تحریم«انتخابات» و تلخکامی
فرخ نگهدار!
۱- انسدادکامل صندوق رأی، فقط اصلاح طلبان را آچمز و بلاموضوع
نکرده است بلکه شماری از خیل همراهان اصلاح طلب در داخل و یا خارج را نیز به
دردسرانداخته و آن ها را نیز به نوعی با بحران هویت همراه ساخته است. یکی از آن ها
فرخ نگهداراست که معمولا حتی کاسه داغ تر از اصلاح طلبان بوده و اخیرا با نوشته ای
پیرامون شرکت در انتخابات سعی کرده است که در شرایط جدید و وانفسای تحریم گسترده و
تلاطمات فزاینده جامعه، برای حفظ و تداوم موضعگیری های تا کنون شناخته شده اش مفری
بیابد.
چرا که بنظر می رسد روندهای خلاف آمدیکی
دوسال اخیر همه آن ها را دودکرده و به هوافرستاده باشد. از همین رو با یک سری
لفاطی ها و تلقین های توخالی بخودش می کوشد که شایدرمق تازه ای به خود به دمد.
۲-ویژگی این نوشته* که در
آستانه برگزاری «انتصابات» رژیم انتشاریافته، قبل از هرچیز بازتاب حرمان و حسرتی
است که از به بادرفتن امیدها و آرزوهائی حکایت می کند که در انطباق با ایمان قلبی
دیرپائی است که او نسبت به اصلاح نظام و از جمله جهت گیری شخص خامنه ای به عنوان
رهبرنظام داشته است. چنان که بخش اول و عمده نوشته خود را خطاب به «رهبر» نگاشته
است و جفائی که او با گوش ندادن به نصایح دلسوزانه اش به بخود و نظام کرده است!.
۳-نکته دیگر نگرانی شدیدوی
از خطرسست شدن باور و اعتماد لااقل بخشی از اصلاح طلبان نسبت به نهادصندوق و
انتخابات به عنوان بنیان رفرمیسم است. بهمین دلیل پیامش به آن ها این است که مبادا
در این بزنگاه سخت زمانه، دستخوش تردید بشوند و نسبت به کرامات صندوق بدبین!. با عطف به نگرانی از چنین
لغزشی است که می نویسد: زمانه سختی است و در این زمانه سخت ما باید صد بار سخت تر
مواظبت کنیم که مبادا با عمل سیاسی ما نهادانتخابات آسیب ببیند، یا اصول بنیادین
اندیشه رفرمیستی دستخوش تزلزل گردد!. بهمین دلیل فرخ مثل جن از
واژه بسم اله، از واژه تحریم هراسان است؛ مبادا که ما را از مناسک طواف، حول کعبه
صندوق دور سازد و به همه یاران و همراهان قدیم و جدیدش و همه هموطنان «همراه»
توصیه می کند که بجای تحریم، علیه محروم کردن از صندوق اعتراض کنید.
۴-کبوتری که فرخ نگهدار از
شبکلاهش بیرون کشید!
با این همه او در یک لحظه خلسه وار، و در پشت گردوخاکی که بپاکرده است، با جسارتی
مثال زدنی و دور از انتظار می گوید: جمهوری اسلامی مرا از زندگی و فعالیت در
کشورخودم محروم کرده است. اما اگر در آنجا هم بودم اعتراض می کردم که چرا بخش
بزرگی از مردم کشورم از حق مشارکت در انتخابات محروم اند؟ و به هیچ فهرستی
رای نمیدادم. اما اگر در حوزه ای نامزدی صدای ناراضیان و منقدان بود بر مردم خرده
نمی گرفتم که چرا رای می دهید.
گرچه او خواسته است به نوعی و به این شکل همان سیاستی را که اصلاح طلبان تحت عنوان عدم ارائه لیست برای
تهران اعلام کرده اند را کپی کند و شاید هم به همین لحاظ هم پس از مشاهده بیانیه
آن ها مبادرت به نوشتن این مطلب کرده باشد؛ اما این بخودی خود نکته اصلی نیست و
نکته اصلی در جای دیگراست: می دانیم که او در سال های گذشته ظاهرا انجام مناسکش
هیچ گاه قطع نمی شده است و در همین خارج کشورهم با رفتن به سفارتخانه رژیم ارادت
قلبی خود به صندوق را نشان می داده است. اما ظاهرا این بار فرصت چنین نیایشی به
تمام و کمال از او گرفته شده است. گرچه باید به او حق داد که پرده برداری از این
محرومیت ولو ناخواسته و غیرعمد- از حق طواف حول صندوق- با توجه به فضای عمومی
تحریم و خلوتی صندوق ها توسط او کارساده ای نباشد. چرا که او نه فقط بلحاظ وجدانی
که هم چنین بخاطرخطرسوء برداشت از رأی ندادن و بدآموزی ها و تعبیر و تفسیرهای
نادرستی که ممکن است از آن «محرومیت اجباری» بشود، سخت نگران است!. بهمین دلیل سعی
کرده است که آن محرومیت را در لابلای گردوخاکی که در کل نوشته اش به پاکرده است به
شکل نامحسوسی مطرح و جاسازی کند. فقط باید درک کرد برای کسی که چندین دهه است
هویتش را در ستایش از صندوق به عنوان رکن دموکراسی در نظام ولایت فقیه و امید به
تقویت آن در همین نظام سرکرده است، و در همین نوشته اش بکرات حول آن قسم یاد می
کند، دورشدن از آن رؤیای ساخته و پرداخته شده
تا چه حد تلخ و مترادف از خودبیگانه شدن است. و برهمین اساس هم قبل از طرح
سرراست و بی مقدمه موضوع سعی کرده است با مقدمات و مقارنات و سوگندخوردن و هشدارها
تاحدی که ممکن است خطر آن بدآموزی ها و سوء تعبیرها را زائل کند! در حقیقت باید به
رژیم به عنوان مقصراصلی لعنت فرستاد که حتی فرخ نگهدار را هم محکوم به تحریم
اجباری و ناخواسته کرده است!
۵- در پاراگراف پایانی،
فرخ نگهدار بجای آن که به دلایل و ریشه های خطابودن تصورات و ادعاهایش در
موردسیرتحولات نظام که این همه سال ها با چنان سماجتی از آن ها دفاع کرده است به
پردازد و نخواهد آن را به نپذیرفتن توصیه هایش توسط خامنه ای احاله دهد؛ و نقد و
واکاوی تجربه چندین دهه تجربه را در بزنگاه یک بیلان سراسرشکست خورده به عنوان
بدیهی ترین واکنش طبیعی هرانسانی و در صداقت خویش با خویشتن بداند که با شکست پیش
انگاره هایش آن ها را در برابرخود قرار می دهد؛ هم چنان شاهدفراربه جلو و یک
فرافکنی بزرگ هستیم: از دوره حیات خامنه ای در این سو و ترامپ در آنسو به مثابه دو
قطب شر می جهد و در فراسوی آن ها بدبنال رستگاری و زنده کردن امید ها می گردد. از
این رو با همه یأس و حرمان و تلخکامی اش، خود را از تک و تا نیانداخته و سعی می
کند که مشعل امید را باحفظ همان پیش انگاره های عمیقا رسوب کرده در وجودش زنده
نگهدارد. از همین رو وقتی با روندهای خلاف آمدباورها و ذهنیت خود مواجه می شود، با
پرش از واقعیت سرسخت فوق به گفته خودش، با حلول روحش در کالبدیک منجم باشی، پیش
بینی که نه، پیشگوئی کرده است که دل قوی دارید که با مرگ خامنه ای و رفتن ترامپ و
آمدن سندرز به جای ترامپ، بسان پایان خوش داستان های پلیسی-جنائی همه چیز به خیر و
خوبی سپری خواهدشد!. نه فقط ایران بلکه کل جهان از بیگانگی اش در خواهدآمد.
همانطور که فرخ نگهدارهم از خجالت همه در خواهدآمد! در حقیقت او تحلیل نمی کند
بلکه فال بینی کرده و آرزوهایش را ردیف می کند. دیری است که واقعیت های جهان از
ورای او به شکل مثال های افلاطونی بر دیوارمقابل منعکس می شود!
تقی روزبه ۱۸ فوریه ۲۰۲۰
«اعتراض به محرومسازی» به جای تحریم
انتخابات
برای آشنائی بیشتر با شبه فلسفه فرخ نگهدار
نگاه کنید به مقاله
میزگردبی بی سی و میزانسن طنزآمیزی که حضورفرخ
نگهدار و مخمل باف بر دوضندلی مقابل هم بوجودآورد!
No comments:
Post a Comment