درپاسخ به پرسش های سایت گزارشگران درباره اوضاع سیاسی*
1ـ هم اینک مطرح می شود که "عبور از موسوی اجتناب ناپذیر است"، با توجه به رویدادهای اخیر، نظر شما در این مورد چیست؟
درفرجام رویدادهای مهم اجتماعی و آنچه که درحال تکوین وتحقق است با قطعیت نمی توان صحبت کرد.چرا که سیر روندهای تاریخی را نبردهای امروزوچگونگی کنش کنشگران اجتماعی وطبقاتی تعیین می کنند.امری که فاقد تعین ازپیش بوده ودرروندتکوین خود می تواند باین یا آن نوع آفریده شود.رویکردی به جزاین می تواند به نوعی تقدیرگرائی وبلاموضوع کردن نقش آگاهی وپراتیک انسانها درسمت وسود دادن به این رویدادها منجرشود. فی الواقع فلسفه پراکسیس مارکس هم برهمین پیوند متقابل و تعیین کننده رابطه آگاهی و عمل اجتماعی تأکید دارد.درهرحال آگاهی می تواند خودبه بخشی ازپراتیک اجتماعی تبدیل شود وبرآن تأثیرگذار است وبالعکس.براین اساس درپیش بینی رویدادهای آینده تنها می توان باتوجه به پتانسیل ها وبا قید احتیاط از احتمالات سخن به میان آورد وپیرامون شرط وشروط آن .ازاین منظرتحولات اجتماعی، همزمان بصورت روندهای گوناگون و گاه متضاد ودرحال کشمکش (رویکردها وگرایشات نیروهای اجتماعی گوناگون) دیده می شود.
دراین مورد مشخص وموردسؤال،هم ظرفیت ها وپتانسیل فراروی وعبورازموسوی وجود دارد،باتوجه به انباشت مطالبات پاسخ نگرفته 30 ساله اخیر، وهم متقابلا تلاش های گسترده ای که برای کنترل جنبش وقراردادن آن درچهارچوب قانون اساسی وظرفیت های مغفول آن(بیان شده توسط خود میرحسین موسوی) به مثابه وسیله ای برای چانه زنی دربالا صورت می گیرد. درهرحال ما با جنبش خودجوش وتاحدی خود فرمان مواجهیم که فعلا تلاش می کند که موسوی را همراه خود کند.اما بی شک این همراهی بدون تلاش متقابل برای تأثیرگذاری وهدایت جنبش درجهت ادغام آن درنظام حاکم نخواهدبود(درهرحال این رابطه موجود شکننده است).
2ـ با در نظر گرفتن اینکه موسوی همواره تأکید بر حفظ نظام داشته و دارد، آیا ایشان دارای این ظرفیت هست که بتواند با رهبری جنبش سبز، ایران را به آزادی برساند؟
خودتأکید یک جانبه بر جنبش سبز با توجه به رنگارنگی واقعی جنبش یک ناسازه است .یعنی حاکمیت یک رنگ،به مثابه نمادجنبش- می تواند درشرایطی به حاکمیت یک رویکرد وآنچه که درپشت این نماد سبزینه کمین کرده است-منجرشود وازبالندگی نیروهای تحول خواه وساختارشکن موجود دربطن جنبش ممانعت به عمل آورد.این درست است که فشارازپائین وازجنبش به موسوی برای رادیکالیزه کردن وی شدید است،همانطورکه مثلا درنمازجمعه پیشاپیش خطاب به رفسنجانی شعارمی دادندکه سکوت توخیانت است وفشاربه موسوی نیز برای موضع گیری های رادیکال تر وحضوردرمجامع اعتراضی و...زیاداست، وبرهمین اساس برخی جریانات حاکمیت نگران باصطلاح بنی صدریزه شدن اوضاع واحوال ورانده شدن موسوی به قرارگرفتن دربرابرنظام هستند.وازهمین رو برای ممانعت ازچنین خطری دست بکارشده وبه وی فشارواردمی آورند که مواضع وچهارچوب های مشخص وخطوط قرمزی را تدوین کند و اوهم درحال انجام آن است.درهمین رابطه-صرفنظرازبیلان عملکرد گذشته وی و پیوندهای شناخته شده اش با نظام- ، اووحامیانش دربحبوحه برآمد جنبش درحال تدوین منشوری هستند که خطوط اصلی آن را نیزاعلام کرده اند، که اهداف آنان را بخوبی روشن می کند.برآن اساس این خطوط قرمز عبارتنداز عدم عبورازقانون اساسی وهرگونه ساختارشکنی ومحدوده مانوروحرکت حول ظرفیت های باصطلاح مغفول قانون اساسی است.بنابراین اگرموسوی بخواهد رادیکال ترازاین شود باید ازخودش نیزعبورکند واین بدلیل پیوندهای وی با روحانیت وبخشی ازطبقه سیاسی حاکم،ازرفسنجانی تاخاتمی، ناممکن است.ولی او بازیرکی تمام تلاش می کند که جنبش-یعنی این تنها اهرم فشارواقعی درشرایط انحصارقدرت توسط رقیب- را باشعارهای توخالی وباصطلاح مردمی بفریبد
3ـ چه راهکارهایی را برای تشکیل شورای حمایت از جنبش خونین مردم و یا هر نهاد هدایت گر دیگر پیشنهاد میکنید؟ فکر می کنید در عین حال واکنش نیروهای مختلف شرکت کننده در این خیزش ها ، نسبت به این راهکارها چیست؟
کسی نمی تواند برای جنبش باصطلاح سرورهبری به تراشد. این جنبشی خودجوش و خودبنیاداست ودرشرایطی که مدعیان دیگر بطورکامل بی خاصیت شده بودند واردمیدان شده است. وبنابراین وامدارهیچ رهبروجریان خردمند ونجات بخشی نیست.بنظرمن نیروهای چپ ورادیکال نیروئی بیرون ازجنبش نیستندو نباید باشند. نبابد ازبیرون به جنش نگاه کرد وبصورت بیگانه و ناتنی با آن برخورد کرد. ماخود بخشی ازاین جنبش هستیم-گیرم که ضعیف وپراکنده- وباید تلاش کنیم که چپ به بخشی فعال واثرگذارواثرپذیرازاین جنبش اجتماعی تبدیل شود. یک چپ طبقاتی-اجتماعی ودارای پیوندهای ارگانیک با جنبش. وظیفه او تقویت بنیان های خودرهانی وخودحکومتی این جنبش است. او آلترناتیوی جزخودحکومتی مزدوحقوق بگیران و همه زحمتکشان ندارد.بنابراین بهتراست بجای حمایت ازچیزی بیرون ازخود با فرض اینکه بخشی ازجنبش هستیم ودرنظرگرفتن الزامات این رویکرد حرکت کنیم.اگرچنین شود باید برواقعیت موجود ازیک سو وتلاش برای فرارفتن ازآن ازسوی دیگرپای بفشاریم. اگرچنین شود آنگاه معلوم میشود که سکوی حرکت ما تجربه وآزمون درحال انجام مردم وتقویت جنبه های دموکراتیک واصیل ورهائی بخش آن،یعنی قرارگرفتن درمتن آن وبرقراری رابطه مبتنی برسوخت وسازبا جنبش هم اکنون موجوداست.
4ـ با توجه به سرکوبهای اخیر و حضور احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور، چه راهکارهایی را برای مردم و به ویژه خارج از کشوری ها ارایه میدهید که مانع حضور وی بر مسند ریاست جمهوری باشد؟ لطفا این راه کارها در مورد مردم ایران و خیل گسترده تبعیدیان و مهاجران ایرانی بیان کنید.
بنظرمن امروزه بویژه بین جبهه داخل وخارج دارای تفاوت ماهوی نیست. قرارنیست یکی تابع دیگری باشد، یکی نقش جبهه ودیگری نقش پشت جبهه را بازی کند(البته تفاوت ها وزن ومیزان تعیین کنندگی هرکدام بحث دیگری است).هرکدام ازاینها بخش های گوناگون ودارای خودویژگی از جنبشی هستندکه که هم وجه داخلی دارد وهم جهانی و می توانند بصورت مکمل وهم آهنگ باهم حرکت کنند.بنابراین وجه داخلی وبین المللی جنبش مبارزاتی ما دووجه ازیک مبارزه واحد هستند.بی شک نیروهای اپوزیسیون خارج حلقه مناسبی برای اتصال با جنبش های جهانی وسایرکشورهای جهان محسوب می شوند. ازاینروبرقراری پیوند فعال با جنبش های جهانی،تلاش برای برسمیت نشناختن احمدی نژاد والبته هرحکومت غیرمنتخب دیگر،تلاش برای تحریم کمک هائی که برای تقویت ارگانهای نظامی وامنیتی وپلیسی ونیزاقتصادی رژیم میشود(مانند ماجرای زیمنس و..)،تلاش برای محاکمه ومحکوم کردن رژیم به دلیل ارتکاب به جرائم وجنایت علیه بشریت،ارسال هئیت های حقوق بشربرای توقف شکنجه زندانیان وسرکوب مردم وپیوند نسل های اول ودوم با نسل سوم ایرانیان درخارج وخنثی کردن تلاش اصلاح طلبان برای تفوق وتثبیت وحدت کلمه وهژمونی خود برجبنش وخلاصه ایجاد یک صداوصف نیرومند ومتمایز دردفاع ازمطالبات رادیکال جنبش مردم زحمتکش ازجمله عرصه های مهم است. درهرحال حدواندازه ای برای این مشارکت نمی توان تعیین کردو عرصه بسیاربسیارگسترده ای برای مشارکت فعال درجنبش مردم وتأثیرپذیری وتأثیرگذاری برآن وجود دارد.متأسفانه هم اکنون درخارج کشورتاحدی اصلاح طلبان شکست خورده وامتحان پس داده درداخل بدلایلی خارج ازحوصله این نوشته-دست بالا رادارند. واین درحالی است که چپ به سهم خود هم چون همیشه درطی این سه دهه وبویژه دهه اخیر بیشترین مبارزه وتلاش را داشته است اما بدلیل بیگانگی با فرایند تکوین جبنش وبدلیل بیماری مزمن فرقه گرائی ظاهرا یک باردیگر شاهد تبدیل شدن او به مرغ عزا و عروسی هستیم! شاید هم با دمیدن نفس گرم جنبش شاهد پوست اندازی چپ موجود وسنتی وظهورچپی ازتباردیگرباشیم؟انتظارهمزمانی زایمان جنبش وزایمان چپ انتظاربیهوده ای نیست. .چپی که تنها درگرمام گرم مبارزه طبقاتی واقعی می تواند متولدشود وچپی که ازنفس های گرم مردم اعماق وبا مشاهده مارش آنان می تواند جان تازه ای پیداکند.
5ـ چرا تا کنون اپوزیسیون داخل و خارج کشور نتوانستهاند یک شورای حمایت از خیزشهای مردمی و جنبش اجتماعی ایران تشکیل دهند تا بتوانند این جنبش را هدایت کنند؟
همانطورکه اشاره کردم این جنبش را باین سادگی نمی توان رام وهدایت کرد. این جنبش خودبنیاداست ووقتی که همه جریانات دیگرسترونی وبی خاصیتی خود را به نمایش گذاشتند وارد میدان شد.بنابراین اکنون نوبت این جریانات است که با الهام ازجنبش بازتولید وبازیابی شوند.ولی نه برای لگام زدن وهدایت جنبش بلکه برای تقویت خودسازمان یابی وخودحکومتی آن.دیگردوران مدل های سوارشدن برگرده جنبش وزائده ساختن آن و اساسا این تصورارسطوئی که مردم به مثابه پیکراند و نخبگان به مثابه سر به سررسیده است. یا آنکه بهتراست بگوئیم برای چپ به سررسیده است چرا که انگاره پیکرو سر،جزئی ازداده های بدیهی شده وعمیقا رسوب کرده نظام طبقاتی وسلسه مراتبی است که سلطه اش با توجه به ورود به عصرفعال شدن ومیدان دارگردیدن جنبشهای اجتماعی مورد چالش قرارگرفته است.بنابراین چپ واپوزیسیون بجای رهبری باید به گسست مزمن بین نسل خود وجنبش جوانان مبادرت کند وتبدیل به یک چپ اجتماعی وطبقاتی بشود.
6- بصورت عمومی نظر و طرز برخورد نیروهای شرکت کننده در این خیزش ها نسبت به یکدیگر را چگونه ارزیابی می کنید؟ نسبت به دوخطرمهم که بصورت آفت جنبش عمل می کند باید هوشیاربود:
الف-کلا درشرایط سرکوب دینامیزم یده واحده شدن ووحدت کلام دربرابردشمن زمینه تفوق وسلطه برجنبش را دارد.نیرومندی دریک صدائی تصورمی شود وحال آنکه با تجربه انقلاب بهمن دیده ایم که این آفت ازجمله بزرگترین خطراتی است که یک جنبش را درشرایط سرکوب وضعف سنت های دموکراتیک تهدید می کند. بنابراین باید همواره ازتکثر ورنگین کمان بودن و پلورالیستی بودن جنبش درعین وحدت حول اشتراکات پایه ای دفاع فعال کرد. آینده ازدل آنچه که امروزمی کاریم می روید. آنچه که اکنون عمل می کنیم است؛ که من وشما را می سازد وبه روندهای آتی شکل میدهد. بنابراین به بهانه یده واحده شدن،نمی توان و نباید دموکراسی وآینده جنبش را به خطرانداخت. امروزنیرووتوان اجتماعی ازهمراهی جنبش های اجتماعی گوناگون درعین تکثرشان زائیده میشوند و نه فرادستی یک گرایش که تجسم آن درشعاریده واحده است.این تنها راه بیمه شدن دموکراسی است.
ب-مساله دوم که ازهمان مساله نخست زائیده میشود آن است که باید هشیارباشیم تحت عنوان مبارزه علیه اسلام حاکم اسلام باصطلاح نوینی را نیافرینیم ویا به دام آن نیافتیم.البته واکنش های مقطعی توده ها قابل درک است ولی نبایدبی اعتناازکنارآن گذشت و این روند را ستایش وتقویت کرده و آنها رانهادی کرد؛ که خود به زنجیری بدست وپای جنبش تبدیل خواهد شد.بخصوص اگردرنطربگیریم که یکی ازمشخصات این جنبش مبارزه برای جدائی دین ودولت ومساله سکولاریسم است؛آنگاه اهمیت هوشیاری نسبت به افتادن دراین دام چاله ناشی ازاضطرار،ولاجرم اتخاذ تدابیرلازم عبورازآنها توسط فعالین وعناصرآگاه ترجنبش بیشترمی شود.همانطورکه اشاره کردم جنبش یک ناسازه است و هرانسان آگاه ومدافع دموکراسی واقعی مقوم وجوه اصیل ورهائی بخش آن هست ونه جنبه های واپسگرا وتوهم آمیزآن.
7- آیا فکر می کنید، جناح های مختلف حکومتی در پی آمد راهکارهای مختلف نیروهای شرکت کننده در خیزش ها ، عکس العمل های مختلفی ارائه خواهند داد و یا اینکه همانند گذشته سعی خواهند کرد که به یک پارچه گی نسبی دست یابند؟ در این میان آیا نیروهای سرکوب گر متصل به جناحهای مختلف حکومتی ، به روش های مختلفی دست خواهند زد ؟
البته امروزه وجوداین راه کارهای متختلف مشهوداست. بسته پیشنهادی رفسنجانی،منشورباصطلاح سبزموسوی که درحال تدوین آن هستند،پیشنهاد رفراندوم و...درکناریک سیاست سرکوب واصراربرانحصارقدرت توسط باند خامنه ای-احمدی نژاد و نزاع حول مفهوم ولایت فقیه ونقش رای مردم درمشروعیت نظام ویا باصطلاح مقبولیت نظام وفتواهای ریزودرشت مراجع همه همه ازهمزمانی یک بحران انقلابی درکناریک بحران حاد حکومتی حکایت دارند. دوعامل این منازعات ودامنه آن را مشروط می کند:
نخست کم وکیف جنبش واینکه تاچه حد تحت کنترل آنان قرارگیرد ویا نگیرد، ودوم آنکه جناح حاکم که اکنون مستقیما برزوروقدرت سرکوب خود متکی شده است،تاچه حد برانحصاریک جانبه قدرت پای خواهد فشرد. بنابراین بسته به دامنه تغییروتحولات دراین دوعرصه است که واکنش ها وراه کارها موضوعیت خواهندداشت. اگرهرآینه جناح حاکم چراغ سبزی برای مشارکت وسازش با رقیب بزند، بالائی ها(دربرابرجنبش) بهم نزدیک خواهند شد.ازسوی دیگرحتادرشرایطی که چنین سازشی صورت نگیرد به میزانی که جنبش،بطور بالفعل ازکنترل وخط قرمزهای آنها(اصلاح طلبان) عبورکند و سرکوب هم نتواند آن را ازنفس بیاندازد،بازهم باحتمال زیاد لااقل بخش مهمی ازبالائی ها برای دفع خطرازنظام درکنار همدیگرقرار خواهند گرفت.
تقی روزبه www.taghi-roozbeh.blogspot.com
*- ناگفته نماند که مطلب حاضر باادیت واصلاحات اندکی درجمله بندی وبرخی اصلاحات تایپی همراه است.
No comments:
Post a Comment