یک
ارزیابی
ازبرآمد
پرشکوه 13 آبان
13آبان
وشفاف تر شدن
یک رؤیا!
پس
معلوم شد که ضخامت
خاکستر،
هنوزنتوانسته گلبوته
های آتش زندگی
را خاموش سازد
ورقص شعله ها
ازهرکران پیداست...
13 آبان
یکی ازحلقات
مهم اقتدار
رژیم، درهم
شکست!
درمطلبی
تحت عنوان 13
آبان یک بستروسه
رؤیا ازسه
رویکرد سخن به
میان آمده
بود:
"باین ترتیب
سالروز13 آبان
برخلاف روال
وتوازن تاکنونی،وبه
موازات تغییر
توازن قوا،
اکنون بازتاب
دهنده نیروها
ورویکردهای
گوناگون آن ها
ومحل کشاکش و
زورآزمائی
مابین
آن ها
شده
است:رویکرد
قدرت حاکم هم
چنان برآن است
که 13 آبان را به
مناسبتی علیه
دشمن خارجی و قدرت
های استکباری
سوق دهد واین
درحالی است که
خود بیش
ازهرزمانی
مشغول ساخت
وپاخت با آن هاست
وچهره
مزورانه اش
بیش
ازهرزمانی
برای مردم
شناخته شده
ترونفرت
انگیزتراست.
رویکرد دوم
متعلق به جناح
مخالف قدرت
حاکم است که بویژه
،تلاش های خود
را برای
مرزبندی با
شعارهای
فرارونده
تظاهرات قدس و
کنترل هرچه
بیشترمطالبات
واعتراضات
مردم و جنبش
بکارگرفته است
وبرآن است که وزنه
جنبش را به
عنوان اهرمی
برای چانه زنی
دربالا و برای
امتیازگیری
ازرقیب
انحصارطلب
خودبکارگیرد.بیانیه
14 میرحسین موسوی
دراساس
بازتاب دهنده
آن و برای
راضی کردن
منتقدین خودی
و هم چنین رفع
نگرانی
ازجناح حاکم
است.رؤیای سوم
والبته
مهمترین آن ها به
مطالبات
فرارونده
ورهائی بخش
میلیون ها زن
و مرد
وپیروجوانی
گره است که که
منافع و
مطالبات آن ها
درجهت
تغییرات
ساختاری وعمقی
دروضعیت حاکم
است وتلاش می
ورزد که ازدل
تضادهای پرپیچ
وخم کنونی
راهی به
آنسو،بسوی
آینده و نه
بازگشت به
گذشته ویا حفظ
نظام موجود،
بگشاید . برای
آن ها شعاربی
تنازل قانون
اساسی نمی تواند
هیچ آبی را
گرم
کند،مگرتبدیل
جنبش به
ابزارچانه
زنی با قدرت
حاکم برای
تقسیم متوازن
ترقدرت، و
تنها گره
خوردگی
تنگاتنگ آزادی
وبرابری است
که به گفتمان
ومطالبات آن ها
هویت و معنا
می دهد."
درهمین
راستا می توان
برآمد
پرشکوه 13 آبان
ونکات بارزآن را
مورد بررسی
قرارداد:
زیرضرب
گرفتن کانون
اصلی قدرت
رادیکال
شدن مبارزه،
مطالبات
وفراروی آن ها
ازمحدوده
نظام
درشرایطی
صورت گرفت که تهدیدهای
رژیم
وفرماندهان
سپاه برای
مرعوب کردن
جوانان
وسایراقشارجامعه
گره ای ازکارشان
نگشود
وجوانان
خیابان ها را
به تسخیرخود
درآوردند: تمامی
تدابیرپیشگیرانه
نظیرقطع اس ام
اس ها،قرق
کردن میادین
ونقاط ورودی خروجی
خیابان ها، پرتاب
گازاشک آورو
حتی تیراندازی
دربرخی نقاط ،محاصره
دانشگاه ها
،ارسال پیام
های تهدید
آمیز به تلفن
های دستی
شهروندان،قرق
کامل اطراف
سفارتخانه
سابق آمریکا
برای برگزاری مراسم
دولتی
ورله آن به
تمام جهان همه
وهمه تبدیل به
سکه یک پول
سیاه شد.وقتی
مردم دستورات
تهدید آمیز فرماندهان
و دولتمردان
مبنی بر ممنوع
بودن هرگونه
تظاهرو دادن شعارغیررسمی
را درمقیاس
چنین گسترده
بزیرپا می
گذارند،نشان دهنده
آنست که ما
براستی با یک
نافرمانی
عظیم ومستمر
اجتماعی مواجهیم.
نکات
بارز رستاخیز
13 آبان را می
توان
بطورفشرده در
رادیکال
ترشدن محسوس
شعارها
وسیمای
مبارزاتی
جنبش
درمقابله
بانظام موجود
مشاهده کرد.در13
آبان چیزی
شکست وطنین
درهم شکستنش
به گوش
جهانیان رسید.
شعار بی سابقه
مرگ برخامنه
ای ومهرباطله
زدن برولایت
او،کندن
پوسترتمثال "رهبری"
ولکدگوب کردن
آن، وعبورازاین
خط قرمز-باچنین
سرعتی ،به
معنی نشانه
گرفتن مستقیم کانون
قدرت وقلب
تپنده نظام ،آنهم
درروزروشن
ودربرابر
مزدوران وحشی
ورها شده
درمیان مردم بود.رویدادی
که
شعارمرگ
برشاه
درانقلاب بهمن
را برای خیلی
ها تداعی کرد
وعجیب آن که این
پدیده
بااستفاده
ازمناسبت های
خود رژیم که
زمانی مظهرثبات
واقتداررژیم
محسوب می شدند
صورت گیرد! بی
جهت نبود که
تظاهرکنندگان
بامشت های گره
خود اعلام می
کردندکه
بازی(بازی
واقعی) تازه شروع
شده است !. آیا
صدای انقلاب
باردیگربه
گوش می رسد؟
شاید! گوئی
ما-نسل اول
ودوم- ازمعدود
نسل هائی باشیم
که درزندگی
خود داریم
دوانقلاب را تجربه
می کنیم.البته
انقلاب اول با
قدرت گرفتن
روحانیت
درنیل به اهداف
رهائی بخش
خویش ناکام
ماند وبه
فاجعه تبدیل
شد. تجربه نسل
اول ودوم وآگاهی
برخاسته از
انقلاب بهمن و
آن خطای بزرگ
تفویض قدرت که
دراعتماد به
روحانیت و شخص
خمینی صورت
گرفت، حال که امکان
وامید انقلاب
دیگری رفته
رفته زنده می شود،
فرصت تاریخی
بزرگی را برای
جبران آن خطا
باهمه نتایج
ویرانگرانه
اش فراهم می
سازد. آری فرصتی
برای ترمیم آن
خطای
استراتژیک فراهم
آمده که تنها
با بهره گرفتن
ازتجربیات
منفی گذشته و
درهمراهی همه
جانبه بانسل
جوان وجدیدی
که سربه عصیان
برداشته وبه
مثابه
گورگنان اصلی
نظام حاکم
وارد صحنه
مبارزه شده،
ممکن و
مقدوراست.ازهمین
رو باید
دراتحاد با
صفوف نسل
سوخته وتباه
شده سوم، درمتن
آن اکثریت
بزرگی
ازاستثمارشدگان
ومحذوفین
وطردشدگان،
آستین همت را
بالابزنیم
وآن چه را که
درمارش 13 آبان
برزبان رانده
شده ورسالت بس
سنگین
ودشواری
بردوش همه نسل
های حاضری که
روبه جلو
وآزادی دارندنهاده،
باهمت
یکدیگربه
سرانجام
برسانیم.شرکت
دردوانقلاب
اگرتجارب
گذشته رانیک
به خدمت گیریم
ازمانسلی
خواهد ساخت
سرفراز.نسلی
که دیگرفرزندانمان
محکوممان
نخواهندکرد وآن
هامحکوم نخواهندبود
چون نسل های
لعنت شده
درمردابی عفن
وتباه کننده
چشم به جهان
بگشایند و
میراث برِ
ناخواسته این تباهی
ها و فلاکت ها
باشند.آری
جامعه ایران
درزیرفرمان
تؤامان
سرمایه –
استبدادمذهبی
وباید
ونبایدهای
این فرومایگان
غارتگر به
نقطه ای از
انتخاب رسیده
است که یکی از
دوراهی یا
سقوط هرچه
بیشتر درغرقاب
فقر وتباهی
واعتیاد
ونابودی ویا
پانهادن به وادی
مبارزه برای
زنده ماندن
وانسان بودن ورهائی یکی
را گزین کند.رزم
سیزده آبان یک
باردیگرنشان
داد که علیرغم
کرختی 30ساله
درد بیماری
احساس می شود وامید
به بازیافت
زندگی وجود
دارد. قطوری خاکستر
هنوزنتوانسته
گلبوته
های آتش رندگی
را خاموش سازد
ورقص شعله
هایش
ازهرکران
پیداست.
فراتررفتن
ازاصلاح
طلبان:شفاف شدن
رویکرد سوم
مبین فرارفتن
آشکارازحلقه
های میانی
قدرت –ومطالبات
متناظربا آن یعنی
ازچهارچوب
قانون اساسی
بی تنازل نظام-
وچنگ انداختن وتکان
دادن حلقه اصلی
قدرت نیزبود.
درواقع
ازمدتها پیش
باسست شدن
حلقه های
میانی،
"رهبرمعظم
نظام"تمام قد
وبه مثابه نقش
گردان اصلی
درصحنه
ظاهرشده بود وپیدا
بود که دیرزیازودخود
را دمِ چک
مردم ودرمعرض آماج
حمله مستقیم
آنان
قرارداده است.
ودر13 آبان این
واقعه اتفاق
افتاد.درچنین
روزی مردم با دادن
شعار "برادررفتگرمحمود
برداروببر"،نه
فقط پاسخ
درخورو دندان
شکنی به این
گستاخ مرتجع
وشیادی که آن
ها را خس
وخاشاک
نامیده بود
دادند، بلکه
آن چه را که مدت
ها بود هم چون
بختگی
دروجودشان
کمین کرده بود
وبابه میان
کشیدن مجتبی و
با انواع ایماء
واشاره ابرازش می
داشتند ،بافریادی
جهان رسا
وپرطنین
برزبان آوردند.
اززمانی که با
شعارنترسید
نترسید ما همه
باهم هستیم
برای اولین
بارهسته های
تجمعات
خیابانی به
مثابه شالوده
برآمد نوین را شکل
می دادند
تالحظه
کنونی،به رغم
کوتاهی آن،
راهی دراز طی
شده است. نشانه
گرفتن مستقیم بت
اعظم این
کانون تپنده
اقتدارنظام ودرهم
شکستن"تقدس"
وجایگاه این
"مقام مقدس" را
به راستی باید
نقطه عطف مهمی
درجهت درهم
شکستن فرایند
اقتدارنظام به
شمارآورد. وباین
ترتیب در 13
آبان
یکی ازنشانه
گذاری ها –یکی
ازتابلو های
راهنما-درجاده
ای که باید طی
شود نصب گردید.واکنون
جاده ای داریم
بخشا
تابلوگزاری
شده!.
والبته
هدف گرفتن
کانون اصلی
قدرت، به معنی
فراتررفتن ازجریانی
که می کوشیدند
مطالبات جنبش
را درچهارچوب
قانون اساسی
بی تنازل به
زنجیربکشند
نیزبود.آن
هائی که
پیشاپیش به
جنبش راه
پیمائی سکوت
آمیزوبدون
شعاررا توصیه
کرده بودند
ودرمذمت
شعارمرگ
براستبداد
ومرگ
بردیکتاتور
شعارزنده
باددشمن من را
مطرح ساخته
بودند. شعار"جمهوری
ایرانی" را
بدلیل فرارفتن
ازقانون
اساسی مورد
خشم قرارداده
بودند و
درپوسترها
وبیانیه ها
وشعارها
ورهنمودهای
مکررخود برای
13 آبان همه
چیزرا آن گونه
که می
پسندیدند
تدارک دیده
بودند؛ وجملگی
با هدف اجتناب
ازتکرارآن چه
درروزقدس
مطرح شده
بود.مسبین آن
شعارها
را مشتی
اخلالگرنامحرم
وسوء استفاده
چی که گویا به درون
جنبش سبزخزیده
اند عنوان
کردند.بزعم
آنان روح
"جنبش سبز"همانی
است که آن ها
نمایندگی اش
می کنند.
بااین وجود آن
چه این
باردرابعادی
تازه و
باصراحتی
بیشتردرخیابان
ها جاری شد
تقریبا درهمه
عرصه های اصلی
نسخه دیگری
ازآب درآمد ودرخلاف
آن چه که آن ها
تنیده بودند.البته
رژیم میرحسین
موسوی را
درخانه اش
زندانی کرد و
کروبی یاغی را
که پیشاپیش
باخطر محتمل
عمل انتحاری هشدارش داده
بودند،با
شلیک گازاشک
آوربه
سرمحافظش
ناچارساخت که
به خانه اش
بازگردد.آری
مردم بدون "رهبر"همان
طورکه تاکنون
هم چنین بود،بابتکارخود
خیابان ها را به
تسخیردرآوردند
ودرمتن یک جنگ
وگریز گسترده بانیروهای
سرکوب
شعارهای خود
را دادند.
پس
معلوم گردید
آن طورکه
تبلیغ
وادعامی شد رؤیای
مشترکی وجود
ندارد ومعلوم
شد که آن
شعارهای
باصطلاح
حداقلی وکم
هزینه ومتضمن
کم ترین تکان
درنظام موجود
که میرحسین
واصلاح
طلبان
به عنوان
تمایل
وآرزوهای
مردم ارائه می
دادند، درمیدان
راستی آزمائی
13 آبان کسی به
آن ها وقعی نه
نهاد. معلوم
شدکه تلاش
برای باصطلاح
تقویت شعارهای
راهبردی و
بروی صحنه
آمدن بیشتر "رهبران"
باهدف کنترل
جنبش وسمت
وسودادن به آن
کارسازنبوده
است.والبته
باید افزود
که
سیاست ها و
رویکرد
انحصارگرایانه
حاکمیت دربستن
راه های میانه
وبه باددادن
موقعیت میانه
بازان
بیشترین نقش
را دارد.یعنی
درایجاد آن
چنان وضعیتی
که این "رهبران"
را به صرافت
دادن این
هشدارمکرربه
حاکمیت
انداخته است
که بدانند
سیاست سست کردن
زیرپای آنان
موجب تقویت
مواضع
رادیکال ها و
یاانتقال
رهبری آن بدست
نیروهای خارج ازنظام
ویا قدرت های
بزرگ می شود.البته
ناگفته
نماندکه جناح
حاکم هم چنان
خطراصلی را
ازدرون صفوف
خود و ازناحیه
خودی های
دیروز و"دشمنان"
امروزمی داند.
بنابراین
تلاش زیادی را
برای یکدست
سازی قدرت و
پاکسازی
درونی
بکارگرفته
وبراین تصور
است که
باایجاد
دوقطبی "یا
دشمن و بیرون
نظام
قرارداشتن و
یا تابع
و دردرون
نظام بودن" می
تواند موقعیت
انحصاری خویش
را حفظ کند.
اگررژیم با
مردم طرف نبود
شاید همانند
موارد گذشته
ازاین طریق می
توانست حریف
خود را خلع
سلاح کند،اما
درشرایطی که
بامردم طرف است
این محاسبات
عملا نتیجه
معکوس
ببارآورده و
زیرپای نظام
را خالی می
کند.دراینجا
اشاره به دواشتباه
استراتژیک
رژیم خالی
ازفایده نیست:نخست
دست کم گرفتن
مردم وابعاد
نفرت انباشته
شده ناشی
ازتبعیض و
تحقیرچندین
دهه، ودیگری
نادیده گرفتن
معادلات و
مقتضیات جهان
جدیدی که
دهکده اش می
خوانند، و
درآن نمی توان
همچون گذشته
با تکیه به
محاسبات ومعادلات
توازن قوای محلی
و چهاردیواری
کشور(محدوده
دولت-ملت ها)عمل
کرد.نادیده
گرفتن همین
دوعامل است که
رژیم را
دچارکوربینی
استراتژیک
کرده و تمامی
محاسبات او را
یکی پس
ازدیگری بهم
می ریزد.
سرکوب
و رادیکالیزه
شدن جنبش
درآزمون
13 آبان نشان
داده شدکه
رژیم جزحربه
سرکوب وایجاد
رعب چیزی
درچننه ندارد.
گرچه متوسل
شدن هرچه
بیشتروگسترده
ترباین تنها
حربه آن هم
درانظارعمومی،
درعین حال
زمینه های
مساعدی برای
انتقال
فشارها و شکاف
های موجود در جامعه
وساختارموجود
به این حبل المتین
نجات بخش را
فراهم می
سازد. درهرحال
تمامی توان
تاکتیکی رژیم
دراین روز صرف
اجرای این
تصمیم شد که
بابسیج همه
امکانات خود
یک تجمع
ومراسم خودی و
یکدست
ازحامیان خود
را طبق سنت
هرساله
برگزارکندودرهمان
حال
بااستفاده از
سرکوب گسترده
جلوی تشکیل صف
بزرگ ودرازهم
چون قدس و23
خرداد را بگیرد.
وباین ترتیب
تظاهرات غیرمتمرکز
وپراکنده
درنقاط
گوناگون اما
با شعارها واشکال
مبارزه
رادیکال تر را
سبب گردید.
مانند همیشه این
بارهم
ضدانقلاب خود
نقش قابلگی
زایش یک جنبش
رادیکال را
برعهده گرفت.دراین
خشونت
بکارگرفته
شد،دیگرفرق
چندانی بین
زنان ومردان و
کودکان وکهن
سالان نبود.باتوم
های برقی
وغیربرقی برکمرو
سروصورت وبردست
وساق پای
هرکسی می
توانست فرود
آید وبسیاری
با دست و پای
ورم کرده به
خانه های خود
برگشتند تابه
با بیاد آوردن
آن درتظاهرات
بعدی شرکت
کنند.
شمارکثیری
مجروح
ودستگیرشدند.البته
خشنونت و وحشی
گری که به
برکت ثبت
درلحظه وقوع
توسط
رسانه های
کوچک توده ای
بسرعت درسطح
جهان منتشرشدوبرخشم
عمومی علیه
رژیم بسی
افزود.دامنه
تبلیغات توده
ای
نظیرشعارنویسی
بردرودیواروبراتوبوس
ها ودرمتروها
و وحتی برروی
ماشین های
دولتی و پلیس
آن چنان
گسترده بود که
رژیم قادربه
پاک سازی سریع
آن ها نبود.
دستگاه سرکوب باهمه
بگیروبه بندش
نتوانست
رسانه های
توده ای را
خاموش سازد.
نقش واهمیت
جنبش
دانشجوئی
حضورفعال
جنبش
دانشجوئی –نه
به مثابه
افراد بلکه با
هویت دانشجوئی-
دربرآمد 13
آبان محسوس
بود وواجد
اهمیت.حضوری
که حتی که قبل
از13 آبان به
پیشوازآن رفته
بودند. می دانیم
که جنبش دانشجوئی
به دلیل
حضورسراسری
وظرفیت وتوان
تجمع اش
درنقاط
گوناگون
کشور، برای
مفصل بندی
جنبش عمومی
وتداوم
اعتراضات آن
وبادرنظرگرفتن
حلقه های
اتصالش با
روشنفکران
وفعالان جنبش های
اجتماعی، نقش
مهمی
درسراسری
کردن جنبش و تقویت
آگاهی آن
دارد.وشاید از
رهگذرهمین
حضورفعال بود
که دامنه
گسترش حرکت 13 آبان
به شهرستان ها
و نقاط
دیگرکشور
درمقایسه با
اعتراضات
گذشته ازوسعت
مطلوب تری
برخورداربود. جنبش
دانشجوئی هم
چنین می تواند
با توجه به
همان ظرفیت
های درونیش شعله
های اعتراض را
درفواصل
نبردهای بزرگ
برافروخته
نگهدارد.با
این وجود
هنوزدانشگاه
ها بصورت
سراسری و
باهمه ظرفیت
خود به صحنه
نیامده اند و
به خصوص دانش
آموزان ومعلمان
هم می
توانستند ومی
توانند درهمین
رابطه-سراسری
کردن وتداوم
دادن به
مبارزه نقش مؤثرتری درگسترش
دامنه جنبش
داشته باشند.
ضرورت گره
خوردن مبارزه
علیه استبداد
مذهبی-سیاسی
با مطالبات
اجتماعی و
اقتصادی
نگاهی
به شعارها
نشان می دهدکه
مقابله با
استبداد
مذهبی
بطورآشکاری
نوک پیکان
مطالبات مردم
را تشکیل می
دهد وبرهمین
اساس رابطه
خود را با
سایرجریانات
داخل و
خارج،مثلا با
اصلاح طلبان
ویا با آمریکا
واوباما ویا
روسیه وچین
و....تنظیم می
کند.ازسوی دیگرشاهدیم
که برهمین
بستروتغییرتوازن
نیروی حاصل
ازآن است که
پیشروی صورت
گرفته وصراحت
بخشیدن به
خواست ها
ومطالبات
پایه ای
نظیرجدائی
دین
ازدولت،حمله
به کانون اصلی
قدرت،بحران
هسته
ای،سیاست
خارجی،آزادی
زندانیان
سیاسی و مطرح
شدن کشتارهای دهه
های گذشته،وشعارهائی
چون "جمهوری
ایرانی" ویا اشکال
جدید مبارزه
وحق تشکل و
سازمان یابی و
...مطرح شده وبه
پیش برده می
شوند. دربسترهمین
حرکت است که
درپی
هرتظاهری
سازمان یابی گامی
به جلومی نهد
و لشکری
ازفعالین
وسازمانگران
جدید
واردصحنه می
شوند،روحیه
مقاومت وهمبستگی
وپرداختن
هرینه بالامی
رود و وده ها و
صدها دست
آوردریزودرشت
دیگرو... . بنابراین
خود تجربه
مبارزاتی
مهمترین بسترتعمیق
مطالبات بوده
ومردم
درآزمون بزرگ
خود یک شبه ره
صدساله طی می
کنند.اگربپذیریم
که ما
بطورعینی با
یک بحران
چندوجهی وهمه
جانبه که همزمان
دارای وجه
سیاسی،اقتصادی
واجتماعی است
مواجهیم
آنگاه به
پیوند وگره خوردگی
این عرصه ها و
اهمیت طرح
وتعمیق
مطالبات
معطوف به آن
ها برای پیشروی
وپیروزی جنبش
پی می بریم.
شکاف های طبقاتی
وخواست عدالت
اجتماعی بی شک
به همان اندازه
خواست سیاسی
دارای اهمیت
بوده و پیوند
عمیقی بین
آزادی و
برابری وجود
دارد.چنین
پیوندی نه فقط
مبارزه علیه
استبداد را
تضعیف نمی کند
بلکه آن را به
مراتب عمیق
ترمی
سازدوموجب
گسترش دامنه
توده ای جنبش
می شود. آزادی
بدون عدالت
شکننده وبسی
کم عمق بوده و
البته برابری
نیز نیزبدون
آزادی ناممکن
بوده و به
بردگی نوین
منجرمی شود.
گرچه
روندهای
موجود حاکی از
واقعیت عبور
گام به گام
جنبش ازجناح
حاکم و
ازاصلاح
طلبان وبطورکلی
ازکلیت نظام
است،اما
هنوزبه معنی
عبورازگفتمان
لیبرالیسم،گفتمانی
که خواهان
انجماد
مبارزه،
درمبارزه
سیاسی صرف،آنهم
دروجوه محدود
ومعینی ازآن،
بدون مابازاء
اجتماعی
وعدالت
خواهانه
است،نیست.
وحال آنکه
نیروی به حرکت
درآورنده
جنبش را
مطالبات
همزمان سیاسی
و اقتصادی و
اجتماعی
سرکوب شده به
مثابه یک کل واحد
تشکیل می دهد.
آن ها، گفتمان
لیبرالیسم،
البته
مستظهربه پشتیبانی
سخاوتمندانه زرادخانه
عظیم
سرمایه داری
جهانی ورسانه
های آن ها، با
تلاش شبانه
روزی برای جهت
دادن به خواست
های مردم بسوی
منافع سیاسی و
اقتصادی
سرمایه وباهدف
منجمد کردن مطالبات
برابری
وعدالتخواهانه
آنان هستند.
این مهم است
که مردم
دربسترتجربه
خود به این
آگاهی برسند
که استبداد
فقط
دراستبداد سیاسی
خلاصه نمی
شود. بلکه هم
چون نوک کوه
یخی که دیده
می شود دارای
عقبه
وزیربنای
اقتصادی و
اجتماعی
برپادارنده
آن است.ازهمین
روطرح
مطالبات کلان
اقتصادی
واجتماعی به
موازات
مطالبات سیاسی
دارای اهمیت
زیادی
است.واقعیت آن
است که هم
اکنون نیز
تهاجم گسترده
ای به سطح
زندگی اکثریت
بسیاربزرگی
ازمردم
دردستورکاربورژوازی
وازجمله دولت
کنونی
قرارداد.
اگرقرعه انجام
این باصطلاح
جراحی وآن چه
که شوک تراپی
نامیده می شود
به احمدی نژاد
افتاده
است،می توانست
ومی تواند
بنام
هرفراکسیون
دیگری
ازبورژوازی اگربرسرقدرت
باشد
نیزبیفتد
واکنون
نیزانتقاد آن
ها به حکومت
تنها به شیوه
های پیش بردآن
است و نه اصل
آن. ووجود
همین بسترهای
عینی برای
طرح مطالبات
کلان اقتصادی
واجتماعی است
که زمینه
مساعد عروج
این مطالبات
ازحالت بالقوه
به بالفعل را
فراهم می
سازد.بالیدن
گفتمان سوم،
گفمان آزادی و
برابری
اجتماعی،
امروزه بیش
ازهرزمانی هم
زمینه عینی
برخاسته
ازنابرابری
های اقتصادی
واجتماعی موجود
دارد وهم شرط تداوم
وتعمیق جنبش
مردم است.
*****
درروز13
آبان گرچه
روزشمار
مبارزه مردم
علیه نظام
اسلامی وولی
فقیه آن، ورقی
تازه خورد
ورژیم هم نتوانست
آن گونه که
ادعا کرده بود
سه میلیون
نفربسیجی
ازدانش
آموزومعلم و..
را به میدان
بیاورد ،اما
نباید ازخشم
وخشونت
مارزخمی
وبیرحمی هم
چون جمهوری
اسلامی غافل
بود. هم اکنون
صدها زندانی
به مثابه
غنایم جنبش
درچنگال
دژخیمان
قراردارند. رژیم
هم چنین به
وسیع ترین حد
ممکنه به تصویربرداری
ازتظاهرات و
نفوذ دادن
عناصرخود
درصفوف جنبش،
و پاشیدن رنگ
سبزبه
تظاهرکنندگان
واقداماتی
نظیرآن برای
تسهیل
شکارطمعه های
خود مبادرت
کرد .بااین
قصد که تا آن جا
که ممکن است
فعالین را
شناسائی کرده وجداجدا
به سراغشان
رفته و
دستگیرشان
کند. ازهمین
رونه فقط جمع
بندی
ازتاکتیک های
گوناگون دشمن
ویافتن راه
مقابله با آن
ها همواره ضروری
است بلکه هم
چنین باید با
راه اندازی
کازارهرچه
گسترده تری
برای آزادی زندانیان
سیاسی و
اقدامات
سرکوبگرانه
رژیم بسیج شده
و فرصت آرامش
و بازسازی را،
تا حرکت بعدی،
ازآن سلب کرد.
www.taghi-roozbeh.blogspot.com
No comments:
Post a Comment