Thursday, June 10, 2010

 
اخذ مجوز، استیصال یا تاکتیک نبرد؟  
یک مقایسه ساده بین تظاهرات خودجوش پس ازتقلب انتخاباتی 22 خرداد سال گذشته با آنچه که رهبران جنبش "سبز" اکنون درتدارک  بزرگداشت آن ازطریق چانه زنی با حاکمیت ودست اندرکاران وزارت کشورجهت اخذ مجوز راه پیمائی هستند؛تفاوت  بین این دوتاکتیک را بخوبی نشان میدهد.اگردرآنزمان این  عنصرنافرمانی بود که ازطریق اعمال خود فرمانی دربرابراستبداد حاکم عمل می کرد درتاکتیک  استیصال،این   نگاه به بالاودرنظرگرفتن خط قرمزهای حاکمیت است که عمل می کند. آنچه درآن زمان  ورود جنبش به فارجدید را اعلام داشت، دقیقا همان اخگرسوزان و عنصرخودفرمانی بود که حضورخود را بی توجه به باید ونبایدهای رژیم  برفضای سیاسی حاکم برجامعه تحمیل کرد . بدیهی است که اگرمردم در25خرداد سال گذشته منتظراجازه راه پیمائی می ماندند،باید سی سال دیگردرانتظارمی ماندند. مشخصه تاکتیک استیصال، نگاه به بالا ودرانطباق با استراتژی حرکت درچهارچوب نظام وباهدف بازتقسیم قدرت است و مشخصه تاکتیک  رزمنده،نگاه به پائین ودرراستای  استراتژی سرنگونی نظام حاکم بااهدافی چون  آزادی وبرابری است.
منشأ بروزتأکتیک استیصال  چیست؟
بی شک عنصرسرکوب دربروزآن دخیل است ؛اما نمی توان همه آن را به عامل سرکوب  تقلیل داد ودرعین حال قادربه  توضیح همه رویدادها بود. چراکه علاوه برنقش مهم سرکوب،تحولات وپوست اندازی های درونی جنبش وبخصوص بروزبیش ازپیش  نقش بازدارندگی اصلاح طلبان و رهبران جنبش "سبز"نیز درایجاد سترونی وضعیت حاکم  دخیل بوده و حتی می توان گفت که نقش مهمتری دارد.واقعیت آن است که پس ازحماسه اعتراضی عاشوراکه اوج نافرمانی مردم علیه حاکمیت بود،نه فقط کاخ بیداد به لرزه افتاد بلکه اصلاح طلبان نیزبه نوبه خود به هراس افتادند.آن ها هراسناک ازفرایندساختارشکنی جنبش،درکنارمبارزه علیه یکه تازی جناح حاکم به شیوه خود، وظیفه دوم ومهمتری را برای خود قائل شدند که همانا نقش مهارکنندگی جنبش بود .دیگرنه صرفا دفع تهاجم استبداد،بلکه مهمترازآن کنترل جنبش ومهمیززدن به آن درکانون دغدغه های اصلاح طلبان قرارگرفت.این،قراردادن جنبش  درچهارچوب قانون اساسی وباید ونبایدهای رژیم است  که چهارچوب لازم برای مبارزه علیه استبدادحاکم را  تشکیل می دهد. وضعیت آچمز22 بهمن نتیجه بلافاصل کاربردتؤامان سرکوب وتاکتیک استیصال بود.سیاستی که نه فقط سترونی وعبث بودن توسل به قانون اساسی را دربعد استراتژیک نشان داد، بلکه درحوزه تاکتیک هم بن بست خود را به نمایش گذاشت.درپی برآمد اعتراضی مردم درروز عاشورا بود که اصلاح طلبان و رهبران "نمادین" به این فراست افتادندکه جنبش بی سروبدون رهبرخطرناک است. واساسا یکی ازمصادیق پوست اندازی، تلاش مضاعف برای تبدیل رهبران نمادین به رهبران واقعی بود.باید هرطورکه ممکن بود برای جنبش یک سرواقعی وفرمانده تعیین کرد.ازآن پس بود که  تمامی تلاش آنها صرف  حضورپررنگ تروفعالانه ترهبران برای اعلام حضورسیاسی ودادن رهنمود ها وتکرار راهبرد وفاداری به نظام ومتمایزکردن صفوف  خود ازباصطلاح  براندازان،سازماندهی شبکه ها وتشکل های وابسته به خود وتحت امرخود،مرزبندی دائم با باصطلاح  ضدانقلاب نظیر منافقین و سلطنت طلبان و... گردید . قرائن گوناگونی وجود دارندکه ابتکارات مستقل جنبش هم چون برگزاری مستقل مراسم اول ماه مه و طرح مطالبات رادیکال توسط جنبش های اجتماعی، هم چنین اعتصاب مردم کردستان علیه اسبتداد وحمایت گسترده ازآن،ابتکارونقش این نیروها درشکل گیری جنبش ضداعدام،پیدایش نمادهای جدید ورادیکالتری هم چون فرزاد کمانگر،افتادن ابتکارات مبارزات خارج ازکشوربه دست گروهای غیرخودی و وباصطلاح ساختارشکن(یعنی همان عوضی های مورد تنفرابراهیم نبوی) وموارد مشابه بیش ازپیش، آن ها را هراسان ساخته وموجب تلاش های مضاعفی برای ابرازوجودو کنترل بیشترجنبش گردید.درتجارب گذشته ما با تاکتیک واستراتژی مضحک وغلط انداز "آرامش فعال" اصلاح طلبان آشنائیم وعملکرد تسلیم طلبانه آن را آزموده ایم.درواقع اکنون آنها دوباره درپی گسترش وتعمیق مطالبات مردم، به تاکتیک های شبه آن-محتوای تسلیم طلبانه با عناوین واشکال پرطمقراق وغلط انداز متوسل شده اند. چرا که آنها نیز گویا درطلب نم نم باران مواجه با سیل خروشان شده اند! به جای جامعه مدنی کنترل شده ورام، با جنبش و "جامعه مدنی ی " روبروگشته اند که بدلیل داشتن عنصرنافرمانی و فراروندگی آمادگی دارد ازهرنیروئی که قصد درجا زدن داشته باشدعبورکند. ازهمین روست که برای  صید آسان ماهی مراد وتحمیل سرکردگی خود برجنبش،برآن شده اند که باصطلاح "کنشگر" وسیاست سازباشند تا هم بهتربتوانند استراتژی اصلاح طلبانه خود را برجنبش تحمیل نمایندوهم  صداقت خویش را درمخالفت با اقدامات وحرکت های باصطلاح رادیکال وبراندازانه به حاکمیت نشان بدهند. بی جهت نیست که آنها با چنین میل واشتیاقی برای  مذاکره وارائه پیشنهادات خود به وزارت کشورجهت  اخذمجوزراه پیمائی شتافتند ؛باوجود آنکه خود می دانستند که درجه احتمال آن نزدیک به صفراست.اما آنچه که دراین میان برجسته است همانا رله نقش خود درمهارجنبش به باندهای حاکم است. ازقضا شاهدیم که جناح حاکم نیز باوقوف به نقش بازدارندگی آنها سعی می کند که بدون دادن امتیاز واقعی، آنها را برای مرزبندی بیشتربا "براندازان"تحت فشارقراردهد.
چه می توان کرد؟:
الف-همانطورکه اشاره شد یکی ازچالش ها ومولفه های اصلی  شرایط دشواروحاکم بر جنبش آن است که اصلاح طلبان حاضردرصفوف جنبش ضداستبدادی حاضرنیستند محتوا ومطالبات جنبش اعتراضی مردم  را برسمیت بشناسند،و فراترازآن آمادگی دارند که  آستین های خود را برای مهارآن-ممانعت از هدف  گرفتن کلیت نظام ودادن شعارهای ساختارشکن- بالابزنند
ب-اگراصلاح طلبان به وظیفه دوم خویش-مهارجنبش اولویت بیش ازپیش قائل می شوند، وتمامی اقدامات و تاکیتکهای آنها با عطف به آن اتخاذ می شود؛بنابراین خنثی کردن این نقش ازطریق تعمیم نافرمانی علیه این  گونه سیاست ها نیزبه یکی ازضروریات پیشروی جنبش تبدیل شده است.
ج-به موازات دگرگونی ها وتحولات درونی جنبش درراستای تمایزگفتمان ها و رادیکالیزه شدن مطالبات، نیاز به تنظیم مناسبات جدید درانطباق با این محتوا، دردرون صفوف جنبش ومیان گفتمان های آن وچگونگی  همسوئی وهمکاری در بین آنها احساس می شود:
 جنبش مستقل وانقلابی ناگزیراست با تأکید هرچه  بیشتربراستقلال وخود فرمانی، یعنی همان اخگر فراروندگی وخودسازمان یابی،با تداوم وگسترش دامنه ابتکارات مستقلانه خود،همچون حرکت های مستقل اخیرداخل وخارج،بکارگیری تنوع تاکتیکی نظیرترکیب تاکتیک های خیابان واعتصاب، وترکیب مبارزات متمرکزومبارزات غیرمتمرکز،وسازمان یابی هرچه گسترده ترخود (درانواع شبکه ها و هسته ها و محافل وتشکل ها ودرچهارچوب  یک جنبش ضداستبدادی –مذهبی متکثر، مطالباتی  ورزمنده با اهداف آزادی وبرابری) درعین حال بتواند با فشارازپائین به اصلاح طلبان-تامادامیکه هنوزبه سازش با جناح حاکم نرسیده اند(یا درواقع جناح حاکم هنوزتن به سازش نداده است)- تلاش ونقش آنها را درمهارجنبش ازدرون، فلج وبی اثرسازد وحتی مسیروامکان این سازش را دشوارترکند.درعین حال که به موازات آن، سیاست همراهی وهم صدائی موقتی وموردی با دیگر گفتمان ها تاهرحد واندازه ای که اشتراک دراین یا آن حوزه وجود دارد ،برای تقویت حرکت جنبش و تضعیف ومنزوی کردن  ونهایتا سرنگون ساختن دشمن رودر رو اجتناب ناپذیراست.درهرحال طرح مطالبات وسازمان یابی مستقلانه براساس اهداف استراتژیک اساس کاراست.گفتمان آزادی وبرابری اجتماعی باید بتواند باحضورمستقل وفعال درمناسبت ها  وتکانه های بزرگ جنبش،نظیرمقابله با اعدام ها وآزادی زندانیان سیاسی وتقویت جنبش مقابله با حذف یارانه ها و...، صفوف پراکنده خودرا هرچه بیشتر هم آهنگ ساخته و توانائی ها و قابلیت های تاکتیکی خودرا هرچه بیشترآشکارنماید.تنها باین ترتیب است که می توان خلاء هاوگسست های ایجاد شده درجنبش را بسود گفتمان آزادی وبرابری پرکرد.
2010-06-10-20-03-89

No comments: