درحکمت حکم خامنهای پیرامون تأکید برهویت «امت سلامی» و رویکرددولت برگماشته نسبت به آن
۱- می گوید*: مسئله هویت
امت اسلامی، مسئلهای اساسی و فراتر از ملیت است و مرزهای جغرافیایی، حقیقت و
هویت امت اسلامی را تغییر نمیدهد. و بههیچ وجه نباید فراموش شود». همزمانی و
همزبانی او و پزشکیان در سفربه عراق که خواهان برچیدن مرزها و شکل دادن به امت
اسلامی در برابراسرائیل و دشمنان شد بیانگر رویکردی است نه فقط ایدئولوژیک بلکه همچنین
دارای جنبه راهبردی از سوی نظام.
۲-البته مساله باصطلاح حمایت همه جانبه از «محورمقاومت»، عرصهای است که از پیش و از همان بدو مهندسی شدن انتخابات و مناظرهها به عنوان خط قرمزحاکمیت (از سوی نظام و خامنه ای) مطرح شد که هیچ کاندیدی نمیبایست علیه آن لب به سخن بگشاید. رویکردی که خود در مجموعه بزرگتر حوزه سیاست خارجی جای دارد که تحت کنترل مستقیم میدان و شخص خامنه ای است. بر همین اساس هم پزشکیان بلافاصله پس از پایان مرحله دوم ا نتخابات حتی قبل از زمان جلوس دولت جدید، اولین کاری که کرد ارسال پیام به حزب اله و اطمینان خاطر دادن به «محورمقاومت» بود و ( البته به موازات آن به روسیه ) و همسایهها که تداوم سیاست تاکنونی از سیاست های ثابت نظام بوده و با تغییر رئیس جمهور تغییر نخواهدکرد.
۳- مقوله امت یک مقوله پیشاتاریخی و ماقبل دولت ملتهاست و
واژه مطلوب سردمداران نظام از خمینی تا خامنهای و مصباح یزدی و امثال او. البته
واژه مورداستفاده قران و نهحج البلاغه که پزشکیان با «مانیفست» آن، وارد صحنه شد
در آن علی از جایگاه «پدرانه» خلیفگی با مالک اشتر پیرامون نحوه برخورد با «امت»
سخن می گوید. امت و بیعت با خلیفه و خلافت مفاهیمی مکمل یکدیگرند. بنابراین تبدیل
شهروندان داری تعیین حق سرنوشت و حقوق برابر به امت و خلفاء حرکت با دنده عقب
تاریخی است.
۴-شأن نزول این حکم و فتوای سیاسی «خلیفه» زمان و در قالب «امت
اسلامی»، در وضعیت کنونی چیست؟:
تا همین اواخر و حتی هم اکنون هم تاحدی و با شدت و درجه کمتر،
کارحاکمیت درگیری و جنگ با همین «امت اسلامی» بود که امروز آن را مخاطب قرارداده و
فراتر از مقام ملیت عنوان می کند. با مداخلاتش در سوریه و درگیری با دیگرکشورهای
عرب و در یمن و عراق و بحرین و ... و هرجایی که دستش می رسید دستی در
منازعه داشت. از این منظر از قضا دقیقا «امت اسلامی» حربه ای بود علیه همان
کشورهای اسلامی که امروزه مخاطب این فراخوان قرارمی گیرند و در تقابل با «امت عرب»
آنها قرارداشت که بنوبه خود در بیرون راندن حکوت اسلامی از کشورهای عربی از آن
استفاده میکردند. البته امت عرب تاریخچه طولانی خود را دارد که خارج از حوصله این
نوشته است. حتی در جنگ ایران و عراق هم بیادداریم که مسیرقدس از کربلا و از
طریق شکست یکی از این «امتها » می گذشت. اما ظاهرا حالا کشتی بان را سیاست دگری
آمده است و امت اسلامی شامل حال دولتها و کشورهای عربی هم شده است. باین
ترتیب تعمیم همین واژه با چنین پیشینه و هدفی که هم اکنون هم دنبال می کند و اطلاق
آن به کلیت کشورهای عربی اسلامی خود یک ناسازه و لاجرم سترون است و مرده بدنیا
آمدهاست. اکنون که حاکمیت در چنبره بحرانهای گوناگون محاصره شده است و از
جمله فشارسنگینی که از ِقبل بحران منطقه و جنگ غزه واسرائیل بر «محورهای مقاومت»
مدنظر رژیم و مشخصا احتمال گسترش جنگ در لبنان از سوی اسرائیل رژیم را وادارساخته
است که با برگ (سوخته) امت اسلامی وارد بازی شود.
۵- در کنار صدور این فتوا (اولویت امت اسلامی بر منافع ملی) به
عنوان وظیفه خدشه ناپذیر نظام، رویکرددولت پزشکیان هم در همین راستا خطرمداخله
بیشتر رژیم درجنگ محتمل لبنان بسودحزب اله و درگیری مستقیم با دولت اسرائیل را و البته
چه بسا با دولت آمریکا که بیشترین نیروی نظامی در حمایت از دولت اسرائیل را در
منطقه متمرکزکرده است و با متحدان غربی دیگر دامن میزند. ناگفته نماند که
پیشتر، از زبان خرازی و عراقچی بطورضمنی مداخله ایران درجنگ لبنان در صورت حمله
به حزباله و لبنان مطرح شده است.
۶- بی تردید رهائی فلسطین از طریق تبدیل مردم فلسطین به امت اسلامی و
از طریق امت گرائی و اسلام پناهی امکان پذیرنیست و خود بیانگر حرکت در یک مسیربن
بست است. استفاده ابزاری از فلسطین برای اهداف سودگرانه خود بوسیله دولتها پیشینه
تاریخی دارد و غرض رژیم ایران هم نباید برکسی پوشیده باشد که قربتاالیالله نبوده
و هدفی جز استفاده ابزاری در راستای برپائی سودای امپراطوری اسلامی در منطقه ندارد. ودر
همین زمینه دوگانه سازی «امت اسلامی» و «امت یهودی» از دوسو، سیکل معیوبی را تشکیل
می ٔهد که هریک مقوم دیگری بوده و یکدیگر را بازتولید می کنند. در اصل امر رهایی
مبتنی بر شهروندان دارای حق تعیین سرنوشت و برابرحقوق و با دولتهای لائیک و
دمکرات و مدافع همبستگی و همزیستی مسالمت آمیز مردمان منطقه فارغ از دین و
خرافههای امت و زندانی کردن خود در «روایت های تاریخی» و غیره را به محاق می برد.
و از قضا در آنسو تمامی تلاش بویژه دولت دست راستی اسرائیل هم، تقلیل و تبدیل
مسأله جنگ غزه و فلسطین به نبرد بین خود و حکومت اسلامی ایران است تا عملا مساله
فلسطین و جنگ غزه را تحت الشعاع آن قرارداده و بتواند متحدان غربی خود را برای
کوبیدن «سرمار» و «قطع پاهای اختاپوس درمنطقه» همراه کنند. و چنین است
که هرکدام از این دوقطب ظاهرا متضاد عملا باریختن بنزین بر آتش هیزم این دوگانه
سازی به سیاستها و جنایتهای خود ادامه داده و بهآنها مشروعیت کاذب
بخشند.
امرهمبستگی با مقاومت مردم فلسطین
۷ -نهایتا باید گفت یکی ازدلایل عقب نشینی «تاکتیکی» حاکمیت از
روند خالص سازی در داخل، از قضا همین ارزیابی چشم انداز بحران منطقه در «اتاق
ارزیابی از وضعیت» حاکمیت بوده است که به گفته مشاورسیاسی سپاه-سردارجوان- حاصل
تحلیل از مجموعه فشارهای سنگین خارجی و داخلی بوده که حاکمیت (بشدت منزوی) را
ناگزیرساخته است از طریق صندوق رأی و انتخابات «تولید قدرت» کند.
چنانکه در گفتارهای قبلی اشاره کرده ام و طرح آنها در اینجا خارج از
حوصله این یادداشت است رهائی فلسطین به مثابه یک بحران مزمن و تاریخی قرن بیستمی و
پرتاب شده به قرن بیست و یکم، بسیارپیچیده بوده و دارای وجوه عمیق ملی- تاریخی و
منطقهای و جهانی است. از همین رو تحقق امررهائی مشروط به راهبردی معطوف به ترکیب
متوازن مجموعه ای از عوامل داخلی و منطقه ای و جهانی است که از قضا تمامی اقدامات
حاکمیت ایران برخلاف همه آن شروط رهائی است.
۱۷.۰۹.۲۰۲۴ تقی روزبه
*- https://www.entekhab.ir/fa/news/817796/
No comments:
Post a Comment