پیرامون تشدید سرکوب رژیم، جایزه صلح نوبل و حاشیههای آن و ارزیابی آخرین تحولات جنگ و کشتار در غزه
پیرامون تشدید سرکوب رژیم، جایزه صلح نوبل و حاشیههای آن و ارزیابی آخرین تحولات جنگ و کشتار در غزه
بیانیه 9 فعال سیاسی -مدنی در داخل کشور: بدعت جدید؟ مثبت، منفی یا مشروط؟
گفت وگو: اجلاس اقلیمی سازمان ملل، نتایج و ارزیابی ها، آیا راه حلی برای بحران وجود دارد
سرزیرشدن بحرانهای همزمان در منطقه وجهان و تمرکز یک جانبه رسانهها به آن ها، عملا برخی از مهم ترین مسائل سرنوشت ساز ازجمله بحران اقلیمی و زیست محیطی را بزیرسایه برده است. بحرانی که هم اکنون هم با مرگ «خاموش» میلیونها نفرهمراه است و خطررسیدن به نقطه بازگشت ناپذیرآن را تهدید می کند و درعین حال محل منازعه گسترده ای حول رویکردهای سرمایه دارانه و ضدسرمایه دارانه است و شمارزیادی از تنش ها هم از عوارض ثانوی آن محسوب می شوند
۱۶ آذر و جنبش دانشجوئی تحت سرکوب حداکثری
ما با انباشت بحران های همزمان مواجهیم. تعدد بحران ها و تمرکز حول برخی از آن ها عملا موجب شده است که برخی دیگر ولو آنکه بسیارمهم هم باشند نادیده گرفته شوند که البته تبعاتی منفی در رشد موزون جنبش دارد. از آن نوع هستند بحران زیست محیطی در مقیاس جهانی و روزدانشجو و ۱۶ آذر در مقیاس ایران. ما باید بتوانیم درشرایط انباشت بحرانها به همه مهمترین آن ها به پردازیم آنهم از منظر نگاه رادیکال و جنبشهای چپ و پیشرو که طبعا در مدیاهای بزرگ از این زاویهها مطرح نمی شوند. در این برنامه به دو موضوع فوق و اهمیت آن ها پرداختهایم. درمورد موضوع نخست علاوه برچالشهای بزرگ موجود در نشست کاپ ۲۸ و نیز تلاشی که سرمایه داری تحت عنوان گذار به اقتصادسبز و تجدیدپذیر و یا اقتصادچرخشی در برابراقتصادمصرفی مطرح می کنند. سپس تا حدی به ریشه های های آن پرداخته شده. در مورد جنبش دانشجوئی هم با اشاره به سرکوب حداکثری دانشگاه ها و قرق کردن و مصادره کردن آن توسط حاکمان وبا درنگی بر وضعیت بغرنج و تدافعی کنونی، نگاهی به راههای برون رفت از آن با استفاده از رویکردخوددانشجویان پرداخته ایم:
فقرگفتمان و سلاح تخریب
تداوم سریال پرویزثابتی، این بار با کارگردانی شاهین نجفی و دلقکی دیگر!
گویا سریال پرویزثابتی ادامه داراست و این بار شاهین نجفی با کسی که او را «شاعرو نویسنده و فلفسه دان» خوانده نه فقط مدعی هستند که ادعای شکنجه ساواک توسط جریانهای چپ روایت سازی دروغ و غیرواقعی است و مطلقا چنین چیزی حداقل اثبات نشده است (البته همراه با تناقضاتی که درهمین رابطه ناخواسته ابراز می دارند) و درهمین ارتباط با وقاحتی بیمانند و به نمایش گذاشتن چندتا باصطلاح سندنخنماشده پیرامون چپ ها و هنرمندان، دقیقا به همان شیوه ساواک و ساواما والبته بسی رقت انگیزتر و حتی منحط تر از آنها گوی سبقت را از شیوههای آشنای ساواک و جمهوری اسلامی ربودهاند. آنچه را که بهردلیل خودثابتی و با کارگردانی منوتو نخواست و نتوانست پیرامون چپ ها تا این اندازه دریده و شرم آور بزبان بیاورد حالا از زبان اینتهی شدگان بیان می شود. اما نقطه ثقل پروپاگاندای این مهارپاره کردگان، کانون نویسندگان است که حقا در این عرصه بدون هیچ مبالغهای نقش بهترین و صمیمی ترین متحد و همکار حکومت اسلامی را بازی می کنند. ناگفته نماند که هدف و آماج اصلی آنها باصطلاح شست وشوی مغزنسل های جدید و جوان است که چه بسا ذهنیتی از تاریخ گذشته و سرکوبهای وحشیانه ساواک نداشته باشند. آنها هم چنین مشغول تغذیه گرایشهای شبه فاشیستی سلطنت طلبان به مددمدیاهستند. بنظر می رسد که باهمه ناشی گریها و اجرای نازل و تهوع آورشویشان، ماموریت تازهای باشد که در پی آفتابی شدن پرویزثابتی باین حضرات محول شده باشد. روشن است که رسالت اصلی پروپاگاندای آن ها علیه چپ و هرچیز و نهاد و شخصی باشد که بنظرشان رنگ و بوئی از چپ داشته باشد. آن ها فکر می کنند که بهرحال رژیم کنونی یا رفتنی است یا کنارآمدنی، و به تصورشان ازهمین حالا باید علیه چپ ها واندیشه های آن ها که طبعا در زندانها و دانشگاهها و کارگران و معلمان و زنان و دگرجنس و مردمان تحت ستم مضاعف نفوذ دارند و بیانیه ها و کنشگری این مجامع مؤید آن است، شمیشر را از رو بست!
براستی وقتی که یک مدعی هنر در کسوت «مقام امنیتی» بهروی صحنه می رود چقدر چندش آور میشود!
سناریوی مقام امنیتی و اهداف او ، وظیفه نیروی چپ و ترقیخواه در این رابطه کدامند؟
گسترش جنبش مطالباتی کارگران و بازنشستگان به چه معناست؟ پایان وقفه و چشم اندازجنگ غزه با عطف به سخنان جدید وزیردفاع آمریکا، و ادعای خامنه ای در مورد تغییرجغرافیای سیاسی منطقه:
جنبش دادخواهی و ضرورت تلاش برای محاکمه «مقام امنیتی» در یک دادگاه بینالمللی
حال که پرویزثابتی همان «مقام امنیتی» معروف رژیم سابق و از مسئولان اصلی ساواک و همه کاره اداره سوم، پس از چندین دهه خود را آفتابی کرده و به روی صحنه آمده است و با وقاحت بی مانندی منکر هرگونه شکنجه شده و مدعی است که رؤسای ساواک زدن حتی یک سیلی به گوش افراددستگیر شده و تحت بازجوئی را ممنوع اعلام کرده بودند، و نیز با توجه به وجود مجموعه وسیعی از شواهد و مدارک غیرقابل انکار و نیز شمار قابل توجهی از بازماندگان زندانیان آن دوره که خود یا شخصا شکنجه شده و یا شاهدشکنجه های دیگران بوده اند، بی تردید چنین کسی بویژه وقتی در دسترس باشد و با پای خود به صحنه آمده باشد آنهم با معرکه گیری و تبلیغات گسترده و با پیام دفاع از مشت آهنین، بدیهی است که چنین شخصی برطبق موازین بدیهی حقوق بین الملل و بشر و ضرورت مقابله با خشونت و شکنجه، و اجرای عدالتقضائی باید بیدرنگ در یک دادگاه بین المللی و بیطرف برای بررسی جنایتهای گسترده اش محاکمه شده و پاسخگو باشد. حتی اگر بهردلیل محاکمه و صدورکیفرخواست در دادگاههای رسمی بین المللی چون دیوان لاهه و یا کشوری (چون دادگاه حمید نوری جنایتکار در سوئد) دشوار باشد، علاوه برافشاگریهای دیگر، تشکیل یک دادگاه نمادین با حضور وکلاء و حقوقدانان معتبر و بیطرف همانند تجربه «دادگاه تریبونال» می تواند کمترین واکنشی باشد که او سزاوار آن است. از همین رو لازم است، و چه بسا جنبش دادخواهی و فعالان و کنشگران با تجربه آن، احتمالا خود با توجه به اهمیت این واقعه و آزمونهای موفق تاکنونی به فکر بررسی و احیانا تدارک چنین دادگاهی افتاده باشند و چنین باد!