بحران ونزوئلا و فرجام خرده پارادایم سوسیالیسم دولتی سوار بر جنبش های
اجتماعی!
همزمان با
بحران برزیل و خلع رئیس جمهور از قدرت برای به محاکمه کشاندن وی، بر شدت بحران و فعالیت مخالفان در ونزوئلا هم که اکثریت مجلس را نیز در اختیاردارند افزوده و آن ها را تشویق به برداشتن خیزبلندی برای برکناری رئیس جمهور-مادورو، سلف
هوگوچاوز- کرده است.
رئیس جمهور نیز متقابلا با تمدیدیدحالت فوق
العاده و برگزاری مانورنظامی
با آن چه که تؤطئه و کودتا خوانده، و با تهدید به مصادره و سرکوب و زندان و و... به مقابله با آن
پرداخته است*. ونزوئلا با بحران های متعدد و حادی که اهم آن ها بحران اقتصادی با تورم سه رقمی،
سقوط قیمت نفت به عنوان منبع اصلی دولتی متکی به رانت نفتی، خشکسالی شدید و بی سابقه ای که سالهاست ادامه دارد و بحران سیاسی ناشی از حاکمیت
دوگانه در کشور، و به آن ها باید افزود فشارهای دولت آمریکا را، مواجه است که در شرایط و افق کنونی راه خروجی هم برای آن دیده نمی شود. کشور
عملا در حالت فوق العاده و
امروز به فردا اداره می شود. جیره بندی، قطع
مداوم برق خانه ها و کارخانه
ها و کاهش ساعات کارمدارس و ادارات و کارخانه ها
و...کشاکش های خیابانی بین رقبا .... همه دست به دست هم داده و کشوری را که دارای بزرگترین ذخائرنفتی جهان است بهم ریخته است. نارضایتی ها و بهم ریختگی ها به چنان حدی رسیده است که برخی ناظران و دولت ها، سرنوشتی چون رئیس جمهوربرزیل را هم برای او ییش بینی می کنند. فارغ از این که پی آمدنهائی این وضعیت چه باشد، نگاهی به این
بحران ها از آرژانتین و برزیل و حالا ونزوئلا و البته کشورهائی مثل بولیوی و ... گرچه با شتاب کمتری در همین مسیربحران زا قرار دارند؛ ضرورت نقدریشه ای از این نوع باصطلاح گذاربه سوسیالیسم و توهمات و اغواگری هائی
که این نوع دولت ها به عنوان مدلی
برای نیل به سوسیالیسم و رهائی از سطیره سرمایه داری برانگیختند و یا
بعضا برمی انگیزند را، مطرح می سازد. این کار برای اجتناب
از بیراهه روی ها و شفاف تر کردن مسیرکلی
حرکت به سمت سوسیالیسم و رهائی با توجه به تجربه نزدیک به دودهه را پیش از پیش ضروری می سازد.
نباید فراموش کنیم که چاوز و جانشین او و برخی نظریه
پردازان چپ مثل مایکل لبویتز از این مدل حرکت هم چون سوسیالیسم قرن بیست و یکم یاد و آن را تئوریزه می کردند، و بطورکلی دلبستگی بخش مهمی از چپ به این مدل ها پنهان نیست. دلبستگی به مدلی از گذار با ترکیب اهرم فشار از بالا
و پائین، از بالا بهمراه نوعی دولت اجتماعی و متکی به حمایت اجتماعی از پائین. به گمان من دوران تجربه و جاذبه این نوع خرده پارادایم دولت های سوار برجنبش های اجتماعی که نمونه آن را به
نحو خودویژه ای در یونان هم
دیدیم و یا تاحدی در مشی حزب پودموس در اسپانیا شاهدش
هستیم، به پایان خود رسیده است. واقعیت آن است
که در جهان گلوبالیزه شده توسط سرمایه جهانی، دولت ها سوای رنگ و بوی محلی و برخی
خودمختاری ها در حوزه های محدود، و علیرغم تناقضات و کشمکش ها، در کل و در کارکردهای عمومی بخشی از تقسیم کار
و اجزاءماشین«دولت جهانی» سرمایه
داری جهان گستر محسوب می شوند که توسط قوی ترین و اصلی ترین حلقات هژمونیک زنجیره جهانی
سرمایه داری و اهرم های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی تحت کنترل آن ها حتی فاقدقدرت مانور و خودمختاری و
توان سمت گیری دولت های موسوم به گذار در عصردولت- ملت ها بوده و در صورت هر نوع تخطی توسط مکانیزم های گوناگون جهانی تنبیه شده و
سرجایشان نشانده می شوند] تنبیه
جمهوری اسلامی برسر برجام به عنوان یک دولت یاغی تنها یک نمونه از آن بود. روسیه
نیز با همه اقتدارش بخاطرهمین نوع یاغی گری در اوکراین و... تنبیه شده و تاوان
سنگینی می پردازد). باین ترتیب سکانداری دولت توسط مدعیان چپ و یا حامیان جنبش های
اجتماعی و ضدسرمایه داری، فرجامی جز کنارآمدن با سرمایه داری و تبدیل شدن به
کارگزارآن و یا در صورت امتناع غرق شدن در انبوه بحران های غیرقابل کنترل و اعبتار
از دست داده راهی ندارند. وضعیت کنونی ونزوئلا نمونه ای از شق اخیراست. در همین
ونزوئلا پس از گذشتن 16سال از تجربه این نوع خرده پارادایم سوسیالیسم دولتی، و با
عنوان پرطمطراق سوسیالیسم قرن بیست و یکم، شاهدیم که مادورو برای بزرگترین شرکت
موادغذائی که خصوصی است- و مشابه آن ها فراوانند- خط و نشان می کشد که اگر بقدرکافی تولیدنکنند و
یا تعطیل کنند دولت آن ها را مصادره خواهد کرد. این نوع تهدید به مصادره کردن، حتی
اگر عملی شود، کاری که در طی 16 سال و در اوج قدرت صورت نگرفته است، و صرفنظر از این که تا چه حد مورداستقبال کارگران
باشد یا نه، معلوم هم نیست که با تنگناهای موجود پس از مصادره توسط دولت چه گونه
خواهد توانست به کارادامه دهد و از پس چالش ها و بحران های موجود برآید و رضایت
کارگران را جلب کند؟. این نوع واکنش به بحران، جز کوبیدن بر طبل دولتی کردن و
رانده شدن بیش از پیش به مسیرهمان مسیرسوسیالیسم دولتی تجربه شده و شکست خورده
نیست. نتنجه این گونه سمت
گیری و حرکت به سوسیالیسم نیز نهایتا جز قرارگرفتن در
مقابل نارضایتی های عمومی و تشدیدسرکوب، آشفته کردن صفوف جنبش و به بورژوازی امکان نفس
تازه کردن و سر بلند کردن و تقویت صفوف نیروهای
ارتجاعی حاصلی ندارد. هم
اکنون دولت آمریکا روزشماری می کند و بی تردید با انواع مداخلات آشکار و پنهان، که
دولت ونزوئلا زیرفشاربحران کاملا فرسوده شده و راه برای نیروهای همسو با سرمایه
جهانی گشوده شود.
جنبش ها و فعالین و جریان های چپ اگر در مسیرپیشروی خود مجهز به آگاهی منفی از آن
چه که نباید انجام داد و تکرارکرد، آگاهی منفی که از دل تجربه منفی بیرون آمده و
بروجه منفی دیالتیک تمرکزدارد، باشند؛ در واقع
گامی بزرگ برای پیشروی به سوی رهائی برداشته اند. بر این اساس آن ها قاعدتا
باید با استنادبه تجربه های صورت گرفته از سودای تصرف و سکانداری ماشین دولتی، یعنی
از توسل به سازوکارهای سرمایه داری برای نیل به هدف رهائی- اگر که مدعی آنند-
اجتناب ورزند. عدم تکرارتجربه های منفی و بهره گیری از آگاهی منفی اولین و اساسی
ترین گام برای جلوتررفتن است. در این صورت بهتر می توان به دست آوردهای مثبت و
ساختن شالوده های جوامع سوسیالیستی خدمت کرد. آن ها نباید در تباهی های بی پایان نظام
سرمایه داری مشارکت کنند و مسئولیت رتق و فتق آن را به عهده بگیرند و باین ترتیب هم
اعتبارخود و چپ را به بادهند و هم مجال و فرصتی برای سرمایه داری جهت نفس کشیدن و
خروج از بحران فراهم آورند. این آن چیزی است که متأسفانه در آمریکای لاتین و نه
برای باراول، درحال اتفاق افتادن است و درسی است که فرجام"پاره الگو" یا
خرده پارادایم گذاربه سوسیالیسم متکی به دولت و سوار بر موج جنبش های اجتماعی، و مشخصا
تجربه های برزیل و ونزوئلا و تاحدی آرژاتتین و.... به ما می آموزد. توپ را باید به زمین خودبورژوازی انداخت و به جای ورود به سازوکار و زمین بازی
آن و پاسخ گوشدن در برابر مصائبی که نظام سرمایه داری می آفریند، علیه اش به
پاخاست!
*- رئیس جمهوری تهدید کرد که
کارخانه های تعطیل را مصادره می کند
No comments:
Post a Comment