یک صفر به سودجنبش!
ماتم رژیم و جشن مردم! چگونه خیاط در کوزه افتاد!
این روزها حوادث به سرعت روی می دهند و عموما هم در بردارنده نکاتی بکر و بعضا بسی طنزآمیز از تحولاتی هستند که در متن جامعه و صفوف حاکمان می گذرد. ماجرای شکست تیم ملی فوتبال ایران در برابرآمریکا که حاکمیت با سیاسی کردن کامل آن نقشه های زیادی را برای باصطلاح خارج کردن خود از انزوا ولوبه شکل موقت و ایراد فشار به جنبش و تحت الشعاع قراردادن آن چیده بود. از جمله چنین وقایعی است. چنانکه می دا نیم در حقیقت بردو باخت فوتبال عملا یک جنگ سیاسی بین مردم و رژیم تبدیل شده و عملا دیگر ماهیت فوتبال به مثابه فوتبال را از دست داده بود.
شرکت رژیم در این قماربزرگ با استناد و تعمیم موج سواری قبلی حول مسابقه
ایران و و لز صورت گرفت که حاکمیت به گمان خویش خود را برنده آن می دانست که البته
کاربردآن در مورد بازی با آمریکا چنان که اتفاق افتاد به منزله دستبرددزدناشی به
کاهدان بود! اگر در مورداولی رژیم توانست تا اندازه
معینی سوارموج شود تا حدزیادی بهدلیل آن بودکه روی یک واقعه انجام شده و مسجل
صورت گرفت که تاحدی قابل محاسبه بود: روی پیروزی ایران در پی یک باخت مفتضح در
فضای سیاسی دو شقه شده و علیه آن. اما این بار رژیم باصطلاح خواست با زرنگی سیرواقعه
پیشدستی کرده و ماهی بیشتری صیدکند. از اینرو
پیشاپیش با تدارک و نقشه بزرگتر و پر آب و نان تری شروع به تبلیغات و بهره گیری
حتی به شکل زودرس بامیدپرتاب مهمات سنگینتر پس از اعلام پیروزی کرد. بهویژه که
طرف مقابل هم استکبارجهانی و دشمنی بود که هیچ سخن خامنه ای بدون پرداختن به آن پایان
پیدامی نمی کند و فوتبال هم چه بسا تنها عرصه همآوردی باشد که در آن می توان
پیروزشد. در حقیقت از روی بلاهت تمام و البته در متن استیصالی که رژیم این روزها
برای تزریق انرژی و امید به صفوف خود به آن و اینگونه دوپینگها احتیاج دارد، ناشیانه
دست به شرط بندی قاطع زد. قماری که فقط کسانی که ییش از جلوی دماغ خود را نمیبینند
به آن مبادرت میوززند. بهرحال
فرصت طلبی و سودای دست یابی به یک دریا ماست با شرکت در یک قماربزرگ به مصداق از
قضا سرکنجبین صفرا فزود به ضدخود و بهیک فرصت برای عرض اندام جنبش و شادمانی و
فتح خیابانها توسط مردم تا پاسی از شب تبدیل شد! نتیجه این نبرد هم: یک به صفربه
سودجنبش شد!
باین ترتیب انبوه شاخهگلهائی که آماده کرده بودند که همراه تفنگ
هایشان به عنوان نمایش قدرتی پیچیده در زرورق وجهه «ملی دادن» به خود و در دستان بسیجی
ها و نفرات گاردویژه به عنوان قاتلان مستقیم جوانان و مردمان خیابان و معترض، و با
پرپائی مراسمی با شکوه و جشن و پایکوبی ببادفنارفت، پیامهائی هم که قراربود شخص خامنه
ای و دیگرسران رژیم بلافاصله در همان شب با آب و تاب انتشاردهند و در آن وعده شکست
عنقریب جهانی دشمن و «چهارنفر» فریب خورده
در خیابان را بدهند، به ناچارازبدحادثه جملگی مهرابطال خورده و خمیرشده و به زباله
دان انداخته شدند!
باخت
فوتبال همچون تمثیلی از وضعیت کلی رژیم!
در حقیقت
کل مسیری که رژیم در آن قرارگرفته و با فرار به جلو و تعرض تاکتیکی در شرایط باخت
استراتژیکی مشخص میشود، موجب شده که تماما در یک منطقه کور حرکت کند و حُکم
دویدن به سوی پرتگاهی مهیب را داشته باشد. نفس اینگونه سیاست ورزی با بهتراست
بگوئیم از این ستون به آن ستون فرارکردن به
معنی شرکت در قماربزرگی است که ماجرای باخت فوتبال تمثیلی از آن یعنی امکان تبدیل
تهدیدها به فرصتهاست. اینک برای حاکمان سیاست و سیاست ورزی به قماربزرگی تبدیل
شده است که کل سرمایه و هستی آنها را تهدیدکرده و میتواند بر باددهد. آنچه که
برای جنبش در این«بازی» مطرح است تبدیل وضعیت هنوز تعرضی ولی شکننده رژیم به یک
وضعیت تدافعی است تا با رانده شدن به آن،
مسیر باخت-باخت اش در کلیت خود فراهم و مسجل شود.
No comments:
Post a Comment