Thursday, February 20, 2020

دوگانه کاذب شرکت و عدم شرکت در انتخابات


ضرورت فراروی از دوگانه کاذب شرکت و عدم شرکت در «انتخابات»

صرفنظر از نظرسنجی ها وارزیابی هائی که توسط نهادها و مؤسسه های به نحوی وابسته به رژیم صورت می گیرد*، که جملگی به تحریم گسترده نمایش انتخاباتی رژیم اذعان دارند؛ اما در نظرسنجی های قبلی که به عنوان نمونه عباس عبدی گزارشی از آن داده بود، از میان همین ۲۵درصدهم که ظاهرا خود را در چارچوب نظام و جناح های آن تعریف کرده اند، بیش از نیمی از آن ها گفته اند که تمایل یا قصدی به شرکت در انتخابات ندارند. 

چنین رویکردی به معنی آن است که دیگر حنای «وظیفه و تکلیف شرعی» حتی برای بخش هایی از همان طیف ۲۵٪ هم رنگی ندارد که این آغاز و بستری برای شکل گیری شکاف های تازه و فروریزی در میان مدافعان و پایگاه اخص و اقلیتی رژیم است. با این وجود مهندسی کامل انتخابات دارای گام دوم ومهمی در چگونگی شمارش و تجمیع آراء دارد تا آن چه را که خامنه ای پیشاپیش به عنوان حفظ آبروی نظام مظرح ساخته است متحقق کنند. حفظ «آبروی نظام»، کلیدواژه  دستکاری است و دکده کردن سخنان خامنه ای و دست نشاندگانش در شورای نگهبان جز این نمی گوید. که البته معلوم نیست با توجه به شکاف های فزاینده درونی رژیم علیرغم تلاشی برای یکدست نشان دادن خود می کند، با چه پی آمدهائی همراه خواهد بود و حتی می توان می گفت در شرایطی که بسیاری از اسرارو اسنادش به بیرون درز می کند نمی تواند اسرارتقلب ها پنهان بماند؛ اما می دانیم که برای رژیم کسب نتایج آبرومندانه اهمیت استراتژیک دارد و هیچ گاه اجازه نخواهد داد که بدست خود انزوای پرشکوهش در قالب آمار و ارقام به نمایش در آید* ابعادنارضایتی چنان گسترده است که در آمارگیری موسسه اجتماعی دانشگاه تهران به رقم باورنکردنی ۹۳٪ می رسد! همین گزارش رقم شرکت در تهران را ۲۵٪ اعلام می کند که برای رژیم اعلام آمار زیر۵۰٪  برای تهران امربی سابقه ای نیست؛ اما احتمالا در نقاط دیگر آمار را چنان جابجا خواهند کرد که معدل کل آراء بالای ۵۰٪ باشد.

گرچه تحریم هرچه گسترده ترصندوق های رأی رژیم فی نفسه خود یک هدف است، هدف حداقلی،‌ اما طبعا باید بتواند از موردصرف انتخاباتی و دوگانه کاذب شرکت و عدم شرکت فراتربرود. اگر در نظربگیریم که اکنون مضمون تحریم «نمایش انتخاباتی» رژیم در اساس به معنی بایکوت سازوکاررژیم است،‌ از همین منظر با توجه به ابعادفراگیرنارضایتی ها در حوزه های گوناگون زیست سیاست و زیست اجتماعی، استعداد تسری به حوزه های دیگر را هم دارد که تحریم کنونی می تواند تمرین و سرآغازی برای آن باشد. از همین رو تبدیل آن به یک جنبش سراسری اعتراضی و خیابانی از یکسو و فراتر بردن آن از صندوق رأی به حوزه های دیگر از سوی دیگر می تواند به عنوان اهدافی در تیررس جنبش اعتراضی مردم باشد. با این همه ممکن است بدلیل فشارهای سنگین رژیم به جامعه و کارگران و دانشجویان و فعالان و کنشگران و ایجادجوخفقان و سرکوب و بگیرو به بند، در کوتاه مدت تحقق آن امکان پذیر نباشد (یا باشد؟) و رژیم بتواند انتصابات خود را گرچه به بهای سنگین انزوای پرشکوه صورت دهد،‌ اما هستند کسانی مثل قاطبه اصلاح طلبان و امثال عبدی ها و تاج زاده ها که هنوز هم دلنگران سرنوشت نظامی هستند که در حول و حوش آن می پلکند، و نمی توانند به لحظه ها و «موفقیت های» شکننده و ناپایداری که حاکمان و اصول گرایان نزدیک بین به یمن سرکوب گسترده امروز را به فردا می سپارند، دلخوش باشند. آن ها سخت نگران عواقب واکنش های بعدی مردم به این نوع بدمستی ها  و دهان کجی ها و ثبات پادگانی هستند.

اما مساله مهم آنست که این  ۷۵٪  و یا ۹۳٪چه گونه می خواهد و می تواند در شرایط انقباض سیاسی و سرکوب گسترده پساانتخاباتی خود را تجدیدسازمان بدهد و به خیزش های گسترده تر و سراسری تر برای تحقق وظایف نیمه مانده مبارزات و خیزش های قبلی مبادرت ورزد؟ این آن مساله ای است که در دستورکارجنبش و چگونگی بهره گیری از فرصت های موجود و پیش رو قراردارد.

تا آن جا که به قبضه کامل و یکدست کردن قدرت توسط باصطلاح اصول گرایان بر می گردد،‌ احتمالا آن ها پس از تسلط برمجلس و تدارک خیزبعدی برای قبضه ریاست جمهوری،‌ سعی خواهندکرد که از طریق معامله با خارج در عین تشدیدفشارهای داخلی راه گریزی از محاصره اقتصادی و تنگناها جستجوکنند ( مذاکره و نوعی مصالحه و سازش با اروپا و حتی نوع چراغ سبززدن به جناح مخالف سیاست های ترامپ در خودآمریکا و البته درهمراهی با روسیه و چین ). تأخیردر تصویب لوایح پولشوئی به عنوان ابزاری برای چانه زنی  در مذاکره با اروپا و.. بهمین قصدصورت می گیرد. گرچه اتخاذفرمول سازش با خارج و سرکوب در داخل چالش های خود را دارد و رژیم هم به خیال خود با کاهش تعهدات هسته ای و تهدیدات منطقه ای و.. در حال افزایش قدرت چانه زنی و یافتن یک نقطه اپتیمم برای آن است. با این همه رونددیگری هم به موازات آن در جریان است که توسط دولت آمریکا در راستای تشدیدفشارهای حداکثری و تبدیل آن به یک تحریم بین المللی و تمرکزنظامی در منطقه خلیج فارس با هدف تنگ ترکردن حلقه محاصره رژیم برای تسلیم کامل و یا در هم شکستن اش دنبال می شود که می تواند شق اول را با چالش هائی مواجه کند. گرچه در داخل خودآمریکامخالفت با سیاست های ترامپ بیشتر می شود و حتی به درون جمهوری خواهان هم کشیده است، اما نقدا ترامپ فشارهای خود به اروپا حول آن ها را تشدید کرده است؛ بویژه اگر که در دوردوم انتخابات آمریکا پیروزشود.

رژیم در گزینش های سیاسی خود چشمی هم به رقابت های درونی آمریکا دارد. در هرحال نباید فراموش کرد که در اولویت بندی رژیم خطراصلی از داخل است و از به جان آمدن شهروندان خشمگین. گرچه با توجه به بی ثباتی و تناقضات و پیچیدگی های اوضاع داخلی و جهانی نمی توان با قطعیت از کم و کیف و میزان موفقیت و یا شکست آن ها  صحبت کرد.

فشارکور به سیستم و خروجی نامتعین!
این که فشارهای بین المللی با خروج از منشورسیستم هم به لحاظ رقابت ها و منازعات درونی ساختارقدرت و هم میزان تاثیراتش برتوانمندی های جامعه، چه گونه و با چه زاویه ای منکسرخواهد شد برهیچ کس معلوم نیست. نباید فراموش کرد که فشارهای ترامپ نه هوشمندانه که در کل کوراست و مصداق شکارخرس با آتش زدن جنگل. اخیرا اخباری توسط رسانه ای غربی از جمله نیویورک تایمز و یا بعضا اسرائیل منتشرشده است که حکایت از ممانعت دولت آمریکا از شروع مذاکرات پنهان بین ایران و امارات و عربستان دارد یا بر طبق گزارشی دیگر از اسرائیل فشارهای آمریکا رژیم ایران را نسبت به دست یابی به سلاح هسته ای مصمم ترکرده است . یا بنا به ادعای جان بولتون از آن جا که فشارحداکثری ترامپ آن گونه که باید حداکثری نبوده است شکست خورده است. یک نمونه استفاده از این فشارهای خارجی را توسط رژیم در موردبسیج گسترده مراسم تشییع جنازه قاسم سلیمانی مشاهده کردیم و یا این که اقدام به ترورفرمانده ایرانی و عراقی چگونه موجب افزایش فشاربه حضورنظامی آمریکا در عراق گشته است.  بطورکلی کانونی و دوقطبی کردن منطقه حول ایران و بقیه کشورهای عربی منطقه و به محاق بردن سایربحران ها و مشکلات و معضلات تاریخی و مهمی چون بحران فلسطین و سوریه و عراق و یمن و افعانستان... و رونمائی از معجزه قرن که چیزی جز یک طرح الحاقی  از سوی اسرائیل نیست ، فی نفسه با چالش های بزرگی همراه است که حتی شاید ترامپ هم که سیاستش بیشتر روی اعمال فشار و قدرت نمائی و گرفتن نتایج ضربتی و سریع است، اگر واقعا به چنین نتایجی در یک زمان بندی مشخص منجرنگردد، بعیداست که بتواند برای مدت طولانی با این دست فرمان حرکت کند. حتی خودترامپ اکنون با وجودآن که قبلا مرگ داعش را اعلام کرده بود، بهر دلیل، باردیگر از خطرآن و لزوم تقویت ائتلاف بین المللی علیه آن سخن می گوید. از آنسو اعمال این نوع فشارهای کور و غیرهوشمند، آشکارا موجب سنگین ترشدن کفه جناح تندتر در ساختاردرونی حاکمیت از یکسو و افزایش جوسرکوب و البته فقر و فروپاشی اجتماعی و تضعیف توانمندی توده ها از سوی دیگر شده است که گرچه نهایتا مولدخشم و نارضایتی و فروپاشی بیشتراست؛ اما الزاما بادوقطبی کردن و با قراردادن جامعه بین بین فشارهای رژیم و فشارهای بیرونی، خروجی آن الزاما معادل فروپاشی رژیم و تقویت دمکراسی و سنگربندی جامعه برمبنای مطالبات بنیادی خود نخواهد بود. 
  
تصویب مصوبه اخیر علیه اختیارات جنگی ترامپ در کنگره و سنای آمریکا گرچه می تواند توسط ترامپ وتو شود اما بیانگرآن است که جامعه آمریکا و بخش مهمی از طبقه حاکم سیاسی مخالف وروددولت آمریکا به منازعات کنترل نشده با ایران و در منطقه است. با توجه به در پیش گرفتن دکترین گریزهسته ای توسط رژیم ایران (و بی اعتبارکردن برجام و...) با هدف تقویت قدرت چانی و خروج از وضعیت آچمز از اینسو، و روی میزقرارگرفتن ماشه معکوس از جانب «اوروترویکا» درکنارفشارهای فزاینده اقتصادی و نظامی آمریکا از آنسو؛ با ترکیبی از اهداف بازدارندگی و تشدیدتهدید و فشار، اگر برهمین فرمان ادامه یابد بالقوه و بیشتر از بالقوگی آبستن انفجار است، همانطور که چنین خطری در واقعه ترورقاسم سلیمانی کل جهان را تکان داد؛ مگر آن که به نوعی بین اروپا و آمریکا در نقظه ای توافقی برای نوعی سازش به عنوان شروعی تازه ( ولو نه هنوز پایدار) با ایران منجر شود. سازشی که از یکسو متضمن کاهش تدریجی تحریم ها باشد و از سوی دیگر بازگشت گام به گام ایران به برجام  و آغازنوعی مذاکرات صرفنظر از شکل و چگونگی آن باشد (حتی روح چنین مسیری در ببانیه شش سناتوردموکرات آمریکا به عنوان راه برون رفت از بحران ایران و آمریکا نیز مطرح شده است). با وقوف به همین چاشنی انفجاری موجود در مسیرکنونی است که مسئول سیاست خارجی جدیداروپا با سفربه ایران و اعلام تعلیق زماننبدی مقررماشه معکوس در برجام، برآن شده است که فرصتی تازه برای گفتگو و مذاکره بین طرفین فراهم کند. البته درموردسازش پایداررژیم نباید دستخوش خوش پنداری شد. چون سیاست کلی و راهبردی رژیم تا اطلاع ثانوی نه جنگ ( جنگ رودررو) و نه صلح (به معنی عادی سازی روابط ) است.  اما این راهبرد فرازونشیب های خود را دارد. یعنی هم تشدیدسویه های تنش  و هم تخفیف آن هارا، که این خود می تواند تحت شرایطی محل مذاکره و دادوستد باشد. چرا که توافق های پایدار در افق کنونی بحران های حاکم برایران و منطقه و جهان مشهودنیست، اما تا اطلاع ثانوی و تا دست یابی به تعادل جدید و پایدار، جهان برپایه توافق ها و سازش های بین بحرانی پیش خواهد رفت.  
نتایج یک نظرسنجی: ۷۵٪ مردم تهران در انتخابات شرکت نمی کنند
نگاه کنیدبه مقاله: تنورسردانتخاباتی و تحریم گسترده دو سریک معادله واحد و مهندسی دومرحله ای انتخابات
تقی روزبه ۲۰ فوریه ۲۰۲۰

No comments:

Post a Comment