احمدی نژاد طی یک دستورالعمل غیرمنتظره به رئیس سازمان تربیت بدنی مجوزحضور زنان دراستادیوم های ورزشی را-البته درچهارچوب یک طرح مدیریت شده و باصطلاح بهداشتی- صادرکرد.بنابه این دستور باید بخشی از مرغوبترين مكانهای تماشاگران در مسابقات فوتبال ملی و مهم به طور ويژه به بانوان و خانوادهها اختصاص يابد.
غیرمنتظره بودن این دستورالعمل ازآن جاست که ازاول اردیبهشت ماه رژیم ودولت احمدی نژاد برنامه همه جانبه ای را تحت عنوان مبارزه علیه بدحجابی ورفتارهای ناهنجار، ودرچهارچوب طرح افزایش امنیت اجتماعی باجراگذاشته اند. که درآن با براه انداختن گشت های باصطلاح ارشاد خیابانی وازطریق بکارگیری پلیس زن به دادن تذکرهای شفاهی والبته درمواردی عملی( شامل ضرب و شتم و دستگیری و جریمه بانوان باصطلح بدحجاب) پرداخته اند. آن ها هم زمان با این یورش ها، با سازمان دادن تجمعی اززنان متعلق به خانواده های قربانیان جنگ دربرابرمجلس شورای اسلامی خواهان مبارزه همه جانبه سه قوه علیه بدحجابی شده بودند. زنان مزبور درتجمع فوق با شعار«حجاب مصونيت است نه محدوديت»،سپاس خود را تقدیم"رئيس جمهور صميمی، پركار و افتخارآفرين در تمام صحنههای داخلی و بينالمللی" می کردند.علاوه براین برکسی پوشیده نیست که یکی ازهدف های اصلی برنامه دولت احمدی نژاد،که تحت عنوان استقراردولت اسلامی دنبال می گردد، چیزی جزمقابله با دست آوردها و "گستاخی" زنان نبود. تبدیل خانه داری وتربیت فرزند صالح به شغل اصلی و فراگیرهمه زنان،وایجاد انواع محدودیت های اداری وقانونی و شغلی و تحصیلی، ودریک کلام ایجاد یک انقلاب باصطلاح فرهنگی نوین درمقیاس جامعه،بخش مهمی ازتلاش های دولت اسلامی را تشکیل می دهد.احمدی نژاد حتی حاضرنشد برای رعایت ظاهر هم که شده،پستی را درکابینه خود به زنان اختصاص دهد. نحوه برخورد دولت با زنان بهنگام برگزاری مراسم 8 مارس ویا با همسران وفرزندان خردسال کارگران دستگیرشده شرکت واحد، چشمه دیگری از نحوه برخورد دولت با زنان را به نمایش گذاشت.
جالب است که دراین فرمان اولازم دیده که درست با استناد به همان دلیلی این اقدام خود را توجیه نماید که تا دیروزمخالفان اصلاح طلبش بهمان دلیل ازجانب او وروحانیان حامی اش مورد انتقاد قرار می گرفتند.آن جا که می گوید:"برخلاف تصور و تبليغ عده ای تجربه نشان داده است كه حضور انبوه خانوادهها و بانوان در محيط های عمومی، سلامت و اخلاق و عفاف را در آن محيطها حاكم كرده است".
حال اگر این اقدام احمدی نژاد درمغایرت با سیاست های عمومی دولت او قراردارد، صدوردستورفوق درشرایط مشخص کنونی را چگونه باید تبیین کرد؟آیا باید آن را اساسا یک عقب نشینی ولو موردی وموقت، به معنای عقب نشستن دربرابرفشارمستقیم و بالعفل تلقی کرد یا آن که دولت با انجام آن هدف های دیگری را دنبال می کند؟.بی شک رژیم هرنیتی داشته باشد،نمی توان منکرخصلت عقب نشینی این اقدام شد و آن را به سکوئی برای پیشروی های بعدی تبدیل نکرد. و ازاین بابت باید دستاورد فوق را اگربسرعت پس نگرفته نشود،به جنبش زنان و سایر جنبش های آزادی خواهانه وضدتبعیض جنسی تبریک گفت. بی شک وجود جنبش ومقاومت زنان درجامعه ما یک واقعیت انکارناپذیراست. سال هاست که ما شاهد یک جنگ فرسایشی و مقاومت گسترده زنان دربرابر تهاجم رژیم مذهبی به حقوق ودست آوردهای آنان بویژه درحوزه تحمیل حجاب هستیم.ازاین رو فرجام شکست و عدم موفقیت نهائی رژیم دراین گونه حوزه ها، نیازچندانی به پیش گوئی ندارد. چنان که درمورد تهاجم اخیربه زنان،سردارطلائی درآخرین مصاحبه خود اذعان می داردکه درپیشبرد آن با مشکلات زیادی مواجه شده است. بااین همه اقدام به عقب نشینی درمورد حضورزنان دراستادیوم های ورزشی را تنها بافاکتورفوق وبه مثابه یک عقب نشینی دربرابرفشارمستقیم توضیح داد. شاید اگر آن را"عقب نشینی موردی، سنجیده و هدفمند" بنامیم، بهتربتوانیم به سؤال مطرح شده دربالا پاسخ بدهیم. ولاجرم با وقوف به اهداف رژیم بهتربتوانیم دربرابرآن عکس العمل نشان دهیم و ازآن برای پیشروی جنبش وممانعت ازبهره برداری رژیم، سود بگیریم.
درپاسخ به سؤال مزبور،قبل ازهرچیزنباید فراموش کنیم که این عقب نشینی قاعدتا ازمنظر بنیادگرایان وروحانیت سنتی و حامی رژیم امری غیرمنتظره، شوکه کننده وغیرقابل قبول تلقی خواهد شد. اصول گرایانی که احمدی نژاد را تجسم آرمان های خود می پنداشتند ببا مشاهده این گونه موضع گیری ها،ممکن است دستخوش تردید وسرخوردگی بشوند.
می توان یک نمونه ازآن را که دریکی ازسایت های وابسته به حامیان رژیم آمده، بشرح زیر مشاهده کرد :
ظهر الفساد فی البر و البحر(زمانی که فساد اززمین ودریا می جوشد)- از اين به بعد بايد شاهد اين باشيم كه دخترها و زنان ما چهره های خود را به رنگ پيراهنهای تيم های مورد علاقه خود رنگ كنند و شاهد دويدن بازيكنان در زمين فوتبال به دنبال توپ با شلوار كوتاه باشند.- از اين به بعد بايد شاهد طبل و دهل زدن زنان و دخترانمان در استاديومهای ورزشی، به هوا پريدن و جيغ كشيدن آنها و تشويق تيمهای مورد علاقه شان باشيم.- بايد شاهد باشيم دختران و زنان ما در اتومبيلهای شخصی و وسائط نقليه عمومی با ايجاد سرو صدا و جيغ و داد و احياناً برداشتن روسريها و تكان دادن روسريها در هوا پيروزی تيم مورد علاقه ی خود را جشن بگيرند و يا با اعمال خلاف و چندش آور ناراحتی های خود را از شكست تيمشان ابرار دارند.آقای رييس جمهوراگر اين كار را كرديد و عادی شد ديگر نمی توانيد جلويش را بگيريد. فاعتبروا يا اولي الابصار ( عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت).هردوعبارات داخل پرانتزازنگارنده است.
می توان تصورکرد که دامنه این نوع واکنش ها درمیان روحانیون و صفوف حزب الهی ها و "فدائیان رژیم" یعنی همان کسانی که بنظرمی رسید رژیم تا به امروزبرای مقابله با بحران، تمرکز اصلی خود را برای بسیج آن ها درسطح داخل کشور و درسطح منطقه گذاشته بود بیشترشود وهمین مسأله نیزباعث می شود که چندان به پایداری این دستورالعمل نتوان امید بست. ولی تا آنجا که به هدف دولت و دست اندرکاران مربوط می شود، این تصمیم حاکی ازآنست که رژیم متوجه شده که ابعاد بحرانِ وفاجعه درحال فرود،چنان عظیم است که رژیم به تنهائی وبا اتکاء صرف به این اوباشان(که قاعدتا برای خود رژیم میزان منفور ومنزوی بودنشان پنهان نیست) قادرنخواهد بود بارمقابله با بحران را بردوش بگیرد.
اما علاوه براین، وجود عبارتی درمتن دستورالعملل احمدی نژاد،می تواند درفهم دقیق تر حکمت این عقب نشینی کمک کننده باشد:"جامعه زنان در تمامی صحنه های حماسه ساز دهه های اخير در خط مقدم قرار داشتهاند و امروز نيز طلايهدار حضور سازنده و با نشاط همراه با حفظ ارزشها و قداستها و مسئوليتهای ويژه زن متعالی در عرصههای گوناگون هستند.". بنظرمی رسد بادقت درکلماتی نظیر"صحنه های حماسه ساز" و"خط مقدم" می توان تاحدی به نیات وهدف های رژیم ازاین اقدام پی برد.
تاکی می توان هم زمان درچندین جبهه جنگید؟
روی کارآمدن دولت احمدی نژاد مترادف بود با گشودن جبهه های تازه وتشدید هم زمان چالش های رژیم درچندین عرصه. ازشکاف های درونی که به خودشان مربوط می شود بگذریم، شاهدیم که درمتن یک بحران مرکب، رژیم عملا جنگ هم زمانی را درجبهه داخلی با مردم(با افشارمختلف ودرحوزه های گوناگون) و با دولت های غربی،بویژه برسر دست یابی به سلاح هسته ای گشوده است. بی شک تداوم نبردهم زمان درچندین جبهه پاشنه آشیل رژیم را تشکیل داده وموجودیت اش را سخت شکننده می کند. وجود چنین همزمانی ها تا زمانی که هنوز مراحل نطفه ای واولیه تکوین خود را طی می کنند وهنوزبه نبردهای گسترده فرانروئیده اند قابل تصوراست.اما با جدی شدن یکی ازوجوه بحران وبانزدیک شدن چشم اندازمحاصره اقتصادی و منازعات نطامی، ودرشرایطی که دشمن نیرومندترازخود درکمین نشسته است،دیگرتداوم نبرد درچندین جبهه هم زمان با موازین هیچ جنگ موفقیت آمیزی خوانائی نداشته و هیچ سرداری درتاریخ نتوانسته است چنین افتخاری را نصیب خود سازد. برعکس اگر موفقیتی برای این گونه سرداران ثبت شده باشد، هماناکانونی کردن جبهه اصلی و خاموش کردن جبهه های فرعی بوده است.
می دانیم که جناح حاکم ازسال ها پیش و دولت احمدی نژاد ازلحظه روی کارآمدن تلاش داشته است که با دادن شعارنان وعدالت نظرمردم وزحمتکشان را بسوی خود جلب کند. اما همانطور که ازقبل هم روشن بود،بجای روانه شدن درآمدهای هنگفت نفتی بسوی سفره های مردم، به سوی بودجه های سایه و جنگی وپروژه های بلندپروازانه رژیم دراین عرصه روانه شده وموجب افزایش نقدینگی و تورم وبحران های مالی شده است. رژیم بجای گشایش وضعیت فلاک بارمردم برعکس خطرتحریم وگرسنگی را متوجه آن ها کرده است. اکنون تمامی امید ها درمورد نان و عدالت به بادرفته و این حربه کارائی خود را بعنوان یک عامل بسیج کننده ازدست داده است. بطوری که حالا حتی خود احمدی نژادهم بصراحت می گوید که او هرگز نگفته که پول نفت را به سرسفره مردم خواهد آورد! ازسوی دیگرتدارک یک جنگ جدید وخارجی نیازمند ایجاد آرامش نسبی درجبهه های داخلی است .ولی می دانیم که بدلایل روشن، رژیم نه فقط به گشایش های نسبی درعرصه های آزادی های سیاسی تن نخواهد داد بلکه هم چنان برفشارهای خویش خواهد افزود.درچنین شرایطی تنها قلمروی که می تواند حول آن به مانوربپردازد، برخی عرصه های اجتماعی است. بویژه آن عرصه هائی که با دونیرو ودوجنبش خشمگین و پرشمار جوانان وزنان سروکاردارد. یعنی به آنانانی که درهرجنگی به وجودشان به مثابه گوشت دم توپ و پشت جبهه فعال نیازمبرمی هست.هم چنین بی شک صدوردستورالعمل احمدی نژاد، بانزدیک شدن زمان مسابقات جهانی فوتبال وحساسیت جوانان به آن ازیکسو و هم زمانی آن با تشدید بحران بین المللی هسته ای ازسوی دیگر، ودغدغه ای که رژیم حول پیوند رخدادهای فوتبال وبروزاعتراضات جوانان ناراضی و خشمگین دارد، بی ارتباط نیست.عقب نشینی رژیم درعین حال با شیوه مدیریت بحران توسط رژیم انطباق دارد که درموارد گوناگون شاهدکاربردش هستیم. مطابق این شیوه، با بازکردن یک روزنه کوچک، باید کل حرکت و سرریرشدن پتانسیل اعتراضی را کنترل ومدیریت کرد.همانطورکه دربرگزاری چهارشنبه سوری شاهدش بودیم. یاهمانطور که این روزها درمورد طرح ماهواره شاهدش هستیم:دادن مجوز رسمی برای استفاده قانونی و کنترل شده باهدف مصادره ماهواره های غیرقانونی.
بااین همه گشوده شدن یک روزنه کوچک برای رژیمی که فاقدپایگاه های مردمی است وباانباشت خشم ونفرت عمومی مواجه است ودرهمان حال تحت فشارهای سنگین بین المللی قراردارد، معلوم نیست که تاچه حدقابل مدیریت باشد. بی شک زنان درگام های بعدی خود مقررات وباید و نبایدهای رژیم را در جداسازی جنسی دراستادیوم ها وهرجای دیگردرهم خواهند ریخت. وهمانطور که آن حزب اللهی درذیل بخش نامه احمدی نژاد نوشته است، "آقای رييس جمهور اگر اين كار را كرديد و عادی شد ديگر نمی توانيد جلويش را بگيريد".
پیام این عقب نشینی به جنبش های اعتراضی
عقب نشینی دولت،حتی اگرتحت فشارروحانیون سنتی وحامیان حزب اللهی اش پس گرفته شود، پیام مهمی برای جنبش زنان ونیز سایرجنبش ها درخود نهفته دارد.
و آن این که رژیم قادرنیست برای همیشه درچندین جبهه هم زمان به نبرد خویش ادامه دهد. تناقض رژیم دراین باره با حادشدن عرصه های بین المللی بحران- وبااین فرض که افسون های رژیم برای زمین گیرکردن جنبش های مردمی یک به یک باطل شوند- بیش ازپیش خود رانمایان خواهد ساخت. واقعیت آنست که رژیم برخلاف اوائل انقلاب بسیار شکننده و پوشالی است و بدیهی است که جنبش های اجتماعی درچنین شرایطی فرصت خوبی بدست می آورند که ازلاک خود درآمده و پیشروی های سنجیده خودر ا آغازکنند.
این واقعیتی است که اگر دراوائل انقلاب این مردم بودندکه به رژیم توهم داشتند و بهمین دلیل انقلاب دراوج پیروزی به شکست انجامید، اکنون این رژیم است که به مردم توهم دارد و فکرمی کند که با دادن چندرغازی رشوه به آن ها، آن ها رژیم را دربرابردشمنانش تنها نخواهند گذاشت ومی تواند باردیگر آن ها را به گوشت دم توپ درنزاع خود با دولت های غربی تبدیل کند. وباین ترتیب با ایجاد باصطلاح صلح اجتماعی درداخل، جنگ خارجی را مدیریت کند.
مردم اما درشرایطی که رژیم دروضعیت شکننده قرارداشته و خطرفرود فاجعه هردم جدی ترمی شود، می توانند با تحمیل حضورو صدای مستقل خود و با گشودن جبهه سوم و دموکراتیک، جلوی وقوع فاجعه را بگیرند.آن ها می توانند ضمن عرض اندام دربرابربهره کشانِ خودکامه و تاریک اندیش، درهمان حال چاشنی وقوع جنگ خارجی را بی اثرسازند و به امپریالیست ها بگویند که مردم ایران درضمن مقابله با قیمومیت ولایت فقیه به هیچگونه قیم دیگری نیاز ندارند.
برپائی جنبش صلح وضدجنگ به مثابه تاکتیک اصلی لحظه کنونی
اگربراستی دامنه بحران هم ازسوی رژیم و هم ازسوی قدرت های جهانی،دارد بسوی دوقطبی شدن ونقطه انفجارحرکت می کند، پس مقابله با چنین خطرو دادن پاسخ مؤثر به آن را می توان و باید دربرپائی یک جنبش صلح نیرومند و نقش آفرین جستجوکرد. بی شک شکل گیری چنین جنبشی درداخل با پاسخ نیرومندی ازهم بستگی درسطح جهانی مواجه خواهد شد.چنین جنبشی حامل آماج دوگانه وجداناپذیری است:هم علیه رژیم وسیاست های جنگ افروزانه وسیاست اقتدارهسته ای آن وهم علیه قدرت های امپریالیستی و سوداهای جنگ افروزانه آن ها.
پیام چنین جنبشی به رژیم آنست که حق ندارد درآمدهای نفتی متعلق به مردم را درکوره جنگ بریزد.حق ندارد حالت فوق العاده جنگی اعلام کند. حق ندارد به سیاست های اقتصاد جنگی و جیره بندی و پیگردهای پلیسی مبادرت نماید و....پیامش به دولت های غربی آن است که حق ندارند، موشک ها و سلاح های ویرانگرانه خویش را بسوی ایران هدف گیری کنند و حق ندارند که مردم ایران را بگرسنگی کشند.
بی تردید با محسوس شدن هرچه بیشتر خطروعواقب محاصره اقتصادی ومداخله نظامی، زمینه عینی بروز یک جنبش صلح فراهم ترمی شود. اما هرچقدراین جنبش بتواند اززمان وقوع فاجعه سبقت بگیرد، بهمان اندازه قادر است که ازوقوع آن جلوگیری کند. آن ها که خطرفرودفاجعه را می بینند دربرانگیختن حساسیت عمومی مردم ایران و جهان ومقابله با آن مسؤلیت بیشتری دارند.حتی یک روز را نباید درانجام این مهم ازکف داد.
2006/04/26-06/02/85 www.taghi-roozbeh.blogspot.com/
غیرمنتظره بودن این دستورالعمل ازآن جاست که ازاول اردیبهشت ماه رژیم ودولت احمدی نژاد برنامه همه جانبه ای را تحت عنوان مبارزه علیه بدحجابی ورفتارهای ناهنجار، ودرچهارچوب طرح افزایش امنیت اجتماعی باجراگذاشته اند. که درآن با براه انداختن گشت های باصطلاح ارشاد خیابانی وازطریق بکارگیری پلیس زن به دادن تذکرهای شفاهی والبته درمواردی عملی( شامل ضرب و شتم و دستگیری و جریمه بانوان باصطلح بدحجاب) پرداخته اند. آن ها هم زمان با این یورش ها، با سازمان دادن تجمعی اززنان متعلق به خانواده های قربانیان جنگ دربرابرمجلس شورای اسلامی خواهان مبارزه همه جانبه سه قوه علیه بدحجابی شده بودند. زنان مزبور درتجمع فوق با شعار«حجاب مصونيت است نه محدوديت»،سپاس خود را تقدیم"رئيس جمهور صميمی، پركار و افتخارآفرين در تمام صحنههای داخلی و بينالمللی" می کردند.علاوه براین برکسی پوشیده نیست که یکی ازهدف های اصلی برنامه دولت احمدی نژاد،که تحت عنوان استقراردولت اسلامی دنبال می گردد، چیزی جزمقابله با دست آوردها و "گستاخی" زنان نبود. تبدیل خانه داری وتربیت فرزند صالح به شغل اصلی و فراگیرهمه زنان،وایجاد انواع محدودیت های اداری وقانونی و شغلی و تحصیلی، ودریک کلام ایجاد یک انقلاب باصطلاح فرهنگی نوین درمقیاس جامعه،بخش مهمی ازتلاش های دولت اسلامی را تشکیل می دهد.احمدی نژاد حتی حاضرنشد برای رعایت ظاهر هم که شده،پستی را درکابینه خود به زنان اختصاص دهد. نحوه برخورد دولت با زنان بهنگام برگزاری مراسم 8 مارس ویا با همسران وفرزندان خردسال کارگران دستگیرشده شرکت واحد، چشمه دیگری از نحوه برخورد دولت با زنان را به نمایش گذاشت.
جالب است که دراین فرمان اولازم دیده که درست با استناد به همان دلیلی این اقدام خود را توجیه نماید که تا دیروزمخالفان اصلاح طلبش بهمان دلیل ازجانب او وروحانیان حامی اش مورد انتقاد قرار می گرفتند.آن جا که می گوید:"برخلاف تصور و تبليغ عده ای تجربه نشان داده است كه حضور انبوه خانوادهها و بانوان در محيط های عمومی، سلامت و اخلاق و عفاف را در آن محيطها حاكم كرده است".
حال اگر این اقدام احمدی نژاد درمغایرت با سیاست های عمومی دولت او قراردارد، صدوردستورفوق درشرایط مشخص کنونی را چگونه باید تبیین کرد؟آیا باید آن را اساسا یک عقب نشینی ولو موردی وموقت، به معنای عقب نشستن دربرابرفشارمستقیم و بالعفل تلقی کرد یا آن که دولت با انجام آن هدف های دیگری را دنبال می کند؟.بی شک رژیم هرنیتی داشته باشد،نمی توان منکرخصلت عقب نشینی این اقدام شد و آن را به سکوئی برای پیشروی های بعدی تبدیل نکرد. و ازاین بابت باید دستاورد فوق را اگربسرعت پس نگرفته نشود،به جنبش زنان و سایر جنبش های آزادی خواهانه وضدتبعیض جنسی تبریک گفت. بی شک وجود جنبش ومقاومت زنان درجامعه ما یک واقعیت انکارناپذیراست. سال هاست که ما شاهد یک جنگ فرسایشی و مقاومت گسترده زنان دربرابر تهاجم رژیم مذهبی به حقوق ودست آوردهای آنان بویژه درحوزه تحمیل حجاب هستیم.ازاین رو فرجام شکست و عدم موفقیت نهائی رژیم دراین گونه حوزه ها، نیازچندانی به پیش گوئی ندارد. چنان که درمورد تهاجم اخیربه زنان،سردارطلائی درآخرین مصاحبه خود اذعان می داردکه درپیشبرد آن با مشکلات زیادی مواجه شده است. بااین همه اقدام به عقب نشینی درمورد حضورزنان دراستادیوم های ورزشی را تنها بافاکتورفوق وبه مثابه یک عقب نشینی دربرابرفشارمستقیم توضیح داد. شاید اگر آن را"عقب نشینی موردی، سنجیده و هدفمند" بنامیم، بهتربتوانیم به سؤال مطرح شده دربالا پاسخ بدهیم. ولاجرم با وقوف به اهداف رژیم بهتربتوانیم دربرابرآن عکس العمل نشان دهیم و ازآن برای پیشروی جنبش وممانعت ازبهره برداری رژیم، سود بگیریم.
درپاسخ به سؤال مزبور،قبل ازهرچیزنباید فراموش کنیم که این عقب نشینی قاعدتا ازمنظر بنیادگرایان وروحانیت سنتی و حامی رژیم امری غیرمنتظره، شوکه کننده وغیرقابل قبول تلقی خواهد شد. اصول گرایانی که احمدی نژاد را تجسم آرمان های خود می پنداشتند ببا مشاهده این گونه موضع گیری ها،ممکن است دستخوش تردید وسرخوردگی بشوند.
می توان یک نمونه ازآن را که دریکی ازسایت های وابسته به حامیان رژیم آمده، بشرح زیر مشاهده کرد :
ظهر الفساد فی البر و البحر(زمانی که فساد اززمین ودریا می جوشد)- از اين به بعد بايد شاهد اين باشيم كه دخترها و زنان ما چهره های خود را به رنگ پيراهنهای تيم های مورد علاقه خود رنگ كنند و شاهد دويدن بازيكنان در زمين فوتبال به دنبال توپ با شلوار كوتاه باشند.- از اين به بعد بايد شاهد طبل و دهل زدن زنان و دخترانمان در استاديومهای ورزشی، به هوا پريدن و جيغ كشيدن آنها و تشويق تيمهای مورد علاقه شان باشيم.- بايد شاهد باشيم دختران و زنان ما در اتومبيلهای شخصی و وسائط نقليه عمومی با ايجاد سرو صدا و جيغ و داد و احياناً برداشتن روسريها و تكان دادن روسريها در هوا پيروزی تيم مورد علاقه ی خود را جشن بگيرند و يا با اعمال خلاف و چندش آور ناراحتی های خود را از شكست تيمشان ابرار دارند.آقای رييس جمهوراگر اين كار را كرديد و عادی شد ديگر نمی توانيد جلويش را بگيريد. فاعتبروا يا اولي الابصار ( عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت).هردوعبارات داخل پرانتزازنگارنده است.
می توان تصورکرد که دامنه این نوع واکنش ها درمیان روحانیون و صفوف حزب الهی ها و "فدائیان رژیم" یعنی همان کسانی که بنظرمی رسید رژیم تا به امروزبرای مقابله با بحران، تمرکز اصلی خود را برای بسیج آن ها درسطح داخل کشور و درسطح منطقه گذاشته بود بیشترشود وهمین مسأله نیزباعث می شود که چندان به پایداری این دستورالعمل نتوان امید بست. ولی تا آنجا که به هدف دولت و دست اندرکاران مربوط می شود، این تصمیم حاکی ازآنست که رژیم متوجه شده که ابعاد بحرانِ وفاجعه درحال فرود،چنان عظیم است که رژیم به تنهائی وبا اتکاء صرف به این اوباشان(که قاعدتا برای خود رژیم میزان منفور ومنزوی بودنشان پنهان نیست) قادرنخواهد بود بارمقابله با بحران را بردوش بگیرد.
اما علاوه براین، وجود عبارتی درمتن دستورالعملل احمدی نژاد،می تواند درفهم دقیق تر حکمت این عقب نشینی کمک کننده باشد:"جامعه زنان در تمامی صحنه های حماسه ساز دهه های اخير در خط مقدم قرار داشتهاند و امروز نيز طلايهدار حضور سازنده و با نشاط همراه با حفظ ارزشها و قداستها و مسئوليتهای ويژه زن متعالی در عرصههای گوناگون هستند.". بنظرمی رسد بادقت درکلماتی نظیر"صحنه های حماسه ساز" و"خط مقدم" می توان تاحدی به نیات وهدف های رژیم ازاین اقدام پی برد.
تاکی می توان هم زمان درچندین جبهه جنگید؟
روی کارآمدن دولت احمدی نژاد مترادف بود با گشودن جبهه های تازه وتشدید هم زمان چالش های رژیم درچندین عرصه. ازشکاف های درونی که به خودشان مربوط می شود بگذریم، شاهدیم که درمتن یک بحران مرکب، رژیم عملا جنگ هم زمانی را درجبهه داخلی با مردم(با افشارمختلف ودرحوزه های گوناگون) و با دولت های غربی،بویژه برسر دست یابی به سلاح هسته ای گشوده است. بی شک تداوم نبردهم زمان درچندین جبهه پاشنه آشیل رژیم را تشکیل داده وموجودیت اش را سخت شکننده می کند. وجود چنین همزمانی ها تا زمانی که هنوز مراحل نطفه ای واولیه تکوین خود را طی می کنند وهنوزبه نبردهای گسترده فرانروئیده اند قابل تصوراست.اما با جدی شدن یکی ازوجوه بحران وبانزدیک شدن چشم اندازمحاصره اقتصادی و منازعات نطامی، ودرشرایطی که دشمن نیرومندترازخود درکمین نشسته است،دیگرتداوم نبرد درچندین جبهه هم زمان با موازین هیچ جنگ موفقیت آمیزی خوانائی نداشته و هیچ سرداری درتاریخ نتوانسته است چنین افتخاری را نصیب خود سازد. برعکس اگر موفقیتی برای این گونه سرداران ثبت شده باشد، هماناکانونی کردن جبهه اصلی و خاموش کردن جبهه های فرعی بوده است.
می دانیم که جناح حاکم ازسال ها پیش و دولت احمدی نژاد ازلحظه روی کارآمدن تلاش داشته است که با دادن شعارنان وعدالت نظرمردم وزحمتکشان را بسوی خود جلب کند. اما همانطور که ازقبل هم روشن بود،بجای روانه شدن درآمدهای هنگفت نفتی بسوی سفره های مردم، به سوی بودجه های سایه و جنگی وپروژه های بلندپروازانه رژیم دراین عرصه روانه شده وموجب افزایش نقدینگی و تورم وبحران های مالی شده است. رژیم بجای گشایش وضعیت فلاک بارمردم برعکس خطرتحریم وگرسنگی را متوجه آن ها کرده است. اکنون تمامی امید ها درمورد نان و عدالت به بادرفته و این حربه کارائی خود را بعنوان یک عامل بسیج کننده ازدست داده است. بطوری که حالا حتی خود احمدی نژادهم بصراحت می گوید که او هرگز نگفته که پول نفت را به سرسفره مردم خواهد آورد! ازسوی دیگرتدارک یک جنگ جدید وخارجی نیازمند ایجاد آرامش نسبی درجبهه های داخلی است .ولی می دانیم که بدلایل روشن، رژیم نه فقط به گشایش های نسبی درعرصه های آزادی های سیاسی تن نخواهد داد بلکه هم چنان برفشارهای خویش خواهد افزود.درچنین شرایطی تنها قلمروی که می تواند حول آن به مانوربپردازد، برخی عرصه های اجتماعی است. بویژه آن عرصه هائی که با دونیرو ودوجنبش خشمگین و پرشمار جوانان وزنان سروکاردارد. یعنی به آنانانی که درهرجنگی به وجودشان به مثابه گوشت دم توپ و پشت جبهه فعال نیازمبرمی هست.هم چنین بی شک صدوردستورالعمل احمدی نژاد، بانزدیک شدن زمان مسابقات جهانی فوتبال وحساسیت جوانان به آن ازیکسو و هم زمانی آن با تشدید بحران بین المللی هسته ای ازسوی دیگر، ودغدغه ای که رژیم حول پیوند رخدادهای فوتبال وبروزاعتراضات جوانان ناراضی و خشمگین دارد، بی ارتباط نیست.عقب نشینی رژیم درعین حال با شیوه مدیریت بحران توسط رژیم انطباق دارد که درموارد گوناگون شاهدکاربردش هستیم. مطابق این شیوه، با بازکردن یک روزنه کوچک، باید کل حرکت و سرریرشدن پتانسیل اعتراضی را کنترل ومدیریت کرد.همانطورکه دربرگزاری چهارشنبه سوری شاهدش بودیم. یاهمانطور که این روزها درمورد طرح ماهواره شاهدش هستیم:دادن مجوز رسمی برای استفاده قانونی و کنترل شده باهدف مصادره ماهواره های غیرقانونی.
بااین همه گشوده شدن یک روزنه کوچک برای رژیمی که فاقدپایگاه های مردمی است وباانباشت خشم ونفرت عمومی مواجه است ودرهمان حال تحت فشارهای سنگین بین المللی قراردارد، معلوم نیست که تاچه حدقابل مدیریت باشد. بی شک زنان درگام های بعدی خود مقررات وباید و نبایدهای رژیم را در جداسازی جنسی دراستادیوم ها وهرجای دیگردرهم خواهند ریخت. وهمانطور که آن حزب اللهی درذیل بخش نامه احمدی نژاد نوشته است، "آقای رييس جمهور اگر اين كار را كرديد و عادی شد ديگر نمی توانيد جلويش را بگيريد".
پیام این عقب نشینی به جنبش های اعتراضی
عقب نشینی دولت،حتی اگرتحت فشارروحانیون سنتی وحامیان حزب اللهی اش پس گرفته شود، پیام مهمی برای جنبش زنان ونیز سایرجنبش ها درخود نهفته دارد.
و آن این که رژیم قادرنیست برای همیشه درچندین جبهه هم زمان به نبرد خویش ادامه دهد. تناقض رژیم دراین باره با حادشدن عرصه های بین المللی بحران- وبااین فرض که افسون های رژیم برای زمین گیرکردن جنبش های مردمی یک به یک باطل شوند- بیش ازپیش خود رانمایان خواهد ساخت. واقعیت آنست که رژیم برخلاف اوائل انقلاب بسیار شکننده و پوشالی است و بدیهی است که جنبش های اجتماعی درچنین شرایطی فرصت خوبی بدست می آورند که ازلاک خود درآمده و پیشروی های سنجیده خودر ا آغازکنند.
این واقعیتی است که اگر دراوائل انقلاب این مردم بودندکه به رژیم توهم داشتند و بهمین دلیل انقلاب دراوج پیروزی به شکست انجامید، اکنون این رژیم است که به مردم توهم دارد و فکرمی کند که با دادن چندرغازی رشوه به آن ها، آن ها رژیم را دربرابردشمنانش تنها نخواهند گذاشت ومی تواند باردیگر آن ها را به گوشت دم توپ درنزاع خود با دولت های غربی تبدیل کند. وباین ترتیب با ایجاد باصطلاح صلح اجتماعی درداخل، جنگ خارجی را مدیریت کند.
مردم اما درشرایطی که رژیم دروضعیت شکننده قرارداشته و خطرفرود فاجعه هردم جدی ترمی شود، می توانند با تحمیل حضورو صدای مستقل خود و با گشودن جبهه سوم و دموکراتیک، جلوی وقوع فاجعه را بگیرند.آن ها می توانند ضمن عرض اندام دربرابربهره کشانِ خودکامه و تاریک اندیش، درهمان حال چاشنی وقوع جنگ خارجی را بی اثرسازند و به امپریالیست ها بگویند که مردم ایران درضمن مقابله با قیمومیت ولایت فقیه به هیچگونه قیم دیگری نیاز ندارند.
برپائی جنبش صلح وضدجنگ به مثابه تاکتیک اصلی لحظه کنونی
اگربراستی دامنه بحران هم ازسوی رژیم و هم ازسوی قدرت های جهانی،دارد بسوی دوقطبی شدن ونقطه انفجارحرکت می کند، پس مقابله با چنین خطرو دادن پاسخ مؤثر به آن را می توان و باید دربرپائی یک جنبش صلح نیرومند و نقش آفرین جستجوکرد. بی شک شکل گیری چنین جنبشی درداخل با پاسخ نیرومندی ازهم بستگی درسطح جهانی مواجه خواهد شد.چنین جنبشی حامل آماج دوگانه وجداناپذیری است:هم علیه رژیم وسیاست های جنگ افروزانه وسیاست اقتدارهسته ای آن وهم علیه قدرت های امپریالیستی و سوداهای جنگ افروزانه آن ها.
پیام چنین جنبشی به رژیم آنست که حق ندارد درآمدهای نفتی متعلق به مردم را درکوره جنگ بریزد.حق ندارد حالت فوق العاده جنگی اعلام کند. حق ندارد به سیاست های اقتصاد جنگی و جیره بندی و پیگردهای پلیسی مبادرت نماید و....پیامش به دولت های غربی آن است که حق ندارند، موشک ها و سلاح های ویرانگرانه خویش را بسوی ایران هدف گیری کنند و حق ندارند که مردم ایران را بگرسنگی کشند.
بی تردید با محسوس شدن هرچه بیشتر خطروعواقب محاصره اقتصادی ومداخله نظامی، زمینه عینی بروز یک جنبش صلح فراهم ترمی شود. اما هرچقدراین جنبش بتواند اززمان وقوع فاجعه سبقت بگیرد، بهمان اندازه قادر است که ازوقوع آن جلوگیری کند. آن ها که خطرفرودفاجعه را می بینند دربرانگیختن حساسیت عمومی مردم ایران و جهان ومقابله با آن مسؤلیت بیشتری دارند.حتی یک روز را نباید درانجام این مهم ازکف داد.
2006/04/26-06/02/85 www.taghi-roozbeh.blogspot.com/
No comments:
Post a Comment