شنود و جاسوسی تعمیم یافته، و برآمد خودکامگی و تمامیت گرائی ترازنوین!
پیش درآمد:
آشکارکردن سیاست ها، اطلاعات و بند وبست های پنهان دولت ها و اسرار معاملاتی ، اعم
ازاقتصادی وسیاسی و نظامی و نیز انواع
امتیازات تحمیلی قدرت های امپریالیستی به کشورهای تحت سلطه، از دیربازیکی از خواست
ها و مواد برنامه ای جنبش های رهائی و احزاب و نیروهای رادیکال بوده است.
در اوائل پیروزی انقلاب اکتبر بلشویک
ها حتی گام های مهمی در راستای افشا و الغاء پاره ای از اسرار و امتیازات تحمیلی
دولت سرنگون شده تزار نسبت به جوامع تحت نفوذ و از جمله کشورایران برداشتند که در نوع
خود بی سابقه بود. اما آن چه که از آن غفلت شد آن بود که دست بدست شدن قدرت و نفس تصرف
ماشین دولتی و نه درهم شکستن آن و قدرت جداشده از جامعه و بیگانه با آن، صرفنظر از
این که تصاحب کننده آن چه کسی باشد و چه نیت و ادعائی داشته باشد، قادربه درهم
شکستن این نوع پنهان کاری ها که ذاتی نظام های عمودی- طبقاتی است، نیست. درحقیقت
همواره کنترل شهروندان و طبقه بندی اطلاعاتی و پنهان ساختن اسراردولتی یکی از
مؤلفه های اساسی قدرت- هرقدرت بیگانه شده و لاجرم سرکوبگر- است و بدون نقد و نفی
قدرت بیگانه شده، درهم شکستن هرم جامعه طبقاتی و از جمله انحصار اطلاعاتی و پنهان
نگهداشته شده ناممکن است. بدون اجتماعی شدن قدرت همراه با اجتماعی شدن ابزارتولید،
که شرط حیاتی ورود به جامعه و مناسبات افقی- سوسیالیستی است، امکان تحقق این رؤیای
دیرینه ناممکن است. در عصرانفورماتیک و جهان دیجیتالیزه شده، از یکسو امکان کنترل
شهروندان و دامنه اطلاعات طبقه بندی شده بطورکمی
و کیفی گسترش پیداکرده و به بخشی مهم و حیاتی از سازوکارهای دسرمایه و حفظ سیستم و
افزایش توان رقابتی، تصاحب بازارها و تأمین سودبیشترسرمایه داران و دولت های حامی
آن ها تبدیل شده است، و از سوی دیگر بیش از هرزمانی شرایط ایجاد َترک در انحصارطلاعاتی
و پنهان کاری فراهم آمده و آماج جنبش های نوین اجتماعی و شهروندانی که با سیطره
سرمایه بر رندگی خودمبارزه می کنند و خواهان جهانی دیگر و مناسباتی دیگر هستند، قرارگرفته
است. بدیهی است که بدون درهم شکستن انحصاراطلاعاتی و اسرارطبقه بندی شده نمی توان
از دموکراسی واقعی، مستقیم و مشارکتی و یا خودرهانی و خودسوژگی کارگران و زحمتکشان
و یا رهائی از سلطه قدرت ها و سلسه مراتب جهان هرمی-طبقاتی سخنی برزبان راند.
ب- از این رو درهم شکستن بند وبست ها، اسراردولتی و
طبقه بندی شده و بشدت از دسترس مردم پنهان نگهداشته شده، به یکی از مطالبات پایه
ای برآمدجنبش های اجتماعی نوین تبدیل شده است. از منظر99 درصدی ها، سیاست شنود و
جاسوسی فراگیرکه شهروندان جهان را آماج خود قرارداده است و انحصاراطلاعاتی و طبقه بندی شده، بخش جداناپذیری
از پایه های سلطه اقتصادی و سیاسی بنگاه ها و شرکت های بزرگ و فراملی را تشکیل می
دهد. ظهورپدیده هائی چون ویکیلیس و یا یاغیان و نافرمانان سیستم شکنی چون ادوارد
اسنودن ها و بردلی مینینگ ها و هکرهای رمزگشا و ضدسیستم، نمادی از فراشد پارادایمی
است که در زیرپوست جامعه جهانی جریان داشته و بازتاب دهنده نبردهائی است که هرلحظه
در میان طبقه حاکم و صاحبان و سکان داران قدرت و ثروت با مبارزان ضدسیستم جاری است.
ج- افشاگری هائی که درطی سالهای اخیر بخصوص افشاگری
های اخیرادوارداسنودن مشاورسابق سیا، در موردابعادنجومی شنودها و یکه تازی بخصوص
دولت آمریکا شاهدیم، براستی زمین لرزه ای با ریشتربالاست که ارکان قدرت های بزرگ و ایمنی نظام اطلاعاتی
پنهان آن ها را به لرزه انداخته است و یا هم چون خمپاره هائی هستند که هر از چندی
مستقیما به حصارهای قدرت اصابت می کند. چرا که دامنه رسوائی این نوع شنودها و
جاسوسی ها ( که تنها در فرانسه درطی یک ماه به کنترل 70 میلیون تلفن شهروندان این
کشور بالغ شده است!) حتی به کنترل امیل ها و تلفن های همراه یا اتاق های کاررؤسای
جمهوری دولت های متحد آمریکا و لاجرم اعتراض خشماگین آن ها ( که البته بیش از
هرچیز برای خارج کردن خود از تیررس فشارسنگین افکارعمومی صورت می گیرد) نیزکشیده
است که نشان می دهد برای منافع سرمایه و تأمین قدرت برترهیچ حریم مقدسی وجود
ندارد، که مصداق ضرب المثل نیش عقرب (بخودش)
نه از ره کین است، بلکه اقتضای طبیعتش این است. باین ترتیب کنترل تمامی وجوه
زندگی و ورود به حریم خصوصی ترین عرصه های زیستی جامعه و افرادجامعه، جاسوسی
اقتصادی و نظامی و دیپلماتیک بشکل فراگیر وگسترده، چوب حراج زدن بربنیان آزادی های
خصوصی و فردی مکتب لیبرالیسم به عنوان شالوده ایدئولوژیک نظام سرمایه داری ، تعلیق
قانون اساسی، اعمال یک جانبه گری توسط قدرت برتر، تهی شدن بیش از پیش ماهیت ادعائی
دموکراسی های بورژوائی و آشکارشدن ماهیت خودکامه و تمامیت گرایانه اطلاعاتی-امنیتی
این دولت ها، گسترش بی اعتمادی شهروندان
به دولت ها، از جمله مهمترین پی آمدهای این نوع افشاگری ها و ترک ها در حصارقدرت
بشمارمی رود.
پیشتر پیرامون اهمیت رخدادهائی چون ویکیلیس و
درهم شکستن اطلاعات طبقه بندی شده مطالبی نگاشته ام و نیازی به تکرارآن ها نیست*1.
در این نوشته اما مایلم که در راستای نکات فوق روی سخنان افشاگرانه و تکان دهنده
یک مدیرارشد سابق آژانس امنیت ملی آمریکا در گفتگوی با بی بی سی مکثی داشته باشم
*2:
گفتگوی
اختصاصی بی بی سی با مدیراسبق آژانس امنیت ملی آمریکا
اهمیت این گفتگو قبل ازهرچیز
بدلیل مطرح شدن آن از زبان کسی است که به عنوان کارگزاری زبده، مغضوب و به بیرون پرتاب
شده از درون سیستم، و لاجرم با آشنائی به آنسوی نیم رخ پنهان و تاریک نحوه عملکرد
یک ابرقدرت سخن می گوید. هم چنین وقتی او
از سترونی اصلاح از درون سیستم با استناد
به تجربه خود حرف می زند، حقیقت بزرگی را برای آن ها که هنوز دل در گرو اصلاح نظام
از دارند افشامی کند. به گفته پرسش گربی بی بی سی او به نوعی الگوی ادوارداسنودن است،
چرا که تلاش نافرجامش برای اصلاح از درون نظام
و نحوه برخورد با او و سرنوشتش منبع الهام اسنودن برای چگونگی افشاگری های
تکان دهنده اش بوده است. البته می توان ایرادهای مهمی به مواضع و نظرات او داشت، مثلا آن جا که در لابلای سخنانش از
تقسیم ماهیت دولت های آمریکا به دو دوره قبل و بعد از فاجعه 11سپتامبر می گوید که
صرفنظراز تمایزها و تفاوت های کمی و واقعی
، اما اتلاق ماهیت متفاوت به آن ها جای چون و چرا دارد، و یا این که انتقاد
وی به سیستم اساسا درچهارچوب قانون اساسی آمریکا و ناظر برنقض آن است و نه
فراتررفتن از آن. با این همه، نکات و
حقایقی که او به عنوان یکی از مهره های مهم سابق و مغضوب کنونی پیرامون ماهیت و کارکرد دولت آمریکا و سرویس های
اطلاعاتی آن مطرح ساخته است، دارای اهمیت است. اهمیت این نوع افشاگری ها وقتی بیشترمی شود که
آن را به عنوان حلقه هائی از
زنجیره تلاش بی وقفه برای ایجاد شکاف
درحصار قدرت و درهم شکستن انحصاراطلاعاتی و سیطره و میمنه این قدرت هائی
درنظربگیریم که با افشاگری های ویکیلیکس و... بویژه ادوارد اسنودن و قراردادن چهره
واقعی دولت ها در زیرپرژکتور،موجب زمین لرزه های
پی درپی در ارکان قدرت های انحصاری و بیش
از همه تنها ابرقدرت جهان می گردد. افشاگری های هائی که به جنبش درهم شکستن
انحصاراطلاعاتی و برملاء کردن اسرارپنهائی و طبقه بندی شده در زمانه ما معنا و
بعدی تازه بخشیده است. این بخشی از مبارزه ای است که علیه دست اندازی سرمایه به زندگی و تمامی حوزه
های زیست اجتماعی صورت می گیرد و بخشی
ازکارزاری است که علیه انقیاد و بردگی و تمامیت گرائی سرمایه جریان دارد.
چکیده نکات اصلی مصاحبه اختصاصی بی بی سی با توماس اندروز
الف- دگردیسی ماهیت دولت آمریکا از یک "دولت
دموکراتیک و متعهد به میثاق قانون اساسی" به یک دولت امنیتی اطلاعاتی. تأکید اصلی او این است که دولت های آمریکا پس از
11 سپتامبر2001 رسما و آشکارا قانون اساسی
و متمم چهارم آن را بطورسیستماتیک نقض می کنند تا حدی که در آن قانون حفظ حریم خصوصی و البته رعایت
موازین دموکراسی به امرپوچ و بی معنائی
تبدیل شده است. مهم ترین تصمیم ها در خفا و سطوح معینی اتخاذ می شود. اطلاعات به شدت طبقه بندی شده و دور از دسترس مردم
قرارمی گیرد. افشاگران به شدت تنبیه و زیرفشارانواع اتهام های سنگینی چون خیانت و
جاسوسی و امثال آن قرارمی گیرند. در یک کلمه، واژه "امنیت ملی" به واژه
ای مقدس برای کنترل و سرکوب شهروندان تبدیل می شود که با آن همه کارمی توان کرد: دموکراسی و حقوق
شهروندان و قانون اساسی که در حکم قرارداداجتماعی بین دولت و ملت است بجای مهار
ومشروط کردن خودکامگان در قدرت، خود تبدیل به زائده آن شده و به حاشیه رفته است. اگرحقیقت را بگوئی و
صدایت را بلند کنی، هدف گرفته می شوی و به
سراغت خواهند آمد.
ب- دولت امنیتی اطلاعاتی و این نوع جدید حکومت مداری محصول
پیوند و نزدیکی دولت و بنگاه های اقتصادی است. انحصار و جمع آوری اطلاعات از مردم
آمریکا و مردم جهان و حکومت های رقیب و حتی متحدین خود فی نفسه هدف است ودر خدمت
اهداف نه فقط امنیتی که بهانه و پوششی بیش نیست، بلکه فراامنیتی و شامل اهداف
اقتصادی و دیپماتیک ( از بازاریابی و سرقت اسرارصنعتی و کشف نقاط ضعف حریف و...) و
اجتماعی است.
بی تردید جاسوسی بین قدرت ها و رقبا بخشی همیشه وجود داشته است، اما آن چه که تازگی دارد از یکسو ابعاد بهره گیری از آن با
اتکاء به فناوری های نوین است که تا خصوصی ترین حوزه های زیست انسانی گسترش می
یابد و ازسوی دیگر ابعادنوین جنبش درهم شکستن انحصاراطلاعات. در گزارش هائی که
لینک آن درپاورقی آمده است، می توان مشاهده کرد که چگونه امریکا ازطریق جاسوسی
درسازمان ملل و سفارت خانه های کشورهای دیگر و حتی متحدین خود پیشاپیش از برنامه
ها و اهداف آنها باخبرشده و درمذاکرات دیپلماتیک از آن برای پیشبرد اهداف خود بهره
می گیرد. چنان که نماینده پیشین آمریکا درسازمان ملل می گوید دولت آمریکا ازبرکت
این اطلاعات در مذاکره ها همواره یک گام جلوتراست!. بدیهی است که چنین
رفتارتحقیرآمیز و سلطه طلبانه خشم حتی متحدین آمریکا را برانگیخته وموجب تنش می
گردد. و اوباما دراین رابطه با یکی از بزرگترین و رسواکننده ترین چالش های دوران
ریاست جمهوری خود مواجه بوده و سعی می کند که به شیوه کج دار و مریز و دادن مانور
و برخی وعده های توخالی خود را از گرداب آن خلاص کند.
ج- در این نوع حکومت مداری، شهروندانِ حتی خود آمریکا
مشکوک تلقی می شوند و لاجرم هدف جاسوسی و کنترل روزافزون قرارمی گیرند. جمع
آوری اطلاعات، فراتراز موردهای معینی که
تمرکزبرآن ها می تواند مجوز قانونی داشته باشد، فی نفسه به یک هدف تبدیل شده
است. و فراگیرشدن بطوری که دوست و دشمن و
شهروند خودی و غیرخودی و کشوردوست و دشمن نمی شناسد از مهمترین خصصه آن است که
بیانگرنیازسرمایه و قدرت هژمونی و ازپایه های حفظ آن بشمارمی رود. وقتی اولاند
دراعتراض به این نوع دست اندازی اطلاعاتی آمریکا کاربرد آن را درمورد متحدین
نادرست می داند، تنها مشغول یک تعارف سیاسی و گریختن از مواجهه با خشم افکارعمومی
فرانسویان است.
د- مدیراسبق سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا نقطه
آغازآن این روند اطلاعاتی-امنیتی شدن را 11 سپتامبر ( همان واقعه ای که دیک چنی وزیردفاع
دوران بوش و نئوکان ها آن را دستاویزی برای نشان دادن سویه تاریک ابرقدرتی آمریکا دانسته
) و صدور فرمان هنوزمخفی نگهداشته شده بوش می داند که برطبق آن سرویس های
جاسوسی آمریکا مجاز به کنترل و جمع آوری اطلاعات حتی شهروندان آمریکائی شدند.
هم چنین بزعم وی همان سیستم اطلاعاتی- امنیتی بجامانده از دوران جنگ سرد، با
تغییرهدف از بلوک شرق به "تروریسم" و بابهره گیری از اینترنت و فناوری
های نوین، شهروندان آمریکا و جهان را هدف قرارداد.
ه- مدیرسابق آژانس امنیتی می گوید درعصری هستیم که
مفهوم جنگ باتوجه به جنگ سایبری باید مجددا
تعریف بشود تا درآن هردولتی نتواند
هرکاری را که بخواهد و بتواند انجام دهد.
حمله سایبری استاکس نت به تأسیسات هسته ای ایران ( که با همکاری دولت آمریکا و
اسرائیل صورت گرفت) و در آن نه فقط جاسوسی اطلاعات بلکه تخریب و از کارانداختن تجهیزات
نیز بخشی ازهدف بوده است که حتی می توانست موجب بروزخطرات زیادی برای مردم آن
مناطق گردد.
ناگفته نماند که یکی از پی
آمدهای این سطح از جاسوسی و دست اندازی به
دیگران درمتن فرایند جهانی سازی سرمایه دارانه، به نوبه خود موجب بروز علکس العمل
هائی چون ایجاد "اینترنت ملی" هم چون تصمیم اخیردولت برزیل و یا توجیهی
برای بکارگرفتن وسیع فیلترینگ و سانسور و البته دامن زدن به جنگ سایبری پنهان بین دولت
ها می گردد. بدیهی است که دراین مبارزه
دولتی چون آمریکا که دارای برتری تکنولوژیک و امکانات بیشتر و تسلط انحصاری اش
برشبکه های اینترنت است، دست برتررا دارد.
نتیجه نهائی چنین رویکردی تهاجم آمیز جزتشدید خصومت و سانسور و گرایش بیشتر به طبقه
بندی متقابل اطلاعاتی نیست.
و- مهم ترین دستاویزتوجیه کننده شنودفراگیر، مثل همه
این نوع دست اندازی ها، ادعای وضعیت
اصطراری و فوق العاده بودن اوضاع و به
بهانه حفظ امنیت و یا منافع ملی است که حتی موجب تعلیق بخش هائی از قانون اساسی توسط این یا آن
دولت می گردد. اما برطبق سیاست ماکیاولیستی ِهدف توجیه کننده وسیله است،
سیاست های اتخاذ شده تحت بهانه حالت فوق العاده- مثلا در آمریکا به عنوان حادثه 11
سپتامبر- وضعیت و تدابیراتخاذ شده عملا خود
به هدف ثابت و ماندگار یعنی به بخشی از
عملکرددائم سیستم تبدیل می شود و تلاش می گردد که در راستای آن همه چیز لاپوشانی و
تفسیر و تأویل گردد، تفاوتی هم نمی کند که
دموکرات باشی یا جمهوری خواه. چنان که در زیرفشار افکارعمومی برانگیخته شده
در پی افشاگری های ادوارداسنودن، اوبامای"دموکرات" ناچارشد در مانوری
ریاکارانه و تسکین بخش، باصطلاح دستوربازبینی و بررسی اتهام شنود وکنترل شهروندان
آمریکائی را صادرنماید. اما همانطورکه انتظارمی رفت، مثل همه این نوع اقدامات
پرسروصدا و توخالی، کوه موش زائید و وعده داده شد که درچهارچوپ تداوم سیاست های تا
کنونی اصلاحاتی برای شفاف سازی هم صورت گیرد. دستاویزتداوم این سیاست هم البته مبارزه با خطرتروریسم و امنیت شهروندان
بود. گرچه افشاگری ها روشن ساخته بود که جمع آوری اطلاعات بسیارفراتر از نیازها و
الزامات مبارزه با تروریسم بوده است*3 (مجموعه ای از لینک ها دراین رابطه درپاورقی وجود دارد)
نا گفته نماند که محدوده این
بازبینی محدود هم صرفا شامل آمریکائی ها بود و شنودسایرمردم جهان که جاسوسی و جمع
آوری اطلاعات حتی با ابعاد گسترده تری درمورد آن ها صورت می گرفته است و می گیرد
محلی از اعراب نداشت. آن ها شهروندان درجه دومی بشمارمی روند که وعده شفافیت بیشتر
شامل حالشان نمی شود.
ز- یکی از نکاتی که درسخان مدیرارشد آژانس امینت ملی
آمریکا وجود دارد تأکید وی بر شکست اقدامات درون سیستمی برای اصلاح و کنترل قدرت
از درون است . کاری که وی طی سال ها آن را پی گرفت، اما بجای آن که او با انتقادات
خود گریبان قدرت را بگیرد، قدر گریبان او را گرفت!
او می گوید دولت ها این گونه
عمل می کنند چون دارای قدرت هستند و با
ابعاد بیشتری یکه تازی می کنند چون خود را ابرقدرت می دانند.و باید ادامه داد که
در اصل، چون که مهارقدرت از دست جامعه و شهروندان بالکل خارج شده است، چون قدرت
وقتی ازچنگ مولدین وصاحبان آن ها خارج شود، به طوراجتناب ناپذیر به قدرتی بیگانه و
لجام گسیخته ولاجرم سرکوبگرتبدیل می شود و هم چون اقتضای طبیعت کژدم به بدنه خود
نیش می زند. ازاین رو برای رام کردن این غول بیرون جسته از بطری، پندها و موعظه های
اخلاقی جهت اصلاح رفتار و کردار قدرتمداران
و پای بندی آن ها به موازین و میثاق های
اجتماعی، کارسازنیست.
و از آنجا که سترونی و کارائی
اهرم های مهارقدرت در سازوکارهای موجود، بکرات آزموده شده اند، راه ها و شیوه های نوینی برای مهارقدرت و
نهایتا برگردندان غول به درون بطری و یابهتراست بگوئیم قدرت به بستراصلی خود
موردنیازاست. بدون ایجاد قدرت موازی، بازدارنده و ضدسیستم توسط جنبش های اجتماعی و
فشارسنگین افکارعمومی فعال شده نسبت به شنود و جاسوسی فراگیر، حتی امکان رفرم های واقعی و بازگشت ناپذیر وجود
نخواهد داشت.
همانطورکه اشاره شد انحصار اطلاعات
خود بخش مهمی از سازوکار انحصارقدرت وهمزاد جدانشدنی آن است. از همین رو فرایند
درهم شکستن این انحصار خود بخش مهمی از مبارزه علیه قدرت بیگانه شده و مداخله و
مشارکت واقعی درسرنوشت خود بشمارمی رود. بدون اطلاعات به موقع و بسنده از رویدادها
و اقداماتی که در پشت پرده صورت می گیرد، چگونه شهروندان قادرخواهند شد در
امورجامعه و تصمیم های اساسی آن مشارکت واقعی و نه تشریفاتی داشته باشند و چگونه
می توانند از شئ وارگی و تبدیل شدن به ماشین رأی جلوگیری نمایند ؟ از همین رو طبقه
بندی اطلاعات و قراردادن آن ها دور ازدسترسی شهروندان، برای قدرتمداران و سرمایه داران مسأله مرگ و
زندگی است و آن ها بدون بهره گیری از رانت اطلاعاتی قادر به رقابت و بهره کشی و تداوم حیات خود نخواهند
بود. و این در واقع از دیرباز بخشی از مکانیزم نتازع بقاء زیست سرمایه دارانه بوده
و مقابله با آن هم بخشی از مبارزه
ضدسرمایه داری است. آن چه که امروزه بوجود آمده آن است که سرمایه داری با جهانی
شدن خود در ابعادی بی سابقه آن را به تمامی حوزه های اجتماعی و حتی به درونی ترین
و خصوصی ترین لایه های زندگی بشر تسری داده است.
تمامیت گرائی نرم افزاری و
سخت افزاری
امروزه اولیگارشی غول آسای
بوجود آمده از پیوند تنگاتنگ دولت ها و بنگاه های اقتصادی کلان در درکشورهای
پیشرفته سرمایه داری، بویژه در آمریکا باتوسل به انحصارخود درعرصه های
ارتباطی، به کنترل تقریبا تمامی شهروندان
آمریکا و جهان و حتی دولت های دوست و متحد آمریکا مبادرت می ورزد. از طریق گوگل و
فیسبوک (با یک میلیارد مشترک) و یاهو و مایکروسافت و کنترل باندها و شبکه های اینترنتی و شنودهای شهروندان آمریکا و بقیه جهان، کنترل
و جاسوسی شهروندان همه جهان به امری روتین و جاری تبدیل شد است. گرچه سهم دولت
آمریکا به عنوان برادربزرگتر و دارای شأن ابرقدرتی بیشترازسایررقباست، اما سایردولت
و بلوک های سرمایه نیز هرکدام به فراخورخویش، همین کار را درمورد شهروندان
خودی و دیگران انجام می دهند، نیروی محرکه اصلی جاسوسی و جمع آوری اطلاعات بی مهارو با چنین ابعادی، که شامل کنترل و جمع
آوری اطلاعات از حوزه های خصوصی و امیال ورفتارشماروسیعی از شهروندان جهان می شود،
از تروریسم و نیازهای معطوف به آن فراتررفته و درکنارجاسوسی اقتصادی و نظامی از دیگرکشورها و تأمین نظام کنترلی شهروندان، اهداف کلان دیگری چون شناسائی امیال و گرایش ها
و تمایلات درونی مردم و جامعه باصطلاح مصرفی
برای دست یابی به مزیت نسبی درتولید و سوداگری و رقابت اقتصادی را دنبال می
کند. براساس برگرفته های این گونه انباشت اطلاعاتی است که مسیرتسخیربازار و سود
بیشترتأمین می شود. اکنون برای سرمایه جهانی شده قلمروخصوصی جز یک مفهوم پوچ و کهنه شده و البته تشریفاتی نیست که متعلق
به دورانی است که سرمایه هنوز سیطره جهانی پیدانکرده بود و قادرنبود که به همه
حوزه های زیست و طبیعت دست اندازی کند و همه نیازها و مایحتاج بشری را به کالا
تبدیل کند. این حقیقت دارد که با
تسخیربسیاری از فضاهای عمومی و غیرکالائی، اکنون سرمایه داری برخلاف شعارهای لیبرالیستی
آزادی فردی واحترام به حریم خصوصی افراد بیش ازهرحکومت توتالیتر و تمامیت خواهی
مشغول رخنه در خصوصی ترین و درونی ترین وجوه و زوایای زندگی افراد بوده و هیچ حریم
و قلمرومستقل ودست نخورده ای را برنمی تابد. تنها تفاوت آن با دولت های تمامیت گرا و تولیتاتر آن است که اقدام
این نوع دولت ها برای جاسوسی و کنترل شهروندان به شیوه کهن و سخت افزاری و خشن
تربوده و امنیت و اطلاعات درمعنای تنگ و
عقب مانده اش برای آنان مطرح است ولی برای
سرمایه داری پیشرفته، این تمامیت خواهی به شیوه های نوین، نرم افزارانه و غیرمحسوس تر والبته بسی تعیم یافته تربه همه
حوزه های زندگی اعم از حوزه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی تا درونی ترین و خصوصی ترین تمایلات انسانی صورت می گیرد. امروزه سرمایه جهانی شده برای
تولید انبوه کالا و فروش و سود بیشتر و برای بازاریابی نیاز به آگاهی از خصوصی ترین و درونی ترین
اسرارزندگی داشته و هیج قلمروی را آزاد و بحال خود نمی گذارد. جرا که هرفضا و
حوزه ای می تواند به عرصه ای برای مصرف کالا و ارزش افزائی سرمایه تبدیل شود. سرمایه
داری باین ترتیب فرایند شئی سازی تمامی شهروندان را شتاب بخشیده و آنها را در تاروپود مناسبات خود به غل
وزنجیرمی کشد و برای تصرف خصوصی ترین حوزه های زندگی برنامه ریزی می کند و این
روند بخشی از تأمین شرایط بازتولید و سوخت
و سازآن بشمارمی رود.
گرچه دولت ها و بخصوص دولت
آمریکا خود به به وسیع ترین شکل و بطورپنهانی مشغول جاسوسی و شنود شهروندان است ،
اما بشدت افشاکنندگان اسرارجاسوسی خود را
خدمت به دشمنان و و خیانت به کشور
وتهدید امنیت ملی متهم می کند. اما دوگانگی و شکاف هردم فزاینده ای درجامعه و
افکارعمومی بین تلقی حکومت ها از جاسوسی و خیانت وجود دارد. چنان که قضاوت افکارعمومی پیرامون ادوارد اسنودن بخوبی پرده از یکی از
بزرگترین شکاف های عصربین دولت مداران و طبقات حاکم و اکثریت جامعه برمی دارد: درحالی که دولت
آمریکا با خشم تمام او را خائن و جاسوس می نامد که به منافع ملی آمریکا پشت کرده
است، و برای برای ربودن وی در آسمان کشور دیگر تاحد فرود اجباری هواپیمائی که تصورمی رفت اسنودن مسافرآن باشد اقدام می کند،
و یا با شنود تلفن رئیس جمهور برزیل و یا مکزیک و .. مناسبات خارجی خود را دچارتنش می کند و یا مثلا
دیدارخود با پوتین را معلق می نماید وخلاصه
شدیدترین واکنش ها، اتهام ها و تنبیه ها
را برای افشاکنندگان شنود و جاسوسی اعمال می کند، با این وجود طبق نظرسنجی ها
درخود آمریکا بیش از 55% او را یک افشاگر دانسته و تنها 35 درصد او را خائن دانسته
اند و البته این نسبت درخارج از آمریکا
بازهم بیشتر به ضررحکومت آمریکا و بسود اسنودن که بسیاری قهرمانش می خوانند می
باشد.
مدیرارشد آژانس امنیت ملی
آمریکا درجائی ازگفتگوی خود با بی بی سی از حق دسترسی همگان به اطلاعات و ضرورت شفافیت
حداکثری سخن می گوید. وی علیرغم تاوانی که
در طی بیش از یک دهه با تحمل فشار وحشتتناک بازجوئی و انواع اتهامات جاسوسی و
خیانت و از دست رفتن موقعیت و امکانات زندگی اش پرداخته است، و با وقوف به عواقب و
بهای سنگینی که این گونه افشاکنندگان
ناگزیر از پرداختن آن هستند، پای بندی خود را نسبت به حق دانستن مردم و مقابله با رویکردی که مردم را دشمن فرض می کند و به کنترل همه جانبه زیروبم زندگی آن ها روی می آورد، و به مبارزه علیه دولت های
خودکامه اطلاعاتی-امنیتی مورد تأکید قرارمی دهد.
او می گوید من هدف قرارگرفتم و زندگی ام زیراین
فشار زیروروشد. انگارکه کسی را برده باشند در وسط شهر و نیزه امنیت را بر شکمش فروکرده باشند تا درس عبرت سایرین شود.
او از گسترش هرچه وسیع تربحث و گفتگو حول این مسأله به عنوان شرط لازم یک دموکراسی
سخن می گوید.
*1- روح زمانه
وواقعه ویکی لیکس
*2- مصاحبه اختصاصی بی بی سی با توماس
اندروز دریک مدیراسبق آژانس امنیت ملی
آمریکا
*- طرح نظارت اینترنتی امنیت ملی آمریکا و
نقض قانون اساسی آمریکا
*- دولت آمریکا اطلاعات شهروندان را جمع آوری می
کند:
*- 'دسترسی' نهادهای اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا به اطلاعات
رمزگذاریشده میلیونها نفر
*- جاسوسی سازمان امنیت
ملی آمریکا از دیپلمات های فرانسوی
*- فرانسه
سفیرآمریکا را دررابطه با شنود تلفنی احضارکرد:
*- تلاش آمریکا برای کاستن از خشم
فرانسه درباره شنودمکالمات
*- آیا برزیل هدف جاسوسی آمریکا
قرارگرفته؟
*- گاردین: نیروهای امنیتی
بریتانیا اطلاعات اسنودن را ازبین بردند
*-خبرگزاری اسوسیتدپرس اقدام دولت آمریکا درکنترل
تلفنی خود را محکوم کرد
*- اسنودن: آمریکا درحمله استاکس
نت بااسرائیل همکاری کرد
*- نیویورک تایمز: استاکس نت طرح
آمریکا اسرائیل بود
*- حمله های سایبری به ایران
بدستوراوباما انجام گرفته بود
No comments:
Post a Comment