بی تردید
تأمل درحرکت
های بزرگ به
مثابه برشی
ازتحولات
عینی ِ درحال
وقوع، شاخص
معتبری برای
نقد آنچه که
وجود دارد
وآنچه که
درحال شدن است
وروشن
کردن گام های
بعدی به شمارمی
رودکه
درپرتوآن می
توان به کم
وکیف دست
آوردها
ومشاهده نقاط
ضعف وقوت خود
پرداخت.
ازهمین رواین
ضرورت
دربرابر
دانشجویان
وفعالان جنبش
دانشجوئی و
سایرجنبش ها
قراردارد،که
به مدد نقد و
یاری گرفتن از
خردجمعی
،وباخیره شدن
به
نقاط قوت و
ضعف پراتیک
خود ،یعنی به آن چه که
بامشارکت
،همت و اقدام
جمعی خود
درحال آفرینش
آن هستند
پرداخته و
باتکیه بردست
آوردها و نقاط
قوت،به برطرف
کردن ضعف ها و
شفاف ترکردن
افق پیشروی
وغنا بخشیدن
به معنای آنچه
که درحال
انجام دادنش
هستند به
پردازند.چرا
که اقدامی
درچنین ابعاد
بزرگ بی شک
حامل نکات بس
بدیع وبکری
است که وقوف
به آنها وجمع
بندی اشان شرط
خودآگاه
ترشدن
جنبش وتکوین
آن است. البته
جمع بندی
ازنقاط قوت و
ضعف
عملکردخود و
جنبش
ازسوی طرف
مقابل- دشمن- هم
همواره صورت می
گیرد که برای
پیش برداهداف
خود و بهبود
کارآئی سرکوب
است.وهمین
مساله اهمیت جمع
بندی برای
تداوم مبارزه
ازسوی شرکت
کنندگان و
فعالین جنبش
را دوچندان می
کند.گواینکه
دراین میان
همواره عامل
افزونه ای به
سود جنبشی که روبه
آینده دارد وبرای
دست یابی به حقوق
اولیه،
انسانی وآزادی
وبرابری
مبارزه می
کند،
دربرابردشمنی
واپسگرا و
میرا
که روبه
گذشته دارد و
باهمه وجود و
وحشی گریش
برای حفظ سلطه
ننگین خود می
جنگد وجود
دارد؛اما
نباید فراموش
کرد که
این عامل
افزونه بیش
ازآنکه فعلیت
داشته باشد
بالقوه بوده
ودرمتن
مبارزه و
تغییرشرایط
وخود است که
فعلیت می یابد
وموجب گشایش
بیشتری برای
نیروهای
رهائی بخش و
افزایش تنگنا
برای نیروهای
واپس گرا می
گردد.درهرحال
یک جنبش خود آگاه
بیش ازآنکه
داده و امری
موجودباشد
امری است
بوجود آمدنی
که با تکیه
برپراتیک و
تجربه وبااتکاء
به خردجمعی
ونقدآن حاصل
می گردد، وبه اندازه
ا ی که چنین
شود، موازنه
قوا را گام به
گام بسود خود و
علیه دشمن بهم
می زند. تأکید
برخرد جمعی مشارکت
کنندگان نه فقط
بدلیل تعمیق دموکراسی
و آگاهی تک تک
انسانهاست(پراتیک
آگاهانه)،بلکه
هم چنین بدان
دلیل است که
ابعادگوناگون
وروشنی بخش
حرکت های بزرگ
اعتراضی را می
توان با بسیج
خردجمعی
مشارکت
کنندگان و
سازندگانش
بدست آورد وبه
آن هم چون
بخشی لاینفک
ازپراتیک
مبارزاتی خود
نگریست.
بنابراین
دامن زدن
دیالوگ حول
پراتیک خود
درجهت تلفیق
خلاق
تئوری
وپراتیک
ازپپش شرط های
وجودی هرجنبش
خود آگاه
وبویژه جنبش
دانشجوئی به بشمارمی
رود. نوشته
حاضرنگاهی
است دراین
راستا بر آزمون
16آذر ونقدآن:
اهمیت 16
آذردرچه بود؟
آنچه که
در16 آذرامسال
اتفاق
افتاد،قبل
ازهرچیزنشاندهنده
آن بودکه
نگرانی عمیق
رژیم،اتخاذ حالت
آماده باش وبکارگیری
انواع
تمهیدات
پیشگیرانه بی
جهت نبوده
است.به حق می
توان
برآمدامسال 16
آذر را نقطه
عطفی درتاریخ
جنبش
دانشجوئی
کشور به حساب
آورد. وجود هیچ
نقطه عطف
واقعی را به
صرف ادعا
ولفاظی نمی توان
مفروض انگاشت
، بلکه تنها
بربسترمولفه
های عینی اش
می توان وقوعش
را توضیح داد
و وباارجاع به
واقعیت عینی
به استنتاج
وجوه گوناگون
آن
پرداخت.درنگاهی
فشرده می توان
مولفه های
زیرین را
درمورد 16
آذرامسال
مشاهده کرد:
قبل
ازهرچیزباید
این واقعیت را
درنظردرگرفت
که رخداد فوق
درشرایطی
صورت گرفت که
رژیم ازمدتها
قبل بابسیح
کامل و
بکارگیری
نیروهای سرکوب
،با دستگیری
واحضار
بسیاری
ازفعالین وعناصرشناخته
شده
دانشجوئی،با
ممنوع اعلام کردن
هرگونه
تظاهرات
غیرقانونی
وبدون مجوز وبخصوص
درفضای بیرون
دانشگاهی،با
بستن تلفن های
همراه و تلفن
های محل
ومترووتعطیل
مغازه های حول
وحوش و کنترل
تردد
خیابانهای
اطراف
وسنگربندی و...دیوارکشی
بین دانشگاه
وبیرون و...وپادگانی
کردن محیط های
دانشگاهی
بخصوص با گسیل
ولشکرکشی
نیروهای بسیج
ولباس شخصی به
درون دانشگاه
و ایجاد فضای
رعب ووحشت،
تعطیل فعالیت
خبرگزاریها
وممنوع کردن
درج اخباردرروزنامه
ها و کنترل
سایت ها و کند
کردن سرعت
اینترنت و...
باستقبال
روزدانشجوئی
رفت
وانتظارداشت
که بخصوص پس
ازضرب وشتم
شدید 13 آبان
کنترل اوضاع
را کاملابدست
بگیرد. بااین
وجود ما داریم
اززخدادبی
سابقه برگزاری
16 آذردیگری
سخن می گوئیم
که درچنین
شرایطی صورت
گرفت ودارای
مشخصات زیرین
بود:
-خصلت
سراسری این
اعتراض در سطح
دانشگاه های گوناگون
درتهران
وشهرستان ها و
دولتی و آزاد،
-مشارکت
بی سابقه بدنه
دانشجوئی
دراین
تظاهرات،
-نوع
سازمانی
یابی-سامان
یابی شبکه ای-
که علیرغم
دستگیری ها و
فشارها
وکنترل ها
وفلج کردن
تشکل های
شناخته شده
ونیمه رسمی و یا
غیررسمی،حرکت
سراسری به
مددآن صورت
گرفت.این نوع
سازماندهی
کارائی،پتانسیل
بسیج کنندگی و
آسیب پذیری
کمتری را
دربرابر
سرکوب هار
وبگیروبندها به
نمایش گذاشت.
- شعارهای
ساختارشکن و
معطوف به حلقه
اصلی قدرت-شخص
ولی وفقیه
وفراگیری آن
به مثابه
شعاراصلی-
برجسته بود.به
نمایش گذاشتن
پرچم های بدون
آرم جمهوری
اسلامی و
شعاراله که
درانطباق باخواست
جدائی دین
ازسیاست بود
ازجلوه های
دیگراین رویکرد
بشمارمی رود.
-شعارهای
کوبنده زیادی
علیه نیروهای
سرکوب،نفرت
عمومی ازآنها
و درهم شکستن
روحیه
مزدوران
بسیجی
وسایرعاصرسرکوب
گربکارگرفته شد.انزوای
رژیم علیرغم
همه تلاش خود
برای بسیج
نیروی
مزدوربسیجی
ودرنظرگرفتن تسهیلات
ویژه برای
ورود و حضورآن
درمحیط های دانشگاهی
،بشدت محسوس
ونمایان
بود.درعین حال
تاکتیک
تمرکزجنبش
دانشجوئی برروی
تقریبا تنها
اهرم
اقتدارباقی
مانده برای
رژیم، یعنی
نیروهای
سرکوب،محسوس
ومعناداربود.نباید
فراموش کنیم
که
رودروشدن
این نیروها با
مردم وتداوم
مبارزه
وناامید شدن
رژیم ازسرکوب
ضربتی
جنبش،زمینه های
بروزشکاف در
میان این
نیروها را
تشدید کرده
است.
-فراروندگی
مطالبات جنبش
و پتانسیل
ساختارشکن آن
درعین حال به
معنی فرارفتن
ازشعارهای رسمی
جنبش "سبز"
وسخن گویان آن
واصلاح طلبان
بود. بخصوص
اگر
درنظربگیریم
که این بار
"اصلاح طلبان"
پیشاپیش به
اشکال
گوناگون تلاش
وسیعی را برای
کنترل شعارها
درمحدوده
قانون اساسی
بی تنازل
بکارگرفته
بودند؛واقعیت
این
فراروی،که
باشعارهای
تکمیل کننده ای
مبنی براین که
هدف، نظام واصل
ولایت فقیه
است وبقیه
بهانه هستند
همراه بودند،بیشتر
برجسته می گردد.گردانندگان
جنبش"
سبز"این
بارانواع واقسام
توصیه ها
ورهنمودها از
منتظری
تاموسوی
وکروبی
وخاتمی
وتاسایت ها و
بیانیه ها وپوسترها
و ستادهای
دانشجوئی
وابسته به خود
را به خدمت گرفته
بودند.یکی
ازدلایل
انضمامی آنها
درممانعت
ازدادن
شعارهای
ساختارشکن
وبیرون
ازمحدوده
قانون اساسی
بی تنازل،ندادن
بهانه سرکوب
به دست
سرکوبگران بوده
است.بی شک
همانگونه که
درعمل نشان
داده می شود،
فرایند
رادیکالیزه
شدن شعارها
دینامیزم خود
را ازجائی
دیگر وبی اعتنا
به این توصیه
ها و رهنمودها
می گیرد.
بااین وجود
درکنارفرایند
اجتناب ناپذیر
رادیکالیزه
شدن شعارها
ومطالبات،شاهد
بهره گیری هوشیارانه
ازپوشش های
های قانونی و
نیمه قانونی و
ازجمله
چترحمایتی
سبزها وجناح
ناراضی هستیم.
دامن نزدن
غیرضروری به
تضادهای درونی
صفوف موجود
دربرابرتضادعمده
وکانونی
موقعیت کنونی بخشی
از این
هوشیاری را
تشکیل می دهد.درهرحال
این که درچه
شرایطی می
توان سرخود را
بطورکامل
ازسنگربیرون
آوردو چه موقع
بدون نیازبه
این گونه پوشش ها
وسپرهای
حفاظتی،که از شکاف
های بالائی
حاصل می
گردد،می توان
به راه پیمائی
مستقیم وبدون
پوشش دست
یازید ومسائل
مشابه آن،
همواره بخشی
ازسازوکارهای
تاکتیک های
نبرداست که
نهایتا توازن
نیرو ومیزان
قدرت سرکوب
حریف محدوده
آن را تعیین
می کند.
-درهمین
جاباید به یکی
دیگرازدست
آوردهای مهم
جنبش
دانشجوئی
مبنی براقدام
مشترک حول
اشتراکات،ضمن
وجود گرایشات
گوناگون
درمیان صفوف
آن اشاره کرد.
چنانکه می دانیم
درمیان جنبش
دانشجوئی
گرایشات
گوناگونی وجود
دارند،
ازلیبرالها
و"دموکراسی
خواهان"
تحکیم وحدت و...
هواداران ملی
مذهبی گرفته، تاچپ
ها با گرایش های
گوناگون وبدنه
بزرگی
ازدانشجویان
که ضمن مبارزه
علیه
استبدادحاکم
دارای هیچکدام
ازگرایشات
فوق نیستند.باین
ترتیب
شعاردیرین
وشناخته شده
جنبش دانشجوئی
مبنی
براتحاد،مبارزه،پیروزی
البته نه
دراشکال سنتی
بلکه دراشکال
نوین و متناسب
با شرایط
سیاسی واوضاع
واحوال کنونی،درحرکت
16 آذرمصداق
واقعی وعینی پیداکرد:
اتحادوهمسوئی
درعمل وبه شیوه
جنبشی وحول
اقدامات
مشترک، بدورازاشکال
کلاسیک
وشناخته شده
ای که سال ها
بود سترونی
خود را،یعنی
هم دامن زدن
به تفرقه و رقابت
درونی برای
کسب سرکردگی
وهم ناتوانی
دربسیج بدنه
وسیع
دانشجوئی و
بالأخره هم
آسیب پذیری
خود
دربرابرسرکوب
را بطورهمزمان
نشان داده
بود.این نوع
سازمان یابی،درقالب
پیوند افقی
شبکه ها وهمه
حلقات
موجود،اعم
ازافراد،محافل
وگروها وتشکل
های موجودبدون
مرکزقراردادن
یکی ازآن ها، تجسم واقعیت
پلورالیستی
درعین همکاری
ووحدت حول
حلقه اصلی
مبارزه و حول
مطالبات
مشترک
وفراگیراست.
نوعی از
سازمان یابی
بازوگسترش
یابنده را که
فضای مناسبی
را برای
ابرازوجود تک
تک افرادفعال
درجنبش وبا
بیشترین
خلاقیت ها می
گشاید،باید ازتمایزات
مهم جنبش
دانشجوئی
امسال نسبت به
سالهای گذشته
دانست.واین
درحالی است که
مدل های پیشین
معمولا با فراخوانی
ونقش آفرینی
یک یا دوگروه دانشجوئی
ومشارکت
پائین بدنه
دانشجوئی
والبته با
آسیب پذیری
شدیدی
درشرایط
سرکوب مشخص می
شود.بی شک
تحقق امری
چنین سهل
وممتنع-همکاری
گرایشات
گوناگون ضمن
حفظ اختلافات
درقالب این نوع
سازمان
یابی-با الهام
ازجنبش
ضداستبدادی
وسراسری
کنونی به دست
آمده ومی
تواند به نوبه
خود درتکوین
وتثبیت آن مؤثرباشد.
-نقش چشمگیرومداخله
فعالانه
دختران
دانشجودرحرکات
اعتراضی بی شک
یکی دیگراز مشخضات
16
آذرامسال بود.
-هم چنین
باید به
همبستگی
بیشتروگسترده
تر استادان
ودانشجویان
درمقایسه با
سال های گذشته
اشاره کرد.
-تظاهرات 16
آذرمصداق
درخشانی بود
ازشعارپیوند
بین دانشگاه
وجامعه.چنان که
هم چون ظروف
مرتبطه
شاهد غلیان
همان شعارها و
مطالباتی بودیم
که درصحنه
عمومی مبارزه
بکرات دیده می
شد. والبته با
شفاف ترساختن
آن ها وبویژه
کانونی کردن
شعارهای
ساختارشکن.
پیوند بین
دانشگاه
وجامعه هم
چنین بدلیل
حضورسیاسی
دانشجویان
درحرکت های
بیرون و بخصوص
باوجود سال
اولی هائی که برخلاف
سالهای گذشته
ازهمان
بدوورود
دارای
باصطلاح شم
سیاسی واعتراضی
بودند، تقویت
وتحکیم شده
بود. وبالأخره
باید به
حضورهمزمان
ده ها هزارنفرازمردم
در بیرون
ازدانشگاه ها
ودراطراف آن
ها ودرشکل تظاهرات
خیابانی
وتوجه گسترده
افکارعمومی
به
روزدانشجو،باوجود
آنکه
روزتعطیل
عمومی نبود،اشاره
کرد.پیوند بین
جامعه
ودانشگاه
دارای وجوه
دیگری نیزبود
که خارج
ازحوصله این
نوشته است.
- ناگفته
نماند که
نگرانی مقدم رژیم
بیرون آمدن
دانشجویان
ازدانشگاه
ها
وبرگزاری
تظاهرات
خیابانی
وخطرتبدیل
شدن آن به یک
تظاهرات
گسترده توده
ای بود وبهمین
دلیل دروهله
نخست تمامی
نیرووتلاش
خویش را برای
ممانعت ازآن
بکارگرفته
بود.گرچه به
نظرمی رسد که باتوجه
به توازن قوای
موجود
ودامنه سرکوب
وعزم رژیم
برای جلوگیری
ازآن
بهرقیمت،اتخاذ
این تاکتیک درمرحله
کنونی
دردستورکارجنبش
دانشجوئی قرارنداشت.بااین
همه،واقعیت
فوق چیزی
ازاهمیت
سایردست
آوردهای این
جنبش نمی
کاهد. دست
آوردها
آنقدربودندکه
رژیم را دروحشت
ونگرانی فرو
ببرد.
-درهم
شکستن محاصره
خبری رژیم
علیرعم تمامی
تدابیربه
کارگرفته شده،انعکاس
فیلم ها
وگزارشات
گوناگون اعتراضات
درهمان ساعات
نخستین و
دراقصی نقاط
جهان، نه فقط
نشاندهنده وقوف به
اهمیت عظیم
اطلاع رسانی با بهره
گیری
ازابزارهای
نوین ارتباطی
توسط جنبش
دانشجوئی
است، بلکه
نشاندهنده
کارآئی خرده
رسانه های
مردمی(که
دارای اشکال
وتنوع
گوناگونی
است)وپیروزی
آن
درنبردنابرابربا
باصطلاح
انحصاررسانه
ای رژیم است.
درمجموع ترکیب
عوامل فوق از16
آذرامسال
نقطه عطفی بوجود
آورد
که هم الهام
بخش مسیرپیشروی
های بعدی است
و هم موجب خشم
رژیم وتشدید
اقدامات و
برنامه ریزی
آن برای سرکوب
های بیشتر.بی
شک مهمترین
عامل نگرانی
حاکمیت
ازشعله ورشدن
جنبش
دانشجوئی-وتداوم
آن- قبل ازهرچیزازنقش
تأثیرگذارآن
درجنبش
سراسری
سرچشمه می
گیرد. خطوط
اصلی این نقش
ازچندین جهت
برجسته است:
الف-نخست
بدلیل آن که
یکی ازجنبش
های مهم
اجتماعی است
که توانسته
است بربسترمناسبت
تاریخی خود
وفراترازآن،تداوم
آن براساس سازوکارمحل
زیست و فعالیت
خود- محیط های
دانشگاهی- حرکت
سراسری خود را
شروع کرده وقدرت
سیاسی را به
چالش بکشد.واین
برای جنبش
عمومی که
ناگزیرشده
حضورخود را
درشکل سراسری
با ریتم
مناسبت های
رسمی تنظیم
کند، دریچه ای برای
خروج ازاین
وضعیت را
فراهم می کند.
ب-جنبش
دانشجوئی به
دلیل گستردگی
وحضورسراسری
دراقصی نقاط
شهرهای کشور و
بدلیل داشتن
حلقات متداخل
اتصال دهنده با
سایرجنبش های
اجتماعی،
بخصوص زنان و
ملیت ها
وکارگران
وجوانان
وفعالین
سیاسی وچپ...
وتأثیرگذار
برروی مدارس و
خانواده ها و
جنبش
روشنفکران و
ونیزرادیکالیزه
کردن مطالبات
عمومی وافق
بخشیدن به
جنبش
سراسری،بویژه
درشرایط
فقدان
سازوکارهای
معمولی یک
جامعه متعارف هم
چون احزاب و
تشکل های صنفی
وسیاسی ...برای
یاری رساندن
به مفصل بندی
آن دارای
اهمیت ویژه
است.
بی تردید ابرازوجود
جنبشی باچنین
مشخصاتی
ودارای سنت
رزمندگی وتجربه
دیرین وبا سطح
سازمان
یافتگی
بالاترازسایرجنبش
های اجتماعی
برای نظامی که
بیش ازسه دهه
است که همه رقبا
ونیروهای
اپوزیسیون را
گام بگام
سرکوب کرده
وامکان
حضوروفعالیت
به آنها نداده
است،درشرایطی
که جامعه
دچارالتهاب
سیاسی است وانباشت
نارضایتی به
اوج خود می
رسد،می
تواندهم چون
نخ
متبلورکننده
دریک فضای
اشباع شده
ویاهم چون
چاشنی خیزش
های عمومی عمل
کند.دقیقا همین
مسأله توضیح
دهنده علت
هراس عظیم
رژیم
ازحضورفعال
جنبش
دانشجوئی است .
درکنارنقطه
قوت ها لازم
است عدم
تمرکزکافی
ازسوی جنبش
دانشجوئی برروی
دوحوزه زیر را
مورد توجه قراردهیم:
نخستین
کاستی تمرکز
یک جانبه جنبش
دانشجوئی حول
مبارزات صرفا "سیاسی"
ویابهتراست
بگوئیم
ضداسبتدادی
درمعنای
محدود سیاسی
آن است.واین
درحالی است که
ما بایک بحران
مرکب و چندوجهی
سروکارداریم
که دارای وجوه
گوناگون
سیاسی
واجتماعی و
اقتصادی
است.ازسوی
دیگر جنبش
دانشجوئی
بنابه
قاعده،هم چون
فشرده ای
ازکلیت
جامعه،
بازتاب دهنده
دغدغه ها ومطالبات
انباشته
وسرکوب شده
درجامعیت
خوداست.ازاین
رودرکنارتمرکز
وکانونی کردن
مبارزه علیه استبدادوبرای آزادی
ودموکراسی،درعین
حال تمرکزحول مسأله
فقرو فلاکت
فراگیر وتأکید
برمطالبات
کلان اقتصادی وعلیه
سیاست های
دولتی
ناظربرآن،و
دریک کلام مبارزه
برای برابری و
عدالت
اجتماعی وبرای
تداوم جنبش و
گسترش پایگان توده
ای وازجمله
تقویت پایگاه
اجتماعی
دموکراسی
ازاهمیت زیادی
برخورداراست.بی
شک بخش بزرگی
ازمردم این جامعه را
بیکاران و
حاشیه نشینان
و کارگران درشرف
بیکاری
وجوانان وزنانی
که امیدبه
یافتن شغل
وزندگی حداقل
انسانی برای
آنان به
آرزوئی
برنیاوردنی
تبدیل شده،تشکیل
می دهد. نباید
فراموش کنیم
که
اگردموکراسی
به معنی حق
تصمیم گیری
همه شهروندان
درسرنوشت خود
است،بدون مشارکت
ومداخله فعال
وآگاهانه آن
ده ها میلیون نفری
که درزیرخط
فقردارند
ومشارکت آن
انبوه
زحمتکشان وگرسنگانی
که لشکربی
پایان فقرا
وطبقات پائین
وحاشیه
نشینان را
بوجودمی
آورند،،نمی
توان سخنی
ازمبارزه
برای دموکراسی
ورهائی به
زبان آورد.ازجانب
دیگراین
نیروی گسترده
وتعیین
کننده
درشرایطی
بطورفعال وبدون
تبدیل شدن به
پیاده نظام
این یا آن
رهبر واجب
الاطاعه وارد مبارزه
خواهند شد،که
مبارزه
ضداستبدادی
با مسائل
ملموس زندگی
وآرزوها و
امیدهای آنان
گره بخورد.
بهمین دلیل
باید پیوند
مطالبات
فراگیر وکلان
اقتصادی ،هم
چون مساله گرانی
و
بیکاری،ومقابله
باحذف بیمه ها
و خدمات
اجتماعی
ورفاهی وحق
تشکل یابی آن ها،
و مقابله
باسیاست های
اقتصادی
ویرانگرانه هم
چون ترفند
هدفمند سازی
یارانه ها
وبازارآزاد
وبی مهارو...مبارزه
واقعی با فساد
واعتیاد،طبقاتی
کردن بیش
ازپیش تحصیل
وبهداشت ومسکن
و.. . وبطورکلی مبارزه با
جاری ساختن قانون
جنگل "بهره
مندی متناسب
با کیسه پول
وزور"، به
پرچم
مبارزاتی
جنبش
دانشجوئی
تبدیل شود.این
تصورکه
گویاصرف
مبارزه "ضداستبدادی"
ومحو آن بخودی
خود این مشکل
را برطرف
خواهد کرد
البته نادرست
بودن خود را
درتجربیات
متعد وازجمله
انقلاب بهمن
نشان داده است
و معلوم شده
حذف استبداد
حاکم، نه به
خودی خود به معنی
دموکراسی است
ونه متضمن
رفاه وعدالت
اجتماعی بیشتر.
ویا این
تصورکه
گویا طرح
مطالبات عدالتخواهانه
ومعطوف به
برابری موجب
شقاق
ودوپارگی
درجنبش خواهد
شد نیزنادرست
است.چرا که "وحدت"-
درمعنای یکدست
سازی ونه
اشتراک حول
هدف های مشترک
درمیان
واقعیت های
اجتماعی
گوناگون- به
معنای نادیده
گرفتن منافع
ومطالبات
طبقات فرودست
یعنی اکثریت
بسیار بزرگ
وتعیین کننده
جامعه، نه فقط
به معنی
ناکامی
دردستیابی به
اهداف جنبش می
گردد،بلکه هم
چنین منجربه
تلقی ازمردم
به مثابه سیاهی لشکر
وجمعیت توده
واری خواهد شد،
بیگانه با دموکراسی
ودرحکم پیاده
نظام برای سلطه
گران سرکوب
کننده.نباید
فراموش کرد که
بدون
حضورآگاهانه
و فعال
کارگران وبطورکلی
لایه های
بسیارگسترده
مزدوحقوق
بگیران وارتش
عظیم بیکاران
ونیمه
بیکاران و...
دست یابی به
دموکراسی
خواب و خیالی
بیش نخواهد
بود واولین
اقدام هرحکومت
جایگزین، سرکوب
مطالبات
وتشکل های
همین زحمتکشان
خواهد بود.همانطورکه
اولین اقدام
حکومت پس
ازانقلاب
شکست خورده
بهمن، درهم
شکستن شوراها
وتشکل های
مستقل
کارگران وزحمتکشان
وشوراهای
دانشجوئی و
اعتراضات
وتشکل زنان و...بود.
علاوه براین سکوت
جنبش
دانشجوئی
دربرابرشکاف
ها وتبعیض های
طبقاتی درحال
گسترش ، به
معنی سکوت
طبقات فرادست
ویا سران
جنبش"سبز"
حول این عرصه
ازمطالبات
نیست. آنها
مدام ازاصل
سیاست آزاد
سازی قیمتها
وبازارآزاد
سرمایه دفاع
می کنند و چرا
مردم نباید ازهم
اکنون
ازماهیت
مواضع آنان
آگاه
نگردند.علاوه
براین جنبش
دانشجوئی
چگونه می
تواند ازپیوند
گسترش یابنده
خود با جامعه
سخن بگوید
درشرایطی که
دولت
دربرابرمردم
قرارگرفته و سخت
مشغول پیش برد
سیاست آزاد
سازی قیمت ها
باتوسل به حقه
بازی وترفند
هدفمندسازی
یارانه هاست.
مگرنه این است
که بخش مهمی
ازسرکوبی که
موجب غلیان
نارضاتی مردم
شده است،
درقالب همین
سیاست ها پیش
برده می شود.سیاست
هائی که
به معنی محروم
کردن
بیشترمردم
ازثروت های
اجتماعی
وحقوق اولیه
وانسانی خود وکشاندن
میلیون ها تن
دیگربه زیرخط
فقراست.
واما نکته
دوم، ضرورت
تأکید بیش
ازپیش جنبش
دانشجوئی
برشعارراهبردی
چندسال اخیرخود
مبنی بر پیوند
متقابل جنبش
دانشجوئی و سایر
جنبش های
اجتماعی وبطوراخص
جنبش کارگری
ومعلمان
وزنان وجوانان
واقلیت های
قومی-ملی
ومذهبی است.پیوند
متقابل جنبش
ها
بایکدیگردرنیرومندساختن
هرکدام و کلیت
جنبش
اعتراضی،ایجاد
جنبشی ازجنبش
ها،همکاری
حول اشتراکات
درعین داشتن
تکثر،وجنبشی
براساس
مطالبات
اثباتی
وفراگیروکمترآسیب
پذیردربرابردشمن
قلدروسرکوبگر
اکنون به شرط
پیشروی و
گسترش دامنه
توده ای جنبش و
سرنگونی
نظام، وپیش
شرط تأمین
دموکراسی
واقعی
تبدیل شده
است.
بی
شک جنبش
دانشجوئی
دارای نکات
مهم دیگری نیزهست
که ازجمله
بررسی بازتاب
گفتمان ها
ورویکردهای
اصلی وطبقاتی
جامعه درمیان
آن ها و
نیزجایگاه دانشجو
درنظام
سرمایه
دارای است،
که پرداختن به
آن خارج
ازحوصله این
نوشته است.
پایان سخن
وقوع
هرجنبش بزرگی
ازنوع جنبش
اخیردانشجوئی
محصول
فرایندطولانی
و فعل
وانفعالات یک
دوره است و
نمی توان آن
را با عوامل و
رویدادهای
مقطعی وکوتاه
مدت تبیین
وتعریف کرد.
هرجنبشی وقتی
پابه میدان می
گذارد،
درواقع با نفس
هستی و عرض
اندام خود به
بسیاری
ازپرسمان ها و
ابهام ها و
سؤالات و
تردیدها وسرگشتگی
های انباشته
شده یک دوره،
یا پاسخ
مستقیم
می دهد ویا غیرمستقیم
حامل زمینه
هائی برای
پاسخگوئی به
آنهاست.
درواقع بدون
داشتن چنین
پتانسیلی
وبدون حل معضلاتی
مربوط به بودِ
خود،هیچ جنبش
اصیل وریشه
داری نمی
تواند،آنهم
درزیرمهمیزسهمگین
سرکوب،ابرازوجود
کند. بهمین
دلیل هرجنبش
واقعی درحکم
کتابی بدیع،
زنده وجامع
شامل فصول و
درسهای
گرانبهائی
است برای
یافتن جواب به
بی شمارسؤالات
بی پاسخ مانده
یک دوره
وبه بن بست
ها و سرگشتگی
های آن.ودرهمین
معناست که
گفته می شود
یک گام عملی
جنبش
مهمترازده ها "برنامه"
است.ازهمین رو
خواندن
وبازخواندن
این کتاب زنده
اجتماعی برای
یافتن ویا کمک
به یافتن پاسخ
های
درخوروواقعی
به پروبلماتیک
های انباشته
شده یک دوره
وگشودن گره
های کورآن ازاهمیت
زیادی
برخورداراست.ضمن
آن که این
نیزواقعیت
دارد که با
بیرون کشیدن
مسائل و نکات
وپرسمان های جدید،
وبازتولید
ایده های جدید
و خلاق،ایده
هائی که ازدل
پراتیک
وتجربه زنده
برخاسته
باشند، می
توانند خود
متقابلا درارتقاء
جنبش و عمق
بخشیدن به آن
مؤثرباشند.
درواقع جنبش
می تواند بستری
باشد برای
پیوند و رفع
گسست بین عین
وذهن و تئوری
وپراتیک.ومهمترازآن
خودآموزی
وخودپروری و تغییرشرایط
زیست اجتماعی
خود ویافتن
افق های
جدید.پس مقدم
جنبش
دانشجوئی را
گرامی بداریم
و ازآن
بیاموزیم وبیاموزانیم.
2009-12-13-22-09-22
No comments:
Post a Comment