بشر در جستجوی خانه دومی بیرون از منظومه شمسی!
آیا پروژه بلندپروازانه فضائی موردحمایت هاوکینک، به تنهائی می تواند در پاسخ به خطراتی که بشر را تهدید می کند کارسازباشد؟
این پروژه ای است که می خواهد با ساختن میکروکاوشگرها به اندازه سیم
کارت تلفن های دستی، با سرعت 1000 برابرسرعت سفینه های کنونی و یک پنجم سرعت نور، و با هزینه های
بسیاربسیارناچیز نسبت به آنها (درحدهزینه های گوشی های هوشمند) و با 2000
برابرتوان طی مسافت آن ها، راه کسب آگاهی انسان از سیارات خارج از منظومه شمسی را
که با سفاین کنونی ناممکن است، محقق سازد. با این میکروکاوشگرها، طی مسافت 41
هزارمیلیاردکیکومتری به آن سیارات، از زمان آغازتقریبا 20 سال طول می کشد و
درصورتی که همه چیز خوب پیش برود، 20 سال هم ساختن این پروژه طول خواهدکشید. بهمین
دلیل پروژه ای است برای نسل بعدی.
انگیزه چنین پروژه بلندپروازانه چیست؟ هاوکینک فیریک دان و کیهان شناس
برجسته جهان، براین باوراست که سیاره زمین و
لاجرم تمدن بشری قبل از هرچیز از سوی خودانسان موردتهدیداست تا عوامل غیرانسانی که
بهرحال وجوددارند. در این میان او بیش از همه از بحران محیط زیست و هوش مصنوعی ( پی آمدهای محتمل و خارج از کنترل آن) ابرازنگرانی کرده است ( البته جنگ ها، و بطورمشخص
انباشت زرادخانه سلاح های هسته ای و خطر منازعات اتمی هم به عنئوان بخشی از این تهدیدات هر انسانی را نسبت به سرنوشت بشر و کره زمین به هراس می افکند).
بهمین دلیل توصیه های او برای نجات از این بحران و بن بست، معطوف به افزایش کاوش
در فضا برای یافتن چاپائی جهت اقامت انسان و حفظ جنبه های مثبت تمدنی است که آفریده است (در حقیقت اگر با جنبه های تخریبی این تمدن که ناشی از رشدمتناقض است تصفیه حساب نشود، خوداین تمدن در کلیتش خطرنابودی خویش را با خودهمراه دارد). بهرحال ظرفیت زمین آشکارا برای
بشرامروز کوچکتر از آن بنظر می رسد که بتواند در آن به زیست و بقاء خود ادامه بدهد. حتی اگر جنبه های تخریبی تمدن هم پالایش پیداکند، لازمه حذف تهدیدها در اشل دیگر، مستلزم سرک کشیدن او از خانه و نگاه و رصدکردن تحولات اطراف و اکناف جهان پیرامون است.
نگرانی هاوکینگ از
خطرات واقعی که زمین و ساکنین آن را تهدید می کند، البته بی جا نیست. اما بنظرمی
رسد او امیدچندانی به تغییرمناسبات انسان ها با خود و با طبیعت در راستای زیست
مشترک، همبسته و صلح آمیز و استفاده متوازن و پایدار (بطورنسبی) از امکانات زمین ندارد. اما واقعیت آن
است که همه راه ها به رم ختم می شود. یعنی اگر انسان نتواند در همین خانه اصلی و
اول (مهدپرورش خود) برخوردمناسبی با خود و با طببعت برقرارکند، بعید نیست که اکتشافات فضائی
را، حتی اگر فرض کنیم جای مناسبی برای زیستن هم چون خانه دوم بیابد، نیز تبدیل به
رقابت و جنگ برای تصاحب و کنترل مقدرات خانه جدید با یکدیگر و سکوئی برای
کاربردسلاحی های مخرب بکند و نتواند در فضا نیز با صلح و آرامش درکنارهم بزید!
بهرحال انسان اگر بخواهد تمدن و نوع انسان را در وادی این جهان بیکران و سرشاراز
تهدیدات گونان نجات بدهد ( یا بهتراست بگوئیم شانس آن را با کوچ به سیارات و
کهکشان های قابل زیست-اگر که وجودداشته باشند- افزایش بدهد)، باید هم چون یک شرط
لازم و اولیه برای بقاء، مناسبات همطراز آن را هم بیافریند، تا هم بتواند در همبستگی
و صلح امکانات و توانائی های مشترک خود را هم چون سرمایه اولیه و مشترک برای کاوش
و پیشروی در این وادی بیکران بکارگیرد و هم درخت ممنوعه منازعات فی مابین خود را
برای تقیسم غنائم و ثروت و امکانات در کرات دیگرنکارد! هم اکنون شیوه تولید و مصرف
و اتلاف موادطبیعی و پسماند در قالب مناسبات سرمایه داری جهانی شده، آشکارا با
دیواره های ظرفیت سیاره زمین تلاقی کرده و به مرزهای بهم ریختن اکوسیستم آن رسیده
است. اذعان به منشأانسانی گرمایش زمین نخستین صرفا یک اعتراف اولیه و ناگزیر و
البته ناکافی در ین مورداست. بشر اکنون به جائی رسیده است که باید از 80% منابع
فسیلی و گازی دست نخورده و ارزان و سودآورکره زمین دست بشوید. با ید در نحوه و
ابعادتولید و ایجادزباله ها و پسماندها و مکیدن شیره جان طبیعت، برای حفظ اکوسیستم
کره زمین تجدیدنظراساسی کند. چنان که باید فکری برای دوقطبی فقر و ثروت بیکران و
شکاف های اجتماعی بکند، تا تازه بتواندفرجه های لازم و کارساز را برای افرایش شانس
خروج خود از منظومه شمسی، و امکان سرک کشیدن در بیرون از خانه خود و احیانا امکان
انتخاب خانه دوم و سوم .. را پیداکند. واقعیت آن است که با افزایش اشتهای غول سرمایه
داری جهانی شده، و افزایش توان فناوری و ورود به مرحله انقلاب موسوم به چهارم
صنعتی (کاربردهوش مصنوعی در عرصه های گوناگون صنعت و خدمات و.....) در چهارچوب
مناسبات کنونی ظرفیت زمین در قیاس با شرایط تاکنونی برای سرمایه بسی تنگ تر و کوچک
ترشده و اگر مناسبات انسانی بطورریشه ای تغییرنکند، رقابت و منازعات برای تقسیم
غنائم و ثروت و امکانات بیشتر می شود و با توجه به افزایش توان انهدامی بشر خطراتی
که زمین و انسان را تهدید می کند بشدت افزایش پیدامی کند و از هم اکنون هم
شاهدافزایش این گونه خطرات و تهدیدها اعم از بحران مهاجرت و اعتراضات جهانی و
عوارض زیست محیطی و... هستیم. و همین مساله است که ایجاب می کند مناسبات نوینی بین
انسان ها هم طراز با سطح دست آوردهای نوین تکنیکی و امکانات و آگاهی او برای
برقراری رابطه و تعامل متوازن با طبیعت و مناسبات تولیدی و اجتماعی معطوف به حفظ
نوع انسان و تمدن بشری و حفظ طبیعت در دستورکاربشرقرارگیرد. البته ما با
فرانگشتاینی مواجهیم که از بطری بیرون پریده و بنظر می رسد کسی را و دولتی را
یارای کنترل و مهارآن نیست. اما نباید فراموش کنیم که مهمترین اهرم های تغییرجامعه
جنبش های اجتماعی یعنی خودانسان های آگاه هستند وقتی که مصمم به تغییرشرایط می
شوند. این واقعیت را تاریخ بکرات نشان داده است. آن ها وقتی به آگاهی و بلوغ برسند
و خطر و نابودی را حس کنند، و این کاری است که با اتکاء به حقایق موجود باید صورت
گیرد، به چنان نیروئی تبدیل می شوند که بدون همکاری آن ها با فرانگشتاین ها، این
موجودات ناگزیر می شوند که به داخل بطری برگردند. فرانگشتاین زمانی فرانگشتاین می
شود که همکاری مردم را در بازتولیدخود داشته باشد و گرنه پژمرده شده و میمیرد. دو پیش
شرط کلیدی چنین تحولی عبارتنداز: نخست دست یابی به این آگاهی که زمین هم چون خانه
مشترک و تعیین کننده سرنوشت مشترکشان متعلق به همه ساکنین زمین است، ثانیا آگاهی
به نقش تعیین کننده خود در تغییر مناسبات اجتماعی.
No comments:
Post a Comment