درپی تشدید بحران وتداوم جنبش خیابانی شکاف دربالائی ابعادتازه ای پیداکرده است وهمین مساله طیف مخالف جناح حاکم درحاکمیت را به صرافت ارائه راه حل هائی برای کنترل بحران درپائین ودربالا انداخته است. گرچه جناح حاکم هم چنان برطبل انحصارقدرت می کوبد و حاضربه تقسیم آن درمیان رقبانیست.دراین رابطه بسته پیشنهادی رفسنجانی را داریم وواکنش تند خامنه ای و دیگرارگان های وابسته به جناح حاکم را نسبت به آن.ازسوی دیگرهنوز چندی ازپیشنهادات رفسنجانی نگذشته بود که خاتمی ومجمع روحانیون مبارز ضمن حمایت ازپیشنهادات رفسنجانی برگزاری رفراندوم حول درستی ونادرستی انتخابات را به عنوان تنها راه قانونی خروج ازبحران مطرح ساخنتد. خاتمی پیشنهادات رفسنجانی را کف مطالبات قلمدادکرده وخواست رفراندوم را تنها راه دانسته است. دلیل این برخورد خاتمی و حامیان او ازیکسو ناشی ازسطح مطالبات مردم درپائین است که فراترازبسته پیشنهادی رفسنجانی است وازسوی دیگردربالا بدلیل سخت سری حریف وسیله چانه زنی و ازباب به مرگ بگیرتا به تب راضی شود است. برخورد رسانه های جناح حاکم بااین پیشنهاد بسیارتند بوده و خاتمی ومجمع را متهم به همراهی با مایکل لدین واجرای انقلاب مخملی کردند.
اما برخورد نیروهای چپ ورادیکال بااین مساله چه گونه است؟بی شک درمیان نیروهای چپ ودموکرات دراین مورد نظرات متفاوتی هست. به عنوان نمونه خبرنامه ندا دراین مورد مطلبی دارد*بااین عنوان که چرا بارفراندوم مخالفیم؟. یادداشت زیرنقد کوتاهی است براین موضع گیری ونحوه برخورد بارفراندوم را اززاویه دیگری مطرح می کند.
******
به گمان من این نحوه برخورد بارفراندوم – یعنی اززاویه نقد انگیزه مطرح کننده آن که ازقضانقددرستی هم هست- چندان درست واقناع کننده نیست وبه نظرمیرسد بیشتر جنبه واکنشی دارد تاکنشی برخاسته ازموازین پایه ای و تحولات جاری.جرا که نفس رفراندوم یعنی مراجعه به آرای مستقیم مردم –درمواردمهم -به عنوان جلوه ای ازدموکراسی مستقیم ومعطوف به نقش آفرینی شهروندان ،فی نفسه امرمثبتی است و طبعا مدافعان دموکراسی پیگیرقاعدتا نباید مخالف آن باشند.
اما بی شک موافقت اصولی با آن به معنی موافقت عملی با آن تحت هرشرایطی نیست. ودراین رابطه چندنکته زیرحائزاهمیت است: اول موضوع رفراندوم ودوم نهاد برگزارکننده آن و سوم شرایطی که رفراندوم درآن برگزارمیشود. نکته اصلی دراین رابطه تأمین پیش شرطی هم چون کنترل مردم ونهاد منتخب آنها و نیزنظارت مجامع حقوق بشرجهانی است.هم چنانکه وجود پیش شرط معطوف به فضای حداقل یعنی حق تبلیغ و نظائرآن هم مطرح است. ازنظرموضوع هم نه تمایلات ذهنی ما بلکه خود فضای سیاسی هم اکنون موجود وعمدتا خود تمایل جنبش مردم است که آن را تعیین می کند.درهرحال وقتی مردم درحرکت باشندخودباهمیت این پیش شرط ها پی برده و برای تأمین آن مبارزه می کنند و درمتن همین پراتیک است که مطالبات وافق های خود را ارتقاء می دهند.وباید اضافه کرد که بادرنظرگرفتن پیش شرط های فوق ودشواری تحقق آنها، شعارهمه پرسی یک شعارتهیجی وبسیج کننده است تا یک یک شعارعملی.
بنابراین موضع اصولی وبرگرفته ازمنظرمبارزه برای دموکراسی ایجاب می کند که بجای مخالفت با کلیت رفراندم، شروط برگزاری یک رفراندوم واقعی ومنعکس کننده نظرشهروندان را مطرح کنیم وبرای تحقق آن مبارزه کنیم. تنها باین ترتیب است که هم با خواست مشروع مردم درنمی افتیم وهم سعی می کنیم که آن را درخدمت ارتقاء دموکراسی تعمیق یابنده وفراتررفتن ازوضعیت موجود قراردهیم. ودرعین حال با مواضع امثال خاتمی و .. که خواهان برگزاری آن بدست این یا آن جناح واین یا آن نهاد نظام وتحت کنترل نظام مقابله کنیم..
ونکته نهائی این که تأکید برروند خودسازمان یابی مردم در محلات و.. که حرف کاملا درستی است ویا تأکید برفرایند انقلاب اجتماعی و نظایرآن نه فقط دربرابر رفراندوم یعنی ارجاع قضاوت درمورد بحران کنونی به مردم قرارندارد بلکه حتا اگردرست باآن برخورد شود درخدمت تعمیق همان بسترانقلاب اجتماعی وخود سازمان یابی مردم خواهد بود.چرا که مردم علی القاعده بربسترمبارزات ومطالبات ملموس است که می توانند فراتربروند و قلمروهای جدید را فتح کنند.
http://nedaanews.com/?p=207*-
No comments:
Post a Comment