معمای مذاکرات هسته ای و جهانی سرگشته از آن!
ده نکته ای
که ماهیت راهبرد و سیاست هسته ای رژیم را
روشن می کند.
پاسخ های چندپهلو و با اما و اگرهای رژیم ایران به پیش نویس اتحادیه اروپا، چون اگر انتفاع اقتصادی ما حاصل شود، آمادگی کامل برای امضاء بازگشت به برجام را داریم و نظایراین سخنان و نیز بحث های پشت پرده و واسطه گری ها، علیرغم حدس وگمان های خوشبینانه همگی نشان می دهند که برجام همچنان همان برزخ است و افق روشنی در برابرآن وجودندارد. گواین که اتحادیه اروپا پاسخ دوپهلوی ایران را سازنده خواند و دولت آمریکا همچنان مشغول بررسی آن هست و در داخل هم خیلی ها رویکردهای رژیم را سیگنال مثبت تلقی کردند. کسانی مثل زیدآبادی ویا عباس عبدی و بسیاری رسانه ها با خوش بینی آن را مقدمه آغازجدیدی از گشایش وباز شدن قفل بسته مناسبات جهانی ارزیابی کردند. ولی همین پا درمیانی دولت عمان نشان می دهد که در میان سکوت حاکم پیشبردمذاکراتی که فکر می شد هفته دیگر وزراء خارجه کشورهای دخیل برای امضاء نهائی جمع شوند، قفل شده و شروط کشداررژیم مانع آغاز آخرین روندتوافق که انتظارش می رفت شده است. حقیقت بحران هسته ای چیست؟ و چرا نمی توان امیدی به گشایش واقعی آن داشت؟.
هدف هائی
را که رژیم دنبال می کند و یا طرف مقابل اتحادیه و آمریکا دنبال می کنند نمی توان
یک جا گردآورد. گواین که طرف های ایران سعی دارند به هرقیمتی شده این زنگوله را به
گردن گربه بیاندازند. چرا در شرایطی که حتی رژیم به تلاش های تحریک آمیز خود هم
چون عملیات تروریستی حتی در خارج از کشور ودر خاک خود آمریکا ادامه می دهد غرب
تلاش دارد که بی توجه به آنها پیش برود؟. برای غرب مهمترین مساله اکنون نگرانی از
نزدیک شدن خطرناک رژیم به تسلیحات هسته ای است که بقول مفسری حتی پی آمدهای آن از
بحران اوکراین هم برای غرب مهمتراست. بطوری که حاضرند یکی از شروط رژیم مبنی
برمسکوت گذاشتن پرسش و پیگیری آژانس درموردذرات اورانیوم کشف شده در سه مکان قبلا
اعلام نشده را نادیده گرفته و حول آن به نوعی سازش کنند.
رژیم
واقعا به دنبال چیست؟ خطوط اصلی سیاست های رژیم که سعی می کند آنها را رنگ و لعاب
فریینده بزند در اساس شامل محورهای زیرهست:
۱-رژیم برخلاف ژست ظاهری اصلا نمی خواهد که دولت آمریکا وارد برجام شود.
چون می داند که پس از ورود و با بروز اجتناب ناپذیرچالش ها، استفاده از ماشه هسته
ای را که معمولا اروپائی تردید داشته اند فعال خواهد کرد. انتقاددولت بایدن به
ترامپ از دست دادن امکان این مکانیزم بود که ترامپ پس از خروج یک جانبه سعی کرد که
به شکل مضحکی یک تنه در بیرون از آژانس فعال کند که ناکام شد. بنابراین صحبت هایی
که پیرامون وروددولت آمریکا و پای بندی و تعهد به عدم خروج و غیره جملگی تعارف سیاسی بیش نیستند.
۲- رژیم پس از یک راهپیمانی طولانی وبسیارپرهزینه اعم از اقتصادی و سیاسی
اعم از داخلی و خارجی و از جمله تنش های بین المللی برای دست یابی به اقتدارهسته ای که زمانی
زیرزمینی بود و مچش را گرفتند، اکنون که خود را به آن رسانده و مرادخویش را در
آغوش گرفته است و رسما آن را برخ می کشد ( اذعان و حتی جارزدن وصول به نقطه طغیان و گریزهسته ای توسط مقامات رسمی رژیم، که اینک توان فنی و ملزومات ساخت بمب اتمی را
کسب کرده ایم) و این که گویا ساختن آن فقط نیازبه «تصمیم سیاسی» دارد، هرگز حاضر
نخواهدشد که بدست خود خود را خلع سلاح کند. آنهم در دنیای پرآشوب جهان و منطقه و
یا وقتی که دولت آمریکا دستخوش بحران های داخلی و انتخابات میان دوره ای و پی
آمدهای نامعلوم آن است و یا گرفتارگرانی بنزین و سوخت و تورم بی سابقه. بازدارندگی
هسته ای به طورقطع به یکی از سیاست های راهبردی و دفاعی رژیم تبدیل شده است. اما
فعلا تیله را دم گودنگه میدارد و از آن برای باج گیری سیاسی در منطقه و جهان
آشوبناک بهره می گیرد.
۳- هسته سفت قدرت و شخص خامنه ای و سپاهیان و دولت دست نشانده فعلی آنها از دوجهت هم سیاسی و هم اقتصادی شروع به قطع بندناف آسیب پذیری خود کرده اند و درحال کامل کردن آن هستند: درموردسیاسی رژیم دیگر نیازی به صندوق رای به معنای گذشته و بازی با اصلاح طلبان و به امتیازدادن و غیره ندارد و حالا برای رئیسی و خامنه ای، افکارعمومی و رأی آن ها مهم نیست. چرا که اساسا با رای مردم هم سرکارنیامده اند و عامدانه بیش از پیش این جدائی وقطع بندناف را ساختاری می کنند. اساسا انتخابات وکاندیداها به شیوه جدیدی با اعمال نظارت مطلقه توسط شورای نگهبان برگزار شده و خواهدشد و کارگزاران لازم و دست بفرمان از آن میان برگزیده و برکشیده می شوند و دیگر در قیاس با گذشته نیازی به «رأی مردم» و یا جناح مخالف خود ندارند. به لحاظ اقتصادی، شرطی نکردن اقتصاد و اداره کشور به پول نفت و از قبدوبند معاهدات پولشوئی وغیره نیز به معنی رهاکردن دولت از مصرف درآمدهای رسمی نفتی و تخصیص بخشی از آنها به خدما اجتماعی وسوبسیدهاست و کلا افکندن بارسنگین اقتصادبدون نفت به دوش مردم که با جراحی های اقتصادی دردناکی پبش برده می شود و دولت های قبلی جرئت اجرای کامل آن را نداشتند. اصلا در شرایطی که رژیم درهمین بازارموجود، نفت خود را می فروشد که افزایش قیمت ها حتی موجب افزایش درآمدشان هم شده، و وقتی دغدغه مردم وفلاکت هم در میان نباشد و پول های نفتی هم قرارنیست اساسا به جامعه تزریق شود و اقتصادی سیاسی ولایت فقیه نمی خواهد کلا خود را با بازارهای رسمی غرب شرطی کند، چرا باید واردتوافقی که دست و پایش را می بندد و مجبور می شود شفاف سازی کند و برای بهره برداری از ذخایرارزی خود لایحه پولشوئی وغیره را تصویب برساند خود را دچاردردسرکند.
۴ - رژیم ضمن
پیش بردن اهداف فوق در عین حال چنان بازی می کند که حتی الامکان پرونده هسته ای ش چه از طریق
قطعنامه های آژانس و چه از طریق ماشه هسته ای درون برجام توسط طرف های غربی، اگر که مذاکرات رسما شکست بخورد، پیش برده نشود. (ناگفته نماند که ارجاع قطعنامه آژانس به شورای امنیت
لزوما به معنی بازگشت قطعنامه های تحریم های گذشته نیست چون به رأی گیری نیاز است
و چین و روسیه احتمالا رای ندهند، ولی در موردماشه هسته ای چنین نیست. و حساسیت
رژیم به آن بیشتراست) وبهمین دلیل به شکلی دوپهلو مذاکره می کند
که گویا همه چیز در حال پیشروی است و مثلا توپ در زمین آمریکاست که اگر تضمین بدهد همه چیز حل است. ولی پیشنهادتضمین چنان که می دانیم ته ندارد و هرچه تویش بریزی
پرشدنی نیست. درحالی که با راستی آزمائی تحریم ها و کنسل
کردن قطعنامه آژانس برسرپاسخ به مراکزمشکوک هسته ای، گفته می شود که آمریکا به شکل
شفاهی کوتاه آمده است که برای کتبی کردن آن ها منتظر واکنش مثبت رژیم برای نشستن و توافق کردن
هستند.
۵-رژیم می داند حتی روی کاغذهم قول های کافی داده شوند، تحریم های
ثانویه همه سرجایش هستند و فشاراز آن کانال ها وارد می شود و چون رژیم هم قصدکنارآمدن
حول دیگرمسائل تنش زا و موردمشاجره (مثل موشک و فعالیت های تنش زای منطقه ای و... ) را ندارد، تنش ها ادامه خواهند داشت و در نتیجه در عمل گشایش واقعی وجدی و پایداری اتفاق نخواهد افتاد، بجز این که رژیم دست و پای خود را با خارج کردن اورانیوم های ذخیره شده و
تن دادن به نزدیک چهاردرصدغنی سازی مجاز برجامی بجای ۶۰٪ کنونی ومهر و موم کردن پیشرفته ترین
سانتریفوژها و .... در پوست
گردو بگذارد و نیزدر اوج انزوا با جناح تندرو و پایگاه اخص خود بدلیل چنین نرمشی در افتد.
۶- برای همه
روشن شده است که رژیم با «مذاکره» وقت گذرانی و بازی می کند. پنچ ماه به بهانه آماده شدن دولت جدید مذاکره نکردند، پنج ماه هم پس از مذاکراتی فشرده تهیه پپیش نویسی با بیش از ۹۰ درصد موارد مورد توافق تلف کردند. اما دراین یکسال، خروجی معادله
آن شده است که به موازات کاهش دامنه نظارت بین المللی بر فعالیت های هسته ای ش، خود را به سرعت به نقطه گریزهسته ای رسانده و با اتکاء به این
دستاورد بزرگ، قدرت چانه زنی خود را بالا برده و سرجمع یک عامل مهم بازدارنده بدست آورده
است. سرکوب گسترده داخل نیز جائی برای امیدمذاکره کنندگان به به غلیان نارضایتی داخلی به
عنوان عامل فشار به رژیم و عقب نشینی باقی نگذاشته است.
۷- با وجودپیش برد چنین سیاستی توسط رژیم، حمایت های هم چین و هم بویژه روسیه از رژیم ایران بیشترشده است. چرا که خودآن ها با دولت آمریکا درگیرند و چشم اندازاین تنش ها هم رو به تزایداست. ایران عملا عضوی از باشگاه شرق شده است و پهباد می دهد و مانوربرگزار می کند و ماهواره مشترک پرتاب می کنند و حتی درجنگ اوکراین هم، تعارف ها را کنارگذاشته و خامنه ای شخصا و رسما جانب روسیه و پوتین را می گیرد و ابتکارپیشدستانه در حمله به ناتو را ستایش می کند. چین نفت بیشتری از ایران می خرد و حمایت سیاسی می کند. بنابراین حاکمیت در این منازعه با غرب پشتش به حمایت بلوک شرق هم گرم است. گرچه بطورضمنی خود را جزو باشگاه هسته ای و عضورجدیدآن محسوب می کند و شعارها و تهدیدهای سپاه و تندروها این را بخوبی نشان می دهند، اما مقامات رسمی و دپیلماتیک در سخن چنین با صراحت صحبت نمی کنند ولی درعمل همین ر القاءکرده و پیش می برند. میدانیم که در این رابطه حتی حمله اسراییل هم نقش شتاب دهنده داشته و منجر به خاموش کردن دوربین های بیشتری از آژانس و زیرزمینی کردن تأسیسات شده است. کلا رژیم براین گمان است که بحران جهانی اجازه می دهد که حول چنین سودائی مذاکرات را کش داده و در عمل چهارنعل به سمت «طغیان هسته ای» بتازند. بطورکلی در مقیاس جهانی تشدیدچگالی بحران و بکارگیری وسیع حربه تحریم و فشار و تهدیدهای نظامی و سیاسی و اقتصادی و در شرایط اشباع شدن جهان با فضاهای جنگی، همواره وسوسه دست یابی به سلاح هست ای و باصطلاح بازدارنده افزایش پیدا میکند و بیش از همه توسط همین نوع رژیم های اقتدارگرا و دارای قدرت فنی و یا حتی ورود به بازارهای قاچاق. برعکس این فضای صلح و مناسبات کمتر تهدیدآمیز و کمتر همراه با تحریم ها و غیره بطورکلی این وسوسه را کاهش می دهد. خامنه ای نیز استراتژی خود را چنان که ابرازداشته است برپایه بهم پاشیدن نظم کنونی جهان و شکل گیری وزایمان جهان چندقطبی که بزعم وی اقتدار و هژمونی آمریکا روزبروز ضعیف تر می شود و تعریف کردن خود در کنارقطب های شرقی که گویا باد شرق بر غرب وزیدن گرفته قرارداده است و دایما از تولیداقتدار سخن می گوید. آموزه رسمی خمینی هم مبنی بر سیاست نه شرقی نه غربی به موزه آثاربنیان گذارانقلاب اسلامی نقل مکان کرده است!.
۸- در عین
حال که هیچ طرف صریحا از نفی یا شکست برجام سخن نمی گوید چون جایگزینی جز به میان آمدن پلن ب ندارد. از نظر رژیم اگر قرار بر تمکین به آن نباشد بودنش خیلی هم مفیداست و حتی
مروززمان با منتفی شدن بندهای غروب و غیره به سود رژیم ایران است. یعنی استفاده از
مزایای برجام ضمن مقابله با معایب و تعهدات ناشی ز آن از جمله تضعیف «نظارت فوق
العاده آژانس» و غیره همان سیاستی است که حاکمان ایران پیش می برند. دولت آمریکا و اتحادیه هم در اعلام شکست برجام قویا تردید
دارند. چرا که جایگزین آن جز اجرای پلن ب که دارای عرصه های گوناگون سیاسی و
اقتصادی و بویژه نظامی برای درهم کوبیدن راکتورهای هسته ای و سنگرهای زیرزمینی و روی زمینی آن است،نخواهد بود که ورودبه
این مرحله از بحران بخصوص در شرایط تشدیدمشکلات داخلی آمریکا و بحران اوکراین و مناسبات با روسیه و چین و بحران تغذیه و سخت و تورم درکشورهای غربی و جهان و یا حساسیت و تنش های منطقه، ریسک بالای گشودن
جبهه جدید و خطرناک تازه ای، با اما و اگرهای بسیاری همراه است و رژیم هم این را
میداند و از آن بهره می گیرد. در موردپلن ب امیرعبدالهیان گفته است که اگر توافق
به نتیجه نرسد دنیا به آخرنمی رسد! آن ها صحبت پلن ب می کنند ما هم پلن ب خود را
داریم! که کیی از مصادیق و معنای تلویحی چنین تهدیدی، چه بسا همان «تصمیم سیاسی» برای چیدن میوه
ممنوعه باشد!.
۹- رژیم خیلی تمایل دارد که شرایط به گونه ای پیش برود که بدون نفی رسمی برجام بجای بازگشت به آن، به شکل یک نوع توافق موقت و اقدام در برابراقدام متقابل صورت گیرد بدون آنکه خلع سلاح جدی صورت پذیرد و بدون آنکه به تقابل منجر شود. توافقی که در عمل به شکل دوفاکتواقتدارهسته ای رژیم به جهان تحمیل شود، همانطور که سطح کوچکی از آن در توافق برجامی پذیرفته شد و درعین حال از مزایای اقتصادی آن هم کم و بیش هم بهره گیرد. البته در توافق موقت هم باید امتیازاتی به ناگزیربدهد اما اولا دامنه آن محدودتر خواهد بود و ثانیا چون گام به گام و متقابل خواهد بود می تواند مشمول مرور زمان شود. و می توان آن را در هرلحظه متوقف کرد و یا مذاکرات را کش داد و غیره. کلا در شرایط بی ثباتی حاکم برجهان پیمان های با ثبات جایگاه مطمئنی ندارند.
۱۰- نه جهان و نه مردم ایران
از پروژه هسته ای رژیم ذره ای خیر نمی بینند، بجز فلاکت بیشتر، میلیتاریسم و سرکوب
فزون تر و تشدیدفشارهای جهانی و حتی مواجهه با تهدیدهای بیشتر. در حالی که فقر و فلاکت و نیز
بحران زیست محیطی و فقدان بودجه های حداقل حتی برای حفظ وضع موجود تا چه برسدسرمایه گذاری برای آتی، دارد کشور را به یک ویرانستان تبدیل می
کند. بهترین و مؤثرین عامل بازدارندگی دست شستن رژیم از سیاست های، هسته ای و تروریستی و مداخله گرایانه
و ماجراجویانه در منطقه و جهان و تقویت رفاه و رضایت نسبی جامعه است. اما زیستن در بحران و بحران آفرینی
بخشی از سوخت و سازهای حیاتی رژیم است که باید با آن ها به جد مقابله شود که البته جز از
طریق پایان دادن به سلطه حکومت اسلامی بحران زی و فلاکت آفرین امکان پذیرخواهدبود.
No comments:
Post a Comment