دغدغه های ابراهیم یزدی درمورد جنبش دانشجوئی
تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
ابراهیم یزدی خطاب به گروهی از دانشجویان انجمن های اسلامی و تحکیم وحدت: مراقب نفوذ ورخنه لائیک ها درانجمن های اسلامی باشید!
اگرازکسی که قبلا این خبر ونام گوینده این سخنان را نخوانده ونشنیده باشد،بخواهید حدس بزند که این عبارت راچه کسی گفته است،واگرباوفرصت بدهید که طی 21 سؤال نام گوینده را کشف کند،احتمالا ناموفق خواهد شد.چرا که ذهن اوبرای یافتن پاسخ،بطورطبیعی نخست درچهارچوب کسانی که بیشترین بهره مندی ازوضعیت موجود و وظیفه پاسداری ازآن را برعهده دارند به تکاپو خواهد افتاد:او به ترتیب ازخامنه ای ونمایندگان وی دردانشگاه ها تا احمدی نژاد ومقامات امنیتی سرشناس نام خواهدبرد.سپس سراغ باصطلاح اصول گرایان اصلاح طلب هم چون رفسنجانی و کروبی و... خواهد رفت.پس ازآن بدنبال عناصر واپس گراتردرمیان اصلاح طلبان حکومتی سابق هم چون بهزاد نبوی و محسن میردامادی از مجاهدین انقلاب اسلامی وجبهه مشارکت خواهد رفت و تازه وقتی پس ازپایان 21 امین سؤال باو گفته شود که این عبارت ازتراوشات آقای ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی،این تشکل پرمدعاوبا قدمت 40 ساله ومدعی اپوزیسیون بودن است،بخود خواهد آمد.او بامرور ذهن خود بخاطرخواهد آورد،که ظهورکابوس یک دولت مستبد و مذهبی درکشاکش انقلاب بهمن، که هم چون بختکی گلویمان را به چنگ گرفت وشروع بفشردن کرد،محصول نفرین خدایان آسمانی نبود.بلکه به یک تعبیر تراوشی بود ازآن چه درکوزه وجود داشت و ازجمله ریشه درتلاش های بی وقفه و تخدیرکننده سالیان دراز این جماعت درمیان نسل جوان. کسانی که حتا به باورهای لیبرالی خود رحم نکرده و مدام به آن خیانت کرده اند.تلاش برای بومی کردن لیبرالیسم درکشوروعبوردادن آن ازمنشورباورهای مذهبی،معجونی طرازنوین ازقماش این لیبرال های وطنی-مدافعین 28 ساله یکی ازسیاه ترین حاکمیت استبدادی تاریخ این کشور- بوجود آورده که احتمالا دربزدلی و پشت کردن به موازین اولیه دموکراسی که هیچ،حتا به باورها ومنافع تاریخی طبقه خود،درهیچ کجای دنیا نظیری برایشان پیدانخواهید کرد.باین ترتیب بود که این لیبرال های وطنی بامشارکت خود درزایمان یک حکومت فاشیستی-مذهبی نقش ویژه داشته و باافتخارازمشاوره دادن به خمینی درپاریس تا پذیرش اولین مأموریت تشکیل دولت تحت فرمان ولی فقیه وتاخوش خدمتی های کنونی برای بقاء جمهوری اسلامی به خدمات خود ادامه می دهند.
اصل خبررا روزنامه اعتماد به تفصیل در13شهریور86 نوشت ودرروزنامه اینترنتی میزان هم درج گردید. دراین جا مروری داریم به مهم ترین فرازهای این تراوشات:
جمعی از اعضای شورای مرکزی و عمومی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه صنعتی شاهرود به همراه تعدادی از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه هنر در ادامه دیدارهای سیاسی خويش با حضور در منزل دکتر ابراهيم یزدی با دبيرکل نهضت آزادی ايران ديدار کردند*.
دراین دیداروی باارائه تصویرواژگونه ای ازتشکل های دانشگاه "علامت صداقت نیروهای غیرمذهبی را رها کردن انجمن ها دانست وادعا کرد به محض ورود نیروهای غیرمذهبی به انجمن های اسلامی، بهانه به مخالفان هرگونه فعاليت دانشجوئی داده می شود که به انجمن ها ضربه بزنند"
دراین جا البته او دست به جعل واقعیت زده است:چرا که این لائیک ها ونیروهای چپ نیستند که گویا درصدد ورود واشغال این انجمن ها هستند.برعکس عموما این انجمن های با اتیکت اسلامی هستند که دربسترفضای عمومی و تحولات اجتناب ناپذیر جامعه ودانشگاه دچارتحول شده وبادورشدن از توهمات مذهبی به خیل لائیک ها پیوسته و به ضرورت اصل جدائی دین وهرگونه ایدئولوژی ازدولت به مثابه یکی ازمؤلفه های بنیادین دموکراسی پی می برند.واقعیتی که خود وی درجای دیگری از افاضاتش، آن جا که می گوید دراین شرایط حفظ دین به مانند نگهداشتن ذغال داغ درکف دست است،به آن اذعان می کند.
دربخش دیگر:"شما- انجمن های اسلامی و تحکیم وحدت-که ازتبارروشنفکردینی هستید،مراقب رخنه نیروهای ضدمذهبی و غیرمذهبی به انجمن ها باشید".
دراین جا آشکارا او نعل وارونه می زند.هرکس که درفضای تحولات دانشجوئی باشد،بخوبی می داند که اکنون مدتهاست که تلاش عمده نیروهای چپ ورادیکال باهرگرایشی،درچهارچوب جنبش فراگیردانشجوئی صرف متمایزکردن صفوف خویش باگرایشات دیگر می گردد. وازقضا آن چه که خواب حضرات لیبرال ازقماش یزدی را آشفته کرده همین روند روبه نضجی است که درسطح جنبش دانشجوئی جریان دارد.
درجائی دیگر ازسخنانش وی باادعای این که زبان توده مردم مذهبی است، اضافه می کند که "در زمان رژيم گذشته ما با یزیدی خواندن شاه از چپ ها که شاه را فاشيست می خواندند، بهتر با جامعه ارتباط برقرار می کردیم."
برکسی پوشیده نیست که این همان استدلال پوسیده ودیرآشنائی است که ازدیربازدرمیان جریانات گوناگون سیاسی-مذهبی(بارویکرد به مذهب به مثابه یک امر ایدئولوژیک وسیاسی)،ازخمینی و شریعتی گرفته تا مجاهدین و نهضت آزادی و .... وجود داشته است.متنها دراین میان متولیان اصلی وتاریخی مذهب یعنی قشر روحانیت و نماینده اش خمینی بدلیل داشتن امتیازات معین ازجمله امکانات و ید طولا درتحمیق توده ها، توانست گوی سبقت را ازاین رقبابرباید. واکنون گرچه حاکمیت سالها است که آن ها را بیرون ازقدرت ودرپشت اتاق انتظارنگهداشته است، اما آنان باوجود گذاشتن پا به سن کهولت،هنوزهم امید خویش را به بازشدن در و نشستن روی یک یا چند صندلی درگوشه ای از سرسرای قدرت ازدست نداده اند.
درجای دیگرمی گوید"درشرایطی که بيشترين فشار ها و برخورد ها با جامعه و دانشجويان تحت لوای دين صورت می گیرد، حفظ عنوان دینی بودن بسيار سخت است و مانند نگه داشتن زغال داغ در کف دست است ، اما با انگيزه الهی می توانید و بايد نام دين را در اين شرايط سخت حفظ کنيد". دراین جا او نه فقط درچهره کاتولیکی مؤمن ترازپاپ وکاسه ای داغ ترازآش ظاهرشده که عرض وطول، وپیچ و خم عمامه اش شانه به شانه آیت اله ها می ساید،بلکه هم چنین درهیأت حریصی پراشتها ظاهرگشته که دردفاع ازیک دستمال- انجمن های اسلامی به مثابه ارثیه پدری- حاضراست قیصریه را به آتش بکشد وکل افتخارات ضداستبدادی چنددهه دانشجویان مبارز رابه ثمن بخس بفروش رساند وچه حقیرانه!
چنان که ملاحظه می کنید ابراهیم یزدی درشرایط حاکمیت یک استبداد بی امان مذهبی-که ازقضا رسالت اخص اش اثبات این سخن تاریخی فرزانه ای است که دین را درحکم افیون جامعه عنوان کرد- مهم ترین دلهره اش بباد رفتن دین ومذهب دانشجویان است(اوبه دین هم چون ابزاری همانند تسمه نقاله نیازدارد.به عنوان سکوئی برای سوارشدن بردوش مردم وپرش بسوی قلمرو قدرت .آن هم درحقیرانه ترین شکلش.یعنی یافتن جائی درگوشه ای ازسرسرای قدرت برای آویختن شال و کلاه خویش). دراین دیدارماهیچ سخنی اززبان دیبرکل این جریان درمورد شرایط خطیر اوضاع سیاسی ووظایف مهمی که بردوش جنبش دانشجوئی سنگینی می کند نمی بینیم.برعکس شاهدیم که مهم ترین دغدغه وی را خطرازدست رفتن خلوص مذهبی انجمن های اسلامی وضرورت حفظ آن تشکیل میدهد.گوئی که نه استبدادبی امان یک دولت مذهبی،بلکه این گسترش لائیسیسم درجامعه وجنبش دانشجوئی است که خطرمبرم کنونی را تشکیل می دهد. باوجود آن که او درجمع دانشجویان ِ دست چین شده و همسو با خود سخن می گوید،اما بااوج گرفتن یاوه گوئی هایش، آش آنقدرشورمی شود که علی قلی زاده سخنگوی انجمن اسلامی دانشگاه شاهرود، که درواقع نگران انزوای تشکل خود است، وارد صحبت شده و می پرسد که آیا با حفظ هويت دینی و مذهبی انجمن ها،ديگر تفکرات به عنوان مهمان تا حدی که به انجمن ها ضربه نزنند،می تواننددر انجمن ها حاضر باشند؟(اودرحیات خلوت خود داردعینا همانگونه عمل می کند که سردمداران جمهوری اسلامی دراوائل بقدرت رسیدن خویش دربرابررقبای خودعمل کردند:هدایت سکان کشتی ازما وپادوگری ازآن شما!).ابراهیم یزدی وقتی متوجه می شود که بند را آب داده ورعایت دستورالعمل های مذهبی-امنیتی اش مستلزم برقراری یک تفتیش عقاید همه جانبه درانجمن هاست، باجمع کردن دست وپایش می گوید، لازم به تفتیش عقاید نیست؛ اما نباید افراد غيردینی را به عنوان شورای مرکزی و پيش نماز انتخاب کرد!.
بدیهی است که دانشجویان دیدارکننده، صرفنظرازاین که دارای اعتقادات مذهبی باشند یا نباشند-اگرمی خواستند به سنت درخشان مبارزات ضداستبدادی دانشجویان درطی چنددهه گذشته و اکنون ِآن وفاداربمانند، می بایست جواب دندان شکنی به یاوه های این کاسه داغ ترازآش می دادند. ولی متأسفانه چنین نشد وآن ها به جنبش دانشجوئی وسنت درخشان دانشجوئی که ازسوی چنین کسی مورداهانت و دستبرد قرارمی گیرد، بدهکارماندند.مشکل بتوان کسی را که مستقیما این یاوه ها را بشنود و دم برنیاورد، مدافع جنبش دانشجوئی به شمارآورد.هیچ مصحلت ومنافعی نمی تواند توجیه کننده چنین سکوتی دربرابرچنین اراجیفی باشد.آیا این بخش ازدانشجویان می خواهندعلیرغم عملکرددردناک سالیان گذشته وآموزه های آن ،هم چنان درنقش تسمه نقاله اصلاح طلبان و این حضرات برای شرکت در مضحکه "انتخابات" و تحقق سودای پایان ناپذیرشان برای سهمیم شدن درقدرت باشند؟! آیاآنان خود را دربرابردوراهی هولناک والبته غیرواقعی یا تمکین به"فرادستی"نیروهای رادیکال ویا پیوستن مجدد به مارش مجدد اصلاح طلبان برای شرکت درمضحکه نمایش انتخاباتی توسط استبداد حاکم وباوساطت دلالانی هم چون یزدی ها قرارداده اند؟!
درپایان این نوشته،این پرسش مهم نیزمطرح است که براستی دلیل چنین تراوشاتی اززبان دبیرکل این جریان دراین مقطع زمانی،یعنی درشرایطی که حکومت دینی دراوج بربریت وخشونت وهم چنین دراوج انزوای خویش بسرمی برد، چیست؟ در پاسخ کوتاه به این پرسش می توان به دوعلت اصلی اشاره کرد:
نخست آن که، با تشدید فضای سرکوب واعمال ولایت مطلقه توسط جناح حاکم،تمامی نیروهائی که گوشه چشمی به قدرت و گرفتن سهمی ولوکوچک از آن دارند، وبهمین دلیل بندنافشان به حاکمیت وصل است، بنا به غریزه فرصت طلبی وعلیرغم وجود روندمعکوس درمیان مردم،برغلظت گفتمان مذهبی خویش افزوده اند.
علت دوم ومهم تررا می توان ازلابلای سخنان ابراهیم یزدی دردیداربا دانشجویان انجمن های اسلامی دریافت.آن جا که برای مستدل کردن هشدارش"به تجربه برگزاری 16 آذرتوسط دفترتحکيم وحدت" اشاره می کند که برطبق ادعای وی نیروهای موسوم به مارکسيست نشان دادند که احترامی برای ديگرعقايد قائل نيستند البته پرداختن به این که چرا ایشان درمیان دعوانرخ تعیین کرده وانجمن های اسلامی رابه عنوان برگزارکننده اصلی مراسم 16 آذرمعرفی می کندواین که چراباوجود پشت کردن مستمروآشکارایشان وحزب متبوعشان به محتواوپیام این رویدادتاریخی، خود راهم چنان متولی انحصاری آن می پندارد،واین که تلاش وی برای انجام دوپینک سیاسی،جهت احیاء مواضع ورشکسته درصفوف جنبش دانشجوئی ازچه عاملی نشأت می گیرد،خارج ازحوصله این نوشته بوده وجملگی بخشی ازوظایف وعملکرد ارتجاعی این جریان ونیروهای همسو با آن را درشرایط کنونی تشکیل می دهد.
باین ترتیب علت اصلی برانگیختگی یزدی را باید دربرآمد"مارکسیست ها"ومدافعان سوسیالیسم درجنبش دانشجوئی دانست که درطی سال های اخیر بویژه درمراسم برگزاری پرشکوه16 آذروطرح شعارهای رادیکال وازجمله آزادی وبرابری اجتماعی برجستگی خاصی پیداکرده است.برآمدی که درآن دانشجویان اجازه ندادند که ابراهیم یزدی تریبون متعلق به آنان را مصادره کرده و درخدمت سوداها و اهداف خود بکارگیرد.ازهمین روست که وی وهم مسلکانش تا این درجه خشم آگین وبرانگیخته به مقابله با جنبش دانشجوئی مستقل،ضداستبدادی وضد امپریالیستی،آزادیخواه وبرابری طلب برخاسته اند. وبرای انجام این مهم،چه باک ازقرارگرفتن درکنارحاکمیت سیاه جمهوری اسلامی!. اما او و هم چنین حامیان دانشجویش به دلیل کوته بین سیاسی و طبقاتی اشان قادربه درک تحولات اتفاق افتاده ویا درشرف وقوع نیستند:بهم پیوستن جویبارهای تشکیل دهنده آن شط خروشانی که با شکست توأمان شعارها و ادعاهای "اصلاح طلبی و عدالت خواهی" خاتمی واحمدی نژاد به عنوان دوبازوی نظام حاکم،درحال فراهم شدن هستند.برچنین بستری نه فقط مبارزه علیه نظام طبقاتی و برای عدالت وبرابری اجتماعی که تاریخا ازخود ویژگی های جریان چپ ورادیکال محسوب می شود،و شخص ایراهیم یزدی نیزدرجای دیگری ازهمین درافشانی های خود بدان اذعان دارد،بلکه هم چنین پیش برد سنت درخشان مبارزه قاطع علیه هرگونه استبداد وازجمله علیه دولت واپسگرا و تاریک اندیش مذهبی حاکم ودریک کلام مبارزه برای دموکراسی همه جانبه و رادیکال نیزاساسا بردوش مدافعان سوسیالیسم-این متحدین ومدافعان طبیعی کارگران وزحمتکشان- قرارگرفته است.
2007-09-10-86-06-19
www.taghi-roozbeh.blogspot.com
*-این دیداریکی ازمجموعه دیدارهای این دانشجویان با افراد و جریانات سیاسی اصلاح طلب ازجمله حجاریان و تاج زاده و هادی قابل و.. بود که شاه بیت سخن همه آنان درمورد شرکت فعال دانشجویان درانتخابات مجلس آینده بود که دراین میان سخنان ابراهیم یزدی درضدیت با نیروهای چپ ازهمه شاخص تربود.
تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
ابراهیم یزدی خطاب به گروهی از دانشجویان انجمن های اسلامی و تحکیم وحدت: مراقب نفوذ ورخنه لائیک ها درانجمن های اسلامی باشید!
اگرازکسی که قبلا این خبر ونام گوینده این سخنان را نخوانده ونشنیده باشد،بخواهید حدس بزند که این عبارت راچه کسی گفته است،واگرباوفرصت بدهید که طی 21 سؤال نام گوینده را کشف کند،احتمالا ناموفق خواهد شد.چرا که ذهن اوبرای یافتن پاسخ،بطورطبیعی نخست درچهارچوب کسانی که بیشترین بهره مندی ازوضعیت موجود و وظیفه پاسداری ازآن را برعهده دارند به تکاپو خواهد افتاد:او به ترتیب ازخامنه ای ونمایندگان وی دردانشگاه ها تا احمدی نژاد ومقامات امنیتی سرشناس نام خواهدبرد.سپس سراغ باصطلاح اصول گرایان اصلاح طلب هم چون رفسنجانی و کروبی و... خواهد رفت.پس ازآن بدنبال عناصر واپس گراتردرمیان اصلاح طلبان حکومتی سابق هم چون بهزاد نبوی و محسن میردامادی از مجاهدین انقلاب اسلامی وجبهه مشارکت خواهد رفت و تازه وقتی پس ازپایان 21 امین سؤال باو گفته شود که این عبارت ازتراوشات آقای ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی،این تشکل پرمدعاوبا قدمت 40 ساله ومدعی اپوزیسیون بودن است،بخود خواهد آمد.او بامرور ذهن خود بخاطرخواهد آورد،که ظهورکابوس یک دولت مستبد و مذهبی درکشاکش انقلاب بهمن، که هم چون بختکی گلویمان را به چنگ گرفت وشروع بفشردن کرد،محصول نفرین خدایان آسمانی نبود.بلکه به یک تعبیر تراوشی بود ازآن چه درکوزه وجود داشت و ازجمله ریشه درتلاش های بی وقفه و تخدیرکننده سالیان دراز این جماعت درمیان نسل جوان. کسانی که حتا به باورهای لیبرالی خود رحم نکرده و مدام به آن خیانت کرده اند.تلاش برای بومی کردن لیبرالیسم درکشوروعبوردادن آن ازمنشورباورهای مذهبی،معجونی طرازنوین ازقماش این لیبرال های وطنی-مدافعین 28 ساله یکی ازسیاه ترین حاکمیت استبدادی تاریخ این کشور- بوجود آورده که احتمالا دربزدلی و پشت کردن به موازین اولیه دموکراسی که هیچ،حتا به باورها ومنافع تاریخی طبقه خود،درهیچ کجای دنیا نظیری برایشان پیدانخواهید کرد.باین ترتیب بود که این لیبرال های وطنی بامشارکت خود درزایمان یک حکومت فاشیستی-مذهبی نقش ویژه داشته و باافتخارازمشاوره دادن به خمینی درپاریس تا پذیرش اولین مأموریت تشکیل دولت تحت فرمان ولی فقیه وتاخوش خدمتی های کنونی برای بقاء جمهوری اسلامی به خدمات خود ادامه می دهند.
اصل خبررا روزنامه اعتماد به تفصیل در13شهریور86 نوشت ودرروزنامه اینترنتی میزان هم درج گردید. دراین جا مروری داریم به مهم ترین فرازهای این تراوشات:
جمعی از اعضای شورای مرکزی و عمومی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه صنعتی شاهرود به همراه تعدادی از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه هنر در ادامه دیدارهای سیاسی خويش با حضور در منزل دکتر ابراهيم یزدی با دبيرکل نهضت آزادی ايران ديدار کردند*.
دراین دیداروی باارائه تصویرواژگونه ای ازتشکل های دانشگاه "علامت صداقت نیروهای غیرمذهبی را رها کردن انجمن ها دانست وادعا کرد به محض ورود نیروهای غیرمذهبی به انجمن های اسلامی، بهانه به مخالفان هرگونه فعاليت دانشجوئی داده می شود که به انجمن ها ضربه بزنند"
دراین جا البته او دست به جعل واقعیت زده است:چرا که این لائیک ها ونیروهای چپ نیستند که گویا درصدد ورود واشغال این انجمن ها هستند.برعکس عموما این انجمن های با اتیکت اسلامی هستند که دربسترفضای عمومی و تحولات اجتناب ناپذیر جامعه ودانشگاه دچارتحول شده وبادورشدن از توهمات مذهبی به خیل لائیک ها پیوسته و به ضرورت اصل جدائی دین وهرگونه ایدئولوژی ازدولت به مثابه یکی ازمؤلفه های بنیادین دموکراسی پی می برند.واقعیتی که خود وی درجای دیگری از افاضاتش، آن جا که می گوید دراین شرایط حفظ دین به مانند نگهداشتن ذغال داغ درکف دست است،به آن اذعان می کند.
دربخش دیگر:"شما- انجمن های اسلامی و تحکیم وحدت-که ازتبارروشنفکردینی هستید،مراقب رخنه نیروهای ضدمذهبی و غیرمذهبی به انجمن ها باشید".
دراین جا آشکارا او نعل وارونه می زند.هرکس که درفضای تحولات دانشجوئی باشد،بخوبی می داند که اکنون مدتهاست که تلاش عمده نیروهای چپ ورادیکال باهرگرایشی،درچهارچوب جنبش فراگیردانشجوئی صرف متمایزکردن صفوف خویش باگرایشات دیگر می گردد. وازقضا آن چه که خواب حضرات لیبرال ازقماش یزدی را آشفته کرده همین روند روبه نضجی است که درسطح جنبش دانشجوئی جریان دارد.
درجائی دیگر ازسخنانش وی باادعای این که زبان توده مردم مذهبی است، اضافه می کند که "در زمان رژيم گذشته ما با یزیدی خواندن شاه از چپ ها که شاه را فاشيست می خواندند، بهتر با جامعه ارتباط برقرار می کردیم."
برکسی پوشیده نیست که این همان استدلال پوسیده ودیرآشنائی است که ازدیربازدرمیان جریانات گوناگون سیاسی-مذهبی(بارویکرد به مذهب به مثابه یک امر ایدئولوژیک وسیاسی)،ازخمینی و شریعتی گرفته تا مجاهدین و نهضت آزادی و .... وجود داشته است.متنها دراین میان متولیان اصلی وتاریخی مذهب یعنی قشر روحانیت و نماینده اش خمینی بدلیل داشتن امتیازات معین ازجمله امکانات و ید طولا درتحمیق توده ها، توانست گوی سبقت را ازاین رقبابرباید. واکنون گرچه حاکمیت سالها است که آن ها را بیرون ازقدرت ودرپشت اتاق انتظارنگهداشته است، اما آنان باوجود گذاشتن پا به سن کهولت،هنوزهم امید خویش را به بازشدن در و نشستن روی یک یا چند صندلی درگوشه ای از سرسرای قدرت ازدست نداده اند.
درجای دیگرمی گوید"درشرایطی که بيشترين فشار ها و برخورد ها با جامعه و دانشجويان تحت لوای دين صورت می گیرد، حفظ عنوان دینی بودن بسيار سخت است و مانند نگه داشتن زغال داغ در کف دست است ، اما با انگيزه الهی می توانید و بايد نام دين را در اين شرايط سخت حفظ کنيد". دراین جا او نه فقط درچهره کاتولیکی مؤمن ترازپاپ وکاسه ای داغ ترازآش ظاهرشده که عرض وطول، وپیچ و خم عمامه اش شانه به شانه آیت اله ها می ساید،بلکه هم چنین درهیأت حریصی پراشتها ظاهرگشته که دردفاع ازیک دستمال- انجمن های اسلامی به مثابه ارثیه پدری- حاضراست قیصریه را به آتش بکشد وکل افتخارات ضداستبدادی چنددهه دانشجویان مبارز رابه ثمن بخس بفروش رساند وچه حقیرانه!
چنان که ملاحظه می کنید ابراهیم یزدی درشرایط حاکمیت یک استبداد بی امان مذهبی-که ازقضا رسالت اخص اش اثبات این سخن تاریخی فرزانه ای است که دین را درحکم افیون جامعه عنوان کرد- مهم ترین دلهره اش بباد رفتن دین ومذهب دانشجویان است(اوبه دین هم چون ابزاری همانند تسمه نقاله نیازدارد.به عنوان سکوئی برای سوارشدن بردوش مردم وپرش بسوی قلمرو قدرت .آن هم درحقیرانه ترین شکلش.یعنی یافتن جائی درگوشه ای ازسرسرای قدرت برای آویختن شال و کلاه خویش). دراین دیدارماهیچ سخنی اززبان دیبرکل این جریان درمورد شرایط خطیر اوضاع سیاسی ووظایف مهمی که بردوش جنبش دانشجوئی سنگینی می کند نمی بینیم.برعکس شاهدیم که مهم ترین دغدغه وی را خطرازدست رفتن خلوص مذهبی انجمن های اسلامی وضرورت حفظ آن تشکیل میدهد.گوئی که نه استبدادبی امان یک دولت مذهبی،بلکه این گسترش لائیسیسم درجامعه وجنبش دانشجوئی است که خطرمبرم کنونی را تشکیل می دهد. باوجود آن که او درجمع دانشجویان ِ دست چین شده و همسو با خود سخن می گوید،اما بااوج گرفتن یاوه گوئی هایش، آش آنقدرشورمی شود که علی قلی زاده سخنگوی انجمن اسلامی دانشگاه شاهرود، که درواقع نگران انزوای تشکل خود است، وارد صحبت شده و می پرسد که آیا با حفظ هويت دینی و مذهبی انجمن ها،ديگر تفکرات به عنوان مهمان تا حدی که به انجمن ها ضربه نزنند،می تواننددر انجمن ها حاضر باشند؟(اودرحیات خلوت خود داردعینا همانگونه عمل می کند که سردمداران جمهوری اسلامی دراوائل بقدرت رسیدن خویش دربرابررقبای خودعمل کردند:هدایت سکان کشتی ازما وپادوگری ازآن شما!).ابراهیم یزدی وقتی متوجه می شود که بند را آب داده ورعایت دستورالعمل های مذهبی-امنیتی اش مستلزم برقراری یک تفتیش عقاید همه جانبه درانجمن هاست، باجمع کردن دست وپایش می گوید، لازم به تفتیش عقاید نیست؛ اما نباید افراد غيردینی را به عنوان شورای مرکزی و پيش نماز انتخاب کرد!.
بدیهی است که دانشجویان دیدارکننده، صرفنظرازاین که دارای اعتقادات مذهبی باشند یا نباشند-اگرمی خواستند به سنت درخشان مبارزات ضداستبدادی دانشجویان درطی چنددهه گذشته و اکنون ِآن وفاداربمانند، می بایست جواب دندان شکنی به یاوه های این کاسه داغ ترازآش می دادند. ولی متأسفانه چنین نشد وآن ها به جنبش دانشجوئی وسنت درخشان دانشجوئی که ازسوی چنین کسی مورداهانت و دستبرد قرارمی گیرد، بدهکارماندند.مشکل بتوان کسی را که مستقیما این یاوه ها را بشنود و دم برنیاورد، مدافع جنبش دانشجوئی به شمارآورد.هیچ مصحلت ومنافعی نمی تواند توجیه کننده چنین سکوتی دربرابرچنین اراجیفی باشد.آیا این بخش ازدانشجویان می خواهندعلیرغم عملکرددردناک سالیان گذشته وآموزه های آن ،هم چنان درنقش تسمه نقاله اصلاح طلبان و این حضرات برای شرکت در مضحکه "انتخابات" و تحقق سودای پایان ناپذیرشان برای سهمیم شدن درقدرت باشند؟! آیاآنان خود را دربرابردوراهی هولناک والبته غیرواقعی یا تمکین به"فرادستی"نیروهای رادیکال ویا پیوستن مجدد به مارش مجدد اصلاح طلبان برای شرکت درمضحکه نمایش انتخاباتی توسط استبداد حاکم وباوساطت دلالانی هم چون یزدی ها قرارداده اند؟!
درپایان این نوشته،این پرسش مهم نیزمطرح است که براستی دلیل چنین تراوشاتی اززبان دبیرکل این جریان دراین مقطع زمانی،یعنی درشرایطی که حکومت دینی دراوج بربریت وخشونت وهم چنین دراوج انزوای خویش بسرمی برد، چیست؟ در پاسخ کوتاه به این پرسش می توان به دوعلت اصلی اشاره کرد:
نخست آن که، با تشدید فضای سرکوب واعمال ولایت مطلقه توسط جناح حاکم،تمامی نیروهائی که گوشه چشمی به قدرت و گرفتن سهمی ولوکوچک از آن دارند، وبهمین دلیل بندنافشان به حاکمیت وصل است، بنا به غریزه فرصت طلبی وعلیرغم وجود روندمعکوس درمیان مردم،برغلظت گفتمان مذهبی خویش افزوده اند.
علت دوم ومهم تررا می توان ازلابلای سخنان ابراهیم یزدی دردیداربا دانشجویان انجمن های اسلامی دریافت.آن جا که برای مستدل کردن هشدارش"به تجربه برگزاری 16 آذرتوسط دفترتحکيم وحدت" اشاره می کند که برطبق ادعای وی نیروهای موسوم به مارکسيست نشان دادند که احترامی برای ديگرعقايد قائل نيستند البته پرداختن به این که چرا ایشان درمیان دعوانرخ تعیین کرده وانجمن های اسلامی رابه عنوان برگزارکننده اصلی مراسم 16 آذرمعرفی می کندواین که چراباوجود پشت کردن مستمروآشکارایشان وحزب متبوعشان به محتواوپیام این رویدادتاریخی، خود راهم چنان متولی انحصاری آن می پندارد،واین که تلاش وی برای انجام دوپینک سیاسی،جهت احیاء مواضع ورشکسته درصفوف جنبش دانشجوئی ازچه عاملی نشأت می گیرد،خارج ازحوصله این نوشته بوده وجملگی بخشی ازوظایف وعملکرد ارتجاعی این جریان ونیروهای همسو با آن را درشرایط کنونی تشکیل می دهد.
باین ترتیب علت اصلی برانگیختگی یزدی را باید دربرآمد"مارکسیست ها"ومدافعان سوسیالیسم درجنبش دانشجوئی دانست که درطی سال های اخیر بویژه درمراسم برگزاری پرشکوه16 آذروطرح شعارهای رادیکال وازجمله آزادی وبرابری اجتماعی برجستگی خاصی پیداکرده است.برآمدی که درآن دانشجویان اجازه ندادند که ابراهیم یزدی تریبون متعلق به آنان را مصادره کرده و درخدمت سوداها و اهداف خود بکارگیرد.ازهمین روست که وی وهم مسلکانش تا این درجه خشم آگین وبرانگیخته به مقابله با جنبش دانشجوئی مستقل،ضداستبدادی وضد امپریالیستی،آزادیخواه وبرابری طلب برخاسته اند. وبرای انجام این مهم،چه باک ازقرارگرفتن درکنارحاکمیت سیاه جمهوری اسلامی!. اما او و هم چنین حامیان دانشجویش به دلیل کوته بین سیاسی و طبقاتی اشان قادربه درک تحولات اتفاق افتاده ویا درشرف وقوع نیستند:بهم پیوستن جویبارهای تشکیل دهنده آن شط خروشانی که با شکست توأمان شعارها و ادعاهای "اصلاح طلبی و عدالت خواهی" خاتمی واحمدی نژاد به عنوان دوبازوی نظام حاکم،درحال فراهم شدن هستند.برچنین بستری نه فقط مبارزه علیه نظام طبقاتی و برای عدالت وبرابری اجتماعی که تاریخا ازخود ویژگی های جریان چپ ورادیکال محسوب می شود،و شخص ایراهیم یزدی نیزدرجای دیگری ازهمین درافشانی های خود بدان اذعان دارد،بلکه هم چنین پیش برد سنت درخشان مبارزه قاطع علیه هرگونه استبداد وازجمله علیه دولت واپسگرا و تاریک اندیش مذهبی حاکم ودریک کلام مبارزه برای دموکراسی همه جانبه و رادیکال نیزاساسا بردوش مدافعان سوسیالیسم-این متحدین ومدافعان طبیعی کارگران وزحمتکشان- قرارگرفته است.
2007-09-10-86-06-19
www.taghi-roozbeh.blogspot.com
*-این دیداریکی ازمجموعه دیدارهای این دانشجویان با افراد و جریانات سیاسی اصلاح طلب ازجمله حجاریان و تاج زاده و هادی قابل و.. بود که شاه بیت سخن همه آنان درمورد شرکت فعال دانشجویان درانتخابات مجلس آینده بود که دراین میان سخنان ابراهیم یزدی درضدیت با نیروهای چپ ازهمه شاخص تربود.
No comments:
Post a Comment