نگاهی به یک حرکت دانشجوئی موفق وچالش های پیشاروی آن
تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
برگزاری تریبون آزاد دوشنبه گذشته در دانشگاه پلی تکنیک برای آزادی سه دانشجوی زندانی را می توان بدلیل داشتن برخی ویژگی ها یک حرکت موفق والگوی مثبتی از اتحاد عمل طیف های گوناگون دانشجوئی بشمارآورد.دراین جا به شماری ازمهمترین مولفه های این الگوکه نقش اساسی درموفقیت این حرکت داشت اشاره می کنیم :
نقاط قوت:
الف-اهمیت طرح یک(یا چند) خواست مشخص وفراگیروبسیج کننده اعم ازمطالبات صنفی ویا سیاسی .دراین حرکت مشخص البته خواست آزادی سه دانشجوی زندانی این دانشگاه بعنوان خواست کانونی برجسته بود.خواستی که علیرغم رنگ وبوی دانشجوئی، درعین حال یک خواست سیاسی هم محسوب می شود. بنابراین برای شکل گیری یک آکسیون کمابیش توده ای طرح سوژه های بسیج کننده بعنوان یک شرط لازم برای موفقیت دارای اهمیت است.
ب-شرکت طیف های گوناگونان دانشجوئی بهمراه انبوهی از دانشجویانی که به هیچ کدام ازطیف های شناخته شده نظیرسوسیالیست ها ونیروهای چپ،لیبرال ها وانجمن اسلامی وازجمله طرفداران طیف تحکیم وحدت وابسته نبودند.چنین طیفی علیرغم داشتن اختلافات سیاسی وایدئولوژیکی اما توانستند حول خواست مشترک فوق به اقدام مشترک دربرابراستبدادحاکم مبادرت کنند.
بنابراین همکاری طیف های شناخته شده دانشجوئی درراستای مبارزه با استبدادوعلیه سرکوب درکنارحضورنسبی بدنه دانشجوئی را باید ازویژ گی های آن بشمارآورد.هم چنان که قید نسبی بودن این حضورحاکی ازآن است که هنوز دامنه آن-درمقایسه با کمیت دانشجوئی و پتانسیل موجود درآن -رضایت بخش نیست و باید تلاش های بیشتری برای تقویت آن درگام های بعدی صورت گیرد.
ج-مشخصه دیگراین حرکت آن بود که درکنارمطالبات مشترک و فراگیر، حضورطیف های گوناگون،بویژه نیروهای چپ با شعارها و پرچم های مستقل خودمشهود بود. حضورفوق اگربه شیوه اصولی ومتناسب صورت گیرد و نخواهد کل حرکت را تحت هژمونی خود عنوان کند واجازه ندهد که تنش های برخاسته ازآن اصل تداوم حرکت را تحت الشعاع خودقراربدهد،بسیارمثبت بوده و راه مناسبی است برای پیوند حرکت های مشخص با راهبردهای عمومی مثل ،آزادی وبرابری ،نان،سوسیالیسم،علیه جنگ وجنگ طلبی و....ونیزمطالبات دیگری چون آزادی همه زندانیان سیاسی ویا ضرورت پیوند جنبش دانشجوئی با جنبش کارگری و زنان و معلمان و ... . دریک کلام تبلوری بودازیک جنبش متکثروچندگونه وبدورازافسون همه باهم.
د-ازدیگرمشخصات این حرکت حضورسازمان یافته دانشجویان چندین دانشگاه مهم دیگرنظیردانشگاه تهران،علامه و خواجه نصیر و...برای مشارکت دراعتراض واعلام همبستگی با آن بود.حرکتی که صرفنظرازمحدودیت ها ویاشکل مشخص خود،بعنوان نمونه ای ازهمبستگی سازمان یافته وجلوه ای از هم آهنگی دانشگاه ها، درگام های بعدی می تواندبه سطح بیشتری ازدانشگاه ها و مؤسسات دانشجوئی چه درتهران وچه درسطح سایرشهرها واستانها تعمیم داده شود.به مشخصات مزبور می توانیم تلاش برای جلب اساتید و همبستگی بین دانشجویان واساتید را نیزبیافزائیم.
این که چنین حرکتی درجو سرکوب حاکم برفضای جامعه ودانشگاه وعلیرغم کنترل شدید درون وبیرون دانشگاه-که تاضرب وشتم دانشجویان ودرگیری با آنها هم جلورفت-شکل گرفت و با شعارهای کوبنده ای چون مرگ براستبداد همراه شد،نمایانگرگوشه ای ازپتانسیل اعتراضی دانشجوئی است که اگردرسطح دانشگاه ها سراسری شود،می تواند تأثیرمهمی درمقابله با فضای رعب و سرکوب برجای نهد. هم چنین می توان ازانبوه شعارها وپلاکاردها وبیانیه ها و سخنرانی ها فهمید که درکنارمشخصات فوق،شاهد مطرح شدن برخی مطالبات دانشجوئی فراگیروپایه ای هم چون طرح تشکل های مستقل دانشجوئی،انحلال نهادهای سرکوب دانشجوئی وابسته به رژیم، نظیر بسیج ودفاتررهبری و ....هستیم. اهمیت طرح این گونه شعارها و مطالبات ازآنجاست که رژیم درفضای دانشگاهی دراقلیت محض قراردارد،باین دلیل ونیزگستردگی حجم دانشجوئی کشور،این فضا می تواند با برآمدجنبش دانشجوئی و حضورگسترده بدنه ومجامع دانشجوئی،کنترل فضای دانشگاه ها را تاحدود زیادی ازچنگ رژیم خارج کند.بطوری که نتواند به آسانی درآنجا تردد کند،نتواند بطوررسمی شعبه های نهاد های گوناگون سرکوب خود را مستقرنماید.نتواند دوربین های کنترل خود رانصب کند،نتواند آپارتایدجنسی وبایدها ونبایدهای مافوق ارتجاعی خود را به دانشجویان دیکته نماید.هم چنان که می تواند با تشکیل شبکه های حمایت ازاعتراضات سایرجنبش های اجتماعی وطبقاتی پیوندهای عمقی وعملی محکمی با آنها برقرارکند. دانشگاه فشرده وماکت کوچکی ازجامعه است، سرکوب سیاسی ومذهبی و جنسی وملی و...ومبارزه علیه آنها درآن بازتاب دارد،هم چنانکه شکاف های طبقاتی جامعه درآن بازتاب دارد.بنابراین جنبش دانشجوئی می تواند با تکیه برحلقه های متداخل خود با جنبش زنان وکارگران و ملت های تحت ستم و...وبطورکلی با جامعه پیوندهای مناسبی برقرارکند.
چالش ها:
درکنارنقاط قوت وظرفیت های بالقوه ای که دربالاشمرده شد،اما درحرکت فوق ودرپی آن شاهد سربرکشیدن برخی چالش ها نیزبودیم. وجود این نوع منازعات وچالش ها البته غیرطبیعی نیست اما بشرط آنکه بتواند درچهارچوب هدف ها واولویت بندی های راهبردی جنبش دانشجوئی قراربگیردودامنه آن ازکنترل خارج نشود:
وقتی ازاهمیت جنبش دانشجوئی و اقدامات معطوف به قوام گرفتن آن سخن به میان می آید(مساله ای که بدلیل پراکندکی وضعف مبارزات کنونی دانشجوئی ازیکسوووسعت تعرض وسرکوب رژیم ازسوی دیگر،ازاهمیت زیادی برخورداراست. و بدرستی دراطلاعیه های نیروهای چپ نیزمورد توجه قرارگرفته است)،باید توجه داشت که هیچ طیفی وجریانی به تنهائی معادل جنبش نیست ونمی تواند باشد.گرچه بخشی ازآن است و بسهم خود تأثیرگذار. بنابراین ادعای تقویت ویادفاع از شعار جنبش دانشجوئی الزاماتی داردکه پذیرش پلورالیسم و طیف بندی های گوناگون ازعناصر اصلی آن است. ازدیگرالزامات آن این است که هیچ گروهی نمی تواند-ونباید هم باو اجازه دادشود-که رهبری آن را مصادره کند وهژمونی آن را بخود منتسب نماید. نباید فراموش کرد که هیچ عاملی چون انکارخصلت چندگونگی گرایشات موجود ومصادره رهبری جنبش نمی تواند مانع پاگرفتن جنبش ویا ازنفس انداختن آن گردد.درحقیقت نخستین آفت این کار، گریزاجتناب ناپذیربدنه ازصحنه عمل اجتماعی ومخدوش کردن اصل جنبشی مقاومت وفرایندتکوین آن است.دومین آفت را باید زائده سازی جنبش ها وکنترل آن توسط کنترل کنندگان دانست که جنبش را ازمسیر خودبنیاد وخودرهان دورمی سازدونیزآفت های دیگری که ذکرش ازحوصله این نوشته خارج است.
چنان که درجریان برگزاری این آکسیون اعتراضی و پس ازآن شاهدیم،درنخستین گام ودرحالی که هنوزچیزی نه بداراست ونه ببار، شاهد اوج گیری منازعه برای کسب به اصطلاح هژمونی انحصاری حرکت هستیم . چنان که درهمین رابطه با تهاجم و ادعاهای تحکیم وحدتی ها مواجهیم که گویا خود را پدرخوانده جنبش دانشجوئی دانسته وبرآنند تا حرکت را بسود خود مصادره کنند.وبهمین دلیل آنها عملا قواعدمسلم حرکت جنبشی ازجمله پذیرش حضورمتکثر وپلورالیستی دانشجوئی را نقض کرده وازهم اکنون با تمرین انحصارطلبی ویکه تازی،از حضورمستقل سایرگرایشات وبرافراشته شدن مستقل پلاکاردها وشعارهای مستقل آنها برآشفته می شوند. شعارآنها این است که یا زیرپرچم "ما" باشید یا بیرون از"ما" خودتان جداگانه عمل کنید. وروشن است که درپیش گرفتن چنین سلوکی جلوه بارزی ازهژمونی طلبی و انحصارگرائی است که البته آن سوی سکه اش تکه تکه کردن جنبش دانشجوئی است. درهمین جا لازم به تأکید است که نیروهای چپ و سوسیالیست نباید به دام رقابت با آزمون هژمونی طلبی این گونه جریانات بیفتند. چون که هژمونی طلبی برای شکل گیری اعتراضات بزرگ وسراسری حکم سم را دارد.بنابراین مبارزه علیه هژمونی طلبی نیروهای راست وتحکیم وحدتی ها ازسوی چپ ها نباید ونمی تواند ازموضوع هژمونی طلبی متقابل ومنازعه برسرآن صورت گیرد. اگرچنین شود، گرفتار دعوا برسرلحاف ملا خواهیم شد که فقط به دردپراکنده سازی می خورد تابرانگیختن اعتماد درصفوف دانشجوئی.درواقع اگربخواهیم با تسامح ازاصطلاح هژمونی طبیعی سوسیالیست ها ونه البته هژمونی طلبی سخن به میان آوریم،قبل ازهرچیزباید از دفاع وحفاظت ازمولفه های اصلی قوام دهنده یک جنبش ودفاع ازمنافع عمومی سخن به میان آوریم که بسترحصول طبیعی هژمونی توسط سوسیالیست ها را تشکیل می دهد. درچنین بستری است که خواست های مشخص بعنوان شرط حیاتی و نقطه آغازیک حرکت برای به میدان کشیدن بدنه هرچه بیشتری ازدانشجویان وبعنوان بستری مناسب برای پیشبرد آماج های استراتژیک مشروط به توافق حول پیش فرض ها وموازین اخص هیچ کدام ازگرایشات نمی شود. ضمن آنکه با پذیرش اختلافات وخصلت تکثرجنبش دانشجوئی وادامه مبارزه نظری-سیاسی درکناراتحادعمل، جنببش می تواند برپایه تجربه زنده خود و کسب آگاهی های بیشتر گام به گام نیرومندتر ورادیکال ترشود.واگردراین مبارزه نیروهای سوسیالیست وچپ ازمنافع عمومی جنبش ونیرومند شدن آن دفاع قاطع بکنند(وظیفه ای که بنابه ماهیت اهداف ومطالباتشان شایستگی آن را دارند) واگر خود را به خواست های حقیروسهم خواهی های متداول جریانات راست و مدافع بورژوازی و یا فرقه گرایان تنزل ندهند،درچنین صورتی، شکل گیری وقوام جنبش های اجتماعی فی نفسه به معنای ریشه دواندن جنبش چپ ومواضع آن ها هم هست. تنها درچنین بستری وبرپایه چنین برخوردی است که نیروهای راست ناگزیرمی شوند یا تن به ایزوله شدن خود بدهندو یا آن که به قواعد حرکت جنبشی تمکین نمایند.
سیاست راهبردی چپ ها برای پاگرفتن وتقویت جنبش های اجتماعی وطبقاتی گسترده و داشتن پیوند ارگانیک و متقابل با آنها مستلزم آنست که هیچ وقت حرکت وعملکرد معطوف به جنبش های اجتماعی را به سطح هژمونی طلبی مبتذل و رایج بورژواها وفرقه ها گرایان تنزل ندهند و برهمین پایه مبارزات نظری وافشاگرانه آنها درصحنه عمل سیاسی که بسیارهم لازم است-مثلا درمورد لیبرال ها - بجای مبارزات تجریدی و غیرقابل فهم برای توده دانشجویان، باید عمدتا درارتباط با مسائل مشخص سیاسی-طبقاتی ومبتنی بر تجربه زنده توده های دانشجو وتعمیق آن براین بستر باشد.
درانتهای این نوشته هم چنین لازم است به یک نکته دیگرنیزاشاره کنم:پذیرش پلورالیسم وگرایشات گوناگون درجنبش ضداستبدادی واتحادعمل حول خواست های مشخص،درعین حال به معنی پذیرش تشکل های گوناگون نیزهست. بنابراین شعارایجادیک تشکل سراسری دانشجوئی-که بعضا ازسوی نیروهای چپ هم شنیده می شود- اگربه معنی نفی تشکل های دیگرباشد البته نادرست است.ازجنبه عملی هم همانطور که واقعیت ها نشان می دهد،درمیان جنبش دانشجوئی گرایشات وطیف های گوناگونی ازجمله لیبرال ها-اعم ازمذهبی ولائیک- ونیروهای چپ که آنها هم به نوبه خود دارای گرایشات متعددی هستند،وجود دارند که نمی توان آن را درقالب یک تشکل سراسری دانشجوئی گنجاند.بدیهی است که درچنین شرایطی با چنین اختلافاتی ایجاد یک تشکل مستقل اگرناظربه جمع شدن این گرایشات زیر چتریک تشکل واحد باشد یا غیرعملی است و یا درصورت امکان منجربه سازش غیراصولی می گردد.واگرناظربرهژمونی یک گرایش برگرایشات دیگرباشد نیزهم نادرست است و هم غیرعملی ودرحکم حذف برخی گرایشات دیگر ازسوی برخی گرایشات دیگراست.
بنابراین شیوه درست واصولی همانا طرح شعار تشکل های مستقل دانشجوئی(درانطباق با گرایشات اصلی) ازیکسو،وهمکاری وائتلاف ولاجرم هماهنگی هرچه بیشتر این تشکل ها حول مطالبات مشخص ومشترک ازدیگرسواست.بدیهی است که دامنه این همکاری را اشتراکات واقعی با تأکید برنقش وحضوربدنه دانشجوئی وعمل برپایه آن تعیین می کند واگرفرض را برتحمیل بررژیم بگذاریم،می تواند دربهترین حالت به نوعی کنفدراسیون دانشجوئی تبدیل شود. ولی نباید فراموش کنیم که درشرایط استبداد حاکم برایران اولااین حضورفعال و گسترده جنبش ها وبدنه دانشجوئی است که امکان شکل گیری وتداوم تشکل های سراسری ومستقل را فراهم می کند وبنابراین درنظرگرفتن رابطه متقابل این دو دارای اهمیت حیاتی است. بخصوص وقتی هنوزبدنه جنبشی ضعیف باشد،تأکید بک جانبه بروجه دیگرمی تواند مخل پاگرفتن متوازن هردووجه و آسیب زدن به هردوی آن گردد. و ثانیا درمرحله کنونی فرایند جنبش دانشجوئی هنوزدرمرحله تشکل یابی گرایشات گوناگون ازیکسوو همکاری آنهابا یکدیگرازسوی دیگر قراردارد.درهرحال تأکید برنقش ومشارکت فعال بدنه دانشجوئی علاوه برعوامل پایه ای دیگر،هم چنین بخاطرآن است که وجود سنگین وزن آن بعنوان قاعده هرم می تواند نیروی گزیزازمرکزوهژمونی طلبانه این یا آن گرایش را مهاربزند.
البته درمورد تشکل سراسری ِهرکدام ازگرایشات مشخص-بویژه درموردجریان چپ- ایده وشعارایجاد یک تشکل سراسری دانشجوئی چپ بعنوان یکی ازتشکل های مستقل دانشگاهی،علیرغم آنکه بطورکلی اصولی و درست وبسیارهم ضروری است،اما ناگزیراست برای موفق شدن درعمل دو واقعیت زیر را درنظربگیرد:نخست همان عنصرسرکوب را واین که بدون یک جنبش قوی و نیرومند که ازتشکل وابسته به خود دربرابریورش رژیم دفاع موثربکند چنین تشکل سراسری اگرزودرس باشد ومراحل لازم را طی نکرده باشد نخواهد توانست دوام بیاورد ونخواهد توانست توده ای بشود وثانیا با توجه به دامنه اختلافات وگرایشات موجود درمیان آن، بدون دست یابی به بلوغی که منازعه حول دست یابی وحدت ایدئولوژی -نظری –سیاسی راشرط تشکیل چنین تشکلی قرارندهد ودرعین حال ازیک منش دموکراتیک موردنیاز کاروفعالیت جمعی برخوردارنباشد،ناممکن است.درهرحال مسیرسازمان یابی ورسیدن به چنین تشکل سراسری نیزبی نیازازپذیرش واقعیت پلورالیستی آن نیست وقبل ازهرچیزاز پائین به بالا وباگسترش هماهنگی وهمکاری فشرده گرایشات گوناگون دانشجویان چپ وسازمان یابی برمنبای واقعیت پلورالیستی آن می گذرد. ضمن آنکه باید تأکید کرد که حضورمستقل ومنسجم طیف نیروی چپ درسطح دانشگاه ها برای رادیکالیزه کردن جنبش دانشجوئی و تقویت پیوند آن با سایرجنبش های اجتماعی و طبقاتی انقلابی دارای اهمیت حیاتی است. اما درشرایط سرکوب واستبداد بی امان باید آن را بطورعملی ونه الزاما بصورت رسمی ویا تماما علنی برپاکرد.باید بیش ازغرق شدن درشکل پردازی وساختارگرائی به کارکرد عملی آن توجه کرد وفرم آن را بدورازالگوبرداری به نحوی فراهم کرد که درانطباق با شرایط سرکوب بوده و قابل دوام باشد. درهرحال میزان پیشرفت درآن بستگی به میزان پیشرفت جنبش پایه دارد وگرنه درگسست رابطه اش با آن خطر طعمه سرکوب شدن جدی بوده ومی تواند ضربات جبران ناپذیری به نیروهای چپ وارد سازد.بهمین دلیل است که می توان نتیجه گرفت که برپائی تشکل های مستقل سراسری درگروعطف نیروهای چپ و سوسیالیست به تقویت جنبش های پایه درسطح دانشگاه ها وپیش بردآن به موازات ودرتناسب با چثه مند شدن این جنبش ها است ونه برعکس.
2007-10-29-86-08-07
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/
تقی روزبه taghi_roozbeh@yahoo.com
برگزاری تریبون آزاد دوشنبه گذشته در دانشگاه پلی تکنیک برای آزادی سه دانشجوی زندانی را می توان بدلیل داشتن برخی ویژگی ها یک حرکت موفق والگوی مثبتی از اتحاد عمل طیف های گوناگون دانشجوئی بشمارآورد.دراین جا به شماری ازمهمترین مولفه های این الگوکه نقش اساسی درموفقیت این حرکت داشت اشاره می کنیم :
نقاط قوت:
الف-اهمیت طرح یک(یا چند) خواست مشخص وفراگیروبسیج کننده اعم ازمطالبات صنفی ویا سیاسی .دراین حرکت مشخص البته خواست آزادی سه دانشجوی زندانی این دانشگاه بعنوان خواست کانونی برجسته بود.خواستی که علیرغم رنگ وبوی دانشجوئی، درعین حال یک خواست سیاسی هم محسوب می شود. بنابراین برای شکل گیری یک آکسیون کمابیش توده ای طرح سوژه های بسیج کننده بعنوان یک شرط لازم برای موفقیت دارای اهمیت است.
ب-شرکت طیف های گوناگونان دانشجوئی بهمراه انبوهی از دانشجویانی که به هیچ کدام ازطیف های شناخته شده نظیرسوسیالیست ها ونیروهای چپ،لیبرال ها وانجمن اسلامی وازجمله طرفداران طیف تحکیم وحدت وابسته نبودند.چنین طیفی علیرغم داشتن اختلافات سیاسی وایدئولوژیکی اما توانستند حول خواست مشترک فوق به اقدام مشترک دربرابراستبدادحاکم مبادرت کنند.
بنابراین همکاری طیف های شناخته شده دانشجوئی درراستای مبارزه با استبدادوعلیه سرکوب درکنارحضورنسبی بدنه دانشجوئی را باید ازویژ گی های آن بشمارآورد.هم چنان که قید نسبی بودن این حضورحاکی ازآن است که هنوز دامنه آن-درمقایسه با کمیت دانشجوئی و پتانسیل موجود درآن -رضایت بخش نیست و باید تلاش های بیشتری برای تقویت آن درگام های بعدی صورت گیرد.
ج-مشخصه دیگراین حرکت آن بود که درکنارمطالبات مشترک و فراگیر، حضورطیف های گوناگون،بویژه نیروهای چپ با شعارها و پرچم های مستقل خودمشهود بود. حضورفوق اگربه شیوه اصولی ومتناسب صورت گیرد و نخواهد کل حرکت را تحت هژمونی خود عنوان کند واجازه ندهد که تنش های برخاسته ازآن اصل تداوم حرکت را تحت الشعاع خودقراربدهد،بسیارمثبت بوده و راه مناسبی است برای پیوند حرکت های مشخص با راهبردهای عمومی مثل ،آزادی وبرابری ،نان،سوسیالیسم،علیه جنگ وجنگ طلبی و....ونیزمطالبات دیگری چون آزادی همه زندانیان سیاسی ویا ضرورت پیوند جنبش دانشجوئی با جنبش کارگری و زنان و معلمان و ... . دریک کلام تبلوری بودازیک جنبش متکثروچندگونه وبدورازافسون همه باهم.
د-ازدیگرمشخصات این حرکت حضورسازمان یافته دانشجویان چندین دانشگاه مهم دیگرنظیردانشگاه تهران،علامه و خواجه نصیر و...برای مشارکت دراعتراض واعلام همبستگی با آن بود.حرکتی که صرفنظرازمحدودیت ها ویاشکل مشخص خود،بعنوان نمونه ای ازهمبستگی سازمان یافته وجلوه ای از هم آهنگی دانشگاه ها، درگام های بعدی می تواندبه سطح بیشتری ازدانشگاه ها و مؤسسات دانشجوئی چه درتهران وچه درسطح سایرشهرها واستانها تعمیم داده شود.به مشخصات مزبور می توانیم تلاش برای جلب اساتید و همبستگی بین دانشجویان واساتید را نیزبیافزائیم.
این که چنین حرکتی درجو سرکوب حاکم برفضای جامعه ودانشگاه وعلیرغم کنترل شدید درون وبیرون دانشگاه-که تاضرب وشتم دانشجویان ودرگیری با آنها هم جلورفت-شکل گرفت و با شعارهای کوبنده ای چون مرگ براستبداد همراه شد،نمایانگرگوشه ای ازپتانسیل اعتراضی دانشجوئی است که اگردرسطح دانشگاه ها سراسری شود،می تواند تأثیرمهمی درمقابله با فضای رعب و سرکوب برجای نهد. هم چنین می توان ازانبوه شعارها وپلاکاردها وبیانیه ها و سخنرانی ها فهمید که درکنارمشخصات فوق،شاهد مطرح شدن برخی مطالبات دانشجوئی فراگیروپایه ای هم چون طرح تشکل های مستقل دانشجوئی،انحلال نهادهای سرکوب دانشجوئی وابسته به رژیم، نظیر بسیج ودفاتررهبری و ....هستیم. اهمیت طرح این گونه شعارها و مطالبات ازآنجاست که رژیم درفضای دانشگاهی دراقلیت محض قراردارد،باین دلیل ونیزگستردگی حجم دانشجوئی کشور،این فضا می تواند با برآمدجنبش دانشجوئی و حضورگسترده بدنه ومجامع دانشجوئی،کنترل فضای دانشگاه ها را تاحدود زیادی ازچنگ رژیم خارج کند.بطوری که نتواند به آسانی درآنجا تردد کند،نتواند بطوررسمی شعبه های نهاد های گوناگون سرکوب خود را مستقرنماید.نتواند دوربین های کنترل خود رانصب کند،نتواند آپارتایدجنسی وبایدها ونبایدهای مافوق ارتجاعی خود را به دانشجویان دیکته نماید.هم چنان که می تواند با تشکیل شبکه های حمایت ازاعتراضات سایرجنبش های اجتماعی وطبقاتی پیوندهای عمقی وعملی محکمی با آنها برقرارکند. دانشگاه فشرده وماکت کوچکی ازجامعه است، سرکوب سیاسی ومذهبی و جنسی وملی و...ومبارزه علیه آنها درآن بازتاب دارد،هم چنانکه شکاف های طبقاتی جامعه درآن بازتاب دارد.بنابراین جنبش دانشجوئی می تواند با تکیه برحلقه های متداخل خود با جنبش زنان وکارگران و ملت های تحت ستم و...وبطورکلی با جامعه پیوندهای مناسبی برقرارکند.
چالش ها:
درکنارنقاط قوت وظرفیت های بالقوه ای که دربالاشمرده شد،اما درحرکت فوق ودرپی آن شاهد سربرکشیدن برخی چالش ها نیزبودیم. وجود این نوع منازعات وچالش ها البته غیرطبیعی نیست اما بشرط آنکه بتواند درچهارچوب هدف ها واولویت بندی های راهبردی جنبش دانشجوئی قراربگیردودامنه آن ازکنترل خارج نشود:
وقتی ازاهمیت جنبش دانشجوئی و اقدامات معطوف به قوام گرفتن آن سخن به میان می آید(مساله ای که بدلیل پراکندکی وضعف مبارزات کنونی دانشجوئی ازیکسوووسعت تعرض وسرکوب رژیم ازسوی دیگر،ازاهمیت زیادی برخورداراست. و بدرستی دراطلاعیه های نیروهای چپ نیزمورد توجه قرارگرفته است)،باید توجه داشت که هیچ طیفی وجریانی به تنهائی معادل جنبش نیست ونمی تواند باشد.گرچه بخشی ازآن است و بسهم خود تأثیرگذار. بنابراین ادعای تقویت ویادفاع از شعار جنبش دانشجوئی الزاماتی داردکه پذیرش پلورالیسم و طیف بندی های گوناگون ازعناصر اصلی آن است. ازدیگرالزامات آن این است که هیچ گروهی نمی تواند-ونباید هم باو اجازه دادشود-که رهبری آن را مصادره کند وهژمونی آن را بخود منتسب نماید. نباید فراموش کرد که هیچ عاملی چون انکارخصلت چندگونگی گرایشات موجود ومصادره رهبری جنبش نمی تواند مانع پاگرفتن جنبش ویا ازنفس انداختن آن گردد.درحقیقت نخستین آفت این کار، گریزاجتناب ناپذیربدنه ازصحنه عمل اجتماعی ومخدوش کردن اصل جنبشی مقاومت وفرایندتکوین آن است.دومین آفت را باید زائده سازی جنبش ها وکنترل آن توسط کنترل کنندگان دانست که جنبش را ازمسیر خودبنیاد وخودرهان دورمی سازدونیزآفت های دیگری که ذکرش ازحوصله این نوشته خارج است.
چنان که درجریان برگزاری این آکسیون اعتراضی و پس ازآن شاهدیم،درنخستین گام ودرحالی که هنوزچیزی نه بداراست ونه ببار، شاهد اوج گیری منازعه برای کسب به اصطلاح هژمونی انحصاری حرکت هستیم . چنان که درهمین رابطه با تهاجم و ادعاهای تحکیم وحدتی ها مواجهیم که گویا خود را پدرخوانده جنبش دانشجوئی دانسته وبرآنند تا حرکت را بسود خود مصادره کنند.وبهمین دلیل آنها عملا قواعدمسلم حرکت جنبشی ازجمله پذیرش حضورمتکثر وپلورالیستی دانشجوئی را نقض کرده وازهم اکنون با تمرین انحصارطلبی ویکه تازی،از حضورمستقل سایرگرایشات وبرافراشته شدن مستقل پلاکاردها وشعارهای مستقل آنها برآشفته می شوند. شعارآنها این است که یا زیرپرچم "ما" باشید یا بیرون از"ما" خودتان جداگانه عمل کنید. وروشن است که درپیش گرفتن چنین سلوکی جلوه بارزی ازهژمونی طلبی و انحصارگرائی است که البته آن سوی سکه اش تکه تکه کردن جنبش دانشجوئی است. درهمین جا لازم به تأکید است که نیروهای چپ و سوسیالیست نباید به دام رقابت با آزمون هژمونی طلبی این گونه جریانات بیفتند. چون که هژمونی طلبی برای شکل گیری اعتراضات بزرگ وسراسری حکم سم را دارد.بنابراین مبارزه علیه هژمونی طلبی نیروهای راست وتحکیم وحدتی ها ازسوی چپ ها نباید ونمی تواند ازموضوع هژمونی طلبی متقابل ومنازعه برسرآن صورت گیرد. اگرچنین شود، گرفتار دعوا برسرلحاف ملا خواهیم شد که فقط به دردپراکنده سازی می خورد تابرانگیختن اعتماد درصفوف دانشجوئی.درواقع اگربخواهیم با تسامح ازاصطلاح هژمونی طبیعی سوسیالیست ها ونه البته هژمونی طلبی سخن به میان آوریم،قبل ازهرچیزباید از دفاع وحفاظت ازمولفه های اصلی قوام دهنده یک جنبش ودفاع ازمنافع عمومی سخن به میان آوریم که بسترحصول طبیعی هژمونی توسط سوسیالیست ها را تشکیل می دهد. درچنین بستری است که خواست های مشخص بعنوان شرط حیاتی و نقطه آغازیک حرکت برای به میدان کشیدن بدنه هرچه بیشتری ازدانشجویان وبعنوان بستری مناسب برای پیشبرد آماج های استراتژیک مشروط به توافق حول پیش فرض ها وموازین اخص هیچ کدام ازگرایشات نمی شود. ضمن آنکه با پذیرش اختلافات وخصلت تکثرجنبش دانشجوئی وادامه مبارزه نظری-سیاسی درکناراتحادعمل، جنببش می تواند برپایه تجربه زنده خود و کسب آگاهی های بیشتر گام به گام نیرومندتر ورادیکال ترشود.واگردراین مبارزه نیروهای سوسیالیست وچپ ازمنافع عمومی جنبش ونیرومند شدن آن دفاع قاطع بکنند(وظیفه ای که بنابه ماهیت اهداف ومطالباتشان شایستگی آن را دارند) واگر خود را به خواست های حقیروسهم خواهی های متداول جریانات راست و مدافع بورژوازی و یا فرقه گرایان تنزل ندهند،درچنین صورتی، شکل گیری وقوام جنبش های اجتماعی فی نفسه به معنای ریشه دواندن جنبش چپ ومواضع آن ها هم هست. تنها درچنین بستری وبرپایه چنین برخوردی است که نیروهای راست ناگزیرمی شوند یا تن به ایزوله شدن خود بدهندو یا آن که به قواعد حرکت جنبشی تمکین نمایند.
سیاست راهبردی چپ ها برای پاگرفتن وتقویت جنبش های اجتماعی وطبقاتی گسترده و داشتن پیوند ارگانیک و متقابل با آنها مستلزم آنست که هیچ وقت حرکت وعملکرد معطوف به جنبش های اجتماعی را به سطح هژمونی طلبی مبتذل و رایج بورژواها وفرقه ها گرایان تنزل ندهند و برهمین پایه مبارزات نظری وافشاگرانه آنها درصحنه عمل سیاسی که بسیارهم لازم است-مثلا درمورد لیبرال ها - بجای مبارزات تجریدی و غیرقابل فهم برای توده دانشجویان، باید عمدتا درارتباط با مسائل مشخص سیاسی-طبقاتی ومبتنی بر تجربه زنده توده های دانشجو وتعمیق آن براین بستر باشد.
درانتهای این نوشته هم چنین لازم است به یک نکته دیگرنیزاشاره کنم:پذیرش پلورالیسم وگرایشات گوناگون درجنبش ضداستبدادی واتحادعمل حول خواست های مشخص،درعین حال به معنی پذیرش تشکل های گوناگون نیزهست. بنابراین شعارایجادیک تشکل سراسری دانشجوئی-که بعضا ازسوی نیروهای چپ هم شنیده می شود- اگربه معنی نفی تشکل های دیگرباشد البته نادرست است.ازجنبه عملی هم همانطور که واقعیت ها نشان می دهد،درمیان جنبش دانشجوئی گرایشات وطیف های گوناگونی ازجمله لیبرال ها-اعم ازمذهبی ولائیک- ونیروهای چپ که آنها هم به نوبه خود دارای گرایشات متعددی هستند،وجود دارند که نمی توان آن را درقالب یک تشکل سراسری دانشجوئی گنجاند.بدیهی است که درچنین شرایطی با چنین اختلافاتی ایجاد یک تشکل مستقل اگرناظربه جمع شدن این گرایشات زیر چتریک تشکل واحد باشد یا غیرعملی است و یا درصورت امکان منجربه سازش غیراصولی می گردد.واگرناظربرهژمونی یک گرایش برگرایشات دیگرباشد نیزهم نادرست است و هم غیرعملی ودرحکم حذف برخی گرایشات دیگر ازسوی برخی گرایشات دیگراست.
بنابراین شیوه درست واصولی همانا طرح شعار تشکل های مستقل دانشجوئی(درانطباق با گرایشات اصلی) ازیکسو،وهمکاری وائتلاف ولاجرم هماهنگی هرچه بیشتر این تشکل ها حول مطالبات مشخص ومشترک ازدیگرسواست.بدیهی است که دامنه این همکاری را اشتراکات واقعی با تأکید برنقش وحضوربدنه دانشجوئی وعمل برپایه آن تعیین می کند واگرفرض را برتحمیل بررژیم بگذاریم،می تواند دربهترین حالت به نوعی کنفدراسیون دانشجوئی تبدیل شود. ولی نباید فراموش کنیم که درشرایط استبداد حاکم برایران اولااین حضورفعال و گسترده جنبش ها وبدنه دانشجوئی است که امکان شکل گیری وتداوم تشکل های سراسری ومستقل را فراهم می کند وبنابراین درنظرگرفتن رابطه متقابل این دو دارای اهمیت حیاتی است. بخصوص وقتی هنوزبدنه جنبشی ضعیف باشد،تأکید بک جانبه بروجه دیگرمی تواند مخل پاگرفتن متوازن هردووجه و آسیب زدن به هردوی آن گردد. و ثانیا درمرحله کنونی فرایند جنبش دانشجوئی هنوزدرمرحله تشکل یابی گرایشات گوناگون ازیکسوو همکاری آنهابا یکدیگرازسوی دیگر قراردارد.درهرحال تأکید برنقش ومشارکت فعال بدنه دانشجوئی علاوه برعوامل پایه ای دیگر،هم چنین بخاطرآن است که وجود سنگین وزن آن بعنوان قاعده هرم می تواند نیروی گزیزازمرکزوهژمونی طلبانه این یا آن گرایش را مهاربزند.
البته درمورد تشکل سراسری ِهرکدام ازگرایشات مشخص-بویژه درموردجریان چپ- ایده وشعارایجاد یک تشکل سراسری دانشجوئی چپ بعنوان یکی ازتشکل های مستقل دانشگاهی،علیرغم آنکه بطورکلی اصولی و درست وبسیارهم ضروری است،اما ناگزیراست برای موفق شدن درعمل دو واقعیت زیر را درنظربگیرد:نخست همان عنصرسرکوب را واین که بدون یک جنبش قوی و نیرومند که ازتشکل وابسته به خود دربرابریورش رژیم دفاع موثربکند چنین تشکل سراسری اگرزودرس باشد ومراحل لازم را طی نکرده باشد نخواهد توانست دوام بیاورد ونخواهد توانست توده ای بشود وثانیا با توجه به دامنه اختلافات وگرایشات موجود درمیان آن، بدون دست یابی به بلوغی که منازعه حول دست یابی وحدت ایدئولوژی -نظری –سیاسی راشرط تشکیل چنین تشکلی قرارندهد ودرعین حال ازیک منش دموکراتیک موردنیاز کاروفعالیت جمعی برخوردارنباشد،ناممکن است.درهرحال مسیرسازمان یابی ورسیدن به چنین تشکل سراسری نیزبی نیازازپذیرش واقعیت پلورالیستی آن نیست وقبل ازهرچیزاز پائین به بالا وباگسترش هماهنگی وهمکاری فشرده گرایشات گوناگون دانشجویان چپ وسازمان یابی برمنبای واقعیت پلورالیستی آن می گذرد. ضمن آنکه باید تأکید کرد که حضورمستقل ومنسجم طیف نیروی چپ درسطح دانشگاه ها برای رادیکالیزه کردن جنبش دانشجوئی و تقویت پیوند آن با سایرجنبش های اجتماعی و طبقاتی انقلابی دارای اهمیت حیاتی است. اما درشرایط سرکوب واستبداد بی امان باید آن را بطورعملی ونه الزاما بصورت رسمی ویا تماما علنی برپاکرد.باید بیش ازغرق شدن درشکل پردازی وساختارگرائی به کارکرد عملی آن توجه کرد وفرم آن را بدورازالگوبرداری به نحوی فراهم کرد که درانطباق با شرایط سرکوب بوده و قابل دوام باشد. درهرحال میزان پیشرفت درآن بستگی به میزان پیشرفت جنبش پایه دارد وگرنه درگسست رابطه اش با آن خطر طعمه سرکوب شدن جدی بوده ومی تواند ضربات جبران ناپذیری به نیروهای چپ وارد سازد.بهمین دلیل است که می توان نتیجه گرفت که برپائی تشکل های مستقل سراسری درگروعطف نیروهای چپ و سوسیالیست به تقویت جنبش های پایه درسطح دانشگاه ها وپیش بردآن به موازات ودرتناسب با چثه مند شدن این جنبش ها است ونه برعکس.
2007-10-29-86-08-07
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com/