Friday, December 29, 2006

یادداشت کوتاهی پیرامون "نامه سرگشاده به شورای مقاومت *"
تقی روزبه

ازآنجا که دراین نوشته-نامه سرگشاده به "شورای مقاومت" به قلم علی ناظر-که ازقضا تصادفا همین امشب باآن برخوردکردم، درجائی نام من-تقی روزبه- بهمراه لیستی ازاسامی ذکرشده لازم دیدم این یادداشت را برای جلوگیری ازهرگونه سوء تفاهمی درارتباط با همین مطلب بنویسم.
قاعدتا برخوانندگان نوشته های من نباید پوشیده باشد آنچه که شاه بیت وستون فقرات مقالات مرا تشکیل میدهند عبارتنداز
الف-سرنگونی با هدف تغییرواقعا دمکراتیک ونه چون انقلاب بهمن پرش به ناکجاآباد،ازشیوه سرنگونی و چگونگی صف آرائی قبل ازسرنگونی جدانیست. سرنگونی درجهت تغییری واقعادمکراتیک مستلزم آرایش وصف بندی متناسب با آن است. نفس باور به سرنگونی وبقول نویسنده سرنگونی طلب بودن فقط یک معیاراست که تجمع حول آن وقلم گرفتن از سایرشاخصه ها و مولفه های اصلی دموکراتیک،درحکم شرکت دربازتولید همین جهنم ویاحتابدترازآنی است که اکنون گرفتارش هستیم. وبرهمین پایه بعنوان یک راهبرد مبارزه برای سرنگونی استبداد وحاکمیت ولائی کنونی، باید بشیوه ای صورت گیرد که راه را برجلوس هرگونه مستبدوقیم جدید،باهراتیکت وایسمی،ازجمله کسانی چون مجاهدین ومهم ترازآن امپریالیسم که برآن است تا برموج نارضایتی عمومی و سرنگونی وبکارگرفتن واسنتخدام جریانات دست آموز ماهی خود را صید کند، به بندد
ب-تمام نوشته های من نشان می دهند که امر سرنگونی بدون پیوندآن با مبارزه علیه استثمارونظام سرمایه داری بطوراعم و نئولییرالیسم هاربطوراخص بازهم درحکم تداوم همان شکاف بین نان و آزادی است که شارلاتان هائی چون خمینی هاوخامنه ای ها و احمدی نژاده و .. درآن لانه کرده اند وراه را برظهوروجلوس شارلاتان های جدید بازمی کند.این شکاف بنیادی ترین شکاف جامعه ما را تشکیل میدهد.وهرتلاشی که بخواهد پیوند ناگسستنی بین نان وآزادی و برابری اجتماعی را نادیده بگیر،همان که هرکدام ازجناح های حاکمیت کنونی هرکدام وجهی از آن رابه صورت مسخ شده آواز می دهند،خودازجنس همان بحران است ونه پاسخی به بحران.
ج-اندیشه پایه ای دیگر درنوشته های من تأکید بی وقفه براصل خودرهائی و خود حکومتی مردم ازیکسو و تقویت سازماندهی جنبش های اجتماعی-مطالباتی هم اکنون موجود ازپائین وبصورت خود بنیاد وبی نیازازقیم ورهبرورهبرسازی بعنوان محمل مادی تحقق آن اصل ازدیگرسو است. وبهمین دلیل باهرگونه رهبری سازی وهدایت ازبالاوائتلاف هائی که بخواهد رسالت خود راهدایت و رهبری جنبش فاقد عقل وسروظرفیت وتوان خود رهائی بداند مخالفت بنیادی داشته ام. ولو انکه این نقش بخواهد باسم کارگر وزحمتکش ویا چپ و غیرچپ صورت گیرد. مخالفت بنیادی من با ولایت فقیه قابل تعمیم به تمامی اندیشه های قیمومت طلبانه برانسان با هراتیکت ورنگ آمیزی تازه ای هم میشود.قدرت ازآن توده های کارگروزحمتکش است ومطابق این بینش قرارنیست اگر قدرت ازکسی وجریانی گرفته میشود به نیابت ووکالت ازمردم وجنبش بکسی و جریانی وحزبی وسازمانی و شخیصتی و.. سپرده شود. قدرت وقتی دراختیارتوده های کارگر وزحمتکش باشد،قدرتی توزیع شده وتحت کنترل آن خواهد بود ونه متمرکزو بیگانه ازآن وبرفرازآن، همانگونه که سرمایه چنین است. بنابراین سازماندهی سرنگونی بهمراه سایرمطالبات باید ازپائین و بربسترجنبش های اجتماعی و پیوند آنها بایگدیگرپیش برود وهرگونه همکاری نیروهای دیگرنیزمی تواندتنهادراین راستا وبربسترمطالبات جنببش های اجتماعی-بویژه جنبش مزدوحقوق بگیران-بعنوان پایگاه اجتماعی یک جنبش واقعا رهائی بخش استوارباشد.
د-وکلام آخرآنکه بفرض اگرخطوط راهبردی فوق هم نبود،آزمون هائی که من ازسرگذرانده ام، یعنی آشنانی شخصی وبسیارنزدیک من با این جماعت وبه خصوص باسران آن چه ازِقبل مبارزات مشترک ناشی ازحضوردریک سازمان دردوران شاه وچه درزیر سقف زندان ها، وچه تجربیات دوران پس ازانقلاب بهمن وبالأخره عملکرداین جریان دراقامت طولانی خود درعراق و رابطه اش با قدرت های امپریالیستی هرکدامشان کافی بود تاهرگزحاضرنشوم با این جماعت دریک جوال قرارگیرم.
****
باتوجه به ملاحظات فوق قرارگرفتن نام من درلیست پیشنهادی نویسنده- قدری تعجب آوروسؤال انگیزمی نماید. ازایشان انتظارمیرفت که علی القاعده با توجه به جهت گیری عمومی مواضع من–که درشماری ازسایت هاازجمله درسایت دیدگاه هم درج میشد- مغایرت اصولی وریشه ای آن با هر گونه طرح های معطوف به همه باهم را
درمی یافت. گرچه هرکس حق دارد به انعکاس اندیشه های های خود بپردازد وقصد نویسنده هم تعرض به این حق بدیهی افراد نیست.
می توان وباید" نامه سرگشاده به مسئولین وکمیسیون های شورای ملی مقاومت بقلم علی ناظر-درج شده درسایت دیدگاه" *

Friday, December 22, 2006


پشت پرده بحران شمارش آراء
تقی روزبه Taghi_roozbeh@yahoo.com

"انتخابات" 24 آذر و پیام های آن(بخش نخست)
انتخابات شوراهای اسلامی شهروروستا-که نتایج نهائی اش پس ازگذشت 5 روزاعلام شد، دچار مشکلات و دست اندازهای ظاهرا غیرمنتظره ای گردید که محتوای اصلی آن را نزاع حول تقسیم آراء صندوق ها و تصاحب سهم شیرتوسط باندها وجناح های رژیم تشکیل می داد.برگزارکننده گان ونظارت کننده گان این انتخابات نمایشی که همه وابسته به یک جریان بودند،نحوه برگزاری وشمارش آراء وهم چنین چگونگی اعلام آن را جوری سازمان دادند که یکی از اصلاح طلبان به آن شیوه"پختن تدریجی قورباغه" نام نهاد.شیوه ای که مطابق آن دمای بخارآب بتدریج بیشتروبیشتر می شودتا قورباغه ها متوجه پخته شدن خود نشوند.گرچه ازحق نباید گذاشت که این قورباغه ها درحین افزایش دماء بخارخویشتنداری ازکف دادند و به جیغ و دادکشیدن پرداختند.اماچنان که دانیم آشپزپاشی دارای چنان ثقل سامعه ای بود که وقعی باین فریادها نه نهاد. وزیرکشوراین آشپزباشی که وزارتخانه تحت مسئولیت اش عهده دار برگزاری انتخابات بود،سرانجام درپنجمین روزشمارش آراء وقتی که همه اموربه خیروخوبی گذشت وسوراخ سنبه ها لکه گیری شد وبه قول خودشان جمع بندی نهائی صورت گرفت،درمقابل عده ای خبرنگارآفتابی شد و توضیحات کوتاه و سرودم بریده ای به پاره ای ازسؤالات داد. جیغ ودادهای قورباغه ها کدام اسرار را افشاء می کردند؟ افشاگری آنها ناظربود به چگونگی شمارش آراء صندوق ها وآمار نامعلوم تعرفه های توزیع شده و عدم صورت جلسه نکردن ولاک ومهرنمودن شماری ازصندوق ها پس از پرشدن،استفاده غیرقانونی ازتعرفه های چاپ شده ومورد استفاده قرارنگرفته ویا استفاده مجدد ازتعرفه هائی که توسط رأی دهندگان کاملا پرنشده بودند بااضافه کردن اسامی جدید، دوخطه بودن شماری از تعرفه ها وعدم اطلاع رسانی به موقع ازروند بازگشائی وشمارش صندوق ها واحاله کردن آن ها به وقت پایانی،جابه جائی غیرقانونی صندوق ها وگشوده شدن لاک و مهرآنها ونیزمفقودشدن شماری از صندوق هاوپیداشدن مجددآنها،ورود صندوق های جدید حتا درروزچهارم به محل شمارش آراء،اخراج وضرب وشتم ناظرین کاندیداهای متعلق به جناح رقیب وخلاصه شمارش صندوق ها بدورازچشم اغیاروتوسط افرادجدید وده ها مواردمشابه آن.چنانکه ملاحظه می کنید این قورباغه های بیچاره و درحال پخته شدن بازبان بی زبانی داشتنداسرارمهی را افشاء می کردند!. با این همه جناح حاکم هیچ وقعی براین ناله ها نه نهاد.وقتی وزیرکشورحاضرشد بعدازگذشتن خرمرادازپل،کنفرانس مطبوعاتی برگزارکند،ادعاکرد که اولا تاکنون شکایتی واصل نشده. ثانیا مگردرانتخاباتی چنین گسترده می شودتقلب نباشد.وثالثا دلیل دادن اطلاعات قطره چکانی ناشی ازعواملی چون اولویت شمارش صندوق های مناطق کم جمعیت به مناطق پرجمعیت بود که بهمین دلیل جناب وزیروهم سنگرانش نخواستند با مطرح کردن زودرس نتایج این گونه صندوق ها، قبل ازآنکه صندوق های نقاط پرجمعیت بازگشائی شود، تصورنادرستی درموردجایگاه ورتبه کاندیداها دراذهان عمومی بوجود آورند.او هم چنین بخش دیگری ازمشکلات واختلالاتی را که منجربه تأخیردرارائه به موقع آمارصندوق ها گردید،به گردن هئیت نظارت مجلس شورای اسلامی وخستگی مجریان انداخت و بخشا هم عنوان کرد که ناشی ازاختلالات کامپیوتری وقفل کردن سرورها بوده است.چنان که مشاهده می کنید همه عوامل زمینی و آسمانی فراهم آمدند تا ابتدا جمع بندی نهائی صورت گیرد و سپس مردم و کاندیداها درجریان ماوقع قرارگیرند.اصلاح طلبان هم پس ازآن که گوش شنوائی درمیان برگزارکننده گان نیافتند،درپی نامه پراکنی وتجمع درفرمانداری ودیداربا حدادعادل وشنیدن این پاسخ که سیاه نمائی نکنید و... با دخیل بستن به "بزرگان خود" رفسنجانی و خاتمی و کروبی آنان را تشویق به چانه زنی و شفاعت به درگاه بزرگِ بزرگان کردند تا مگراین بارباتذکرهای آنان، دست اندرکان انتخابات بر سرعقل آیند و از دستکاری کردن بیشترآراء منصرف شوند. اما دریغا که هیچ کدام ازاین نامه نگاری ها و شفاعت کردن ها افاقه ای نکرد!. گرچه کروبی واصلاح طلبان باخود عهد کرده بودند که این بارهرگز درنیمه های شب خوابشان نبرد-نیمه هائی که هم چون شب های قدرسرنوشت انسان ها رقم می خورد.اما علیرغم آن،هم چنان دود سفید ازدودکش بیرون می زد وهیچ خبری ازاسامی لیست موردحمایت این جریان-مگرهمان سه چهار نفری که بعنوان جیره آنها منظورشده بود- نبود.! شمارش آراء هم چنان ادامه داشت وهنوزسوراخ سنبه های گزارش نهائی آرای ریخته شده به صندوق ها پرنشده بود!.
دربی اعتنائی کامل به این گونه شکوه ها وشفاعت بزرگان و برای صحه گذاشتن به آنچه که صورت می گرفت وبرای تقویت روحیه برگزارکنندگان ونیز قطعیت بخشیدن به نتایج "انتخابات"،لازم آمد که خامنه ای روی صحنه ظاهرشود.او بیش ازاین درنگ راجایزندانست وبرآن شد قبل ازاعلام نتایج نهائی این نمایشنامه وپایان گرفتن شمارش آراء پیام تهنیت خود را بخواند ودرستایش از"حماسه 24 آذر"پیشانی برخاک ساید.هدف آن بود که هرچه زودتربحران شمارش آراء پایان گیرد وجلوی اشاعه تردید پیرامون صحت انتخابات گرفته شود. بلافاصله پس ازآن،ثمره هاشمی مشاورارشد ومورد اعتماد احمدی نژاد که اندکی ازبرگزاری انتخابات ازسوی وی برای سازماندهی ونظارت بر انتخابات به وزارت کشورمنتقل شده بود،ودررأس ستاد انتخابات مسئولیت مستقیم برگزاری انتخابات را بعهده داشت، با پیام خامنه ای جانی تازه یافت واظهاررضایت رهبری را درحکم رضایت خدا وامام زمان دانست که طبعا رضایت ویاعدم رضایت بندگان خدا دربرابرآن نمی توانست از اهمیت چندانی برخوردارشود.
درهرحال اجرای فاز نهائی سناریوی انتخابات بحران آفرین شده بود. وزیرکشوردرهمان گفتگوی خوداعلام کرد که اگرشکایتی واصل شود ازمسیرقانونی مورد بررسی قرارخواهد گرفت.خاتمی هم مثل همیشه دردفاع ازکیان نظام ذره ای تردید روانداشت و اعلام داشت که اصل صحت انتخابات را نباید به زیرسؤال برد.
باین ترتیب اصلاح طلبان که به نوعی حکم آش نخورده ودهان سوخته را پیداکرده وپاداشی درخورنقش خویش که همانا گرم کردن تنورانتخابات بوددریافت نکرده بودند، یک باردیگرواین بارقبل ازورود به ساختارقدرت با دیوارسردوبتونی-ورود ممنوع- مواجه شدند.درشرایطی که هرتلاش آنها برای گشودن ققل بسته با ناکامی مواجه می گردید،بعضا دراردوی اصلاح طلبان زمزمه هائی شنیده می شود مبنی برلزوم واکنش اعتراضی تندتر. نظیرتحصن ودعوت به تجمع اعتراضی توسط کسانی که به آنها رأی داده اند. بی شک چنین زمزمه هائی را درمورد این جماعت نباید چندان جدی گرفت. حتا اگرچنین ادعائی ازحد زمزمه های عناصری چون سحرخیزهاهم فراتربرود،چیزی بیش ازیک رجزخوانی صرف نخواهد بودکه دربهترین حالت هم چون استفاده ازیک تفنگ خالی است که حاکمیت پیشاپیش ازخالی بودن آن با خبراست.یکی ازدلایل این خالی بودن آنست که قبل ازهرچیزهمان بزرگانی که این جماعت اکنون درزیرچترآن ها حرکت می کنند بااین گونه ناپرهیزی ها مخالفند.دومین دلیل آنست که اصلاح طلبان ما سیاست ورزی را منحصرا دررأی دادن وطواف حول صندوق های رأی خلاصه کرده اندومثل جن ازبسم اله ازاعتراضات خیابانی گریزانند.اما مهم ترازهمه،خودآن هابهترمی دانند که اکنون مردم برای فراخوان آن هاهیچ تره ای خوردنکرده وحاضرنخواهند شد بخاطرتقلب در"انتخاباتی" که هیچ ربطی به منافع و آمال آن ها ندارد،ونقشی هم درآن نداشته اند مبادرت به برپائی اعتراضات نمایند.واقعیت آن است که اکثریت بزرگی ازمردم ازرژیم وترفندهای انتخاباتی آن عبورکرده وحتا آن بخشی هم که بدلایلی درانتخابات شرکت می کند نیز کثرا هدفی جزدامن زدن به منازعات درونی رژیم و ترجیح بد به بدترویا مهردارکردن شناسنامه و.. ندارند.
اصلاح طلبان مدعی اند که آن 500هزاررأی ویژه ای که فاصله هاشمی با نفربعدی را تشکیل می دهد،متعلق به آنهاست که بخش قابل توجهی ازآن درصندوق های شورای شهرازکیسه آن ها ربوده شده است.
منشأ بحران شمارش آراء درنمایش انتخاباتی رژیم
محورهای اصلی سناریو و استراتژی انتخاباتی حاکمیت عبارت بود از:
الف- دستگاه های ممیزی انتخاباتی به نحوی کوک شده بودند که اساسا گزین های اصلی وعمده ازمیان صفوف گوناگون محافظه کاران صورت گیرد: یک گزین هدفمند ونشانه گیری شده.
ب-داغ کردن تنورانتخابات و معرکه رقابت دروهله نخست در بین باندها وجریانات متعلق به اصول گرایان،باهدف کانالیزه کردن حداکثرآراء بین این جریان های خودی برای نشان دادن رقابتی بودن انتخابات.
ج-قائل شدن سهمیه ای محدود دربرخی حوزه ها برای اصلاح طلبان،و بازهم برای گرم کردن بیشتر تنورانتخابات ورقابتی جلوه دادن هرچه بیشترآن با درنظرگرفتن ملاحظات زیر:
1-نمایش رقابتی بودن انتخابات درشرایط کنونی وتحت فشارهای سنگین بین المللی–بویژه درشرایطی که قدرت های بزرگ آماده صدورقطعنامه می شوند-برای خنثا کردن این فشارها و افزایش چانه زنی رژیم درگفتگوهای محتمل بعدی-دارای اهمیت بود.بدیهی است برای اینکار،به بازی گرفتن محدود اصلاح طلبان همانطور که درمورد ریاست جمهوری هم صورت گرفت ضرورت داشت.
2-البته دستگاه ولایت این ناپرهیزی را درمورد انتخابات خبرگان که بالقوه دارای اختیارات مهمی درمورد نظارت بررهبری وسرنوشت آن است مجازندانست وآن را تنها درموردانتخابات شوراها-که فاقد اختیارات لازم می باشند وبیشتر به شوراهای شهردارشباهت دارد، ونیزانتخاب چندین نمانیده میان دوره ای مجلس بکارگرفت. سوراخ های صافی مجلس خبرگان چنان تنگ میزان شده بودکه حتا مجمع روحانیون مبارزویا فردسرشناسی چون آیت اله توسلی که ازمعتمدین و محارم بنام خمینی بشمارمی رفت، نتوانست ازآن بگذرد.شورای نگهبان بدون هرگونه رودربایستی به کاندیداهای مجمع روحانیون پیام داده بود حتا اگرجرئت کنند ودرامتحان خفت آورشورای نگهبان هم شرکت کنند،بدانند که مردودخواهند شد.
3-درمورد مجلس خبرگان پس ازمجادلاتی گسترده یک تصمیم گیری مهم صورت گرفت. وآن این که رفسنجانی و روحانی بدلیل جایگاهشان درمیان روحانیت ودرجه چسبندگی اشان باهرم قدرت و سازش پذیری اشان،نباید ازحضور درمجلس خبرگان منع شوندوچنین نیزشد.و چنان که دیدیم رفسنجانی هم متقابلا بلافاصله پس ازاعلام شدن نتایج خبرگان با ارسال پیامی اعلام داشت که باقی عمرخود را هم چنان درکناررهبری خواهد ماند وباین ترتیب باواطمینان که ازموقعیت جدیدش علیه وی سوء استفاده نخواهد کرد.
درمورد سهمیه اصلاح طلبان نیزاین نکات مورد تصمیم گیری هسته اصلی قدرت قرارگرفت:
الف-این سهمیه تنها شامل عناصر راست و بشدت محافظه کاراین جریان می گردد. بنابراین اولا ازورود اصلاح طلبان غیرخودی اکیدا بایدممانعت شود.ثانیااین سهمیه درسطح شهرهای کوچک و درجه دوباشد.واساسا شامل مراکز استانها وشهرهای بزرگ-بجزتهران- نمی شود.
ب- درمورد تهران بدلیل اهمیت نمادین واستثنائی آن درسطح داخلی وبین المللی برای نشان دادن باصطلاح خصلت رقابتی انتخابات،برخلاف اکثرشهرهای بزرگ سهمیه ای برای آنها درنظرگرفته شد.ولی با یک تبصره مهم و مشروط کننده . تبصره ای که سخت تلاش گردید تاپنهان بماند:
به آن ها تحت هرشرایطی نباید اجازه داد درشوراهای شهرازمحدوده اقلیت فراتربروند ونقش اکثریت را پیداکنند.چرا که عواقب و پی آمدهای چنین وضعی با استراتژی کلی هسته سفت درموردانتخابات و جایگاه این جریان درکل ساختارقدرت درمغایرت قراردارد.بهمین دلیل آنها درسناریوی خود،برای مقابله کردن با حالتی که درآن تعداد آراء ریخته شده به اصلاح طلبان ازمرزهای مجاز و خط قرمزتعیین شده فراتربرود پیش بینی های لازم را به عمل آوردند.
نقطه بحران زای تصمیم فوق درآن بود که کاندیداهای اصلاح طلبان ضمن داشتن حق کاندیدشدن،فاقد حق بدست آوردن اکثریت آراء بودند.تناقض جناح حاکم آن بود که ازیک سوبرای گرم کردن تنورانتخابات به حضورآنها نیازداشت و ازسوی دیگرنمی خواست بهیچ قیمتی آن ها درشوراها دارای کرسی های فراترازسهمیه مقرر باشند.البته تحقق چنین هدفی،باوجود استفاده از تمامی اهرم هائی مهمی چون توقیف روزنامه های مهم وسراسری آن ها، انحصاررسانه ملی وراه اندازی تبلیغات یک طرفه و...،خالی ازریسک نبودولی مزایای به بازی گرفتن آن ها برمعایب محتمل اش می چربید. چرا که باین ترتیب اولا اصلاح طلبان به عنوان مناسب ترین عناصربرای شکستن یخ تحریم و وکشاندن پای باصطلاح اکثریت خاموش به صحنه انتخابات ولاجرم داغ کردن تنورانتخابات درانظارجهانی بکارگرفته می شدند و ثانیا با اتکای به قبضه قوای سه گانه ویکدستی قدرت خود را قادرمی دید که هرموقع لازم شد تصمیمات تکمیلی و کنترل کننده برای ممانعت ازبهره گیری این جریان از"یخ های آب شده"اتخاذ نماید.
بحران شمارش آراء درست ناظربرهمین وضعیت بود. یعنی وضعیتی که اصلاح طلبان درتهران ازخط قرمزمقررگذشته وآرائی فراترازحد نصاب لازم بدست آورده اند.واین درحالی است که جناح حاکم،بویژه باند وابسته به احمدی نژاد با فروریزی آراء وفقدان کسب حدنصاب لازم مواجه شده است.باتوجه به همین وضعیت پیش آمده بود که ازسوی جناح حاکم تدابیرکنترل کننده اضطراری معطوف به شمارش آراء و دستکاری آن دردستور کارقرارگرفت.
البته اکنون اصلاح طلبان مانده اند با نتایج یک انتخابات نه فقط بطورکلی مسخ شده ونمایشی بلکه انتخاباتی بطوراخص دست کاری شده و تقلبی، وبا جناحی که حتاقاعده بازی خود تدوین کرده را هم برسمیت نمی شناسد.اکنون ظاهرا این جریان برسردوراهی پذیرش قاعده تازه بازی ووضعیت موجودازیکسو واعتراض به تقلب های موجود ازسوی دیگر قرارگرفته است. بدیهی است که اگربخواهد بطورجدی دربرابرتقلب های انتخاباتی ایستادگی کند،بایدهم دراستراتژی خود مبنی بر شرکت خود درقدرت تحت هرشرایط و درهرسطحی تجدید نظرکند وهم مشروعیت نظام راکه خود را جزئی ازآن بشمارمی آورد بزیر سؤال ببرد.ازهمین رو با توجه به ماهیت شناخته شده این جریان،باید گفت که این یک دوراهی واقعی برای او نیست. جهت گیری این جریان واستراتژی سیاست ورزی آن را وادار می کند که تحت هرشرایطی به یافتن جا پا و وچنگ انداختن به هرذره ازقدرت بچسبد.
تحریم کنندگان هم چنان گسترده ترین نیروهستند
اصلاح طلبان همواره مدعی بودند که اگربتوانند صفوف تحریم کننده گان و باصطلاح اکثریت خاموش را درهم بشکنند، شانسی برای عروج خود درهرم قدرت خواهندداشت.آیا آنها توانستند به این هدف خود دست یابند؟
برخلاف ادعاها وهیاهوی رژیم که این انتخابات را یک انتخابات حماسی می خواند،نگاهی سرانگشتی حتابه همین اطلاعات منتشرشده ازمیزان شرکت کننده گان،که بی گمان درصحت آنها تردیدهای جدی وجودداردبیافکنیم،واگرتهران را به دلیل سیاسی بودن انتخاباتش شاخص بگیریم، درانتخابات شوراهای این شهرکمتراز30% حائزین رأی شرکت کرده اند.واین درحالی است که میانگین آرای 15 نفراول نیزکمتراز20% تعداد کل شرکت کننده گان درانتخابات(حدود یک میلیون و 600 هزارنفر) است.باین ترتیب هرنماینده شورای شهربطورمیانگین حدود 15% آرای کل حائزین حق رأی درتهران را بدست آورده است(این رقم درانتخابات قبلی شوراها حدود 12 درصد بود). واین بیانگرآنست که این باصطلاح نمایندگی هیچ ربطی به 85% مردم وازجمله رقم نزدیک به 70% تحریم کننده ساکن تهران ندارد.
بنابراین ادعای شرکت اکثریت مردم لااقل تهران درانتخابات وآب کردن یخ تحریم ویا به صحنه کشاندن اکثریت خاموش،دروغی بیش نیست.آن چه که سبب بهبود نسبی موقعیت اصلاح طلبان درانتخابات شوراها درمقایسه با انتخابات پییشین شده است،نه رویکرد مردم به آنها،بلکه همانا تئلاف آنها بایکدیگر ولاجرم یک کاسه شدن آرائشان است.حتامی توان گفت که مجموع آراء آنها درمقایسه با انتخابات زمان ریاست جمهوری نهم کمترهم شده است،ولی ائتلاف ویک کاسه شدن آراء آن ها، اکنون موقعیت نسبی مناسب تری رابرای آنها-درحد 27% نمایندگان شورا-فراهم ساخته است. اگردرنظربگیریم که برای کاستن ازتعداد نمایندگان این ائتلاف درشورا دست کاری هم شده باشد-فرضی که پرت نیست و واقعیت هم دارد-بازهم باید گفت که آنها اساسا نیروهای خود را ازمیان مجموعه شرکت کننده گان درانتخابات وازجناح مقابلی که دچارفروریزی آراء گشته اند،گرفته اند ونه از صفوف تحریم کننده گان.اما درهمین جا باید گذرا به یک نکته مهمی هم اشاره کرد وآن ماهیت این ائتلاف است.ائتلافی که مرکب ازرفسنجانی و کارگزاران تا جبهه مشارکت را دربرمی گیرد،هم ازنظرساخت عناصرمتشکله اش و هم بلحاظ پلاتفرم اش دیگرنمی توان آنرا یک بلوک اصلاح طلب بشمارآورد و پیروزی آن را بحساب پیروزی اصلاح طلبان واریزکرد.این تغییرمحتوائی مهمی است که درچهارچوب جناح های حکومتی صورت گرفته وبازی گرفته شدن نسبی آن هم توسط جناح حاکم و اصول گرایان نیزبدلیل همین دگردیسی صورت گرفته درآن است..بویژه اگردرنظربگیریم که نمایندگان برگزیده شده این اتئلاف درشوراها و خبرگان نیزاساسا به جناح راست ومحافظه کاراین جبهه تعلق دارد.
واما درموردمجلس خبرگان که رژیم آن را حماسه ای برزگترازشوراها عنوان می کندواقعیت چیست؟.اولاحتا براساس آمارهای خود رژیم–وبدون درنظرگرفتن آرای تقلبی ریخته شده درآن- بازهم درتهران میزان شرکت کننده گان زیر50% قراردارد.گرچه شرکت درانتخابات خبرگان توسط بخشهائی ازاصلاح طلبان عملا تحریم شده بود و بخشی ازروحانیت هم ازشرکت درآن محروم مانده بود.با این همه عملکرد چند عامل موجب ریخته شدن آرای بیشتری به سود این نهاد ارتجاعی –نسبت به آنچه انتظارمی رفت- گردید. مهمترین این علت ها را می توان بشرح زیردانست:
الف- بابکارگیری شگردتجمیع انتخابات ازیکسو وچیدن میزها و تعرفه های مربوط به این نهاد جلوترازمیزها وتعرفه های مربوط به شوراها ازسوی دیگر واصراردرتوزیع تعرفه های انتخاباتی خبرگان درمیان مردمی که برای انداختن رأی خود به سود شوراها و یا نمایندگان میان دوره ای مجلس وارد محوطه صندوق های میشوند،رژیم توانست عملا آرای تحمیلی درخوری راجمع آوری کند. واگر در نظر بگیریم که اصراربه پرکردن این تعرفه ها دراقصی نقاط کشورتاچه جد می تواند درگردآوری آراء برای این مجلس مؤثر باشد آنوقت پی به اهمیت این شگردرژیم پی خواهیم برد.
ب-انتخابات این نهاد بدلایلی که تشریح آن خارج ازحوصله این نوشته است،دوقطبی شده بود.بطوریکه روحانیت سنتی ومحافظه کار که رفسنجانی نمایندگی آنها را به عهده گرفته بود. دربرابرقطب مصباح یزدی و دولت حامی آن به صف آرائی پردامنه ای پرداخته بود(به عنوان مثال نگاهی به سرمقاله دیروز روزنامه جمهوری اسلامی بروشنی این صف آرائی را به نمایش می گذارد). خلاصه بدلیل همین قطب بندی،انگیزه و توان بسیج روحانیت سنتی برای دفاع ازکیان خود نسبت به شرایط عادی گسترده تر بود.
ج-رقابت بین جریان مصباح یزدی و رفسنجانی درمجلس خبرگان درحالیکه یک پای رفسنجانی دراردوی ائتلاف بااصلاح طلبان قراردارد،موجب رویکردگسترده اصلاح طلبان برای رأی دادن به وی گردید.
پس آنچه را که رژیم حماسه مجلس خبرگان می نامداگرواکاوی کنیم، صرفنظرازرأی سازی سازی های قلابی که ابعادواقعی آن معمولا مخفی نگهداشته می شود،بخشا ناشی ازتجمیع انتخابات وکانالیزه کردن آراء حاصل ازآن توسط حکومت به سمت صندوق های خبرگان است.وبخشا نیز ناشی ازمشارکت اصلاح طلبان که باید آن را یکی دیگر ازخدمات این حضرات به ولایت فقیه وبه عنوان نشانه مهمی ازچرخش بیشتر آنان به سمت راست محسوب کرد.
2006-12-21-01-10-85
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

Saturday, December 16, 2006

پایان نمایش انتخاباتی رژیم

تقی روزبه Taghi_roozbeh@yahoo.com
رژیم جمهوری اسلامی ازمدت ها قبل همه امکانات خود،اعم ازمالی ونظامی و تبلیغی را بکارگرفته بودتا طی یک نمایش انتخاباتی مهره های ازقبل گزین شده و موردنظرخود را ازدرون "صندوق های رأی" بیرون بکشد.بی تردید نتیجه مسلم چنین"انتخاباتی" نمی تواند چیزی جزتأیید وصحه گذاشتن برهمان گزین شده ها باشد. درواقع آن چه را که رقبای جناح حاکم،هم چون رفسنجانی و خاتمی و کروبی و امثال آنان، با قیل وقال فراوان تحت عنوان خطرحذف جمهوریت وبرپائی نظام خلافت می خوانند و دراین نمایش اخیرنیزباهمه توان خود مردم را دعوت کردند که برای مقابله بااین خطر درانتخابات شرکت کنند،مدت هاست که پیاده شده واجرامی گردد. واساسا معنا و نحوه برگزاری این باصطلاح انتخابات خود مصداق بارزی ازبکارگیری نظریه نصب و مشروعیت برآمده ازشرع است. براستی عملکرد حاکمیت با آن چه که مصباح یزدی بعنوان منشاء الهی مشروعیتِ ولی فقیه ودیگر مناصب ومسئولیت ها درنظام اسلامی می خواند، چه تفاوتی دارد؟ درواقع اکنون این دوبرهم منطبق شده اند. باین دلیل ساده که همه کاندیداها وکسانی که قراراست نصب شوند،ازقبل توسط نهادهای ممیزی و انتصابی –چون شورای نگهبان وبیشمارنهادهای ممیزی درسطوح گوناگون- کشف و گزین شده وپس ازگذشتن ازصافی های لازم، معرفی و بجلوی صحنه رانده می شوند. تا نهایتا ازسوی مردم نیزیک مهرتشریفاتی برآن زده شود. چنین فرایندی درمورد انتخابات مجلس خبرگان وگزینش اعضای این نهاد که خودتوسط شورای نگهبانِ منصوب ولی فقیه صورت می گیرد، چنان عیان است که نیازی به اثبات و افشاگری ندارد.درانتخابات اخیرآش چنان شورشد،که اعضاء وابسته به مجمع روحانیون مبارز نیزنتوانستندازمجرای تعبیه شده برای کشف صلاحیت ونصب رهبری بگذرند.درمورد کاندیدای شوراهای اسلامی شهر وروستا نیز چنان که شاهد بودیم،این کارتحت نظارت مجلس اسلامی ِ قبلا دست چین شده ازسوی شورای نگهبان وتوسط هئیت های نظارتِ این مجلس صورت گرفت.مجری هم وزارت کشوربود که درهم آهنگی کامل با نهادهای ممیزی عمل کرد .پس گزافه نیست اگرگفته شود که آنچه که جاری است،همانا کشف عناصر ذی صلاح برای بعهده گرفتن تصدی امور جامعه اسلامی ازسوی ولی فقیه و نهادهای منتصب باواست. ومعنای"انتخابات" هم دراین نظام دقیقا یعنی انگشت تأیید زدن براین سناریوی ازقبل تدوین شده. باین ترتیب می توان ادعا کرد که انتخابات نمایشی روزگذشته یکی ازمصادیق بارز اجرای نظریه کشفِ مصداقِ مصباح یزدی است. پس معلوم می شود که نقدا دعوای اصلی هم دیگر برسرآن نیست که گویا این نظریه باید ویا نباید اجرابشود.درحقیقیت بازی انتخابات خود براین بسترجاری بوده وکارازاین ها گذشته است و لوآنکه کسی اقراربدان نکند. کانون منازعه اکنون درتسخیراهرم های قدرت وقبضه کامل همه نهادها و ایجاد تحول درهمه عرصه های جامعه بر بنیاد نظریه فوق است.
یکی ازشگرد های رژیم دراین نمایشنامه انتخاباتی آن بود که افکارعمومی داخلی وبین المللی را نسبت به واقعی بودن این نمایش انتخاباتی و خصلت رقابتی آن بفریبد. ودراین مورد حقا که اصلاح طلبان سنگ تمام گذاشتند وبا تمام وجود خود به یاری حاکمیت شتافتند.
بدیهی است،آنان که هویت واستراتژی خود را حضور درقدرت بهرقیمت و بهمرمیزان تعریف کرده اند، آماده اند که برای نیل به این هدف به هر رسوائی وهمکاری با جناح حاکم تن بدهند.ازجمله این گونه رسوائی ها می توان چشم بستن آن ها به تقلب های انتخاباتی اشاره کرد. طی روزهای اخیرخبرهای زیاد و متعددی درمورد مداخله سازمان یافته یک دست غیبی،درهیأت یک حزب سیاسی –نظامی با استفاده ازهمه امکانات دولتی برای جهت دادن به نتایج"انتخابات" انتشاریافت.که اکثرا مورد اذعان واعتراف اصلاح طلبان قرارگرفت. تفویض مسئولیت صیانت وشمارش صندوق های رأی به دست سربازان گمنام امام زمان -بسیج و سپاه-،بیرون کردن ناظران متعلق به اصلاح طلبان ازپای صندوق ها، جابجائی نیروهای سازمان یافته برای بهم زدن تعادل آراء درهرنقطه ای که لازم گردید و .. بسیاری ترفندهای دیگرکه جملگی با غمض عین اصلاح طلبان مواجه گردید. چرا که مهمترین اصل مقدس برای آنان نفس شرکت درانتخابات با آروزی بازگشت به قدرت ولو درمحدوده خیلی کوچک ودرحد حتا یک ویاچند نماینده بود.این واقعیت را کروبی که خودازبه بازی گرفته شدگان بنام این سناریو ودرسودای کسب فرادستی درصفوف اصلاح طلبان است، بخوبی به تصویرکشید وقتی که گفت آنها-مشارکتی ها- که زمانی شعار خروج ازحاکمیت را مطرح می کردند، اکنون برای بدست آوردن یک پست درشهرداری بصف ایستاده اند! درچنین وضعیتی بدیهی است که تأکید بیش ازحد برتقلب می توانست ومی تواند اصل شرکت آنها درانتخاباتی را که نتیجه اش ازقبل روشن بود بلاموضوع وغیرقابل دفاع نماید.بهمین دلیل آنها فقط به گلایه بسنده کرده اند.هم چنین اکنون دعوا ومجادلاتی دردرون رژیم درمورد نحوه شمارش صندوق ها و چگونگی جابجائی آن ها بوجود آمده که خود چگونگی و اصل شمارش را مورد سؤال قرارداده است.
درهرحال نقش اصلی واگذارشده به اصلاح طلبان داغ کردن تنورانتصابات وشکستن جوگسترده تحریم بوده است. بااین همه تا آن جا که به شهرهای بزرگ مربوط می شود، مطابق گزارش اکثر خبرگزاری ها بنظرمی رسد که صف ها عموما خلوت بوده اند تاحدی که رژیم مجبوربه تمدید چندین باره زمان انتخابات گردید.باحتمال بسیار هم چون دوره قبل تحریم کننده گان اکثریت را تشکیل می دهند. گواینکه رژیم نیزچون همیشه تلاش خواهد کرد که آمارخود را بالای 50 درصد نشان بدهد.
اما چه کسی است نداند که مهرابطال برپیشانی این انتخابات –حتا قبل ازبرگزاری آن- توسط افکارعمومی ودررأس آن جنبش دانشجوئی،آن هم باشعارتوفنده "آزادی،مساوات تحریم انتخابات" حک گردید؟.
بگذار تحریم شکنان دلشان را در تصاحب چندتکه طعمه که دستگاه ولایت به سویشان افکندخوش کنند.بگذارآن ها یک باردیگرتراژدی آزمون شکست خورده سودای حضوردرقدرت والبته این بار درفازکمدی آن را تجربه کنند!
2006-12-16-25-09-1385
www.taghi-roozbeh.blogspot.com

Wednesday, December 06, 2006

به مناسبت 16 آذر،روزدانشجو
موقعیت جنبش دانشجوئی و چالش های آن
تقی روزبه Taghi_roozbeh@yahoo.com

جنبش دانشجوئی ایران،درحال عبورازمرحله حساس وخطیری است. ولی فقیه ونماینده گان وی ازضرورت خانه تکانی در دانشگاه ها و تشکل های دانشجوئی سخن به میان می آورده اند وانجام یک ضد انقلاب فرهنگی دوم برای باصطلاح پاکسازی،باهدف تأمین مجدد سلطه بلامنازع رژیم بردانشگاه ها را دردستورکاردولت وهمه ارگان های سرکوب قرارداده اند. درهمان حال اصلاح طلبان درون و بیرون حکومتی همچون نهضت آزادی و عناصری چون تقی رحمانی ها ونئولیبرال هائی چون موسی غنی نژاد،ازهرطریق ممکن نظری و عملی به مقابله با برآمد نوین ورادیکال جنبش دانشجوئی برخاسته اند تاازطریق سوارشدن برموج آن،سکان هدایت این جنبش را بدست گیرند.درچنین شرایطی است که جنبش دانشجوئی با شعارهای رادیکال ومردمی نوینی پا به میدان عمل گذاشته است.چنان که با عزم خود برای حضورپررنگ دربرگزاری مراسم پرشکوه 16 آذرامسال،نه فقط توانست با خنثا کردن زمزمه های انتقال آن به امامزاده عبداله،که درحکم بازگذاشتن دست اوباشان رژیم برای بدست گرفتن ابتکارعمل بودبه دفاع جانانه ای ازسنت رزمنده دانشجوئی برخیزد،بلکه هم چنین با شکستن درب دانشگاه تهران و دیوارجدائی بین دانشجویان درون وبیرون آن، ودرشرایطی که رژیم با حالت فوق العاده گرداگرد محوطه دانشگاه را به محاصره خود درآورده بود،موفق شدتا تجمع پرشکوه و رزمنده خود را برگزارکند.بی شک برگزاری مراسم شکوهمند ومستقل 16 آذرنشانه تازه ای است از قرارگرفتن جنبش دانشجوئی درجایگاه طبیعی خود بعنوان یک جنبش ضداستبدادی وآزادیخواهانه، ضدامپریالیستی،و برابری طلبانه.آری جنبش دانشجوئی ایران باگرامیداشت افتخارآمیز16 آذرامسال،تولدنوین خود را باعبوراز خاکستر بیش ازدودهه رخوت و انفعال وپوست اندازی مراحل انتقالی تارسیدن به برآمد کنونی،جشن گرفت.
بی شک نگاهی به تحولات جنبش دانشجوئی درچندسال اخیر،بروشنی گام های روبجلوئی را که این جنبش برداشته است به نمایش می گذارد.کافی است نگاهی به شعارها و مطالبات وبیانیه های دانشجویان دراین چندسال وبطورمشخص شعارها وپلاکاردها،مقالات وبیانیه های مربوط به بزرگذاشت 16 آذرهمین امسال بیاندازیم تا به اهمیت راه پیمائی انجام شده درطی این سال ها پی ببریم.عبورازحاکمیت و جناح های رژیم ازیکسو و رویکرد به مطالبات پایه ای سیاسی و اجتماعی و نیزعطف توجه به جنبش های اجتماعی و مطالباتی مردم ازسوی دیگر،مشخصه بارزاین تحول است که می توان آن را بطورخلاصه نقل مکان سیاسی و عملی ازمرحله امید بستن به منازعات وشعارهای بالائی ها،بسوی متن جامعه واعماق بنامیم.نگاهی به مسیرطی شده هم چنین نشان می دهد که جنبش دانشجوئی باگزارازمراحل سرکوب های ناشی ازانقلاب ضدفرهنگی اول وتب وتاب اشغال سفارت وسپس دوران جنگ و افسون اصلاحات درون حکومتی وهم چنین اغواگری های اصلاح طلبان برون حکومتی،خوشبختانه توانسته است نه فقط ازمرحله نفی-نفی کلیت رژیم که رویداد 18 تیرازفرازهای برجسته وبیادماندنی آن بود- بگذرد،بلکه درهمان حال گام های مهمی را به سوی دست یابی به شعارها و مطالبات اثباتی وبامحتوای رهائی بخش بردارد.گرچه این تحول و دگرگونی هنوزهم در گام های اولیه خود قراردارد،اما این واقعیت چیزی ازاهمیت رویکرد تازه جنبش دانشجوئی نمی کاهد. باین ترتیب می توان ادعا کرد که جنبش دانشجوئی- دروجه غالب- پس ازچندین فقره پوست اندازی دردناک ومربوط به مراحل انتقالی، درجایگاه طبیعی وشایسته خود به عنوان یک جنبش اجتماعی مستقل و مدافع دموکراسی و برابری قرارگرفته است. دریک نگاه کلی می توان گفت که دوعامل بنیادی در طی بیش ازدودهه درایجادانحراف مسیر وانفعال تاریخی وآشفتگی صفوف جنبش دانشجوئی نقش کلیدی داشته است:نقش آفرینی وتقابل ارتجاعی وضدتاریخی رژیم تبه کارجمهوری اسلامی ومؤتلفین وحامیانش ازیکسو و امپریالیسم آمریکا ومدافعانش ازدگرسو.ستیزی که هردوسوی آن تلاش کرده اند که جامعه وبویژه جنبش دانشجوئی را به مثابه براده های فلزی جول قطب بندیی مورد نظرخویش طیف بندی کنند. (ازبحران سفارت و جنگ 8 ساله و بحران هسته ای می توان بعنوان مهم ترین فرازهای این کشاکش یاد کرد). بازبینی گذشته نشان می دهد که گرفتارشدن مبارزات دانشجوئی درتاروپود مانورها و طرفندهای این دونیروی فائقه،موجب دورشدن جنبش دانشجوئی ازجایگاه طبیعی وراستین خود با همان سه مشخصه آزادی خواهی،ضدامپریالیستی و برابری طلبی گردید.البته عبورازگردنه های فوق با بهای سنگینی بدست آمد.معهذاهنوزهم این خطروجود دارد،که فاصله گرفتن ازیک قطب ارتجاعی با توهم به یک قطب ارتجاعی دیگر و نزدیک شدن به آن همراه گردد. چرا که به تجربه دیده ایم کمبود آگاهی لازم،برانگیختگی و فوران نفرت ازیک جریان ارتجاعی مسلط، وچیره شدن استیصال ویاغلبه وسوسه باصطلاح میان ُبرزدن راه و گریزازپرداختن هزینه های لازم برای آزادی ورهائی،می تواند ضربات سنگینی به فرایند بلوغ انقلاب وارد آورد وبدین سان نطفه فاجعه دیگری دردل مبارزه علیه فاجعه موجود منعقد گردد. خوشبختانه تجربه گذشته وسمت گیری رویدادها و تلاش عناصرآگاه ومسئول ازمیزان آسیب پذیری فوق کاسته است،اما این هنوزبه طورکامل .دررابطه با این تجارب و سمت گیری رویدادها می می توان به فاجعه عراق وروشن شدن ماهیت ادعاهای باصطلاح دموکراسی خواهانه امپریالیستها درکشورهای همسایه و ناکامی های نئولیبرالیسم درکشورهای امریکای لاتین و سایرنقاط جهان وادعای پوچ پایان تاریخ اشاره کرد،که تاحدی موجب کندشدن تاخت وتاز گفتمان های متعلق به نحله های مختلف بورژوازی نئولییرال گردیده، اشاره کرد.شکسته شدن این فضا درعین حال به معنی ایجاد فضای گشایشگر برای گفتمان سوم ورادیکالی است که به سهم خود تأثیرمهمی درقرارگرفتن جنبش دانشجوئی درجایگاه طبیعی خود داشته است.
باهمه این ها همانطور که اشاره شد، جنبش دانشجوئی فقط گام های اولیه و مهمی را دراین سمت وسو برداشته است واین هنوزنه به معنای برداشتن همه گام های لازم است و نه حتا به معنای تثبیت گام های برداشته شده.هنوزچالش ها ونبردهای مهمی درپیش است که تدارک مناسب آن ها وظایف خطیرامروزرا تشکیل می دهند.نبردهائی که هوشیاری،آگاهی وبلوغ به مراتب بیشتر و سازماندهی مناسبی را می طلبد.واقعیت آن است که امروز ما با یک بحران چندوجهی گلاویزهستیم که پاسخ گوئی به آن، استراتژی وحرکات چندوجهی و پیچیده ای را می طلبد که لازم است بطورهمزمان بکارگرفته شوند.آن چه که دراین میان امیدوارکننده است،آنست که نیروی دانشجوئی بالقوه دارای پتانسیل وظرفیتی است که درصورت داشتن یک جهت گیری واستراتژی مناسب ورهائی بخش،می تواند نقش مهمی درگذارازاین گردنه های نفس گیر داشته باشد.این ظرفیت بالقوه ازعوامل عینی مهمی چون کمیت میلیونی، خاستگاه طبقاتی اکثرا متعلق به اقشارولایه های ازمیانی به پائین ترِ دانشجویان، گستردگی دانشگاه ها دراکثرنقاط شهری ایران، ترکیب جمعیتی جنسی وسنی وچندملیتی آن که موجب وجود حلقات مناسب اتصال با سایرجنبش های اجتماعی و ملت های تحت ستم می گردد،سرجشمه می گیرد.وجود چنین مختصاتی سبب شده که جنبش دانشجوئی ازنزدیک با طعم انواع ستم ها ومحرومیت ها آشنا بشود.نظیر انواع فشارها و تنگناهای معیشتی، نبود چشم اندازامیدوارکننده شغلی درپایان تحصیلات دانشگاهی، خاستگاه طبقاتیِ فرودست بسیاری ازدانشجویان. ترکیب این عناصربا آگاهی وسنت درخشان مبارزات دانشجوئی،درمجموع زمینه های مناسبی برای گره خوردن این جنبش با سایرجنبشهای اجتماعی فراهم ساخته است.بی شک اگراین پتانسیل عظیم اجتماعی درقالب استراتژی و تاکتیکهای مناسب خود را متحقق کند، می تواند تأثیرقابل توجهی درارتقاء کل جنبش مردم ایران وجهت گیری آن داشته باشد.
البته باید اضافه کنیم که درایفای نقش فوق جنبش دانشجوئی با آزمون ها وچالش های مهمی مواجه است که مهمترین آنها بقرارزیراست:
الف-یکی ازشروط اصلی،همانا تقویت و نیرومندترشدن هرچه بیشترصدا و گفتمان رادیکال و متعلق به چپ معطوف به جنبش های اجتماعی است. صدا ونیروئی پیگیر که دروهله نخست به تواند بازتاب دهنده مطالبات راستین جنبش دانشجوئی ومبارزات آن باشد.بدیهی است که این صدا بدون مصاف نظری و سیاسی باسایر گفتمان هاو صفوف مدافع نظام های سیاسی و طبقاتی موجود قادرنخواهد بودکه صدای خود را فراگیرکند.
گرچه شفاف کردن هرچه بیشتر این گفتمان و متبلورساختن آن درصفوف مستقل خود،یکی ازشروط تعیین کننده تحقق ظرفیت های بالقوه جنبش دانشجوئی است،اما خطاست هرآینه که این صدا واین گفتمان را معادل جنبش دانشجوئی تلقی کنیم.
ب- جنبش دانشجوئی بزرگترو فراترازآن است که بتوان آن را درقالب این یا آن گرایش جای داد. بنابراین بهمان اندازه محورنخست یعنی حضورمستقل این صدا، مهم است که این صدا خود را معادل کل جنبش دانشجوئی نداند و خود راتنها بخشی ازآن بشمارآورد.نباید فراموش کنیم که برسمیت شناختن پلورالیسم وچندگونگی یکی ازمهمترین مشخصات این گونه جنبش هاست.والبته نیازی به گفتن ندارد که جمع کردن این دومهم بایکدیگر،یعنی درنظرگرفتن جنبش به مثابه کلیتی متکثر و درچهارچوب آن به تقویت گفتمان رهائی بخش ورادیکال پرداختن،بلوغی را می طلبد که ضرورت شفاف ساختن گفتمان رادیکال را نه فقط به حربه ای برای تکه پاره کردن جنبش ها تبدیل نکند،بلکه برعکس آنرا درجهت تقویت توانمندی کلیت جنبش متکثرورادیکالیزه کردن گام به گام آن دربستر تجربه خودِ جنبش بکارگیرد.
ج-بی شک یک جنبش بالقوه میلیونی را نمی توان بدون خواستهای مشخص و ملموس و فراگیراعم ازصنفی و سیاسی قابل تصوردانست.بنابراین هرگونه بی توجهی به این گونه مطالبات به معنای نایده گرفتن عواملِ پا گرفتن وقوام یک جنبش است.بدیهی است که مطالبات فقط صنفی نیستند،بلکه عموما خصلت صنفی- سیاسی دارند. بویژه درجامعه ما، بدلیل وجود یک رژیم تمامیت گرا،که مداخله دائمی آن درکوچکترین بایدها ونباید های زندگی مردم،یکی ازمشخصه های اصلی آن است، پیوند تنگاتنکی بین عرصه های سیاس و صنفی وجود دارد.ولی وجوداین رابطه نزدیک نباید منجربه نقض قانونمندی فوق گردد.درواقع وجود چنان رابطه های تنگاتنگی بین مطالبات صنفی و سیاسی، تنها راه فراروی ازآنها را ازطریق تعمیق خواستهای بیواسطه وجاری فراهم می کند و نه انکار و دست کم گرفتن آنها را.
د-پای بندی به موازین ساختارهای جنبشی و حرکت جنبشی.
بی شک درنظرگرفتن چندگونگی درچهارچوب مختصات اصلی جنبش،یعنی خصائل ضد استبدادی وضدامپریالیستی وبرابری خواهانه جنبش دانشجوئی،وتوجه مطالبات پایه ای و مشترک قاطبه دانشجویان بخشی ازشروط لازمِ نگرش جنبشی است ولی نه همه آن. واگراین گفتمان درقالب ساختارها وعملکرد جنبشی خود کانالیزه نشودمی تواند ازمسیربالنده اش خارج شود. بنابراین لازم است که ساختارها اکیدا درخدمت جنبشی بودن ودرانطباق با آن باشد.یعنی به شکلی که بتواند بیشترین تعداد دانشجویان را بطورمستقیم درمبارزه برای اهداف خود درگیرساخته و درتصمیم گیری ها مشارکت دهد.بکارگیری چنین شیوه ای مستلزم آنست که همواره تأکید اصلی بروجودحداقل ساختارهرمی ومبتنی برنمایندگی دربالا وبرحداکثرمشارکت درپائین صورت گیرد. رویکردی که خود را درتأکید هرچه بیشتربرنقش مجامع عمومی درتصمیم گیری و تصمیم سازی و درگفتگو و اقناع و بسیج دانشجویان براین بستر، ودرساختارهای افقی و کمترعمودی ومبتنی برسلسه مراتب فرماندهی،برهم آهنگ سازی بخش های مختلف جنبش دانشجوئی بجای تصمیم گیری دربالا و درنهادهای فوقانی برفرازسردانشجویان وسپس ابلاغ آن ها به بدنه ودریک کلام بکارگیری دمکراسی مستقیم و مشارکتی نشان می دهد.گزاف نخواهد بود اگربگوئیم که گسترش دامنه جنبش خود بنیاد وخود رهان دانشجوئی، باید تمرین های مبادرت به عمل اجتماعی براساس ساختارهای فراسلسه مراتبی خود را ازهمین امروز شروع کند.بی شک حرکت دراین راستا، نه فقط درمجموع قدرت آسیب پذیری جنبش را دربرابراستبداد کاهش می دهد،بلکه تأثیرگذاری آن را برجنبش های دیگردوچندان می سازد.
ه-جنبش دانشجوئی جداازمختصات خود ویژه ای که تاکتیک ها و استراتژی های خود را می طلبد،درعین حال بخش مهمی ازجنبش عمومی را تشکیل می دهد که بهمین اعتبار همراه با سایرجنبش ها،درون کشتی بزرگتری قراردارد که نهایتا سرنوشتش با سرنوشت این کشتی پیوند خورده است.ازهمین رو ضرورت داشتن استراتژی کلان و گره زدن مبارزات خود با مبارزات کلان و سراسری ضرورتی گریزناپذیراست.نکته اصلی آنست که این دوعرصه بهیچ وجه دربرابرهمدیگرقرارندارند ونباید آنها رادرتقابل با یکدیگرقرارداد. درحقیقت تکامل و تقویت این هردوعرصه لازم و ملزوم یکدیگرند. بدیهی است که یک جنبش دانشجوئی دارای نفوذ توده ای درمیان دانشجویان،خواهد توانست حول مطالبات مشترک وکلان، مشارکت فعال ترومؤثرتری با سایرجنبش های اجتماعی و مبارزات عمومی آن ها داشته باشد تا وقتی یک جنبش ضعیف و پراکنده ای باشد.بنابراین راهبردبرپائی جنبش جنبش ها،نیازمند یک جنبش دانشجوئی نیرومندو توده ای است.جنبشی که قادراست بااستفاده ازمطالبات مشترک وحلقات متداخل خود نقش مثبت و کارسازی را درمبارزه علیه ستم سیاسی-مذهبی،جنسی، ملی وطبقاتی و رهائی اجتماعی به عمل آورد.
و-ضرورت داشتن نگاه جهانی و پیوند با جنبش های جهانی ضدسرمایه داری.
دردنیائی که سرنوشت آحاد ساکنین آن روزبروز با یکدیگربیشترگره می خورد ودرهمان حال زحمتکشان همه کشورها،با دشمنان واحد ومتحدی روبرومی شوند که با کنترل همه اهرم های جهانی،فقرو تبعیض وتباهی را درهرنقطه جهان جاری می سازند،به تنهائی وبه صرف یک استراتژی بومی و معطوف به مرزهای ملی نمی توان به مقابله با چنین فلاکتی بپاخواست.ازاین رو یک استراتژی واقعی و کارآمد نمی تواند بدون وجه منطقه ای و جهانی قابل تصورباشد.درهمین رابطه ضرورت همبستگی و پیوند متقابل باجنبش های مترقی بین المللی ازیکسو ومشارکت درمبارزه علیه امپریالیسم وتهدیدات آن ازسوی دیگر،یکی ازمؤلفه های مهم جنبش های نوین است. وپاسخ به این نیازدرموردجنبش دانشجوئی از اهمیت زیادی برخورداراست.
2006-12-07 – 16-09-85
www.taghi-roozbeh.blogspot.com