چرا رژیم از بنیان
گذارخودهم عبور می کند!
یکی از ویژگی های شرایط کنونی بحران در حکومت اسلامی، عبور رژیم از «خود»است:
از سیاست نه شرقی نه غربی به سوی سیاست راهبردی اتحادبا شرق (روسیه و چین)، از حوزه «نوسکولار» قم به سوی یک حوزه ای که فقه آن و تمامی فتواها و آموزش هایش باید در حمایت صددرصداز مواضع و سیاست های رهبری و نظام باشد. از گزینش ریاست های جمهوری به شیوه تاکنونی اش به سوی دولت های اسلامی انتصابی، از احزاب دوقطبی اصول گرا و اصلاح طلب به سوی دولت حزب فقط حزب اله، از حرمت سلاح های هسته ای به سوی حلال سازی آن و از قانون اساسی و... و بسیاری عرصه های دیگر.
در حقیقت بسیاری
از آموزه ها و تکیه کلام ها و وصیت نامه خمینی مثل تاکید بر روحانیت و نه شرقی و
نه غربی و تاکید برنقش حوزها و روحانیت و ... با همه ارتجاعیت اشان دوره اش تمام
شده است... و باید بقاء نظام را نه
برراستای آموزه های او که به گونه دیگری سازمان داد. البته فقط یک چیز از خمینی به
عنوان سفینه نجات ماندگاراست: حفظ نظام اوجب واجبات است و برای آن حاکم شرع حتی می
تواند نماز و روزه و خمس ... را هم تعطیل کند. بنابراین تسری چنین حکمی چرا نباید
مشمول خودشخص بنیان گذارنظام و شخص خمینی
هم بشود؟! مگر او از نماز و خمس و زکات مهم تراست؟. اگر کسی این حکم خمینی را قبول
دارد و به طریق اولی جماران هم، پس چه جای
شکوه هست؟! چنین پوست اندازی در عین حال به معنی گذار از سایردلالت های
نظام مذهبی و نهادهای سنتی آن، به وادی پوسته ای از مذهب و استفاده کاملا ابزاری
در خدمت قدرت های برکشنده این دوره است.
چنین گذری هم درمان و شرط بقاء است در دوره طوفانی انتقال به دوره پسا خامنه ای که هرلحظه می تواند از رمق بیفتد وهم قاتل جان و نشسته برشاخ و بن بریدن و در حکم آخرین سنگرگریز از بحران و در عین حال اوج انحطاط پارادایم :«جمهوری» ولایت فقیه. این که آیا رژیم غرق در بحران و موریانه خورده، در متن یک جامعه به شدت ناراضی و خشمگین، قادر به عبور از خود و پوست اندازی تازه خواهد شد و یا به عبارت دیگر، آیا برکشیدن نیروهای جدید در نظم کلی نظام جایگیرخواهند شد یا نه بحثی است باز که باید به دقت رصد و ارزیابی شود. اما بطورکلی فراهم سازی زیرساخت های انجام این رسالت اولا هم به عهده ولی فقیه مطلقه زنده و منوط به توانائی او است و ثانیا این دوره هم دارنده تهدیدهای تازه است و هم به دلیل گسست ها و جاکن شدن ها، مستعدانفجار و چه بسا فرصت های تازه برای جنبش ها و جریان های ضدسیستم.
داستان عبور نظام از خود، داستان جالب و مهیجی است که داستان های گذشته را باید در پس زمینه آن موردبررسی و واکاوی قرارداد.
تصادفی نیست که چنین روندی صدای اعتراض سایت جماران را در آورد و از این که نام «خمینی کبیر» در بیانیه و قطعنامه مراسم از قلم افتاده یا انداخته اند، لب به انتقاد به گشاید!: درحالیکه از رهبر انقلاب سه بار با عنوان و اسم و القاب نام برده شده و حتی از شهید سلیمانی و ابو مهدی مهندس هم ذکر خیر رفته است، اصلا به نام بلند خمینی کبیر اشاره نشده است.
کل این نوشته اعتراضی برای درک گوشه ای از آن چه که در زیرپوست تحولات جاری می گذرد خواندنی است:
نبود اسم امام در بیانیه پایانی ۲۲ بهمن
ديروز در حاليکه
مراسم سالگرد انقلاب اسلامي را دنبال ميکردم به بيانيه پاياني اين راهپيمايي
برخورد کردم و در ميان بهت و حيرت نام امام خميني - يعني رهبر کبير انقلاب که اگر
نبود امروز هيچکس از اين گروه که در مسند هستند در هيچ جايگاهي نبود- در اين
بيانيه به گوشم نخورد. متن را از طريق خبرگزاريها دنبال کردم و ديدم که متاسفانه
نام رهبر عظيمالشأن ملت ايران در اين بيانيه نيست. حتي از شهيد سليماني و ابومهدي
المهندس هم ذکر خير رفته است، اصلا به نام بلند خميني کبير اشاره نشده است و تنها
با اشارهاي بسيار گذرا -آن هم نه به نام ايشان- توجه شده است. جماران نوشت ؛ در
اين باره نکاتي گفتني است: يک) چه کسي اين بيانيه را نوشته است و از چه ميزان فهم
برخوردار است؟ اگر عمدي بوده چه برخوردي با او ميشود؟ آيا باور ميکنند که در
شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي گروهي جمع شدهاند که به امام انقلاب کمتوجه هستند؟
و اگر سهوي بوده چه کسي چنين عنصر کمتوجهي را مسئول نوشتن بيانيه کرده است؟ راستي
آيا از پيچيدن نام «خميني» در گوش ايران و جهان واهمه دارند؟ دو) دوستداران امام
در نهادهاي انقلاب کجا هستند؟ بسيجيان خميني چرا ساکتاند؟ چرا يک نفر به ايشان
گوشزد نميکند که کمتوجهي به امام ريشه خود شما را ميسوزاند و الا خميني در جان
و روح مردم جاودانه است؟ سه) مدعيان دوستي امام که هميشه قيافه حقبهجانب ميگرفتند
و بر بيت امام خرده ميگرفتند کجايند؟ آيا آنچه ديروز ميگفتند راست بوده يا امروز
خود را به نشنيدن زدهاند؟ چهار) اگر نام رهبر انقلاب در اين بيانيه از قلم افتاده
بود چه کساني امروز فرياد «وا اسلاماه» سر مي دادند؟ چرا اين گروه نسبت به امام
خميني تعصب خود را از دست دادهاند؟ پنج) آقاي جنتي چرا درباره عملکرد زيرمجموعه
خود در شوراي هماهنگي تبليغات ساکت است؟ شش) اين را اضافه کنيد به کمرنگ شدن حضور
امام در تصاوير و پوسترهاي مراسم. آيا نبايد به برگزارکنندگان مراسم شک کرد؟ هفتم)
و آخر کلام آنکه همه بدانيد «اگر خميني نبود هيچ نبوديد و اگر خميني را فراموش
کنيد الان هم هيچ نيستيد.».
به نقل از
روزنامه آرمان ملی
http://www.armanmeli.ir/fa/news/main/308058
No comments:
Post a Comment