نگاهی به حماسه مبارزه کارگران کارخانه نیشکر هفت تپه
نبردنابرابر!
تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
براستی به مبارزه ای که هم اکنون بین کارگران شرکت نیشکرهفت تپه ودولت جمهوری اسلامی جاری است ،چه عنوانی جزنبرد نابرابر می توان داد؟ دریکسوهزاران کارگری قراردارند که درطی بیش ازده اعتصاب وتحصن درسال جدید وشنیدن وعده ووعیدهای کارگزاران دولت-اعم ازمدیرکارخانه وفرمانده و... درپاسخ به پاره ای ازمطالبات اولیه آنها،درپی آخرین اتمام حجت اشان،اکنون پنج روزاست، ازروزشنبه تاکنون، با تحصن و راه پیمائی دست به اعتراض گسترده زده اند. آن هامطابق هشدارهای ازقبل اعلام شده مبارزه خود را ازمحل کارخانه بداخل شهرشوش کشانده وبا تحصن درمقابل فرمانداری و راه پیمائی درشهربه این مبارزات خود بعد تازه ای بخشیده اند.درسوی دیگردولت قدرقدرتی که در نقش تؤامان کارفرمای مستقیم و دولت به مثابه ابزارقهروسرکوب طبقاتی به عرض اندام کردن درمقابل کارگرانی پرداخته است که برپلاکاردخودنوشته اند"مامی گوئیم؛ گرسنه ایم،گرسنه ایم!".دراین تقابل،قرارگرفتن یک روحانی به عنوان مدیرشرکت کشت نیشکر،به شکلی نمادین آمیزش استبداداقتصادی وسیاسی ومذهبی را یک جا به نمایش گذاشته است.
رژیم پاسخ هزاران کارگرگرسنه را،که برای دریافت دستمزدبخورونمیری که آن هم با ترفندهای گوناگون پرداخت نمی شود،عملا با اعلام یک جنگ تمام عیارپاسخ داده و با روانه کردن شمارکثیری مأمورامنیتی بهمراه صدها نفر گارد ضد شورش به محاصره و سرکوب آنان پرداخته است.دریک آرایش شبه جنگی، این نیروها کنترل نقاط حساس شهر ومبادی خروج وورود آن ازجمله سه راهی هفت تپه-شوش را برای قطع ارتباط بین کارخانه و شهربدست گرفته اند وبامبادرت به انواع فشارها نظیرتهدیدو ونفوذوتصویربرداری برای شناسائی ودستگیری وآدم ربائی وتلاش برای ایجاد شکاف درمیان کارگران ومیان کارگران و کارمندان،برآنند تا صفوف همبسته کارگران را درهم بریزند. تاکتیک اصلی رژیم معطوف به فرسوده وخسته وناامیدکردن کارگران ازامکان ادامه مبارزه است. بااین همه،کارگران توانسته اند با تکیه بر روحیه رزمنده و عزم جدی خود، تاکتیک های متقابلی را برای خنثی کردن محاصره ودیگراقدامات بازدارنده رژیم بکارگیرند.چنان که به عنوان نمونه با یافتن راه های رخنه به شهرازنقاط دیگر، توانسته اند نیروهای رژیم را دورزده و باپیوستن کارگرانی که محل سکونتشان درشهرهای مختلف خوزستان قراردارد به یک دیگر،اعتراض پرشکوه خود را به نمایش بگذارند. آنها دراین مبارزات پرشور ازتجربیات خود ونیزتجربیات سایربخش های کارگری بهره گرفته اند.
مبارزه کارگران نیشکر،اگرفارغ ازخودویژگی هایش درنظر گرفته شود نبردی است مشابه آنچه که درطی هرسال درگوشه وکنارکشور بین سرمایه داران اعم ازخصوصی و دولتی و مزدوحقوق بگیران جاری است وبهمراه خواستهائی هم چون دریافت حقوق معوقه(که مورد اخیرآن نزدیک به سه ماه طول کشیده است)،طبقه بندی مشاغل وگرفتن بن،دریافت خانه های سازمانی، داشتن امنیت شغلی وحق تشکل مستقل و حق اعتصاب، اخراج مدیریت کنونی وبهبود وضع مدیریت کارخانه و... . با این همه هرمبارزه مشخصی دراین سلسه نبردهای متوالی گاهی دارای آنچنان مختصاتی است که می تواند دارای برد وتأثیر فرامحلی گردد.هم چنان که مبارزات کارگران شرکت واحد و یا معلمان و.. هرکدام ازجهاتی چنین بودند.درغیاب تشکل های سراسری وهمبستگی های سازمان یافته که قادربه تحمیل فشارسنگین به رژیم وطبقه حاکم باشند،مانندهرمبارزه منفرد ومحلی،مبارزات کارگران کارخانه نیشکرهفت تپه نیزدارای برخی خصوصیات وتعیناتی است که میزان مقاومت، قدرت چانی زنی ودامنه پیشروی وتأثیرگذاری آنرا رقم می زند والبته این تعینات بدلایل زیربدرجه ای که است دامنه اثرگذاری واهمیت آنرا ازسطح اعتراضات معمولی فراترمی برد.از جمله این تعینات می توان به مواردزیراشاره کرد:
- ابعاد بزرگ سرمایه گذاری دراین رشته وبطوراخص دراین کارخانه که درگذشته صورت گرفته و بعنوان یکی ازپروژه های ملی مطرح بوده است. کارخانه نیشکرهفت تپه تنها یکی ازآنها است وکارخانه های دیگری درنقاط دیگر خوزستان نیزوجود دارند که آنها هم کمابیش دچارمشکلات وبحران های مشابهی هستند. پروژه ای که البته اکنون درچهارچوب سیاست انطباق ساختاری وروند شتابان ادغام بازارجهانی وحاکمیت کارتل ها و تراست های فراملی براین بازار،اهمیت سابق خود را ازدست داده است.
-گستره کمی کارگران که ازاین جهت نیزدرشماریکی ازشرکت های بزرگ تولیدی محسوب می شود.
-وبالأخره باید مشخصه سوم را درتجربه وآگاهی برآمده ازاعتصابات و تحصن های پیاپی و متعدد آنها ومهمترازهمه درهمبستگی و مشارکت فعال اکثریت بزرگ کارگران در اعتراض برای کسب مطالبات خودجستجوکرد.آنها نشان داده اند که آشنا به تجربیات بخش های دیگری کارگری، ازجمله مبارزه کارگران شرکت واحد هستند وازآن بهره می گیرند.بکارگیری تاکتیک های معطوف به رسانه ها و سازمان های بین المللی کار جهت بازتاب دادن جهانی مبارزات خود،درکنار طرح خواست تشکل مستقل،ازجمله آنهاست.
بی شک اگررژیم تاکنون نتوانسته باوجود بکارگیری انواع واقسام فشارهای سنگین خودموفق به درهم شکستن این مقاومت بشود،بایدآن را قبل ازهرچیزمدیون دو عامل اصلی دانست:نخست شرکت فعال وگسترده بدنه کارگران بجان آمده ازسیاست های فلاکت آفرین رژیم، ودیگری بهره گیری مناسب ازانواع تاکتیک های مبارزاتی وخبررسانی ازجمله عطف توجه به رسانه ها و سازمان های جهانی کار.
درپرتوچنین حضورفعالی است که تاکتیک های متقابل رژیم ازجمله تهدیدوپیگرد نمایندگان وفعالین کارگران به دستگیری(که شماری ازآنان ناچاربه مخفی شدن گردیده اند)،چندان کارساز نیفتاده ونقش مجامع عمومی وتوده ای شدن مقاومت درمیان کارگران خطر بروزچنین خلائی را پرکرده است. امری که توجه به آن ازسوی کلیه کارگران درمبارزه با استبداد بی امانی چون جمهوری اسلامی دارای اهمیت کاربردی است.درحقیقت سازمان یابی توده ای ومتکی بربدنه،تجربه ای که دراعتراضات شرکت واحد واعتراضات معلمان اهمیت خود را نشان داد، تبدیل به یکی ازشروط لازم وپایه ای ادامه کاری مبارزه شده است.
ازجهت دیگر چنان که مشهود است مبارزات کارگران صنعت نیشکر هفت تپه درعین حال انعکاسی است ازوضعیت انتقالی مبارزه طبقه کارگرایران: ترکیبی ازمطالبات تدافعی نظیر درخواست های حقوق معوقه وبن وجیره غیرنقدی و... بهمراه پاره ای از مطالبات فرارونده و تعرضی هم چون خواست تشکل مستقل وتغییرمدیریت فاسد و مبارزه با مافیای شکر وبالأخره مقابله با خصوصی سازی وسیاست های ا قتصادی سیاسی کلان. آمیزه ای ازمطالبات اخص وموضعی که تحقق آنها با مطالبات کلان گره خورده است،شکاف بین آرایش نیروی مبارزات موضعی و محلی با آرایشی که مطالبات کلان وسراسری نیازمند آنست؛این است مهمترین مشخصه وشکاف حاکم براین اعتراض.
کارگران بخوبی دریافته اند که اولا بطور مستقیم با رژیم هم بعنوان کارفرمای سرمایه داری دولتی وهم بعنوان تجسم قهرسازمان یافته دولتی وابزارسرکوب طبقاتی طرف اند وثانیا این سیاست خانه خراب کن وویرانگر،نه یک سیاست موردی ویا محلی بلکه چیزی فراترازآن،به مثابه راهبرد اصلی رژیم درراستای انطباق ساختاری است،که این هم به نوبه خود نه خصلت ملی بلکه جهانی دارد. والبته بنوبه خود سیاستی است که درگذارازمنشوراستبدادمذهبی خودویژگی هائی پیداکرده و با انواع جبرهای غیراقتصادی وتبعیضات مضاعف ورانتی آغشته شده و بردامنه ویرانگری آن بازهم افزوده است. وثالثا رژیم درهمان حال باهمه توان خود درجهت هموارکردن جاده خصوصی سازی،ودرچهره حامی مطلق سرمایه داری خصوصی عمل می کند.
درهمین رابطه است که کارگران باشگفتی شاهد انواع شانه خالی کردن ها وبدترازآن انواع خرابکاری ها و کارشکنی ها عامدانه رژیم درروند تولیدبا هدف ورشکسته کردن کارخانه هستند. تقلیل تولید ازمیزان صدها هزارتن(به روایتی) به 36 هزارتن وسطح کشت از2000هزارهکتارسال های گذشته به 200 هکتاردرامسال،آتش زدن نیزارها وتکه تکه کردن گشتزازها و فروش زمین های آن به بخش خصوصی(ازجمله 800هکتار به بهانه واهی پرداختن حقوق معوقه کارگران)،سیاست واردکردن میلیون ها تن شکرازخارج کشوروانبارکردن آنها برای فروش (که خود موجب انبارشدن وبه فروش نرفتن شکرهای تولیدی هفت تپه وسبب بدهی ده ها میلیاردتومانی این کارخانه وبه نوعی اعلام ورشکستگی آن شده است)،مثال بارزآنست. برطبق نظرکارگران مافیای شکردرایجاد بحران این مؤسسه تولیدی نقش برجسته ای دارد.روشن است که دولت باهمه توان خود تلاش دارد که درچهارچوب سیاست های عمومی خوداین کارخانه را دررابطه با نیازهای بازارهای جهانی، وباصطلاح رقابت پذیرکردن آن، تجدید سازماندهی کند.ازجمله الزامات چنین تجدید ساختاری، کاهش چشمگیرتعداد پرسنل رسمی وشاغل است(به گفته کارگران دولت قصد دارد2000هزارنفرازکارگران رااخراج نماید).به عبارت دیگر، تبدیل کردن کارگران به بردگان عصرجدید یعنی به کارگران موقتی وباحقوق ناچیزوبدون هرگونه پشتوانه حمایت های اجتماعی، ورساندن آن به سطح سودرسانی مطلوب ومنطبق با استانداردهای مورد نظربخش خصوصی وجهانی و درنهایت واگذارکردن آن به ثمن بخس به بخش خصوصی مبنای اصلی سیاست دولت راتشکیل می دهد(والبته طبیعی است که دراین میان سهم شیرنصیب بورژوازی ولایت مدار و سربفرمان ولی فقیه وازجمله تازه بدوران رسیده های حریصی چون بورژوازی بوروکراتیک –نظامی گردد ).
نبردنابرابر
همانطور که اشاره شد درورای تعین های محلی وخود ویژگی ها خواست ها و مطالباتی وجود دارند که گرفتن پاسخ مثبت وکمابیش پایدار برای آنها درگرومقابله با سیاست های کلان اقتصادی و سیاسی رژیم است. به عبارت دیگر درشرایط مشخص ما، یعنی درشرایط بحران ساختاری وعمومی موجود، مبارزات کارگران با شکل محلی ومبارزات موضعی عموما محتوای فرامحلی وسراسری داشته ومطالبات مشخصش اشان بطور تنگاتنگی با مطالبات کلان گره خورده است.درمورد نمونه بحران کارخانه نیشکر هفت تپه،اگردقت کنیم معلوم می شود که در مبارزه کارگران، این سیاست های کلان هم چون مخالفت با تعدیل ساختاری نیرو،خصوصی سازی،درخواست حق تشکل مستقل(که باماهیت تمامیت گرای ولایت فقیه درتضاداست) ومخالفت با سیاست های وارداتی رژیم ونقش مافیای شکرو... است که اساسا مورد چالش قرارگرفته اند.نفس چنین چالشی اجتناب ناپذیراست. درحقیقت حفظ کارخانه ومقابله باتهدید کارگران به بیکاری ومبارزه برای حق حیات وحق داشتن شغل خود بخودسیاست های کلان رژیم را که که درتغایربا آن قراردارد به چالش می طلبند. درچنین شرایطی درحالی که رژیم باهمه نیروی خود برای دفاع ازسیاست های کلان صف آرائی می کند،شاهدیم که کارگران درمبارزه اشان برای مقابله با این سیاست های کلان اساسا با اتکاء به نیروی محلی خود،بناگزیروارد نبرد(نبردسرنوشت؟)،همچون نبردکارگران شرکت واحد می شوند. درحقیقت وجود همین شکاف است که به نبرد کارگران خصلت نابرابرمی دهد. وهمین مسأله است که یک باردیگر اهمیت وچگونگی پرکردن این شکاف را دربرابرهمه فعالین و مدافعان کارگری قرارمی دهد. بنابراین درکنارضرورت واجتناب ناپدیری نبردهای موضعی برای دریافت امتیازهای موردی جهت قابل تحمل کردن گذران زندگی که البته بنابه ماهیت رژیم ودامنه بحران، سخت هم ناپایدار هستند،برای مقابله واقعی با بحران وعوامل زاینده آن باید نبردهای سراسری سازمان داده شود. واین یعنی گره زدن نبردهای موضعی با نبردهای سراسری. ازترکیب نبردهای موضعی با نبردهای کلان است که می توان به نبردبرابر دربرابررژیم دست یافت.بی شک ضرورت فراتررفتن ازنبردهای موضعی به نبردهای بزرگ به معنی کم اهمیت بودن نبردهای موضعی نیست ونباید باشد. نه فقط بدلیل اهمیت امتیازات کوچکی که زندگی را قابل تحمل می کنند وگشایشگر فرصتی برای فراغت ازرنج کارطاقت فرسا هستند، بلکه مهمترازآن به مثابه مدرسه ای برای آموختن وکسب تجربه کارگران وبرای جلوتررفتن. بدون داشتن چنین دورنمائی بیم آن میرودکه مبارزات موضعی به مرورزمان دچارفرسودگی وپراکندکی وافت شوند.همانطور که نبردهای سراسری نیزدرفقدان نبردهای موضعی و گسترش آن مبنای واقعی برای تحقق نخواهند داشت.
بی تردید درشرایطی که آشکارا هم بخش دولتی و هم بخش خصوصی درقامت کارشکن وعامل مخرب تولید وزندگی کارگران وجامعه عمل می کنند، تنها راه واقعی و ممکن کنترل کارخانه توسط خود کارگران است.امااین هم واقعیتی است که درشرایطی که مبارزه کارگران هنوزسراسری نشده وتوازن نیرو بهم نخورده است،ودولتی باهمه قدرت خود به سرکوب وکارشکنی مشغول است؛اعمال کنترل کارگری وتداوم آن دریک کاخانه منفرد حتا اگردرکوتاه مدت هم امکان پذیرباشد،تداومش دشواروناممکن بنظرمی رسد. بنابراین برای تحقق شرایط مناسب برای اعمال کنترل کارگری برواحدهای بحرانی کارگران ناچارند که برای پیشبرد مبارزات محلی وموضعی خود،به خصلت سراسری این مبارزه توجه بیشتری کنند.دراین رابطه وبرای هموارکردن مسیرآن، کارگران وبویژه کارگران آگاه ترو فعالین و پیشروان باید به دونکته اساسی توجه بیشتری مبذول دارند:
الف- بیرون کشیدن و فراگیرکردن آن دسته از مطالباتی که خصلت سراسری داشته وبه مثابه اشتراکات پایه ای همه کارگران وهمه مزدوحقوق بگیران محسوب می شود.آنها باید ازمیان سایه وروشن ها و تعینات مطالبات محلی و موضعی بیرون کشیده شوند وبطورشفاف وفراگیربه مطالبات عمومی ومشخص کارگران تبدیل شوند. چنین تلاشی درحقیقت مقابله با یکی ازعوامل پایه ای زندانی شدن مبارزات کارگران درمحل و کارخانه است.این مطالبات همانطورکه اشاره شدفی الواقع وجود دارند،اما درلابلای تعینات محلی وخرده آگاهی ها،قراردارند.
ب-تقویت هرچه بیشتر خطوط ارتباطی وهمبستگی با سایر اقشارطبقه و جنبش های ارتباطی درحمایت ازاعتراضات یک دیگر.بی گمان عرصه های بسیارگوناگونی این حلقه مفقوده دوم را پرکرده وخواهند کردکه خود فعالین درصحنه عمل وجنبش های کارگری و اجتماعی بهترازهرکسی صلاحیت یافتن و تکامل دادن به آن رادارند.صدوربیانیه ها واعلامیه های همبستگی ،شرکت متقابل دراعتراضات،ایجاد ویا تقویت شبکه های اطلاع رسانی مستقل وسریع و سراسری ونیز شبکه های یاری رسانی به کارگران درحال اعتصاب ودرحال مبارزه، تشکیل و تکامل گل گشت ها وابتکارات مشابهی که نه فقط دربرگیرنده فعالین بخش های مختلف باشند، بلکه هم چنین درجهت گسترش دامنه آن به بدنه کارگری هم باشند،تلاش برای شکل دادن تجمعات و تشکل های سراسری دربرگیرنده فعالین و بدنه کارگری با هدف تقویت یک جبهه کارگری سراسری و...
مبارزه علیه نئولیبرالیسم :شاخص دوستان ودشمنان
مبارزه کارگران کارخانه هفت تپه آشکارانشان میدهد که درکنه خود علیه سیاست های خصوصی سازی وسیاست های کلان ئئولیبرالیستی است.این سیاست علیرغم وجود برخی اختلافات درنحوه پیش بردآن،ازپشتیبانی همه جناحها درحاکمیت وسایر نیروهای بورژوائی بیرون ازحاکمیت،برخورداراست.حتا این سیاست که توسط دیکتاتوری"بازار آزادجهانی" ومقررات آن به رژیم های محلی دیکته می شود،ازپشتیبانی بیدریغ قدرت های سرمایه داری نیزبرخوردارست. بنابراین محک خوبی است برای آن که کارگران دریابند چه کسانی دوستان ودشمنان اوهستند. واقعیت آن است که نظام سرمایه داری اکنون بخش بسیارمهمی ازنیروی کار را زائدتلقی کرده و آن را اضافه جمعیت نسبی می داند.شعارتأمین حق کاربرای همه که زمانی به بورژوازی تحمیل شده بود،اکنون دیری است که با قانون افزایش بی مهار سود، درتقابل آشکار قرارگرفته است.بنابراین انباشت ارتش عظیم بیکاری که امیدی هم به یافتن کاربرایشان وجود ندارد،افزایش کارموقت(بردگی مضاعف نیروی کار)،افزایش مطلق ساعات کارودریک کلام،نه فقط تشدید استثمارنسبی بلکه تشدید استثمارمطلق ازمشخصات سرمایه داری نئولیبرال است. به این اعتبارمبارزه کارگران مبارزه ای است آشکاراعلیه مؤلفه های اصلی سیاست های نئولییرالیستی،یعنی علیه خصوصی سازی، علیه دولت حداقل وفاقد مسئولیت اجتماعی ودولتی تحت کنترل بازار،علیه واردات بی رویه به مثابه نخستین فرمان بازار باصطلاح آزاد،مبارزه برای تأمین حق کارو افزایش دستمزد وکاهش ساعات کارو افزایش ساعات فراغت و .....همه وهمه درماهیت خود مبارزه ای است علیه سیاست های نئولیبرالیستی حاکم بردولت جمهوری اسلامی بطوراخص وعلیه سیاست های جهانی سرمایه داری بطوراعم.
********
نبردحماسی وبیادماندنی کارگران کارخانه نیشکرهفت تپه هم اکنون وارد پنجمین روزخود می شود. بی گمان این نبرد ازجمله سلسه نبردهای مهمی است که طبقه کارگرومزدوحقوق بگیرایران درطی سال های اخیرازشرکت واحد تا کارگران سنندج وتامعلمین به عمل آورده اند.باتمام نیروی خود ازاین نبردکه نبردهمه ما، نبردهمه مدافعان آزادی وبرابری اجتماعی است،حمایت کنیم. اعلام حمایت کارگران دزفول وحضورآنان دراین مبارزه گام مهمی درابرازهمبستگی کارگری بویژه درمنطقه خوزستان است. هم چنان که ضرورت پیوستن کارخانه های زیرمجموعه این شرکت عظیم هم چون کاغذپارس،دستمال کاغذی،...ونیزکارخانه های دیگرنیشکردردیگرشهرهای این استان،وحمایت همه تشکل ها و فعالین و کارگران سایرنقاط دیگرایران ازاین مبارزه وتلاش برای جلب کارمندان این مؤسسه به صفوف همبسته کارگران دارای اهمیت زیادی است.هم چنان که حمایت جنبش دانشجوئی، بویژه نیروهای چپ و معلمان و زنان وجنبش ملت های تحت ستم ملی ازاین مبارزه نیز دارای اهمیت زیادی است. با تشکیل شبکه های یاری،اعم ازمالی وسیاسی و تدارکاتی وازجمله برای پناه دادن به کارگران فراری و.. بیاری همرزمان خود بشتابیم!
بی شک مبارزه هم اکنون جاری کارگران هفت تپه و ومبارزه برای پیروزی درمطالبات اخص اشان بخودی خود دارای اهمیت زیادی است.امافراترازآن و صرفنظرازکم وکیف دست آوردهای احتمالی در کوتاه مدت، این مبارزه تا همین جا به عنوان بخشی ازجنبش طبقه کارگردارای نتایج و اهمیت فرامنطقه ای است.آنها برای اهدافی و علیه سیاست هائی می جنگند که درهمان حال اهداف وآماج میلیون ها نفراززحمتکشان ومزدو حقوق بگیران کشور است.
2007-10-03-86.0711
www.taghi-roozbeh.blogspot.com
نبردنابرابر!
تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
براستی به مبارزه ای که هم اکنون بین کارگران شرکت نیشکرهفت تپه ودولت جمهوری اسلامی جاری است ،چه عنوانی جزنبرد نابرابر می توان داد؟ دریکسوهزاران کارگری قراردارند که درطی بیش ازده اعتصاب وتحصن درسال جدید وشنیدن وعده ووعیدهای کارگزاران دولت-اعم ازمدیرکارخانه وفرمانده و... درپاسخ به پاره ای ازمطالبات اولیه آنها،درپی آخرین اتمام حجت اشان،اکنون پنج روزاست، ازروزشنبه تاکنون، با تحصن و راه پیمائی دست به اعتراض گسترده زده اند. آن هامطابق هشدارهای ازقبل اعلام شده مبارزه خود را ازمحل کارخانه بداخل شهرشوش کشانده وبا تحصن درمقابل فرمانداری و راه پیمائی درشهربه این مبارزات خود بعد تازه ای بخشیده اند.درسوی دیگردولت قدرقدرتی که در نقش تؤامان کارفرمای مستقیم و دولت به مثابه ابزارقهروسرکوب طبقاتی به عرض اندام کردن درمقابل کارگرانی پرداخته است که برپلاکاردخودنوشته اند"مامی گوئیم؛ گرسنه ایم،گرسنه ایم!".دراین تقابل،قرارگرفتن یک روحانی به عنوان مدیرشرکت کشت نیشکر،به شکلی نمادین آمیزش استبداداقتصادی وسیاسی ومذهبی را یک جا به نمایش گذاشته است.
رژیم پاسخ هزاران کارگرگرسنه را،که برای دریافت دستمزدبخورونمیری که آن هم با ترفندهای گوناگون پرداخت نمی شود،عملا با اعلام یک جنگ تمام عیارپاسخ داده و با روانه کردن شمارکثیری مأمورامنیتی بهمراه صدها نفر گارد ضد شورش به محاصره و سرکوب آنان پرداخته است.دریک آرایش شبه جنگی، این نیروها کنترل نقاط حساس شهر ومبادی خروج وورود آن ازجمله سه راهی هفت تپه-شوش را برای قطع ارتباط بین کارخانه و شهربدست گرفته اند وبامبادرت به انواع فشارها نظیرتهدیدو ونفوذوتصویربرداری برای شناسائی ودستگیری وآدم ربائی وتلاش برای ایجاد شکاف درمیان کارگران ومیان کارگران و کارمندان،برآنند تا صفوف همبسته کارگران را درهم بریزند. تاکتیک اصلی رژیم معطوف به فرسوده وخسته وناامیدکردن کارگران ازامکان ادامه مبارزه است. بااین همه،کارگران توانسته اند با تکیه بر روحیه رزمنده و عزم جدی خود، تاکتیک های متقابلی را برای خنثی کردن محاصره ودیگراقدامات بازدارنده رژیم بکارگیرند.چنان که به عنوان نمونه با یافتن راه های رخنه به شهرازنقاط دیگر، توانسته اند نیروهای رژیم را دورزده و باپیوستن کارگرانی که محل سکونتشان درشهرهای مختلف خوزستان قراردارد به یک دیگر،اعتراض پرشکوه خود را به نمایش بگذارند. آنها دراین مبارزات پرشور ازتجربیات خود ونیزتجربیات سایربخش های کارگری بهره گرفته اند.
مبارزه کارگران نیشکر،اگرفارغ ازخودویژگی هایش درنظر گرفته شود نبردی است مشابه آنچه که درطی هرسال درگوشه وکنارکشور بین سرمایه داران اعم ازخصوصی و دولتی و مزدوحقوق بگیران جاری است وبهمراه خواستهائی هم چون دریافت حقوق معوقه(که مورد اخیرآن نزدیک به سه ماه طول کشیده است)،طبقه بندی مشاغل وگرفتن بن،دریافت خانه های سازمانی، داشتن امنیت شغلی وحق تشکل مستقل و حق اعتصاب، اخراج مدیریت کنونی وبهبود وضع مدیریت کارخانه و... . با این همه هرمبارزه مشخصی دراین سلسه نبردهای متوالی گاهی دارای آنچنان مختصاتی است که می تواند دارای برد وتأثیر فرامحلی گردد.هم چنان که مبارزات کارگران شرکت واحد و یا معلمان و.. هرکدام ازجهاتی چنین بودند.درغیاب تشکل های سراسری وهمبستگی های سازمان یافته که قادربه تحمیل فشارسنگین به رژیم وطبقه حاکم باشند،مانندهرمبارزه منفرد ومحلی،مبارزات کارگران کارخانه نیشکرهفت تپه نیزدارای برخی خصوصیات وتعیناتی است که میزان مقاومت، قدرت چانی زنی ودامنه پیشروی وتأثیرگذاری آنرا رقم می زند والبته این تعینات بدلایل زیربدرجه ای که است دامنه اثرگذاری واهمیت آنرا ازسطح اعتراضات معمولی فراترمی برد.از جمله این تعینات می توان به مواردزیراشاره کرد:
- ابعاد بزرگ سرمایه گذاری دراین رشته وبطوراخص دراین کارخانه که درگذشته صورت گرفته و بعنوان یکی ازپروژه های ملی مطرح بوده است. کارخانه نیشکرهفت تپه تنها یکی ازآنها است وکارخانه های دیگری درنقاط دیگر خوزستان نیزوجود دارند که آنها هم کمابیش دچارمشکلات وبحران های مشابهی هستند. پروژه ای که البته اکنون درچهارچوب سیاست انطباق ساختاری وروند شتابان ادغام بازارجهانی وحاکمیت کارتل ها و تراست های فراملی براین بازار،اهمیت سابق خود را ازدست داده است.
-گستره کمی کارگران که ازاین جهت نیزدرشماریکی ازشرکت های بزرگ تولیدی محسوب می شود.
-وبالأخره باید مشخصه سوم را درتجربه وآگاهی برآمده ازاعتصابات و تحصن های پیاپی و متعدد آنها ومهمترازهمه درهمبستگی و مشارکت فعال اکثریت بزرگ کارگران در اعتراض برای کسب مطالبات خودجستجوکرد.آنها نشان داده اند که آشنا به تجربیات بخش های دیگری کارگری، ازجمله مبارزه کارگران شرکت واحد هستند وازآن بهره می گیرند.بکارگیری تاکتیک های معطوف به رسانه ها و سازمان های بین المللی کار جهت بازتاب دادن جهانی مبارزات خود،درکنار طرح خواست تشکل مستقل،ازجمله آنهاست.
بی شک اگررژیم تاکنون نتوانسته باوجود بکارگیری انواع واقسام فشارهای سنگین خودموفق به درهم شکستن این مقاومت بشود،بایدآن را قبل ازهرچیزمدیون دو عامل اصلی دانست:نخست شرکت فعال وگسترده بدنه کارگران بجان آمده ازسیاست های فلاکت آفرین رژیم، ودیگری بهره گیری مناسب ازانواع تاکتیک های مبارزاتی وخبررسانی ازجمله عطف توجه به رسانه ها و سازمان های جهانی کار.
درپرتوچنین حضورفعالی است که تاکتیک های متقابل رژیم ازجمله تهدیدوپیگرد نمایندگان وفعالین کارگران به دستگیری(که شماری ازآنان ناچاربه مخفی شدن گردیده اند)،چندان کارساز نیفتاده ونقش مجامع عمومی وتوده ای شدن مقاومت درمیان کارگران خطر بروزچنین خلائی را پرکرده است. امری که توجه به آن ازسوی کلیه کارگران درمبارزه با استبداد بی امانی چون جمهوری اسلامی دارای اهمیت کاربردی است.درحقیقت سازمان یابی توده ای ومتکی بربدنه،تجربه ای که دراعتراضات شرکت واحد واعتراضات معلمان اهمیت خود را نشان داد، تبدیل به یکی ازشروط لازم وپایه ای ادامه کاری مبارزه شده است.
ازجهت دیگر چنان که مشهود است مبارزات کارگران صنعت نیشکر هفت تپه درعین حال انعکاسی است ازوضعیت انتقالی مبارزه طبقه کارگرایران: ترکیبی ازمطالبات تدافعی نظیر درخواست های حقوق معوقه وبن وجیره غیرنقدی و... بهمراه پاره ای از مطالبات فرارونده و تعرضی هم چون خواست تشکل مستقل وتغییرمدیریت فاسد و مبارزه با مافیای شکر وبالأخره مقابله با خصوصی سازی وسیاست های ا قتصادی سیاسی کلان. آمیزه ای ازمطالبات اخص وموضعی که تحقق آنها با مطالبات کلان گره خورده است،شکاف بین آرایش نیروی مبارزات موضعی و محلی با آرایشی که مطالبات کلان وسراسری نیازمند آنست؛این است مهمترین مشخصه وشکاف حاکم براین اعتراض.
کارگران بخوبی دریافته اند که اولا بطور مستقیم با رژیم هم بعنوان کارفرمای سرمایه داری دولتی وهم بعنوان تجسم قهرسازمان یافته دولتی وابزارسرکوب طبقاتی طرف اند وثانیا این سیاست خانه خراب کن وویرانگر،نه یک سیاست موردی ویا محلی بلکه چیزی فراترازآن،به مثابه راهبرد اصلی رژیم درراستای انطباق ساختاری است،که این هم به نوبه خود نه خصلت ملی بلکه جهانی دارد. والبته بنوبه خود سیاستی است که درگذارازمنشوراستبدادمذهبی خودویژگی هائی پیداکرده و با انواع جبرهای غیراقتصادی وتبعیضات مضاعف ورانتی آغشته شده و بردامنه ویرانگری آن بازهم افزوده است. وثالثا رژیم درهمان حال باهمه توان خود درجهت هموارکردن جاده خصوصی سازی،ودرچهره حامی مطلق سرمایه داری خصوصی عمل می کند.
درهمین رابطه است که کارگران باشگفتی شاهد انواع شانه خالی کردن ها وبدترازآن انواع خرابکاری ها و کارشکنی ها عامدانه رژیم درروند تولیدبا هدف ورشکسته کردن کارخانه هستند. تقلیل تولید ازمیزان صدها هزارتن(به روایتی) به 36 هزارتن وسطح کشت از2000هزارهکتارسال های گذشته به 200 هکتاردرامسال،آتش زدن نیزارها وتکه تکه کردن گشتزازها و فروش زمین های آن به بخش خصوصی(ازجمله 800هکتار به بهانه واهی پرداختن حقوق معوقه کارگران)،سیاست واردکردن میلیون ها تن شکرازخارج کشوروانبارکردن آنها برای فروش (که خود موجب انبارشدن وبه فروش نرفتن شکرهای تولیدی هفت تپه وسبب بدهی ده ها میلیاردتومانی این کارخانه وبه نوعی اعلام ورشکستگی آن شده است)،مثال بارزآنست. برطبق نظرکارگران مافیای شکردرایجاد بحران این مؤسسه تولیدی نقش برجسته ای دارد.روشن است که دولت باهمه توان خود تلاش دارد که درچهارچوب سیاست های عمومی خوداین کارخانه را دررابطه با نیازهای بازارهای جهانی، وباصطلاح رقابت پذیرکردن آن، تجدید سازماندهی کند.ازجمله الزامات چنین تجدید ساختاری، کاهش چشمگیرتعداد پرسنل رسمی وشاغل است(به گفته کارگران دولت قصد دارد2000هزارنفرازکارگران رااخراج نماید).به عبارت دیگر، تبدیل کردن کارگران به بردگان عصرجدید یعنی به کارگران موقتی وباحقوق ناچیزوبدون هرگونه پشتوانه حمایت های اجتماعی، ورساندن آن به سطح سودرسانی مطلوب ومنطبق با استانداردهای مورد نظربخش خصوصی وجهانی و درنهایت واگذارکردن آن به ثمن بخس به بخش خصوصی مبنای اصلی سیاست دولت راتشکیل می دهد(والبته طبیعی است که دراین میان سهم شیرنصیب بورژوازی ولایت مدار و سربفرمان ولی فقیه وازجمله تازه بدوران رسیده های حریصی چون بورژوازی بوروکراتیک –نظامی گردد ).
نبردنابرابر
همانطور که اشاره شد درورای تعین های محلی وخود ویژگی ها خواست ها و مطالباتی وجود دارند که گرفتن پاسخ مثبت وکمابیش پایدار برای آنها درگرومقابله با سیاست های کلان اقتصادی و سیاسی رژیم است. به عبارت دیگر درشرایط مشخص ما، یعنی درشرایط بحران ساختاری وعمومی موجود، مبارزات کارگران با شکل محلی ومبارزات موضعی عموما محتوای فرامحلی وسراسری داشته ومطالبات مشخصش اشان بطور تنگاتنگی با مطالبات کلان گره خورده است.درمورد نمونه بحران کارخانه نیشکر هفت تپه،اگردقت کنیم معلوم می شود که در مبارزه کارگران، این سیاست های کلان هم چون مخالفت با تعدیل ساختاری نیرو،خصوصی سازی،درخواست حق تشکل مستقل(که باماهیت تمامیت گرای ولایت فقیه درتضاداست) ومخالفت با سیاست های وارداتی رژیم ونقش مافیای شکرو... است که اساسا مورد چالش قرارگرفته اند.نفس چنین چالشی اجتناب ناپذیراست. درحقیقت حفظ کارخانه ومقابله باتهدید کارگران به بیکاری ومبارزه برای حق حیات وحق داشتن شغل خود بخودسیاست های کلان رژیم را که که درتغایربا آن قراردارد به چالش می طلبند. درچنین شرایطی درحالی که رژیم باهمه نیروی خود برای دفاع ازسیاست های کلان صف آرائی می کند،شاهدیم که کارگران درمبارزه اشان برای مقابله با این سیاست های کلان اساسا با اتکاء به نیروی محلی خود،بناگزیروارد نبرد(نبردسرنوشت؟)،همچون نبردکارگران شرکت واحد می شوند. درحقیقت وجود همین شکاف است که به نبرد کارگران خصلت نابرابرمی دهد. وهمین مسأله است که یک باردیگر اهمیت وچگونگی پرکردن این شکاف را دربرابرهمه فعالین و مدافعان کارگری قرارمی دهد. بنابراین درکنارضرورت واجتناب ناپدیری نبردهای موضعی برای دریافت امتیازهای موردی جهت قابل تحمل کردن گذران زندگی که البته بنابه ماهیت رژیم ودامنه بحران، سخت هم ناپایدار هستند،برای مقابله واقعی با بحران وعوامل زاینده آن باید نبردهای سراسری سازمان داده شود. واین یعنی گره زدن نبردهای موضعی با نبردهای سراسری. ازترکیب نبردهای موضعی با نبردهای کلان است که می توان به نبردبرابر دربرابررژیم دست یافت.بی شک ضرورت فراتررفتن ازنبردهای موضعی به نبردهای بزرگ به معنی کم اهمیت بودن نبردهای موضعی نیست ونباید باشد. نه فقط بدلیل اهمیت امتیازات کوچکی که زندگی را قابل تحمل می کنند وگشایشگر فرصتی برای فراغت ازرنج کارطاقت فرسا هستند، بلکه مهمترازآن به مثابه مدرسه ای برای آموختن وکسب تجربه کارگران وبرای جلوتررفتن. بدون داشتن چنین دورنمائی بیم آن میرودکه مبارزات موضعی به مرورزمان دچارفرسودگی وپراکندکی وافت شوند.همانطور که نبردهای سراسری نیزدرفقدان نبردهای موضعی و گسترش آن مبنای واقعی برای تحقق نخواهند داشت.
بی تردید درشرایطی که آشکارا هم بخش دولتی و هم بخش خصوصی درقامت کارشکن وعامل مخرب تولید وزندگی کارگران وجامعه عمل می کنند، تنها راه واقعی و ممکن کنترل کارخانه توسط خود کارگران است.امااین هم واقعیتی است که درشرایطی که مبارزه کارگران هنوزسراسری نشده وتوازن نیرو بهم نخورده است،ودولتی باهمه قدرت خود به سرکوب وکارشکنی مشغول است؛اعمال کنترل کارگری وتداوم آن دریک کاخانه منفرد حتا اگردرکوتاه مدت هم امکان پذیرباشد،تداومش دشواروناممکن بنظرمی رسد. بنابراین برای تحقق شرایط مناسب برای اعمال کنترل کارگری برواحدهای بحرانی کارگران ناچارند که برای پیشبرد مبارزات محلی وموضعی خود،به خصلت سراسری این مبارزه توجه بیشتری کنند.دراین رابطه وبرای هموارکردن مسیرآن، کارگران وبویژه کارگران آگاه ترو فعالین و پیشروان باید به دونکته اساسی توجه بیشتری مبذول دارند:
الف- بیرون کشیدن و فراگیرکردن آن دسته از مطالباتی که خصلت سراسری داشته وبه مثابه اشتراکات پایه ای همه کارگران وهمه مزدوحقوق بگیران محسوب می شود.آنها باید ازمیان سایه وروشن ها و تعینات مطالبات محلی و موضعی بیرون کشیده شوند وبطورشفاف وفراگیربه مطالبات عمومی ومشخص کارگران تبدیل شوند. چنین تلاشی درحقیقت مقابله با یکی ازعوامل پایه ای زندانی شدن مبارزات کارگران درمحل و کارخانه است.این مطالبات همانطورکه اشاره شدفی الواقع وجود دارند،اما درلابلای تعینات محلی وخرده آگاهی ها،قراردارند.
ب-تقویت هرچه بیشتر خطوط ارتباطی وهمبستگی با سایر اقشارطبقه و جنبش های ارتباطی درحمایت ازاعتراضات یک دیگر.بی گمان عرصه های بسیارگوناگونی این حلقه مفقوده دوم را پرکرده وخواهند کردکه خود فعالین درصحنه عمل وجنبش های کارگری و اجتماعی بهترازهرکسی صلاحیت یافتن و تکامل دادن به آن رادارند.صدوربیانیه ها واعلامیه های همبستگی ،شرکت متقابل دراعتراضات،ایجاد ویا تقویت شبکه های اطلاع رسانی مستقل وسریع و سراسری ونیز شبکه های یاری رسانی به کارگران درحال اعتصاب ودرحال مبارزه، تشکیل و تکامل گل گشت ها وابتکارات مشابهی که نه فقط دربرگیرنده فعالین بخش های مختلف باشند، بلکه هم چنین درجهت گسترش دامنه آن به بدنه کارگری هم باشند،تلاش برای شکل دادن تجمعات و تشکل های سراسری دربرگیرنده فعالین و بدنه کارگری با هدف تقویت یک جبهه کارگری سراسری و...
مبارزه علیه نئولیبرالیسم :شاخص دوستان ودشمنان
مبارزه کارگران کارخانه هفت تپه آشکارانشان میدهد که درکنه خود علیه سیاست های خصوصی سازی وسیاست های کلان ئئولیبرالیستی است.این سیاست علیرغم وجود برخی اختلافات درنحوه پیش بردآن،ازپشتیبانی همه جناحها درحاکمیت وسایر نیروهای بورژوائی بیرون ازحاکمیت،برخورداراست.حتا این سیاست که توسط دیکتاتوری"بازار آزادجهانی" ومقررات آن به رژیم های محلی دیکته می شود،ازپشتیبانی بیدریغ قدرت های سرمایه داری نیزبرخوردارست. بنابراین محک خوبی است برای آن که کارگران دریابند چه کسانی دوستان ودشمنان اوهستند. واقعیت آن است که نظام سرمایه داری اکنون بخش بسیارمهمی ازنیروی کار را زائدتلقی کرده و آن را اضافه جمعیت نسبی می داند.شعارتأمین حق کاربرای همه که زمانی به بورژوازی تحمیل شده بود،اکنون دیری است که با قانون افزایش بی مهار سود، درتقابل آشکار قرارگرفته است.بنابراین انباشت ارتش عظیم بیکاری که امیدی هم به یافتن کاربرایشان وجود ندارد،افزایش کارموقت(بردگی مضاعف نیروی کار)،افزایش مطلق ساعات کارودریک کلام،نه فقط تشدید استثمارنسبی بلکه تشدید استثمارمطلق ازمشخصات سرمایه داری نئولیبرال است. به این اعتبارمبارزه کارگران مبارزه ای است آشکاراعلیه مؤلفه های اصلی سیاست های نئولییرالیستی،یعنی علیه خصوصی سازی، علیه دولت حداقل وفاقد مسئولیت اجتماعی ودولتی تحت کنترل بازار،علیه واردات بی رویه به مثابه نخستین فرمان بازار باصطلاح آزاد،مبارزه برای تأمین حق کارو افزایش دستمزد وکاهش ساعات کارو افزایش ساعات فراغت و .....همه وهمه درماهیت خود مبارزه ای است علیه سیاست های نئولیبرالیستی حاکم بردولت جمهوری اسلامی بطوراخص وعلیه سیاست های جهانی سرمایه داری بطوراعم.
********
نبردحماسی وبیادماندنی کارگران کارخانه نیشکرهفت تپه هم اکنون وارد پنجمین روزخود می شود. بی گمان این نبرد ازجمله سلسه نبردهای مهمی است که طبقه کارگرومزدوحقوق بگیرایران درطی سال های اخیرازشرکت واحد تا کارگران سنندج وتامعلمین به عمل آورده اند.باتمام نیروی خود ازاین نبردکه نبردهمه ما، نبردهمه مدافعان آزادی وبرابری اجتماعی است،حمایت کنیم. اعلام حمایت کارگران دزفول وحضورآنان دراین مبارزه گام مهمی درابرازهمبستگی کارگری بویژه درمنطقه خوزستان است. هم چنان که ضرورت پیوستن کارخانه های زیرمجموعه این شرکت عظیم هم چون کاغذپارس،دستمال کاغذی،...ونیزکارخانه های دیگرنیشکردردیگرشهرهای این استان،وحمایت همه تشکل ها و فعالین و کارگران سایرنقاط دیگرایران ازاین مبارزه وتلاش برای جلب کارمندان این مؤسسه به صفوف همبسته کارگران دارای اهمیت زیادی است.هم چنان که حمایت جنبش دانشجوئی، بویژه نیروهای چپ و معلمان و زنان وجنبش ملت های تحت ستم ملی ازاین مبارزه نیز دارای اهمیت زیادی است. با تشکیل شبکه های یاری،اعم ازمالی وسیاسی و تدارکاتی وازجمله برای پناه دادن به کارگران فراری و.. بیاری همرزمان خود بشتابیم!
بی شک مبارزه هم اکنون جاری کارگران هفت تپه و ومبارزه برای پیروزی درمطالبات اخص اشان بخودی خود دارای اهمیت زیادی است.امافراترازآن و صرفنظرازکم وکیف دست آوردهای احتمالی در کوتاه مدت، این مبارزه تا همین جا به عنوان بخشی ازجنبش طبقه کارگردارای نتایج و اهمیت فرامنطقه ای است.آنها برای اهدافی و علیه سیاست هائی می جنگند که درهمان حال اهداف وآماج میلیون ها نفراززحمتکشان ومزدو حقوق بگیران کشور است.
2007-10-03-86.0711
www.taghi-roozbeh.blogspot.com
1 comment:
Salam,
I as a pioneer of environmental toxicology in Iran (this movement had been started by my late professors Dr Mohammad Javad Moradeshaghi and Dr Gholam Hossein Sanai earlier) and the pioneer of pesticide regulations in Iran, was going to vist the site (Neishecare Hahttapeh} because of danger of highly used pesticides to workers and environment in 1999 but I was faced with lots of difficulties from the Ministry of Agriculture authorities and could not go for a visit. Later because of lack of support for my project and as objection to the non-academic/ religious system in the university of Tehran I left my beloved country Iran, in fact I was forced to leave.
With best regards,
Ahmad Mahdavi,
PhD, pesticide environmental toxicologist,
Guelph, Ontario,
Canada.
biomahda@yahoo.ca
Post a Comment