در راستای چرخه نیازبه نمایش اقتدار
گام جدیدی برداشته و با دزدیدن بخشی و سرهم بندی کردن دروغ های ساختگی بنا دارد که
از طریق محاکمه و زندان و تبلیغات برپایه همان اتهامات دروغین و سرهم بندی شده به
نمایش اقتداردست بزند. او به این نمایش اقتدار برای پایگاه اجتماعی و حامیان خود و
هم چنین ایجارعب در جامعه خشمگین و انباشته از مطالبات سرکوب شده نیازدارد. از
همین رو در آزمون جدید تبدیل کردن محاکمه بخشی به محاکمه رژیم و به یک رسوائی
عالمگیر خودگام جدیدی در فرایندفروپاشی اقتداررژیم خواهد بود. شعارهای که معلمان
بازنشسته تحت عنوان توپ، تانک، مستند دیگر اثرندارد بخوبی همین پاشنه اشیل رژیم را
هدف گرفته است و نشان دهنده قرارگرفتن رژیم در شرایط باخت باخت است. در حقیقت
بدنبال فروپاشی نهادهائی چون نهادهای تبلیغاتی و رسانه ها و دین و حوزه ها و مساجد
و... ویا بی رنگ شدن ارزش های سنتی و
نهادخانواده و آموزش و پرورش و ...، اکنون شاهدروندفروپاشی اتوریته نهادهائی چون
دستگاه های امنیتی هستیم. لحظه های بحرانی
که اکنون داریم سپری می کنیم لحظه هائی هستند
که بنظر می رسد حاکمان
وارد« منطقه دیدکور» شده اند که معمولا حکمرانان بویژه مستبد و
واپسگرا را از آن گریزی نیست. آن ها با
دست زدن به اقدامات و واکنش های کور و کوته بینانه، خود نقش مهمی در سراسری کردن
مبارزات ومطالبات انباشته شده و پراکنده ولاجرم تعمیق و شتاب بخشیدن به روندهای
انقلاب نوین پیدا می کنند. تحولاتی که اکنون شاهدش هستیم آشکارا در ادامه و تعمیق
خیزش دیماه گذشته قرارداشته و بیانگربازتکثیرآن موج بزرگ در جنبش های مطالباتی و
پیوندآن ها با امرسراسری از یکسو و جابجائی سوژه تغییراجتماعی و نیروی محرکه جنبش از سوی دیگراست. چنان که ثقل جنبش ضداستبدادی-مطالباتی
از لایه های متوسط و میانه حال دوره های پیشین،
به کارگران و معلمان مزدوحقوق بگیران تحت استثمار و سرکوب و جوانانی که آینده خویش
را در این سیستم تباه شده می بینند و نیز کنشگری درون سیستمی به کنشگری علیه کلیت
سیستم، از مشخصات بارزآن است. کنشگرانی که کف خیابان را تریبون خود می دانند. در کوران چنین پراکسیسی است که
گفتمانی نوین و ماهیتا ضدقدرت صیقل یافته
و رفته رفته مفصل بندی می شود. در
اینجا ما با تلاقی شگفت انگیز چندین پدیده راهبردی و الهام بخش که جنبش ها با حضور
خود آن را به عریان ترین وجهی فریاد می کشند مواجهیم:
خیابان هم چون تربیون خودکنشگران و حضورمستقیم و بی واسطه (و تمرین اعمال دموکراسی مستقیم) بجای حضوربا وساطت نخبگان و نمایندگی شدن توسط آن ها، سوسیالیسم هم چون یک جنبش
مطالباتی و نه هم چون یک آئین و مکتب و برنامه پیشینی و تدوین شده از بالا که خود نیازمندطبقه خاص نخبگان و یک نظام متولی گرمتناظر با آن است، همبستگی جنبش های کارگری و معلمان و دانشجویان و پرستاران
..... و همه مزدبگیران و بیکاران و... هم چوشالوده ها و تاروپودها و خشت پایه های یک جنبش نوین و سراسری
ضداستبدادی-مطالباتی با سویه ضدسرمایه داری، حق
زندگی و حقوق والزامات مسلم برآمده از این حق بنیادی که دیری است توسط مناسبات حاکم و نظام سرکوب موردتعرض بی وقفه قرارگرفته است، پیوندبیش از پیش خواست های مطالباتی با خواست های کلان و سراسری
(نبردهای موضعی و سراسری) هم چون بخش دیگری از تاروپودساختارجنبش نوین، کانونی کردن مبارزه حول کلیت نظام. سرشت و درون مایه مرکزی همه آن ها «حق
زندگی و منزلت انسانی» است که آن ها به هم پیوند می زند. حق زندگی شأن انسان، حقی است که امروزه بستراصلی مبارزه علیه نظام سرمایه داری را در مقیاس جهانی را شکل می دهد. چرا که سرمایه داری و قدرت ها و
دولت هائی که از مناسبات کنونی صیانت به عمل می
آورند، با تعرض همه جانبه به عرصه های گوناگون زندگی و زیستگاه او آن را به یک خواست عمومی و جهان شمول تبدیل کرده اند ( نگاه کنید به گزارش آکسفام نسبت به خطراتی که سیستم متوجه بشریت
کرده است و نگاه کنید به گزارش صندوق جهانی که نسبت به خیزش جلیقه زردها و خطرتسری
آن به دیگرنقاط جهان بدلیل همین شکاف های طبقاتی هشدارداده است*). آن چه که در ایران می گذرد بازتابی است از شورش علیه نقض همین حق زیست انسانی با ابعادی مضاعف و با خودویژگی هایش.
در اصل کل مبارزه در چهارچوب (مناسبات) قدرت
و (مناسبات) ضدقدرت هم چون نیروی محرکه و درونمایه اصلی جنبش های نوین جریان دارد. در این صورتبندی، شاهد بالیدن و تغییرپارادایمی هستیم که بیانگرتغییرریل مبارزه از جابجائی حق انتخاب از میان حکمرانان برخود، به سمت حاکمیت ناپذیری جامعه و مناسبات متناظربا آن هستیم. که این البته خود به معنی آفرینش بدیل و ابداع سیاست به گونه ای دیگراست.
در بستر و چهارچوب چنین روندی است که مرزهای ارزش ها و باورهای کهن یکی
پس از دیگری در هم می شکنند. قهرمان و ضدقهرمان یکی می شوند و کسانی چون اسماعیل بخشی ها و سپیده قلیان ها در سیما و شمایل قهرمانان
و ضدقهرمانان ظاهرمی گردند...
در این بستر با وفورقهرمانان و رویش و زوال آن ها، مجال ورودابرقهرمانان
ماورائی و قلابی از ماه بر زمین نخواهد بود.
********
بخشی از شعارها:
کارگر معلم دانشجو درد ما درد شماست اتحاد چاره
ماست! خیابانها را
همچنان تنها تریبون و محل دادخواهی خود میدانیم و رساتر از قبل فریاد میزنیم:
«تا حق خود نگیریم از پای نمی نشینیم »فرهنگیان و معلمان بازنشسته در تجمع
امروز خود با شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد و معلم زندانی آزاد باید گردد»
خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی دربند شدند. آنها همچنین پخش مستند «طراحی
سوخته» از صدا و سیما را که چیزی جز شکنجه زندانیان و اعتراف گیری اجباری از آنها
نیست، محکوم کرده و شعار میدادند: توپ، تانگ، شکنجه مستند دیگر
اثر ندارد». هزینهها دلاریه
حقوق ما ریالیه»، «درمان رایگان حق مسلم ماست»، «رفاه عمومی حق مسلم ماست»، «معلم،
بازنشسته، پرستار، کارگر اتحاد اتحاد»، «نان کار آزادی»، «کارگر معلم دانشجو درد
ما درد شماست اتحاد چاره ماست»، «سلامت، معیشت، منزلت، حق مسلم ماست»، «خصوص سازی
تولید، آموزش و درمان و خدمات عمومی ملغی باید گردد»، «بودجه صدا و سیما
۱۹۸۹تریلیارد تومان، اما همسان سازی حقوق بازنشستگان فقط ۲ هزار میلیارد تومان....
چنان که ملاحظه می کنید جابجائی سوژه تغییر به کارگران ومزدبگیران و دیگرلایه های تحت سرکوب
آشکارا با کنشگری بیواسطه و مستقیم در خیابان ها، طرح مطالبات با سویه های
ضدسرمایه داری وضدکالاسازی و الغاء خصوصی سازی «تولید، آموزش و درمان و خدمات عمومی»، طرح درمان رایگان و سلامت، معیشت و منزلت و برآمدی هم چون اندام های گوناگون یک پیکره واحدطبقاتی-اجتماعی و تمرکزحول
بسط عمق مطالبات از ویژگی های بارز آن است. آن ها با گوشت و
پوست خود واقعیت معجونی به نام نظام استبدادی-مذهبی- سرمایه داری را با گوشت و پوست خودلمس کرده اند. که در این جنبش به غایت بکر و خودجوش و ضداستبدادی-ضدسرمایه داری، آکتورها و کنشگران اصلی اش کارگران و معلمان
و دانشجویان و... هستند.
تقی روزبه ۲۲ ژآنویه ۲۰۱۹
گزارش آکسفام:
No comments:
Post a Comment