Saturday, November 16, 2019

یاداشت هائی پیرامون: کالای استراتژیک و «خطای» استراتژیک و غلیان خشم عمومی!

 یاداشت هائی پیرامون:
کالای استراتژیک، «خطای» استراتژیک و غلیان خشم عمومی!
جنبش اعتراضی و برخی چالش ها:
در دومین روز تظاهرات در شهرهای مختلف، بیش از ۵۰ شهر به موج اعتراض پیوستند و تعدادکشته ها و زخمی ها رو به افزایش  است.
 گزارش ها حکایت از آن دارند که دامنه گسترش جنبش اعتراضی سریع است و اگر با همین سرعت پیش برود امکان سراسری شدن و خارج از کنترل شدن آن هست. بخصوص گذر از شهرهای متوسط و کوچگ به شهرهای بزرگ می تواند به توان جنبش بیافزاید. کاری که در خیزش ۹۶ نتوانست به نحو مطلوبی یپش برود. اما این بار با موضوع مشخص و برانگیزاننده مشترک توسط کالائی که نقش مهمی چه مستقیم و چه غیرمستقیم در سبدهزینه های ۸ دهک متوسط و پائین جامعه داشت تاحدی متحقق شده است
پدیده بنزین در ایران به نحومسأله نمائی گره گاه محل اتصال فساد و ناکفایتی رژیم در تمشیت امورمعیشتی مردم و تبلوربحران اقتصادی ( از جمله سرشکن کردن اقتصادبدون نفت به دوش مردم) و هم تجلی بحران  بین المللی یعنی بحرانی برآمده از سیاست های ماجراجویانه هسته ای و مداخله گرانه منطقه ای است که منجر به بی سابقه ترین  تحریم ها و محاصره اقتصادی تاریخی شده است که با سیاست های تنش زای رژیم ارتباط تنگاتنگی دارد. وجه دیگری مربوط می شود به شیوه پنهانی و ابلاغ تصمیم گیری از بالا بدون اعلام قبلی و حتی بدون احساس  نیاز به بهره گیری از ابزارهای میانجی گری چون مجلس و رسانه ها برای باصطلاح زمینه سازی و متقاعدکردن افکارعمومی. چنین منشی بیانگراوج رفتاراستبدادی و نخوت آمیزرژیمی است که در آن مردمان به هیچ و مطلقا به هیچ گرفته می شوند. یعنی همان صغیرانی که باید فقط بر سرشان کوبید و توسط نظامی که این رفتارتحقیرآمیز و اقتدارگرایانه و ضدانسانی را مردم هر ساعت و هرلحظه در تمامی شئون زندگی اشان به عمیق ترین وجهی  تجربه  و لمس می کنند.

زائل شدن مکانیزم های میانجی گرانه پاشنه آشیل نظام های مستبد!
رژیم شاه در پیش از انقلاب بهمن ۵۷ تجسم اقتداری بود بدون ابزارهای میانجی. از همین رو وقتی طوفان وزیدن گرفت به سادگی ریشه کن شد. رژیم اسلامی نیز بدست خود در پویش به سمت اقتدارمطلقه بتدریج و یک به یک وسائل میانجی گرانه خود را سوزانده است بطوری که امروزه هیچ شخصیت و حزب و رسانه ای که بتواند در شرایط بحران بدادش برسد ندارد. بهترین شان همان خاتمی و موسوی و کروبی بودند که آن ها را نیز بدست خود از حیزانتفاع انداخته است.   بهمین دلیل دوگانه سرنگونی و انقلاب را ( سوای آن که امروز از انقلاب چه می فهمیم که باید جداگانه به آن پرداخت) بیش از پیش به یک امرمحتمل الوقوع  در برابرخود تبدیل کرده است.

نقشه راه بطورکلی روشن است و دارد هم چون پارادیمی با سیمای آشنا و قابل رؤیت رخ نشان می دهد :
-بهره گیری از جرقه های انفجاری که غالبا هم توسط خودرژیم ها زده می شود به انبارانباشته شده از نارضایتی ها و مطالبات سرکوب شده مردم.
-آغازحرکت ها و خیرش های کوچک و اولیه و غافلگیرانه در نقاط مختلف کمابیش همزمانی  که عموما هم نسل های جوان نقش اصلی را دارند و رژیم را غافگیر می سازند.
- بهره گیری از شبکه ها و جامعه ثانویه برای اعلام حضور. گذر ازمجازی به واقعی و از واقعی به مجازی و ترکیب خلاق آن ها همانگونه که در مقابل چشمانمان اتفاق می افتد (البته یکی از تاکتیک های رژیم ایجادگسست بین این دوحوزه است).
- هدف بیرون کشیدن فضا و زمان از چنگ رژیم است: گذر از اشغال فضا و مکان های ُخرد به فضا و مکان های فراخ تر، توده ای کردن خود به همراه اشغال میادین و نقاط حساس. یعنی حرکت به سمت ایجادقدرت موازی در برابررژیم و بهم ریختن یکه تازی ها و اتوریته یک جانبه سیستم. شکل گیری و شروع تحصن ها و اعتصابات سراسری به موازات آن ها.
-در عرصه مطالبات با رادیکالیزه شدن سریع آن ها، گذربه مطالبات اصلی که در ذهنیت جامعه کمابیش حک شده و حی و حاضراست: تغییرقانون اساسی، تغییرنظام ( و سرنگونی).... مردم دیگر به این سادگی به خانه های خود بر نمی گردند... اگر همه چیز به سامان برسد انقلاب دیگری در حال متولد شدن است!
با این همه در ایران با توجه به رژیم سرکوبگر و هار و بکارگیری انواع تهدیدها و خشونت ها بویژه تاکتیک تک تیراندازی که رژیم برای ایجادهراس به آن بسیار دلبسته است برای وهله ها و فاصله های دشوارگذر از ُخرده قیام ها و خرده اعتراضات اولیه تا زمان به میدان آمدن انبوهه ها. رژیم در خیزش دیماه آن را بکارگرفت و همین تجربه را در عراق هم بکارگرفته است. در بهترین حالت ترکیبی از سرکوب و ترور با باصطلاح عقب نشینی و  بسته های اصلاحی تجویز می شود که در عراق نیز بکارگرفته شده اند. اما در ایران کله تیزان یکدنده ای مثل خامنه ای و اصول گرایانی که عادت دارند پل های پشت سرشان را خراب کنند تاراه عقب نشینی باقی نماند و نهادهای سرکوب منتسب به آن ها که سخت به تجربیات پییشین و سفت کردن چاپای کنونی خود غره هستند، هنوز هم عمق خطر را در نیافته اند: افزایش فاحش قیمت یک کالای استراتژیک یعنی آن حلقه ای که می تواند حلقات متعددی را به حرکت در آورد در شرایط بس دشواراقتصادی و معیشتی که ظرف تحمل توده های مردم لبریزشده است و مستعدسرریزشدن است، معنائی جز ارتکاب به حماقت و «خطای» استراتژیک ندارد، البته از همان «خطاهائی» که هیچ نظام مستبدی از آن مصون نیست!. ضمن آن که رژیم فی الواقع به چنان درجه ای از افلاس رسیده است که اگر هم بخواهد، چیزی برای دادن به جامعه ندارد. سیستم چنان خود و جامعه را غرق بحران ها و چاه ویل هزینه ها و فسادها و تنگناها  کرده است که چیزی مگر دروغ و فریب برای ارائه به جامعه در چنته ندارد. میانجی های سیاسی و اغواگر نیز جملگی سوخته و بی اعتبارشده اند. بنابراین چالش اصلی لحظه های کنونی اساسا همانا گذر از سرکوب و تاکتیک های هراس افکنانه ترور و خشونت برای تأسیس قدرت موازی خیابانی و میادین است. جنبش بدون آن که بیش از حدلازم به دام مقابه به مثل با آن بیفتد و هدف گسترش صفوف خود را قربانی تشدیدخشونت کند، تنها می تواند با تکیه بر شورفزاینده و گسترش سریع صفوف خود، ‌توده ای کردن خود، خود را بیمه کرده و براین چالش غلبه کند. تجربه ای که از سوی جنبش مردم عراق و تا کنون، تاحدی شاهد قرین موفقیت آن هستیم. یعنی وقتی جنبش به مرحله گسترش کیفی و شورلازم برسد تاکتیک ترور و هراس افکنی به ضدخودش عمل می کند و چه بسا موجب تقویت عزم و بسیج گسترده ترجنبش و افزایش تردید و شکاف در صفوف حاکمیت شود. در ایران امکان وقوع ریزش و شکاف و پیوستن به صفوف مردم توسط بخش های از حاکمیت و البته رده های پایین آن کم نیست و حتی در قیاس با عراق محمتل تر هم هست، اما شرط آن عبوراز لحظات گذار از تجمعات اولیه به تجمعات گسترده تر و پایداراست.  
- حلقه مکمل بعدی مربوط می شود به تولیدمیانجی های جایگزینی و مرتبط با خودجنبش و یا تحت تأثیرجنبش ( و طبعا از میان سرمایه های ساخته و پرداخته شده مبارزات سال های گذشته، اعم از نهادها و  تشکل های مستقل و رزمنده و پیشروان و فعالین که می توانند در چنین شرایطی به سرعت شکل بگیرند). جنبش ها عموما از این طریق و در تناسب با وضعیت و توازن نیروهای موجود، مسیرپیشروی خود را می گشایند. این فرایند گام به گام با تعینات متناسب با هرکشور ویژگی های حاکمیت، درجه  انعطاف ها و عقب نشینی ها و تعرض ها تعیین می شود (نمونه شکل گیری و نقش آفرینی نهادهای میانجی در سودان و روندپیشروی آن ها به نوبه خود قابل درنگ است) بطورکلی این میانجی ها با اشکال سنتی بازنمائی ها و نمایندگی ها کیفیتا متفاوت هستند و مدام و بطورمستقیم زیرفشاریک جنبش حاضر در صحنه عمل می کنند تا اشکال نهادی های کهنی که از بالا و مشرف بر جنبش ها هستند. مناسبات سنتی در این زمانه بالکل معکوس شده است. بنظر می رسد در ایران با توجه به ساختارصلب و انعطاف ناپذیرقدرت، نسبت و رابطه قدرت موازی و مردمی که در خیابان ها و میادین عمومی و از خلال اعتصابات عمومی می توانند سربرآورند، به دلیل سرشت حاکمیت آنتاگونیستی بوده و با درهم شکستن ساختارهای قدرت صلب و تغییرکلی نظام به عنوان فرجام جنبش خیابانی به عنوان محمتل ترین حالت همراه باشد. اما هیچ چیز از پیش قطعی نیست... شرایط بسیارپیچیده و متغیرها بسیاراست...

ضرورت صیقل یافتن گفتمان آزادی و برابری
 به موازات همه این ها، صیقل یافتن گفتمانی که بتواند نقش هژمونیک داشته باشد اهمیت به سزائی دارد. در ایران شاید فراتر از دیگرکشورهای منطقه شکاف گفتمانی در صفوف جنبش بیشتر باشد. این شکاف بزرگ پیرامون رشدضدسرمایه دارانه و رشدضدسرمایه دارانه است. شکاف بین آن ها در رابطه با راهبردخصوصی سازی ها و کالاسازی ها و عدالت اجتماعی و مشخصا مخالفت با آن یکی از عناصرکلیدی گفتمان ضدسرمایه دارانه برابری و آزادی محسوب می شود، کاملا آشکار است. در مقابل آن گفتمان دیگر برآن است که اگر رژیم برود با پیوستن به بازارجهانی همه مسائل و معضلات حل می شوند. این اختلافات در حوزه های دیگری هم وجود دارند. از این منظر تاحدی که شفافیت دارند از هم اکنون شاهدصف آرائی این دو گفتمان در صفوف جنبش عمومی ضداستبدادی و ضدمذهبی حاکم هستیم. مناسبات پیچیده مربوط به این دو، یعنی همسوئی ها و منازعات آن ها برسرمبارزه مشترک علیه نظام حاکم از یکسو و بر سرهژمونی در صفوف جنبش از سوی دیگر از مهم ترین چالش های درونی صفوف جنبش است. بی تردید پیشبردچنین چالشی در عین گسترش مبارزه علیه استبدادحاکم هم چون اولویت هردو گفتمان بخصوص با توجه به تجربه منفی انقلاب بهمن در این عرصه کارساده ای نیست و ضروری است که گفتمان آزادی و برابری از اکنون روی نحوه پیشبرداصولی و بهینه  تمرکز کند. در فرصت های دیگر به این مسأله باز خواهیم گشت.

فصل همبستگی عملی جنبش انقلابی مردم ایران و عراق و لبنان و ....
آیا امکان سرایت موج دوم بهارعربی به ایران هم وجود دارد؟. با برگشت موج حضور و مداخله ایران درمنطقه هم چون مکمل اقتدار، اینک دارد به نقطه ضعفی برای رژیم تبدیل می شود؟.
برای مردم ایران، رژیم ایران هم چون ژاندارم خودخوانده منطقه هرچه به قلمرو و مناطق نفوذش آسیب وارد شود به معنی تضعیف اقتدارژاندارم و تقویت جنبش ایران و موجب رشد همبستگی خلق های منطقه است. همانگونه که شکست و ناکام شدن ژاندارم منطقه ای- جهانی تزار درسال های پیشا ۱۹۰۵منجر به بروزانقلاب در داخلروسیه شد، این رابطه به گونه ای دیگر با برگشت موج های نفوذایران به مسیرخلاف خود، در کنارعوامل دیگر می تواند در تقویت و نفس کشیدن جنبش داخل ایران مؤثر باشد. تجارب تاریخی نشان داده است که همواره تحولات ایران در منطقه ای که خود بخشی از جغرافیای سیاسی آن محسوب می شود و متقابلا تحولات منطقه در ایران تاثیرگذاربوده اند. این واقعیت چه در تأثیرپذیری شکل گیری نطفه های اولیه پارادایم اسلام سیاسی از سیدقطب به این سو و چه در جهت معکوس آن با پیدایش حکومت اسلامی در منطقه واضح است. و اینک نیز شعله ورشدن مناطق جدیدی از منطقه ای که در آن زیست می کنیم بخصوص در مناطق تحت تفوذ ایران و از قضا گره خوردگی آن از طریق خودرژیم و هم چون بستری برای واگشت موج نفوذ که ار مداخله روزمره رژیم ایران در منطقه ناشی می شود، چه بسا به ایران هم تسری یابد و با گسترش موج دوم بهارعرب در این مناطق مرتبط با ایران، فرصتی و فرجه ای برای مردم ایران علیه رژیم و پاردایم منحط و به پایان خط رسیده نظام اسلام سیاسی فراهم شود.

بازهم در باره افزایش قیمت بنزین و پی آمدها:
این که رژیم از یکسو هم بحران بیافریند و هم از سوی دیگر تحت عنوان اقتصادبدون نفت بخواهد بارآن را به دوش مردم و بیش از همه به ُگرده بیش از ۶۰ میلیون نفرزحمتکش بیافکند قابل تحمل نیست.
اما این تصمیم سران نظام است که به گفته نوبخت موردتأییدخامنه ای هم بوده است. از همین رو قوه قضائیه هم اعلام کرده است که همکاری کاملی با آن خواهدکرد. در همین راستاست که دادستان کل با بستن شمشیر از رو به میدان آمده و می گوید:
اعمالی که منجر به اخلال در نظم می‌شود به موجب قانون جرم است / با اخلالگران و مسببان بی نظمی عمومی برخورد می‌کنیم / مطمئنم مردم خط خود را از اخلالگران جدا می‌کنند.... اخلالگران قطعا ریشه در خارج از کشور دارند و با آن ها مقابله خواهد شد....
با این همه نشست فوق العاده سران نظام همین امروز روزشنبه حاکی از آن است که سران رژیم آن را یک تصمیم حیاتی برای نظام و کل نظام و طبق قانون می دانند و با تأکیدبرحفط آن بر مدیریت هماهنگ برای پیشبردآن تأکید کردند....
اما از سو ی دیگر گزارش های رسمی حاکی از گسترش اعتراض ها به شهرهای مختلف و ازجمله برخی شهرهای بزرگ است. همه چیز برمی گردد که به اینکه اعتراضات با چه شتاب و ابعادعرضی و عمقی به پیشن برود.
بنا بر گزارش ایلنا، شب گذشته رانندگان سرویس به خانواده‌ها خبردادند که بدلیل گرانی بنزین قادر به رساندن فرزندان‌شان به مدارس نبوده و نمی‌توانند وظیفه حمل و نقل دانش آموزان را با وضعیت فعلی عهده‌دار باشند.
بنزین یک کالای استراتژیک در سبدهزینه ها و هم چون سقوط یک مهره کلیدی در بازی دومینو!
مقوله بنزین و افزایش سه برابری قیمت آن بطورمشخص و ملموس در زندگی دهها میلیون نفر لایه و قشرهای ضعیف مستقیما تأثیرگذاراست (حتی در فرانسه هم شاهدبودیم که جرقه اعتراضی جلیقه زردها از افزایش قیمت سوخت آغازشد. با توجه به این که نقش اتوموبیل های شخصی در ایران کنونی در زندگی جامعه هم چون تتها ابزارزندگی نقشی به مراتب حیاتی تر دارد). هم چنین با افزایش قیمت بسیاری از مایحتاج زندگی و هزینه تمام شده حمل ونقل و تولیدکالاها نیز ارتباط مستقیم دارد. به همین دلیل یک کالای استراتژیک در سبدمعاش زندگی جمعیت بسیاربزرگی محسوب می شود و این ظرفیت را دارد که به اعتراضات گسترده ای دامن بزند. مردم هم آنقدرآگاه بودند که گول حقه بازی های رژیم مبنی بر بازپس دادن مداخل آن از طریق افزایش یارانه ها را نخورند.... از همین رو دست روی این کالای استراتژیک گذاشتن کاری که سال ها بود رژیم سعی می کرد با احتیاط به آن نزدیک شود همواره باریسک بالائی همراه بوده است که با خوردکفکیر به ته دیگ، رژیم ناگزیرشده است که این جام زهر را به نوشد. و از همین رو می تواند هم چون سقوط یک مهره حساس دومینوعمل کرده و موج وار به اعتراضات دامن بزند. چنانکه بنا بر گزارش ایلنا، شب گذشته رانندگان سرویس حمل و نقل دانش آموزان به خانواده‌ها خبردادند که بدلیل گرانی بنزین قادر به رساندن فرزندانشان به مدارس نبوده و نمی‌توانند وظیفه حمل و نقل دانش آموزان را با وضعیت فعلی عهده‌دار باشند. باین ترتیب در شیراز عملا با اعتصاب اتوبوس های حمل و نقل دانش آموزان موجب تعطیلی مدارس ( با چه وسعتی؟) شده است. اعتراض دو تن از مراجع نزدیک به رژیم هم (در کنارهیاهوی عناصری چون ذوالنور در مجلس که خواهان لغو این تصمیم شده است ) نشان می دهد که در عین حال این تصمیم و بازخوردهایش در جامعه از آن گونه مسائلی نیست که به تقویت انسجام رژیم کمک کند. یکی دیگر از جنبه های انفجاری این تصمیم آن است که رژیم برآن است که از افزایش ناگهانی و سریع قیمت سایرکالاها با تمام قوا ( البته در کوتاه مدت) جلوگیری کند. این یعنی به جنگ قانون آهنین و بدیهی اقتصاد رفتن که به نوبه خود هم چون کاتالیزوری موجب برانگیختگی بخش های دیگر و پیوستن بخش های مختلف جامعه ـ بویژه در وهله نخست بخش گسترده وکلیدی حمل و نقل- خواهد شد. هم چنان که می تواند موجب سقوط بیشتر ارزش ریال و افزایش قیمت ها و کاهش ارزش واقعی دستمزدها و درآمدها بشود.
بهرحال همانطور که اشاره کردم چالش تاکتیکی اصلی در کوتاه مدت آهنگ به هم پیوستن حرکت ها و رشد آن نه فقط درشهرهای کوچک و متوسط که شهرهای بزرگ هم (با تجربه خیزش ۹۶) است. که می تواند تیغ سرکوب را کندکند. پرورده شدن مطالبات معضلی چندان نیست و همانطور که در مناطق تحت نفوذرژیم در منطقه و عراق هم شاهدیم، می تواند به سرعت تبدیل به مطالبات کلانی چون تغییرقانون اساسی و تغییرنظام و مطالبات کلان اقتصادی و علیه فساد و سیاست های بحران آفرین منطقه و بین المللی گردد. مردم زندگی و شادابی می خواهند. شکاف و دوگانه جامعه رسمی و جامعه واقعی در ایران حتی از کشورهای عراق و لبنان و ... هم حادتراست. رژیم در زمین سراسرمین گذاری شده بدست خود چاشنی انفجار را کشیده است... اگر با همین فرمان جلو برود فقط بر انرژی فنرفشرده شده و به پتانسیل انفجاری آن می افزاید و اگر هم فرمان عوض کند با خطر بازشدن گاردش و بهم ریختن آرایشش منجر خواهد شد. باین ترتیب واقعیت حرکت در مسیربن بست و محاصره شدن در چنبره بحران ها راه  گریزی برای رژیم باقی نمی گذارد.
مهم ترین چالش های پیشاروی جنبش
اعتراضات و انقلاب های مردم عراق و لبنان هم از مطالبات مشخص شروع شد اما به سرعت رنگ و بوی مطالبات کلان وسیاسی و اقتصادی پیداکرد. حکومت اسلامی ایران خیلی به خودش اطمینان داشت که به ثبات و امنیت لازمه رسیده و به اقتدارش می بالید که به گمان خود نه فقط مصون از سرایت شعله های آتشی است که در منطقه و در کشورهای دارای نفوذی چون عراق و لبنان است و خود چون ژاندارم منطقه مشغول خاموش کردن آن بود و به آن ها برنامه و درس و رهنمودهای حکومت مداری می داد. غافل از آن بود و هست که دارد بر روی زمین مین گذاری شده و اشباع از بحران های بزرگ سترگ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و داخلی و خارجی راه می رود که هرلحظه می توانند منفجرشوند. سرمست از این توهم که با دادن چندشعارضدفساد آن هم با مضمون تصفیه حساب های داخلی و بستن بودجه بدون نفت و خط و نشان کشیدن برای قدرت های منطقه و جهان خواهد توانست براحتی از پل صراط  ردشود. با تکیه بر همین اعتمادبه نفس کاذب که چه بسا قاتل جانش هم بشود، در حساس ترین و بدترین موقعیت زمانی دست به تعدیل قیمت ها و مشخصا افزایش قیمت بنزین زد که که هم چو چاشنی یک انفجاربزرگ عمل کرد. باید دید که در فضای آغشته به اشتعال داخلی و تحت تاثیرات انتقال بحران از مناطق در گیری این پتانسیل انفجاری بحران چه گونه پیش خواهد رفت. تظاهرات تقریبا مثل خیزش ۹۶ از همان شهرهای مشهد و شیراز و عمدتا با گسترش سریع در شهرهای متوسط و کوچک و فقیر و جوانان و اقشارفرودست و تحت فشارشروع گشت که در صورت تسری آن به شهرهای بزرگی مثل تهران و البته با گسترش دامنه توده ای این امکان کنترل آن دشوار و دشوارتر خواهد شد. گرچه تجربه و دست به خشونت رژیم بالاست و از توسل به تاکتیک جنایتکارانه تک تیزاندازی (تیرهای غیبی ) که آن را به نیروهای امنیتی عراق به عنوان راه حل بازدارنده و هراس آفرین نیز صادرکرده است ابائی ندارد. ناگفته نماند که تا کنون در عراق تاثیرموردنظر حاکمان را به همراه نداشته است.
چالش و مسأله مهم تاکتیکی در ایران آن است که جنبش چگونه بتواند با سرکوب متراکم اولیه مقابله کند و با گسترش و تکثیرسریع و سراسری کردن خود آن را خنثی کرده و سرکردگان رژیم را وادارسازد که از بیم خارج شدن کنترل زمام امور از چنگشان، ناگزیرا دست به عقب نشینی هائی بزنند که البته با شرایط موجود می تواند هم چون ریختن نفت به روی آتش موجب تقویت جنبش و روحیه تعرضی آن و گسترش دامنه توده ای و ارتقاء مطالبات و تداوم و پیشروی جنبش و کندشدن تیغ سرکوب شود. بنظر می رسد که این احتمال وجود داشته باشد که علیرغم عزم و سوگندرژیم بویژه هسته سفت قدرت برای امتناع از هرگونه عقب نشینی و ابرازنشانه های ضعف، اما بدلیل شکاف های درونی ساختار و حجم و عمق بحران های همزمان فعال داخلی و فشارهای خارجی، و لاجرم تحمل ناپایرشدن سنگینی بحران بویژه از جنبه معیشتی برای توده های مردم، و با وزیدن نسیم انقلاب از منطقه، حفظ عزم یک پارچه تعرض و سرکوب برای رژیم دشوارباشد. در چنین حالتی آغازعقب نشنیی ها نیز با توجه به انباشت مطالبات و بحران و خشم متراکم مردم این پتانسیل را دارد که به نقطه عطفی برای تعرضی جنبش تبدیل شده و با حضورگسترده مردمی و در راستای تثبیت یک جنبش سراسری با مطالبات کلان همراه شود. چرا که گره خوردگی و پیوندبین مشکلات اقتصادی و سیاسی داخلی روزمره با راهبردها و سیاست های تنش زای کلان داخلی و منطقه ای و جهانی برای مردم ایران روشن شده و به خواست های عمومی تبدیل شده است. و بهمین دلیل به سرعت می تواند به مطالبات شفافی چون خواست دست کشیدن از مداخله ایران در امورکشورهای منطقه و دست برداشتن از سیاست های تنش زای بین المللی، علیه فسادسیستماتیک سیستم و سرکوب و سیاست های فلاکت آفرین اقتصادی و نیز علیه سرکوب شادی و سبک زندگی و انواع تبعیض های گوناگون جنسیتی و عقیدتی و ... و مطالباتی چون آزادی زندانیان سیاسی، و نهایتا خواست تغییرقانون اساسی و تغییرنظام و سرنگونی رژیم فراروید. رژیم نشسته بر روی مین های انفجاری با اعتمادبه نفس کاذبی که عموما نظام های استبدادی گرفتارآن می شوند، گمان می برد که می تواند انتخابات پیش رو را در فضای ارام و کنترل شده آن هم با تصرف مجلس بدست تندترین نیروها و یک دست سازی و باصطلاح با جوان کردن نیروهای خود و برداشتن خیزدوم برای تصرف قوه مجربه بدست ذوب شدگان در ولایت برگذار کند. اما اکنون با توجه به  فضای جدید ناشی از گسترش اعتراضات و همزمان با شعله ورترشدن تضادهای درونی و جناحی و در حالی که بحران هسته ای که به نقاط سرنوشت سازی زمان بندی شده خود نزدیک می شود، بعیدنیست که خودبرگزاری «انتخابات» به یک معضل بزرگ تبدل شود و همانطور که رئیس دستگاه انتظامی هشدارگونه گفته بود آماده مقابله با وقوع حوادث احتمالی مشابه سال ۸۸ باشد.
*- این ها یادداشت های هستند که در چندین نوبت و ارتباط با گزارش های خبری درج در فیسبوک درج شدند.

تقی روزبه  ۱۶ نوامبر ۲۰۱۹







No comments: