سه شبنه بزرگ!
روزمهمی است در انتخابات مقدماتی آمریکا و در مسیر گزینش کاندیداها (البته برای حزب دمکرات و نه جمهوری خواهان که عملا ترامپ بدون رقیب است ) که در آن چهارده ایالت مهم و از جمله کالیفرنیا نمایندگان خود را بر می گزینند. از زمانی که نظرسنجی ها پیشتاری برنی سندرز در سطح ملی اعلام کردند، تمامی موتورها و تمهیدات و سازوکار های بازدارنده برای متوقف کردن او بکارافتادند.
آن ها وی را برای آمریکا و حزب د موکرات زیادی چپ می دانند و برای جناح راست که سکانداری حزب را دارد خطرناک محسوب می شود. در همین راستا کاندیداهای باصطلاح میانه رو و مدافع وال استریت و میلیاردرها اکثرا یکی پس از دیگری کناره گیری کردند تا مبادا آراء میانه روها به سودسندرزتقسیم شود. اکنون چهار رقیب عمده باقی مانده اند. با یک میلیاردرنیویورکی در آن میان (شهرداراسبق نیویورک و صاحب امپراطوری رسانه ای بلومبرگ) که افتخارش آن است که هم چون دوازدهمین ثروتمندجهان، میلیاردری موفق است که ترامپ در برابرش یک میلیاردرکوچولو و قلابی است و تنها اوست که می تواند وی را شکست بدهد، با ریختن صدها میلیون دلار ناقابل برای برافروختن تنوره تبلیغات؛ و اکنون در انتظاراست که راه پیشروی خود را در این سه شنبه بزرگ بیازماید. او در حقیقت نسخه دوم چهره ترامپ « از نوع دمکراتش» در اردوی مدافعان وال استریت نزدیک به حزب دموکرات است. اگر به ادعاهای ضمنی اش گوش فرادهیم می گوید: به مصداق ضرب المثل شغال بیشه مازندران را ندردد جز سگ مازندارانی؛ او همان موجودی است که قادراست شغال بیشه مازندران را از میدان بدرکند! بایدن اما یک موجود«میان مایه و بی بو و بی خاصیت و فاقدجاذبه ویژه ای» است و به لحاظ سیاسی در اساس نماینده همان پلاتفرم خانم کلینتون است که مهروال استریت به پیشانی اش حک شد بود. او و مدافعانش برآن هستند که مردم آمریکا را تنها می توان حول «میانه روها» بسیج کرد و ترامپ را شکست داد. برای آن ها رویای انبوه نسل جوان مشتاق سیاستی دیگر در آمریکا جایگاهی ندارد. از همین رو از رانت حمایت کامل کسانی امثال اوباما ( و ازجمله رای اکثریت سپاه پوستان که در انتخابات اخیر کارولینای جنوبی خود را نشان داد) و سایرپیشکسوتان و بوروکراسی حزب برخورداراست. برای آن ها عروج سندرز به معنی «وقوع» انقلابی در آمریکاست که هرگز نباید اتفاق بیافتد. بهرحال پیروزی در کارولینای جنوبی و استعفای چندین رقیب بسودوی که آرایشان به حساب او ریخته می شود و البته درکناربسیج تمامی اهرم های بازدارنده در آستانه سه شنبه بزرگ که به معنی یک دوپینگ سیاسی به موقع با افزایش میلیون ها رای سردگردان به سود بایدنی است که نتوانسته بود در مراحل پیشین موفق ظاهرشود. این لابی گرها و کارچاق کن ها و نظرسازان بخصوص با فوکوس کردن روی سخنان اخیرسند سندرز در موردناتانیاهو که او را مرتجع و نژادپرست خوانده بود و نیز دفاع وی از برخی دستاورهای کوبا را علم کرده اند تا با توسل و دامن زدن به رسوبات محافظه کارانه بویژه در میان نسل های میانه و بالاتر راه پیشروی او را سدکنند. سندرز برآن است که با بسیج چندین نسل و چندین نژاد و با شعارهائی چون بیمه خدمات درمانی و اجتماعی و حذف هزینه های پرداختی دانشجويی و دو برابرکردن حداقل دستمزد .... و دفاع از محیط زیست و ... کلا با رنگ وبوی سوسیال دموکراتیک می تواند ترامپ را شکست دهد. فعلا باید دید که از میان این معرکه داغ چه نتیجه ای بیرون می آید. اگر او را نتوانند در گذر از این خان بزرگ پنچرکنند، آنگاه کارزارانتخاباتی آمریکا واردمرحله تازه ای می شود که در آن جنگ پلاتفرم ها و برنامه ها و شوروشوق میتینگ های انتخاباتی و خیابانی با درخشندگی بیشتری رخ عیان خواهدکرد. در آن صورت در نوشته دیگری به اهمیت رویدادهای جاری در صحنه انتخابات آمریکا به شکل تفصیل تری خواهم پرداخت....
آن ها وی را برای آمریکا و حزب د موکرات زیادی چپ می دانند و برای جناح راست که سکانداری حزب را دارد خطرناک محسوب می شود. در همین راستا کاندیداهای باصطلاح میانه رو و مدافع وال استریت و میلیاردرها اکثرا یکی پس از دیگری کناره گیری کردند تا مبادا آراء میانه روها به سودسندرزتقسیم شود. اکنون چهار رقیب عمده باقی مانده اند. با یک میلیاردرنیویورکی در آن میان (شهرداراسبق نیویورک و صاحب امپراطوری رسانه ای بلومبرگ) که افتخارش آن است که هم چون دوازدهمین ثروتمندجهان، میلیاردری موفق است که ترامپ در برابرش یک میلیاردرکوچولو و قلابی است و تنها اوست که می تواند وی را شکست بدهد، با ریختن صدها میلیون دلار ناقابل برای برافروختن تنوره تبلیغات؛ و اکنون در انتظاراست که راه پیشروی خود را در این سه شنبه بزرگ بیازماید. او در حقیقت نسخه دوم چهره ترامپ « از نوع دمکراتش» در اردوی مدافعان وال استریت نزدیک به حزب دموکرات است. اگر به ادعاهای ضمنی اش گوش فرادهیم می گوید: به مصداق ضرب المثل شغال بیشه مازندران را ندردد جز سگ مازندارانی؛ او همان موجودی است که قادراست شغال بیشه مازندران را از میدان بدرکند! بایدن اما یک موجود«میان مایه و بی بو و بی خاصیت و فاقدجاذبه ویژه ای» است و به لحاظ سیاسی در اساس نماینده همان پلاتفرم خانم کلینتون است که مهروال استریت به پیشانی اش حک شد بود. او و مدافعانش برآن هستند که مردم آمریکا را تنها می توان حول «میانه روها» بسیج کرد و ترامپ را شکست داد. برای آن ها رویای انبوه نسل جوان مشتاق سیاستی دیگر در آمریکا جایگاهی ندارد. از همین رو از رانت حمایت کامل کسانی امثال اوباما ( و ازجمله رای اکثریت سپاه پوستان که در انتخابات اخیر کارولینای جنوبی خود را نشان داد) و سایرپیشکسوتان و بوروکراسی حزب برخورداراست. برای آن ها عروج سندرز به معنی «وقوع» انقلابی در آمریکاست که هرگز نباید اتفاق بیافتد. بهرحال پیروزی در کارولینای جنوبی و استعفای چندین رقیب بسودوی که آرایشان به حساب او ریخته می شود و البته درکناربسیج تمامی اهرم های بازدارنده در آستانه سه شنبه بزرگ که به معنی یک دوپینگ سیاسی به موقع با افزایش میلیون ها رای سردگردان به سود بایدنی است که نتوانسته بود در مراحل پیشین موفق ظاهرشود. این لابی گرها و کارچاق کن ها و نظرسازان بخصوص با فوکوس کردن روی سخنان اخیرسند سندرز در موردناتانیاهو که او را مرتجع و نژادپرست خوانده بود و نیز دفاع وی از برخی دستاورهای کوبا را علم کرده اند تا با توسل و دامن زدن به رسوبات محافظه کارانه بویژه در میان نسل های میانه و بالاتر راه پیشروی او را سدکنند. سندرز برآن است که با بسیج چندین نسل و چندین نژاد و با شعارهائی چون بیمه خدمات درمانی و اجتماعی و حذف هزینه های پرداختی دانشجويی و دو برابرکردن حداقل دستمزد .... و دفاع از محیط زیست و ... کلا با رنگ وبوی سوسیال دموکراتیک می تواند ترامپ را شکست دهد. فعلا باید دید که از میان این معرکه داغ چه نتیجه ای بیرون می آید. اگر او را نتوانند در گذر از این خان بزرگ پنچرکنند، آنگاه کارزارانتخاباتی آمریکا واردمرحله تازه ای می شود که در آن جنگ پلاتفرم ها و برنامه ها و شوروشوق میتینگ های انتخاباتی و خیابانی با درخشندگی بیشتری رخ عیان خواهدکرد. در آن صورت در نوشته دیگری به اهمیت رویدادهای جاری در صحنه انتخابات آمریکا به شکل تفصیل تری خواهم پرداخت....
فعلا تا آن زمان اگر حوصله داشتید: سندرز و معمای ناسازه ای بنام پیری و جوانی!
سندرز و معمای نا سازه ای بنام پیری وجوانی!
نظرسنجی ها می گویند که سندردر خان اول، که می توان از آن به عنوان دشت اول هم اسم برد و به لحاظ روحی و بردرسانه ای اش واجداهمیت است، جلوتر از سایررقبا است ( از جوبایدن اندک بیشتر و از دیگران با فاصله). ظاهرا ۷۸ سالگی هم نمی تواند سن بازنششتگی در عرصه سیاسی آمریکا محسوب نمی شود. برعکس آغازی است برای چالش با سهمگین ترین مضلات ! . اما خوشبختانه ایده های او به اندازه سنش پیرنیست!. نشانه آن هم حمایت گسترده جوانان و نوجوانان آمریکا از اوست. او با برنامه و شعارهائی چون خدمات درمانی رایگان، حذف شهریه ها، افرایش دستمزدها و مخالفت قاطع با جنگ و نظامی گری نفوذوال استریت و میلیاردها بر دولت و سیاست آمریکا، دفاع از محیط زیست و به لحاظ عدم وابستگی مالی در تامین هزینه های سنگین تبلیغاتی به ثروتمندان و یک درصدی ها و البته با سیاست های اخص ترامپ شهره است. و درست به همین دلیل عبورولوزبانی از دوگانه سرمایه داران نزدیک به وال استریت و سرمایه داران محافظه کارمدافع ترامپیسم ، چندان مقبول راس و مرکزحزب دموکرات نیست و نفوذش بیشتر در بدنه و رای دهندگان است و برخورداز از توان راه اندازی جنبش جوانان در فصل های انتخاباتی . خان اصلی و سخترین و نفس گیرترین خان در برابر او خان داخلی یعنی همان بوروکراسی حزبی و مشخصا مخالفت صریح و ضمنی بخش راست و مرکزحزب دموکرات از کلینتون ها و اوباما و ال گور و جان کری و... با اوست که فی الواقع همین ها جرج بایدن را که اصلا در اغاز در فکربازنشتگی بود و قصدشرکت هم نداشت به مقابله با وی واردمیدان کردند. خانم کلینتون گرجه خود هوس شرکت مجدد داشت اما هم جزبی ها حاضرنشدند ریسک بازی با کارت سوخته را متقبل شوند. در انتخابات دوره پیشین هم در عبور از همین خان بود که سندر را با بندوبست های پشت پرده در برابرخانم کلینتون کنارگذاشتند. اما این بار هم برخلاف تصورخیلی ها نسبت به عدم وروداو بدلیل تجربه پیشین و پیری و احیانا بیماری در کارزارآتشین و آکنده از کشاکش و بحران این دور از انتخابات، او باردیگر در حمایت از خواست حامیانش برآن شد که باردیگر خود را در معرض قضاوت قراردهد.... البته حضورو تاثیرسندرز فقط در برد وباخت نیست بلکه شعارها و مطالباتی را که او در طی این سالها مطرح کرده است کلا در رادیکالیزه کردن فضای سیاسی و انتخاباتی به روی صحنه آوردن نسل های جدید وحتی تاثیرگذاری بر برنامه های و وعده و عیدهای دیگرکاندیداهای حزب دموکرات بی تاثیرنبوده است... کما آن که در جهبه مقابل یعنی ترامپ هم در این که خود را لوبه شکل دروغین مدافع طبقه کارگر و افزایش رفاه و دستمزد و.. تبلیغ کند بی تاثیرنبوده است. ترامپ بارها گفته است که سوسیالیسم و رادیکالیسم در کشورآمریکا جائی ندارد و و در صورت پیروزی فرضی سندرز کاملا قابل انتظاراست که ترامپ شلیک آتش بارسنگینی را که فعلا دست نگهداشته علیه او و سوسیالیسم و چپ بکارخواهد انداخت. فعلا یکی به نعل می زند و یکی به میخ: جوی خواب آلود و چپ ورشکسته ... و حتی برخی حامیان و آژیاتورهایش برای سنگ اندازی جلوی او از همین حالامی گویند می که اگر سندرز به میدان بیاد در برابرترامپ باختش قطعی است و خیالمان راحت است! اما در پشت این ظواهر ترس آنها از رادیکالیزه شدن حوانان و مطالبات مشهوداست...
بهرحال از آن جا که نقش دولت و کشورآمریکا در سرنوشت جهان وکشورهای دیگرچه مثبت و چه منفی مهم و تاثیرگذارت است، از همین رو پی گیری تحولات و منازعات داخلی آمریکا که به نوعی جنگ تن به تن تبدیل شده است، عملا جامعه آمریکا و عرصه عمومی سیاسی آمریکا را دو شقه کرده است. همیشه این سوال مطرح است اگر یک کشورمی تواند این همه در تحولات جهانی تاثیرگذارباشد بخصوص با توجه به جنیه های منفی اش برای بقیه جهان، چرا تنها شهروندان آن کشور فقط حق دخالت داشته باشند ... اگر قرار برمشارکت شهروندان جهانی در سرنوشت خوداست،خوب باید برای عمومی کردن این حق باید مبارزه کرد! بهرحال این هم از فراورده های پارادوکس جهانی شدن و جان سختی بقایای حقوقی و شکلی و فرهنگی متعلق به دوره دولت ملت است... که معلوم نیست چه زمانی باید به بایگانی تاریخ سپرده شود...
گرچه جذابیت پدیده سندرز آن است که برحسب ظاهر بدنبال راه متفاوتی از کلیشه ها و بوروکراسی حاکم برحزب است، گرچه حتی تغییرات کوچک و مثبت در فاکتورها و قدرت های کلان هم بی اهمیت نیست، اما هیچگاه نباید فراموش کرد که نهایتا این سیستم است که به نحوپیچیده ای مانع شکل گیری اعتراضات مستقل علیه کلیت خود و همه جناح های بورژوازی می گردد و مشخصا هم از همین طریق توانسته اند که بخش هائی از جنبش اشغال وال استریت و جوانان رادیکال را به درون خود کانالیزه کنند. و دقیقا از همان منظر یعنی تقویت جنبش مستقل است که باید این تضادها را بدون همذات پنداری با آن صورت بندی کرد و از آن ها برای بالیدن جنبش مستقل بهره گرفت. سکان هردو حزب در چنگ یک درصدی هاست چه با سندرز و چه بدون سندرز. با این وجود صحنه منازعات دولتی و سیاسی هم بخشی از یک نبردبزرگترمحسوب می شود.
No comments:
Post a Comment